وظایف کلی شیعیان در دوره غیبت حضرت
مقدمه
شیعیان تا سال ۲۶۰ ق، که حضرت امام حسن عسکری، علیهالسلام، به شهادت رسیدند، مستقیماً و یا ازطریق نمایندگان و افراد مورداطمینانشان به امامان معصوم، علیهمالسلام، دسترسی داشتند، امّا در دوره غیبت، لزوماً با این سؤال مواجه میشوند که آیا غیبت امام معصوم (حجّت خدا) بمثابه رفع تکالیف از مسلمان و بخصوص شیعیان است؟ اگر جواب منفی باشد، آیا تکالیف آنها را عقل افراد تعیین میکند و یا منابعی ویژه برای تعیین تکالیف، و افراد خاصّی برای تشخیص آن وجود دارند؟ و اگر منابع و افراد خاصّی باید تکالیف مردم را معلوم کنند، آیا گستره و حجم و وسعت تکالیف عصر غیبت امام، علیهالسلام، عیناً مانند دوره حضور است؟ در پاسخ به این پرسشها، برخی از علمای شیعه کتابهایی تألیف کردهاند. از جمله مرحوم دبیرالدین میرزا علیاکبر صدرالاسلام همدانی در کتاب خویش۳۱تکالیف مردم در عصر غیبت را تشریح کرده است.
همچنین مرحوم آیهاللَّه سیدمحمد تقی موسوی اصفهانی، قدّس سرّه، در کتاب مهم خود وظایف بسیاری را۲برای منتظران برشمرده است.
در مقاله حاضر کوشیدهایم تا وظایف کلی و راهبردی شیعیان درعصر غیبت را مطالعه کنیم. با مطالعه این وظایف، میتوانیم پاسخ پرسشهای آغاز مقاله را بدهیم. براساس این مقاله، میتوانیم بگوییم که تکلیف در عصر غیبت رفع نمیشود، بلکه براساس مقتضیات زمان و با تکیه بر قرآن و سنت نبوی، صلّیاللَّهعلیهوآله، و سیره اهلبیت، علیهمالسلام، توسط فقهای جامعالشرایط تعیین و مشخص میگردد. همچنین بخوبی میتوان دریافت که همانطور که حیرت و ابهام و فتنه زیاد است و طبعاً زیرکی فراوانتری لازم دارد؛ بهدلیل وقوع شبهات فراوانی که ازطرف پیامبر اسلام، صلّیاللَّهعلیهوآله، دستور به توقف در آنها داریم و نیز بهخاطر حضور علنی نداشتن و دردسترس نبودن امام معصوم، علیهالسلام، در جامعه و سیطره کفّار و ستمگران بر مقدّرات بشر و لزوم تحفّظ و احتیاط بیشتر شیعیان، گستره تکالیف محدودتر است تا با شرایط تقیّه تطبیق کرده و موجودیّت شیعه حفظ شود. نکته مهم این است که شیعه عصر غیبت، از نظر هویّت تاریخی و عقائد و احکام فرعی و وحدت کلمه و محاسن اخلاقی و امثال آن، نباید فرقی با شیعه عصر ظهور داشته باشد. باید چنان باشد که اگر از قرن پانزدهم هجری به قرن اول هجری منتقل شد، بتواند همانطور موضعگیری و عمل کند که برادرانش در کنار امام علی، علیهالسلام، و سایر ائمه هدایت، علیهمالسلام، و یا در عصر پیامبر، صلّیاللَّهعلیهوآله، میکردند و خصوصاً از جهت عقاید و نیز رضا (خشنودی) و سخط (ناخشنودی) همانند آنها باشد. البته این دیدگاه با سکولاریسم و پلورالیسم دینی و دموکراسی و عصری شدن دین و امثال آن تقابل و برخورد پیدا میکند که در موضوع این مقاله اهمیتی ندارند.
وظایف کلی شیعیان در عصر غیبت کبرای حضرت امام حجه بن الحسن العسکری، سلاماللَّهعلیهما
وظیفه شیعه درعصر غیبت این است که برآنچه از حق و هدایت که به او رسیده، ثبات قدم داشته و چنگ بزند تا محفوظ بماند و پیداست که منبع شناخت این مطالب حقّه و هدایت یافتن به آن، مطابق حدیث متواتر ثقلین، قرآن مجید و سنت نبوی و عترت طاهره است، که در عصر غیبت روایات و سنت ایشان در کتب موجود است. روایات متعددی با الفاظ مختلف براین مطلب دلالت میکنند، ازجمله:
– پرهیز از شک
از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده که ضمن حدیثی درباره عصر غیبت فرمودند:
‘… فإیّاکم والشّک والإرتیاب أنفو عن أنفسکم الشکوک و قد حذّرتم فاحذروا من اللَّه…
پس بپرهیزید از شک و دودلی و تردید، شکها را از خودتان برانید و به تحقیق که شما برحذر داشته شدید، پس از خدا پرهیز کنید [که درعصرغیبت تردید بهخود راهدهید] …
این حدیث نشان میدهد که یکی از وظایف شیعه در عصر غیبت، احراز درجه رفیع یقین و تلاش برای حفظ عقاید حقّه است. زیرا طولانی شدن دوره غیبتف حجّتف خدا، باعث تردید و بیاعتقادی بسیاری میشود و سیطره۴مادّیت (مادی گرایی) و فضلفروشی عالم نمایانی که علم و تخصص آنها ربطی به عقاید ندارد و درعین حال در آن دخالت و تخریب میکنند، مزید بر علت است.
– چنگ زدن به امرف اول تا وصول به امرف آخر
ما مجموعه بزرگ و والایی از احادیث عقیدتی و اخلاقی و فقهی و غیر آن داریم که از جهتی مایه فخر و مباهات ما بر سایر مذاهب و ملل است و از جهت دیگر باعث هدایت و ثبات قدم ماست. میتوان گفت مراد از »امر اول«، همین دوره دویست و هفتاد و سهساله از آغاز بعثت تا آغاز غیبت و یا دوره امامان یازدهگانه شیعه باشد که آن میراث را بهیادگار گذاشتهاند و حاملان و مبلّغان و مجریان آن، فقها و علمای صالح شیعهاند. البته توقیعات شریفه ناحیه مقدسه را نیز میتوان جزءف امرف اول دانست. امّا »امرف آخر (دیگر)« ظاهراً مربوط به عصر ظهور است که تکالیف همه توسط شخص امام مهدی، علیهالسلام، روشن میشود و هیچ بلاتکلیفی باقی نمیماند. شیعه موظّف است که در عصر غیبت، کمال تحفّظ را نسبت به آن میراث گرانبها داشته و به ثقلین چنگ بزند و اگر چیزی را نفهمید، آن را انکار و رد نکند که ممکن است گرفتار کفر بشود.
در روایتی از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده که درباره وظیفه شیعه دراین عصر فترت، فرمودند:
فتمسّکوا بالأمر الأوّل حتّی یبّین لکم الآخَر
و بنا به نقل دیگری:
تمسّکوا بالأمر الأوّل الّذی أنتم علیه حتی یبّین لکم
به امر نخستینی که برآنید، چنگ بزنید تا برای شما آشکار شود.
همچنین از آن حضرت دراین باره نقل شده که فرمودند:
کونوا علی ما أنتم علیه حتّی یفطلع اللَّه لکم نجمکم
بر آنچه که برآنید، باشید تا خداوند ستاره شما را برایتان طالع گرداند.
و نیز نقل شده که فرمودند:
فتمسّکوا بما فی أیدیکم حتی یصحّ لکم الأمر.
پس چنگ زنید به آنچه که در دستهایتان است تا امر برای شما راست واستوار آید [یعنی ظهور واقع شود].
یکی از وظایف شیعه در عصر غیبت، احراز درجه رفیع یقین و تلاش برای حفظ عقاید حقّه است. زیرا طولانی شدن دوره غیبتف حجّتف خدا، باعث تردید و بیاعتقادی بسیاری میشود و سیطره مادّیت (مادی گرایی) و فضلفروشی عالم نمایانی که علم و تخصص آنها ربطی به عقاید ندارد و درعین حال در آن دخالت و تخریب میکنند، مزید بر علت است.
و در روایت دیگری هم به این شکل تکلیف شیعه را در »سَبطَه« (پایینتر از »فَترَت«) مشخص فرمودند که:
إلی ما أنتم علیه حتّی یأتیکم اللَّه بصاحبها.
به آنچه که شما برآنید عمل کنید تا خداوند صاحبش را برای شما بیاورد.
مفهوم همه این روایات یکی است و آن محافظت و عمل کردن به قرآن و میراث موجود اهل بیت در عصر غیبت است تا ظهور فرا رسد و هیچ ابهامی نماند.
– رعایت معیارهای عصر ائمه، علیهمالسلام، در دوستی و دشمنی و پیروی کردن و سرپرست گزیدن
این مفهومی بسیار دقیق و مهم است؛ زیرا آنچه که ما را با پیشینیان شیعه ما که اصحاب ائمه هفدی، علیهمالسلام، بودند و در راه ولایت آنها کوشیدند و سختیها و رنجها کشیدند و قربانیها دادند، پیوند میدهد، همین مطلب است. چنانکه حالات روحی ما میتواند (بنابر بعضی از روایات)، ما را در عمل یاران پیامبر، صلّیاللَّهعلیهوآله، در جنگهای ایشان و امام علی، علیهالسلام، و سایر امامانف گذشته شریک کند و همچنین آرزوهای ما درباره یاری امام زمان، عجّلاللَّهتعالیفرجه، میتواند باعث پاداش یاری آن حضرت و جنگ و شهادت در رکاب ایشان شود، هرچند آن دوره را درک نکنیم. درواقع همین حبّ و بفغض و ولایت مشترک است که افراد یک زمان و یا زمانهای مختلف را بههم متصّل میکند؛ زیرا این همدلی و همرأیی باعث حفظف میراثف گذشتگان و تحقّق امیدف آینده میشود. اینک با مقدمه مذکور، حدیث منصور صیقل را بخوانیم:
إذا أمسیت یوماً لاتری فیه اماماً من آل محمد، فأحبّ من کنت تحبّ و أبغض من کنت تفبغض و وال من کنت تفوالی و انتظرالفرج صباحاً و مساءً.
چون بهروزی گرفتار شدی که در آن امامی از آل محمد [صلّیاللَّهعلیهوآله] را ندیدید، پس دوست بدار هر که را دوست میداشتی و دشمنبدار هر که را دشمن میداشتی و به ولایت هر که سر میسپردی، گردن گذار و امر فرج را صبح و عصر منتظر باش.
بخش بزرگی از شرایط ظهور مربوط به آمادگی انسانها برای پذیرش تعالیم و حکومت و دولت کریمه امام زمان، عجّلاللَّهتعالیفرجه، است. از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده که: زبانهایتان را نگهدارید و ملازم خانههایتان باشید.
پیداست که تولّی و تبرّی، مقدمه و شرط لازم این انتظار صحیح است و کسی که آن را نداشته باشد، نمیتواند منتظرف راستین باشد. با توجه به این مطلب میفهمیم که منتظرانف واقعی اندکند. چنانکه احادیثی هم مفشعفر بهاین واقعیتند.
– تقوای الهی و عمل به دین اسلام
بسیاری از خوبیها و بدیها و واجبات و محرّمات در قرآن کریم آمده است و اصول و فروع دین مبین اسلام در آن پیداست. از وظایف شیعیان، بلکه مهمترین وظیفه آنها، رعایت تقوا و کسب درجه متقیّن و عمل به دین اسلام است. چنانکه از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده که فرمودند:
إنّ لصاحب هذا الأمر غیبه فلیتّق اللَّه عند غیبته و لیتمسّک بدینه.
برای صاحبف این امر غیبتی است، پس [شیعه] باید هنگام غیبتش پرهیزکاری پیشه کند و بهدین او چنگ زند.
مطالعه قرآن بخوبی معلوم میکند که »دین اسلام« (دین خدا) در قرآن تعریف و مشخص شده است. باید به آن چنگ زد و جدا نشد.
– رجوع به سنّت نبوی و سیره اهلالبیت، علیهمالسلام
همانطور که دو حرم مقدّس وجود دارد که یکی را خدا قرار داده و دیگری را رسول بزرگوارش؛ دو مرجع بزرگ هم وجود دارد که یکی قرآن است که خداوند نازل فرموده و بزرگتر است و دیگری سیره (اعمّ از فعل و قول و تقریر) که حاصل زندگی پیامبر اکرم، صلّیاللَّهعلیهوآله، و اهلبیت، علیهمالسلام، در طی چند قرن است و پیداست که سیره، بهدلیل برخورد با مقتضیات زمانها و رویارویی با حوادث واقعه و پاسخ به آنها، بمثابه مفسّر و مؤوّل و شارح قرآن است. همانطور که در حدیث مشهور نبوی به مسلمانان، سفارش شده که به هنگام هجوم فتنهها چون پارههای شب تیره، به قرآن پناه ببرند و ضمناً در حدیث مشهور دیگری، از جداییناپذیری ثقلین تا قیامت و لزوم رجوع و تمسّک به آن دو جهت مصون ماندن از گمراهی سخن رفته است. و از همینروست که میبینیم اساسیترین وظیفه شیعه به هنگام عصر حیرت (غیبت) برای رهایی از سرگردانی، رجوع به مدینه (یعنی متن و بستر مکانیف پیدایش سیره مذکور) ذکر میشود. چنانکه امیّه بن علی القیسی میگوید:
قلت لأبی جعفر محمد بن علی الرضا، علیهماالسلام، من الخلف بعدک؟ فقال: إبنی علیّ و ابنا علیّ، ثم اطرق ملیّا، ثّم رفع رأسه ثمّ قال: إنّها ستکون حیره. قلت: فإذا کان ذلک فإلی این؟ فسکت ثفم قال: لا أین، حتی قالها ثلاثا… فقال إلی المدینه. فقلت: أیّ المفدن؟ فقال: مدینتنا هذه، و هل مدینه غیرها؟
به ابی جعفر محمد بن علی، علیهماالسلام، [امام جواد، علیهالسلام] گفتم: امام جانشین شما کیست؟ فرمود: پسرم علی و دو پسر علی [یعنی پسرش امام حسن و نوهاش امام زمان، علیهالسلام] آنگاه مدتی سرش را پایین انداخت و بعد از آن سرش را بلند کرد و فرمود: همانا بهزودی حیرتی خواهد بود. عرض کردم: وقتی که چنین شد به کجا باید روی آورد؟ حضرت سکوت کردند، سپس فرمودند: بههیچ جا، و این عبارت را سهبار تکرار کردند. سؤالم را تکرار کردم، فرمودند: به مدینه. عرض کردم: کدام یکی از شهرها؟ فرمودند: به همین مدینه خودمان، و آیا مدینهای جز آن هست؟
از سکوت حضرت میتوان استنباط کرد که هیچ راه حلّی جای خالی امام غایب را پر نمیکند (چون هیچکس در عصر غیبت کبری نخواهد توانست مستقیماً مستند به آن حضرت باشد) و بطور قطعی مردم را از حیرت نجات نمیدهد، امّا برای آنکه گمراه نشوند و ثابتقدم بمانند، ایشان مردم را به مدینه ارجاع میدهند و میدانیم که مدینه محل نزول وحی و ایجاد سیره (اعم از سنت نبوی و سیره اهل البیت، علیهمالسلام) بوده است و مقصود ایشان از مدینه، در و دیوار آن نیست و مردم آن نیز نیستند؛ زیراکه در بسیاری از زمانها منافقان فراوانی هم در آن میزیستند و اینک نیز تحت سیطره شرایط بسیار دشوار عصر غیبت، مستلزم آن است که ازطرفی هر شیعه منتظری، در زندگیاش با اندوه و امیدواری فراوان، به تکالیف و مسؤولیتهای دینی خود عمل کرده و از طرف دیگر با استقامت و اتحاد با همکیشان، مانند هر اقلیت مقاومی، در برابر دشمن خود ایستاده و از موجودیت و هویت خویش دفاع کند
گمراهان وهّابی است. بلکه شاید مقصود رهایی نظری از هر زمان و مکانی و رجوع به ثقلین است که چون خورشیدی تابان، مدینه را از دیگر شهرها، و سه قرن نخستین هجری را از بقیه قرون متمایز کردهاند. یعنی وقتی یک اندیشمندف مفصلحف مسلمان به دنبال راه حلّی برای هدایت در شرایط حیرت است، باید خود را از قیود شرایط زمانی و مکانی پیرامونش رها کرده و از آن بیرون برود و به آن سه قرن در مدینه بنگرد و دنبال راه حل بگردد.
بهعنوان نمونه، مطالعه کتاب »ولایت فقیه« و سایر کتب مرحوم امام خمینی، قدّس سرّه، نشان میدهد که ایشان با همین روش، لزوم ولایت فقیه را اثبات کرده و برای تحقّق آن کوشیدهاند که منجر به انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران شده است.
– انکار نکردن غیبت
از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده که فرمودند:
إن بلغکم عن صاحبکم غیبه فلا تنکروها.
اگر از صاحبتان به شما غیبتی رسید، آن را انکار نکنید.
میدانیم که مرحله اول پذیرش هر چیزی آن است که آن را انکار نکرده و ممکن بدانیم و پس از تحقیق و بررسی، در بود و نبود آن به یقین برسیم. درحالی که کسیکه بدون مطالعه انکار کند هرگز وارد مرحله بررسی نمیشود تا از حالت دودلی و تردید خارج گردد و اگر مطالعه کرده باشد، هرگز قادر بر ردّ آن نخواهد بود و بیقین (هرچند فقط نظری) خواهد رسید. البته بنابر حدیث دیگری از امام صادق، علیهالسلام، هیچکس بر عقیده به وجود و غیبت (یا امامت) امام مهدی، علیهالسلام، ثابتقدم نمیماند مگر آن که خداوند از او در عالم ذرّ میثاقش را گرفته باشد.
– نگهداشتن زبانها (تقیه و کتمان سر) و کمتر آمیختن با مردم و عجله نکردن و تسلیم بودن
لازمه حفظ موجودیت شیعه و حفظ دینف شیعیان خالص و منتظر، این است که اولاً اصلف تقیّه را رعایت کرده و زبانشان را از آنچه که سودی ندارد، نگهدارند (تا چه رسد به آنچه که زیانبار باشد)؛ ثانیاً در شرایطی که قدم به قدم انباشته از شبههها و گناهان و فسادهاست، شیعیانف منتظر باید به همان اندازه که رفعف نیاز میکند، حضور اجتماعی داشته و بقیه اوقات را صرف حضور در خانه یا خانواده کنند و بدانند که خداوند به آنها دستور داده که خودشان و اهلشان را از آتش حفظ کنند و در این ساعات میتوانند به مطالعه و تدبّر و مذاکره و عبادت و تهجّد و یا لذّات مباح بپردازند و از تربیت و محافظت زنان و فرزندانشان غافل نشوند و آنها را به امواج سهمناک جامعه حیرتزده و سرگردان و گنهکار نسپارند و گمان نکنند که ملاک خداوند برای شتاب در امر ظهور، عجله آنهاست. بلکه بخش بزرگی از شرایط ظهور مربوط به آمادگی انسانها برای پذیرش تعالیم و حکومت و دولت کریمه امام زمان، عجّلاللَّهتعالیفرجه، است. از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده که: »کفوا السنتکم و الزموا بیوتکم…
زبانهایتان را نگهدارید و ملازم خانههایتان باشید.
و از همان حضرت نقل شده که فرمودند:
محاضیر هلاک شدند!
پرسیدند: »محاضیر کدامند؟« فرمود:
المستعجلون و نجا المقرّبون… کونوا أحلاس بیوتکم فإنّ الفتنه علی من أثارها…
شتاب خواهان هلاک شدند و نزدیکی خواهان [به خدا و رسولش و اهلبیت، علیهمالسلام] نجات یافتند… فرشهای خانههایتان [یعنی خانگی و بیتحرک] باشید. پس بدرستی که فتنه علیه کسی که آن را برانگیخته، میگردد…
و نیز از همان امام معصوم، علیهالسلام، نقل شده که در جواب کسی که از وقتف این امر پرسید و از طولانی شدن انتظارش شکوه داشت، فرمود:
»کذب المتمنّون و هلک المستعجلون و نجا المسلمون و الینا تصیرون.
آرزو کنندگان دروغ گفتند و شتاب خواهان هلاک شدند و تسلیم شوندگان رهایی یافتند و شما بهسوی ما میگردید.
پیداست که علّتف ادّعایف باطلف بسیاری از مدعیان مهدویت، آرزوی مقام آن امام همام، علیهالسلام، و اقدامات ایشان و یا آرزوی اصلاح امور در غیاب ایشان و آرزوهای مشابه است و بسیاری از پیروان مرامهای باطل ایشان نیز بواسطه همین آرزوها و عجله وشتاب درباره اصلاح امور به ورطه هلاکت وگمراهی افتادهاند.
چون امروزه بهخلاف گذشته که در فردگرایی افراط میشد، در جمعگرایی زیادهروی میشود، ممکن است به ما نسبت تحجّر داده و خفردهگیری کنند که چرا سخن از لزوم دوری از مردم و ملازمتف بیوت در عصرف غیبت میگوییم؟ در پاسخ به این شبهه، بهتر است با رجوع به روایات مربوطه، مفهوم و فایده این اعتزال و کنارهگیری از مردم را بیشتر درک کنیم:
مرحوم شیخ جمالالدین ابوالعباس احمد بن محمد بن فهد حلی (مشهور به ابن فهد الحلی (م ۸۴۱ ق.) »عزلت« را چنین تعریف میکند:
عزلت عبارت است از رویگردان شدن از همه و روی نهادن به خدای تعالی در غار کوهی، یا شبستان مسجدی و یا گوشه خانه… عزلت دوری گزیدن از مردم و بریدن از آفریدگان و افنس گرفتن با حضرت حقّ است و این تعریف دایره شمولش بیشتر از تعریف نخست است. گوشهنشینی، تنها برای کسی امکانپذیر است که نفس خویش را به ترک فزونخواهیها و خواستههای دنیا توانمند ساخته و نفس و خواهشهای نفسانی او پیرو خفرَدَش باشد…
از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده که فرمودند:
لولا الموضع الّذی وضعنی اللَّه فیه، لسرّنی أن أکون علی رأس جبل لا أعرف النّاس و لا یعرفونی، حتی یأتینی الموت.
اگر نبود جایگاهی که خداوند مرا در آن قرار داده است [امامت]، دوست میداشتم بر فراز کوهی میبودم؛ نه کسی را میشناختم و نه کسی مرا میشناخت تا این که مرگ مرا دریابد.
و از همان حضرت، علیهالسلام، نقل شده که سهبار فرمودند:
ما یضرّ الموفمن أن یکون منفرداً عن الناس و لو علی قلّه جبل.
این به مؤمن زیان نمیرساند که تنها وجدا از مردم باشد، هرچند بر فراز قلّه کوهی باشد.
همچنین از رسول اکرم، صلّیاللَّهعلیهوآله، نقل شده که وقتی نزد ایشان از فتنه یاد شد، فرمودند:
إذا رأیت النّاس مَرَجت عهودهم و خَفرت أماناتهم و کانوا هکذا – و شبّک بین أصابعه.
[فتنه روی خواهد داد] وقتی که مردم به پیمانهایشان وفا نکنند و در امانتهایشان خیانت کنند و همانند این باشند – و بین انگشتانش شبکه ساخت، [یعنی در هم فرو برد کنایه از این که مردم به جان هم میافتند].
راوی میگوید: گفتم فدایت گردم، آن موقع چه کنم؟ فرمودند:
ألزم بیتک و أمسک علیک لسانک و خذ ما تعرف و ذر ما تنکر و علیک بأمر خاصّه نفسک و ذر عنک أمر العامّه.
در خانهات بنشین و زبانت را از سخن بازدار و آنچه میشناسی [معروف را] بگیر و آنچه نمیشناسی [منکر را] واگذار و بهکار مربوط به خودت مشغول شو و خود را از پرداختن بهکار عمومی دور ساز.
مرحوم ابن فهد فواید متعددی هم برای کنارهگیری از مردم براساس روایات ذکر کرده که خواننده را به آن کتاب ارجاع میدهیم. ۲۴
– صبر و پایداری و دعوت همدیگر به صبر و مقابله با دشمن و ایجاد حفظ یا گسترش ارتباط با امام معصوم، علیهالسلام
شرایط بسیار دشوار عصر غیبت، مستلزم آن است که ازطرفی هر شیعه منتظری، در زندگیاش با اندوه و امیدواری فراوان، به تکالیف و مسؤولیتهای دینی خود عمل کرده و از طرف دیگر با استقامت و اتحاد با همکیشان، مانند هر اقلیت مقاومی، در برابر دشمن خود ایستاده و از موجودیت و هویت خویش دفاع کند و بالاخره از طفرفق مختلف (مانند عبادات نیابتی از طرف امام خود، پرداخت صدقه و دعا برای سلامتی آن حضرت، دعا برای تعجیل در فَرَج آن حضرت، زیارت و سخن گفتن صمیمانه با آن حضرت و کمک خواستن از ایشان و غیره) با امام خود رابطه داشته و آن را عمیقتر و گستردهتر کند. چنان که در تفسیر آیه شریفه:
یا ایّها الّذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللَّه لعلّکم تتقون.
از حضرت امام محمد بن علی الباقر، علیهالسلام، نقل شده که فرمودند:
إصبروا علی أداء الفرائض و صابروا عدوّکم و رابطوا إمامکم.
پایداری کنید بر ادای واجبات و در برابر دشمنتان استقامت بورزید و با امامتان پیوند برقرار کنید [رابطه داشته باشید].
– رضایت کامل و تسلیم بیچون و چرا در برابر اراده و خواست حضرت حق جلّ و عَلا
این البته مکمّل مطلب هفتم، بلکه علت آن است و برای آنکه بدانیم چقدر مهم است، کافی است به یکی از دعاهای عصر جمعهها که معروف به »دعا در زمان غیبت« بوده و با جمله »اللهم عرفنی نفسک« شروع میشود، مراجعه و آن را مطالعه کنیم. در این دعا با خداوند متعال چنین مناجات میکنیم:
‘… أللّهم فثّبتنی علی دینک و استعملنی بطاعتک و لیّن قلبی لولیّ أمرک و عافنی ممّا امتحنت به خلقک و ثبّتنی علی طاعه ولی أمرک الّذی سترته عن خلقک و باذنک غاب عن بریتک و أمرک ینتظر و أنت العالم غیر المعلّم بالوقت الّذی فیه صلاح أمر ولیّک فی الإذن له بإظهار أمره و کشف ستره فصبّرنی علی ذلک حتّی لا أحبّ تعجیل ما أخّرت و لا تأخیر ما عجّلت و لا کشف ما سترت و لا البحث عما کتمت و لا أنازعک فی تدبیرک و لا أقول لم و کیف و ما بال ولی الأمر لا یظهر و قد امتلات الأرض من الجور و افوضّ أموری کلّها الیک…
پس ای خدا! مرا بر این دینت ثابت قدم گردان و بهکار طاعتت مشغولدار و قلبم را برای ولّی امرت نرم و مطیع ساز و عافیت و حفسن عاقبت در آنچه خلقت را به امتحان آن آزمودی
پینوشتها
. ر.ک: صدرالاسلام همدانی، پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی (تکالیف الانام فی غیبه الامام)، تهران، انتشارات بدر، بهار ۱۳۶۱ (نیمه شعبان ۱۴۰۲)، صص ۲۸-۲۷۹.
. ر.ک: عالم فقیه سید محمد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم فی فوائدفالدعاء للقائم، علیهالسلام (در معرفت و ولایت امام زمان، علیهالسلام) ج ۲، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی، تهران، انتشارات بدر، زمستان ۱۳۷۲ (نیمه شعبان ۱۴۱۴)، صص ۱۶۵-۵۸۹.
. محمد بن ابراهیم بن جعفر النعمانی (معروف به ابن ابی زینب، از علمای قرن سوم هجری)، کتاب الغیبه، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۳ ه’ (۱۹۸۳ م)، ص ۹۸.
. چنانکه از دو حدیث از امام صادق، علیهالسلام، و سایر احادیث مربوطه استفاده میشود (ر.ک: همان، صص ۹۹-۱۰۴ و ۱۱۰)، عصر غیبت باعث امتحان عمومی مسلمانان و تصفیه و جداسازی شیعیان متدیّن و اهل یقین است؛ زیرا شیعیان زیرک و با تقوا میدانند و یقین دارند که »حجّت خدا« و »میثاق خدا« باطل نمیشود و سنّتف او تعطیل نمیگردد و او مردم را بدون حجّت و هادی رها نمیکند، هرچند آنها به دلیل مصالحی او را نبینند وجایش را ندانند و با این حال آنها علیرغم رنج بردن و گریستن از دوری، شکّ نمیکنند و به چیزی که خداوند مقدّر فرموده خشنودند و اگر خداوند میدانست که دوستانش هم شک خواهند کرد و هیچکس ثابتقدم نمیماند، لحظهای هم حجّتش را از آنها نمیپوشاند (ر.ک: همان، ص ۱۰۷، مضمون حدیثی از امام صادق، علیهالسلام).
. همان، ص ۱۰۴.
. همان، ص ۱۰۵.
. همان.
. همان.
. همان، ص ۱۰۶.
. همان، ص ۱۰۴.
. همان، ص ۱۱۲.
. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه علیاکبر مهدیپور، ج ۱، تهران، آفاق، ۱۴۰۵′. ق، ص ۳۴۴.
. امام خمینی، قدّس سرّه، در مورد ولایت فقیه مینویسد: ».. بنابر مذهب شیعه، امامان و زمامدار امت اسلامی پس از پیامبر اکرم، صلّیاللَّهعلیهوآله، بزرگف اوصیای الهی حضرت علی و فرزندان معصوم او، سلاماللَّهعلیها، بودهاند. که یکی پس از دیگری رهبری و ولایت امر مسلمین را تا زمان غیبت برعهده داشتهاند. اینان، همان اختیارات پیامبر مکرّم و ولایت عامّ و خلافت کلّی الهی او را دارا بودهاند. در زمان غیبت، اگرچه شخص معینّی برای تصدّی امر حکومت قرار داده نشده است، ولی… کلیه امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر و ائمه، علیهمالسلام، مقرر شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرّر است و عقلاً نیز نمیتوان فرقی میان ایندو قائل شد. زیرا حاکم اسلامی – هرکس که باشد – اجراءکننده احکام شریعت و برپا دارنده حدود و قوانین الهی وگیرنده مالیاتهای اسلامی و مصرفکننده آن در راه مصالح مسلمانان است. پس اگر پیامبر، صلّیاللَّهعلیهوآله، و امام، علیهالسلام، شخص زانی را صد تازیانه میزدهاند، فقیه نیز، در مقام حکومت، همین را اجرا میکند، و همانگونه که پیامبر و ائمه، علیهمالسلام، وجوه شرعی را، بر طبق مقرّرات خاصی از مردم میگرفتهاند؛ فقها نیز بههمان ترتیب عمل میکنند؛ و بالاخره، اینان هرجا و هر زمان که مصالح مسلمانان اقتضا کند، در حدود اختیارات خود، احکامی صادر میکنند که همگان باید ازایشان پیروی کنند«. (امام خمینی، قدّس سرّه، شؤون و اختیارات ولی فقیه (ترجمه مبحث ولایت فقیه از »کتاب البیع« ایشان) تهران، وزارت ارشاد اسلامی، بهمن ۱۳۶۵، صص ۲۹ و ۳۵) چنانکه از این سطور و تمام کتاب برمیآید، ایشان شدیداً تحت تأثیر تاریخ اسلام و سیره قرار دارند و آنرا اساس نظریه ولایت فقیه قرار دادهاند.
. غیبت نعمانی، ص ۱۲۴.
. ر.ک: همان، ص ۱۲۹.
. همان، ص ۱۲۵.
. ر.ک: همان.
. همان، ص ۱۳۱.
. همان، و شبیه این حدیث ازا مام باقر، علیهالسلام، در صفحه ۱۳۲ نقل شده است.
. همان، صص ۱۳۲.۱۳۱.
. احمدبن محمد بن فهد الحلّی الاسدی، التحصین و صفات العارفین، ترجمه سید علی جبار گلباغی ماسوله، قم، انتشارات لاهیجی، ۱۳۷۷، ص ۹ ترجمه.
. همان، ص ۲۵ اصل و ۱۵ ترجمه.
. همان.
. همان، ص ۲۸ اصل و ۱۹ ترجمه بهنقل از منابع اهل سنّت و شرح نهجالبلاغه ابن میثم.
. ر.ک: همان، صص ۳۳-۵۲ اصل و ۲۱-۴۴ ترجمه.
. آیه ۲۰۰ از سوره مبارکه آل عمران.
. همان، ص ۱۳۳.
و ۳۰. ثقهالمحدثین حاج شیخ عباس قمی (ره)، کلیات مفاتیح الجنان، ترجمه استاد الهی قمشهای، تهران، انتشارات افسوه، بیتا، قسمت ملحقّات مفاتیحالجنان، دعا در غیبت امام زمان، علیهالسلام، صص ۹۶۹ و ۹۷۱.
. غیبت نعمانی، ص ۱۳۳.
. همان، صص ۱۳۳-۱۳۴.
ماهنامه موعود شماره ۲۶