۴ـ امتحان مردم

۴ـ امتحان مردم

یکى دیگر از مصالح و حِکَمتهاى غیبت امام عصر(علیه السلام) آزمایش و امتحان شیعیان است. زیرا بر اساس آنچه از آیات قرآن و روایات اسلامى استفاده مى شود، امتحان و آزمایش بندگان یکى از سنّت هاى الهى است که همواره بوده و هست. قرآن کریم مى فرماید:

(اَلّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیوهَ لِیَبْلُوَکُمْ أیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا)(۱)

(خداوند کسى است که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را آزمایش و امتحان کند که کدام یک ا شما بهتر عمل مى کنید).

امتحان، وسیله اى است براى ظهور کمالات و استعدادهاى درونى انسان که شخصیت افراد و درجه ایمان و صبر و استقامت آن ها را در مقام اطاعت از اوامر خداوند و رسول او روشن مى کند.

آزمایش دوران غیبت، سخت ترین آزمایش ها

چنانکه از روایات و اخبار استفاده مى گردد، امتحان و آزمایش به وسیله غیبت امام(علیه السلام) به چند جهت از شدیدترین امتحان ها است:

جهت اول: این که، از روایاتى استفاده مى شود که مؤمنین و افرادى که در زمان غیبت آن حضرت به سر مى برند از حیث درجه و مقام بر کسانى که در زمان حضور پیامبر و سایر ائمه(علیهم السلام) بودند برترى دارند. لازمه این برترى و موقعیّت، شدّت و سختى امتحان آنها است که به واسطه طولانى شدن غیبت امام و حجت خدا، متوجه آنان مى شود; لکن آنان ذرّه اى شکّ و تردید به خودشان راه نمى دهند و با اخلاص کامل بر اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت و استوار مى مانند.

چنانکه حضرت على(علیه السلام) از پیامبر نقل مى کنند که خطاب به وى فرمود:

 (یا علىّ، واعلم أنّ أعجب الناس إیماناً و أعظمهم یقیناً قوم یکونون فی آخرالزمان لم یلحقوا النبىّ وحجبتهم الحجّه، فآمنوا بسواد على بیاض)(۲).

(اى على! بدان که عجیب ترین افراد از جهت ایمان و بزرگىِ یقین، قومى هستند که در آخر الزمان به سر مى برند. زیرا آنان، در عین حال که پیامبر را ملاقات نکرده اند و امام و حجت خدا نیز از آن ها محجوب و غایب است، به وسیله سیاهى ها و خطوطى که در کاغذها مانده است، ایمان آورده اند).

در روایت دیگرى ابن عباس از پیامبر اکرم نقل مى کند که آن حضرت فرمودند:

(على بن ابى طالب(علیه السلام) امام و جانشین من بر امت من است. از فرزندان على است همان قائم منتظرى که زمین را از قسط و عدل پر مى کند همان طورى که از جور و ستم پر شده باشد).

آنگاه حضرت فرمودند:

 (والّذی بعثنی بالحقّ بشیراً انّ الثابتین على القول به فی زمان غیبته لأعزّ من الکبریت الأحمر).

(سوگند به خدایى که مرا به حق مبعوث داشت و بشارت دهنده قرار داد، کسانى که در زمان غیبت آن حجت خدا بر قول و اعتقاد به امامت وى ثابت بمانند از طلاى سرخ ـ یا یاقوت سرخ ـ کمیاب ترند!)

جابر بن عبد اللّه انصارى بلند شد و عرض کرد: (آیا براى قائم(علیه السلام)غیبتى است؟)

حضرت فرمود:

 (آرى، به خدا سوگند! (وَلُِیمَحّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکافِرِینَ)(۳); تا خداوند بندگان با ایمان را خالص گرداند و امتحان کند و کافران را نیست و نابودگرداند)(۴).

دشوارى حفظ ایمان در دوران غیبت

جهت دوم: این که، پیشامدهاى ناگوار و دگرگونى هایى که در دوران طولانى غیبت رخ مى دهد، مردم را نیز متحوّل و دگرگون مى سازد به طورى که حفظ ایمان و استقامت در راه آن، بسیار سخت و دشوار است که حتّى امامان پیشین نیز، جامعه شیعه را در جریان آن قرار داده اند و آن ها را از سختى ها و مشکلاتى که در راستاى حفظ ایمان در زمان غیبت متوجّه آنان مى شود، خبر داده اند.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود:

(إنّ لصاحب هذا الأمر غیبه، المتمسّک فیها بدینه کالخارط للقتاد ـ ثمّ قال هکذا بیده ـ ثم قال: فأیّکم یمسک شوک القتاد بیده؟ ثمّ أطرق ملیّاً، ثمّ قال: إنّ لصاحب هذا الأمر غیبه، فلیتّق اللّه عبد و لیتمسّک بدینه)(۵).

(کسى که بخواهد در زمان غیبت صاحب الأمر(علیه السلام) به دین خود چنگ بزند و به لوازم دیندارى ملتزم باشد، مانند کسى است که بخواهد با کشیدن دست، خارهاى درخت قتاد را بکَند. سپس حضرت فرمودند: کدام یک از شما مى تواند خارهاى درخت قتاد را با دست بگیرد؟

بعد فرمودند: به درستى که براى صاحب این امر، غیبتى است که باید بنده خدا، تقوا و پرهیز کارى را پیشه خود سازد و به دینش چنگ زند).

آرى! در دوران اندوهناک غیبتِ آخرین حجّت و ذخیره خدا در زمین، ظاهر فریبنده امور دنیوى، یکى پس از دیگرى، جلوه گر مى گردد و دل افراد را فریفته و اسباب گوناگون گناه و معصیت، بیش از پیش فراهم شده و در دسترس همه قرار گیرد. بساط لهو و لعب، غنا و نوازندگى و طرب، همه جا گسترده مى شود و با اختلاط و امتزاج هاى نامشروع مرد و زن، زمینه بیشترى براى دسترسى به گناه فراهم مى گردد. علاوه بر آن، قدرت هاى طاغوتى و غیر دینى نیز در افزایش گناه و معصیت تأثیر فراوان دارند. در آن دوران، دینداران حقیقى به ظاهر، ذلیل، و بلهوسان نابکار به ظاهر، عزیزند; امر به معروف و نهى از منکر فراموش، و انجام منکرات در هر کوى و برزن متداول و مرسوم مى گردد.

بنابر این باید گفت که دیندارى، سخت و مشکل است. لذا عظمت افرادى که در شرایط سخت و دشوار غیبت، دین خود را حفظ کنند و بر اعتقاد به امامت حضرت مهدى(علیه السلام) ثابت و استوار بمانند، روشن مى شود. امید آن که خداوند ما را از ثابت قدمان بر اعتقادات صحیح اسلامى و امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) قرار دهد و مقدّمات ظهور حضرت را فراهم فرماید.

وسوسه هاى فکرى و اعتقادى در زمان غیبت

جهت سوم: جهت دیگرى که امتحان و آزمایش شیعیان را در زمان غیبت دشوار مى کند، وسوسه هاى فکرى است که متوجه شیعیان مى شود و احیاناً بعضى از آن ها را دچار شک و تردید مى کند.

دشوار بودن مسئله از این جهت، به قدرى درد آور است که طبق بعضى از روایات، وقتى امام صادق(علیه السلام) موقعیّت شیعیان زمان غیبت را ملاحظه مى کردند، آنچنان ناراحت و اندوهناک و گریان شدند که اصحاب آن حضرت، شگفت زده و متحیّر گشتند. چنانکه از سدیر صیرفى نقل شده که گفت: در موقعى که حضرت امام صادق(علیه السلام) مسئله غیبت را متذکّر شدند، به قدرى ناراحت و گریان بودند که عقل از سر ما پرید و از ناله هاى هولناک آن حضرت قلب هاى ما به فغان و خروش آمد.

آنگاه وقتى از حضرت، علّت ناراحتى و اندوهشان سؤال شد، فرمود:

 (وقتى گرفتارى هاى شیعیان را در زمان غیبت ملاحظه مى کنم و مى بینم که بسیارى از آنان از دین و عقیده خودشان برگشته اند، این چنین ناراحت مى گردم و حزن و اندوه برمن غالب مى شود.

 

فأخذتنی الرقّه، واستولت علىّ الأحزان)(۶).

آیا در زمان غیبت همه شیعیان دچار شکّ و تردید مى شوند؟

اینک در این جا سؤالى مطرح است و آن این که آیا به واسطه طولانى شدن غیبت امام عصر(علیه السلام) همه شیعیان دچار شکّ و تردید نسبت به آن حضرت مى شوند؟

در پاسخ این پرسش باید بگوییم: چنانکه از روایات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) استفاده مى شود، چنین نیست که تمام شیعیان دچار شکّ و تردید شوند. زیرا شواهد تاریخى نیز نشان مى دهد که معمولا در مسایل اعتقادى و ایمان به خدا و پیامبران الهى، گر چه در مواردى تعداد زیادى از دین و اعتقادات صحیح منحرف مى شدند، لکن چنین نیست که به طور کلّى در همه افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف کشیده شوند; بلکه همیشه عدّه اى ـ اگر چه اندکى از آنها ـ بر دین و اعتقادات صحیح باقى مى مانند.

قرآن کریم این حقیقت را در ماجراى طالوت و جالوت بیان مى کند و مى فرماید:

 (فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَر فمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنّی وَمَن لَمْ یَطْعَمهُ فَإنَّه مِنّی إِلاّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرفَهً بِیدِهِ فَشرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَلیلا مِنْهُمْ فَلَمّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالوا لاطَاقَهَ لَنا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا اللّهِ کَمْ مِن فِئَه قَلیلَه غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرهً بِإذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابرِینَ * وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَانْصُرنا عَلَى الْقَومِ الکَافِرِینَ * فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعض لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلِکنَّ اللّهَ ذُوفَضْل عَلَى الْعالَمِینَ)(۷).

 (هنگامى که طالوت سپاهش را با خود برد، به آنان گفت: خداوند شما را به وسیله نهر آبى آزمایش مى کند; هر کس از آن بنوشد، از من نیست و هر کس جز یک پیمانه ننوشد، از من است که جز عدّه کمى همه از آن نهر نوشیدند. آن گاه افرادى که از بوته آزمایش به سلامتى بیرون آمدند، وقتى از نهر گذشتند از کمى افراد و نفرات خود ناراحت شدند و گفتند: (ما توانایى مقابله با نیروهاى جالوت را نداریم).

آنان که مى دانند خدا را ملاقات خواهند کرد، با قدرت ایمان و تکیه بر یارى خداوند گفتند: (چه بسیار گروه هاى کوچکى که به فرمان و یارى خدا بر گروه هاى بزرگ و عظیمِ دشمن غلبه یافتند و پیروز گردیدند. زیرا خداوند با صبر پیشگان است).

سپس همان گروه اندک، امّا با ایمان، در مقابل سپاهیان انبوه جالوت به استقامت پرداختند و گفتند: (پروردگارا! پیمانه صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و ما را در مقابل دشمن ثابت قدم دار و ما را بر کافران، ظفر و پیروزى عنایت فرما).

آن ها به فرمان خدا سپاه دشمن را به هزیمت و فرار واداشتند و داود، جالوت را کشت و خداوند، حکومت و دانش را به وى بخشید و آنچه خواست به او تعلیم داد. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر، دفع نمى کرد، زمین پر از تباهى و فساد مى شد، لکن خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان مى نماید).

با توجه به مفهوم آیات کریمه و روایات اهل بیت(علیهم السلام) جواب پرسش فوق بیشتر روشن مى شود. زیرا درست است که طولانى شدن غیبت، در روحیه و افکار و احیاناً اعتقادات مردم تأثیر مى گذارد، لکن موجب نمى شود که تمام معتقدین به امامت امام غایب(علیه السلام) در عقیده و اعتقاد خود سست شوند، بلکه مؤمنین و معتقدینى هم وجود دارند که امتداد غیبت، ذرّه اى در ایمان راسخ آنان خلل وارد نمى کند چنانکه احادیث فراوانى نیز مؤیّد این معناست که نمونه اى از آنها را ذکر مى کنیم:

عن أبی عبد اللّه(علیه السلام) قال: (أقرب ما یکون العباد من اللّه عزّوجلّ و أرضى ما یکون عنهم إذا افتقدوا حجّه اللّه عزّوجلّ، فلم یظهر لهم و لم یعلموا بمکانه، و هم فی ذلک یعلمون أنّه لم تبطل حجج اللّه )عنهم و بیّناته (فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً، وإنّ أشدَّ ما یکون غضب اللّه تعالى على أعدائه إذا افتقدوا حجّه اللّه فلم یظهر لهم، و قد علم أنّ اولیائَه لایرتابون، ولو علم أنّهم یرتابون لما غیّب عنهم حجّته طرفه عین، ولایکون ذلک إلا على رأس شرار الناس)(۸).

 (از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: (بهترین زمان قرب بندگان به خدا و بهترین زمان رضایت و خشنودى خداوند از آن ها، زمانى است که آن ها حجت خدا را در میان خود نیابند و مکان وى را ندانند و در عین حال، مى دانند که حجت و برهان خداوند باطل نمى شود. و زمین از حجت خالى نمى ماند). در این هنگام است که باید شما شیعیان هر صبح و شام، منتظر فرج امام(علیه السلام)باشید. شدیدترین زمان غضب خدا بر دشمنانش نیز، زمان غیبت حجت او است. خداوند مى داند که بندگان واقعى وى به جهت غیبت حُجّتش، دچار شکّ و تردید نمى شوند. زیرا اگر چنین بود، خدا لحظه اى حجت خود را از بندگانش غایب نمى فرمود و این امر (مسئله غیبت) نمى باشد مگر به خاطر شریرترین افراد مردم).

آثار و فوائد وجود امام زمان(علیه السلام) در زمان غیبت

 

یکى از پرسش هایى که در مورد امام زمان(علیه السلام) مى شود این است که چه آثار و فوایدى بر وجود امام و رهبرى که در اختفا و غیبت به سر مى برد، مترتّب است؟ به عبارت دیگر، چرا امام(علیه السلام) سال ها قبل از ظهور، تولد یافته است و فایده وجود آن حضرت چیست؟

لازم است قبل از پاسخ نکته اى تذکّر داده شود و آن این که سؤال مذکور مسأله جدیدى نیست که تازه طرح شده باشد، بلکه سال ها قبل از تولد حضرت مهدى(علیه السلام)مطرح بود. حتّى این پرسش ها همزمان با عصر نزول وحى نیز وجود داشت چنانکه از جابر بن عبد اللّه انصارى، صحابى بزرگ پیامبر نقل شده است که گفت: هنگامى که آیه کریمه (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ)(۹) نازل شد، به رسول گفتم: خدا و رسول را شناختیم; صاحبان امرى را که خداوند اطاعت آنان را به اطاعت شما مقرون کرده است، چه کسانى هستند؟

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

(آنان جانشینان من و پیشوایان امّت بعد از من هستند. اول آن ها على بن ابى طالب است; سپس حسن و حسین و على بن الحسین ومحمّد بن على که در تورات معروف به باقر است. اى جابر! در آینده نزدیک، او را ملاقات خواهى کرد. هنگامى که او را دیدى سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر بن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن محمّد، حسن بن على و سپس فرزندِ حسن، هم نام و هم کنیه من و حجت خدا در زمین و ذخیره خدا براى بندگان اوست. همان کسى که خداوند، مشرق و مغرب را به دستش فتح مى کند).

آن گاه حضرت فرمودند:

 (او همان کسى است که از شیعیان و دوستانش غایب مى شود،; دوران غیبتش به حدّى طولانى و دشوار است که بر اعتقاد به امامت وى باقى نمى ماند مگرکسى که خدا قلبش را بهوسیله ایمان آزمایش کرده باشد).

عرض کردم یا رسول اللّه! آیا شیعیان در زمان غیبت از او بهره مند مى گردند؟

حضرتش فرمود:

 

(آرى! سوگند به کسى که مرا به نبوت مبعوث داشته است، البته آن ها از نور وجودش استفاده مى کنند و از برکت ولایتش بهره مند مى گردند، همانطور که از نور خورشید بهره مند مى شوند گر چه در پس ابر باشد. اى جابر! غیبت از اسرار مکتومِ خزانه علم خداست. پس آن را جز از اهلش پنهان دار)(۱۰).

با توجه به این حدیث مشهور، جواب سؤال مذکور به خوبى روشن مى شود که بدون تردید، برکات خورشید فروزان امامت و ولایت حضرت مهدى(علیه السلام) آن چنان گسترده و فراوان است که ابرهاى تیره و تارى که به واسطه ستمگرى هاى دشمنان خدا براى مدّتى نامعلوم بین آن حضرت و مردم حایل گردیده، نمى تواند جلو برکات وجودى آخرین حجت و ذخیره خدا را بگیرد.

زیرا اگر چه آن حضرت در زمان غم انگیز غیبت، از تصرّف در بعضى از شئونات خویش ـ مانند حضور در جامعه و به دست گرفتن زمام امور ـ کناره گیرى مى نمایند، لکن باید دانست که این امر فقط یکى از شئونات آن حضرت است; چرا که آن حضرت در بقیه شئونات خویش تصرف مى نماید و بسیارى از مشکلات جامعه را رفع و از درماندگان دستگیرى مى کند و امدادهاى غیبى آن بزرگوار در سراسر هستى گسترش دارد. این موضوع شواهد فراوانى دارد که در جاى خودش به آن اشاره خواهیم کرد.

گذشته از این، باید دانست که تمام مصالح و حِکَم و فواید و آثار وجود امام(علیه السلام)در زمان غیبت براى ما مکشوف نیست. از سفارش پیامبر به جابر فهمیده مى شود که همگان استعداد و لیاقت فهم و درک برکات وجود امام(علیه السلام) را در دوران غیبت ندارند; بلکه افرادى همچون آن صحابى بزرگ مى توانند تا حدّى شعاع برکات وجودى حجّت خدا را درک کنند. زیرا حضرت در پایان گفتارشان به جابر فرمودند: (موضوع غیبت از اسرار خداست و باید آن را از نااهلان پنهان بدارى).

آثار و برکات وجودى امام(علیه السلام)

احادیث و روایات از پیامبر اکرم و ائمه(علیهم السلام) در جواب و پاسخ این گونه پرسش ها فراوان است که ذکر آن در این مختصر نمى گنجد، لکن از باب نمونه به عنوان تیمّن و تبرّک، حدیثى را از امام سجّاد(علیه السلام) که بیانگر پاره اى از برکات وجودى امام(علیه السلام) است، ذکر مى کنیم:

 

سلیمان از امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت از پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام)و آن حضرت از امام زین العابدین نقل مى کند که حضرتش فرمودند:

(نحن أئمّه المسلمین، و حجج اللّه على العالمین، و ساده المؤمنین وقاده الغرّ المحجّلین، و موالی المؤمنین، و نحن أمان لأهل الأرض کما أنّ النّجوم أمان لأهل السماء، و نحن الّذین بنا یمسک اللّه السماء أن تقع على الأرض إلاّ بإذنه، و بنا یمسک الأرض أن تمید بأهلها، و بنا ینزل الغیث، و تنشر الرحمه، و تخرج برکات الأرض، و لولا ما فی الأرض منّا لساخت بأهلها).

ثمّ قال: و لم تخل الأرض منذ خلق اللّه آدم من حجّه اللّه فیها ظاهر مشهور أو غائب مستور(۱۱)، ولا تخلو إلى أن تقوم الساعه من حجّه اللّه فیها، ولولا ذلک لم یعبد الله.

قال سلیمان، فقلت للصادق(علیه السلام): فکیف ینتفع الناس بالحجّه الغائب المستور؟

قال: (کما ینتفعون بالشمس إذا سترها السحاب)(۱۲).

 (ما (اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)) پیشوایان امت اسلام، حجت هاى خدا بر جهانیان، آقاى اهل ایمان، پیشتواى روسفیدان و سرپرست مؤمنانیم. ما امان براى اهل زمین هستیم، همچنان که ستارگان امان براى اهل آسمانند. ما کسانى هستیم که خدا به واسطه ما آسمان را بر فراز زمین نگه داشت و اهل زمین را از هلاکت نجات بخشیده است. به واسطه ما باران مى بارد و رحمت خدا منتشر مى شود و زمین برکاتش را بیرون مى آورد و اگر نبود در هر عصر و زمانى امامى از ما اهل بیت در زمین، زمین اهلش را فرو مى برد و هلاک مى کرد.

سپس فرمودند: از هنگام خلقت آدم تا قیامت، زمین از حجت خدا خالى نبوده و نخواهد بود; خواه حجتش در میان مردم آشکار و معروف باشد یا غایب و ناپیدا. خدا در زمین عبادت نمى گردید).

سلیمان گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم که مردم در زمان غیبت چگونه از امام غایب بهره مند مى شوند؟

آن حضرت فرمود: (همچنان که از خورشید هنگامى که در پشت ابرها است، بهره مند مى گردند).

مفاد بیان امام(علیه السلام) در این حدیث، سه بخش است:

بخش اول درموقعیّت ائمه(علیهم السلام) از جهت مقام ومنصب الهى آن هاست که پیشوایان راستین اسلام پس از پیامبر گرامى حجت هاى خدا بر تمام عالمیان و سیّد و آقاى اهل ایمان هستند که به فرمان خداى سبحان به وسیله پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به جامعه اسلامى معرّفى گردیده و براى هدایت و رهبرى همه انسان ها در تمامى قرون و اعصار تعیین گشته اند.

در بخش دوم از فرمایش امام سجاد(علیه السلام) پاره اى از برکات وجودى ائمه اطهار(علیهم السلام)بیان شده است که اختصاص به زمان حضور امام(علیه السلام) ندارد. زیرا آثار و برکات آن حضرت چنان گسترده است که شامل زمان حضور و غیبت مى شود.

در بخش سوم از فرمایش امام سجاد(علیه السلام)، به چند نکته اساسى اشاره شده است:

الف) اگر امامى از اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در زمین نباشد، زمین اهلش را نابود مى کند.

ب) این که خالى نبودن زمین از حجت خدا، یک سنّت الهى است که از زمان حضرت آدم(علیه السلام) تا قیامت جریان دارد.

ج) این که عبادت خدا در زمین بستگى به وجود حجّت خدا دارد.

د) در کلام حضرت به بهره مند شدن مردم از وجود امام(علیه السلام) در ایام غیبت تصریح شده است.

امام(علیه السلام) نگهبان اهل زمین

اینک نسبت به بعضى از فرازهاى فرمایش امام سجاد(علیه السلام)توضیحاتى ارائه مى دهیم:

 (نحن أمان لأهل الأرض کما أنّ النجوم أمان لأهل السماء)(۱۳).

در این فراز از سخنان امام(علیه السلام) به نقش حیاتى و پر اهمیت ائمه اطهار(علیهم السلام) نسبت به امنیت و آرامش اهل زمین اشاره گردیده و وجود امامان و رهبران معصوم ـ که از سوى خدا عهده دار مسئولیتِ هدایت و ارشاد و رهبرى جامعه گردیده اند ـ براى اهل زمین، موجب امنیت و آرامش دانسته شده و این بسان ستارگان آسمان است که موجب آرامش اهل آسمانند.

توضیح سخن امام(علیه السلام)

ما هنگامى مى توانیم مفاد و منظور کلام جامع و بلند امام سجاد(علیه السلام)را خوب درک کنیم که نسبت به خداوند متعال و اهداف وى از خلقت انسان ها و سایر موجودات، شناخت صحیح داشته باشیم. زیرا شناخت صحیح خداوند متعال است که به انسان امکان شناخت پیامبر و امامان را مى دهد.

به طور حتم اگر شناخت و برداشت انسان نسبت به معارف الهى ضعیف و ناچیز باشد و خصوصیات و صفات خداوند را در حدّ لزوم نشناسد، در معرفت پیامبر و امام نیز ناتوان خواهد بود; تاجایى که ممکن است کسانى را به عنوان پیامبر یا امام و خلیفه بشناسد که اساساً لیاقت این مَناصب سه گانه را نداشته باشند. پس شناخت صحیح خداوند است که به انسان، این بینش و فهم را مى دهد که دنبال هر کس که ادّعاى نبوّت یا خلافت و امامت را بنماید، نرود و بدون دلیل و برهانِ قاطع، سخن کسى را نپذیرد.

با توجه به این مقدّمه کوتاه، چنین نتیجه مى گیریم که تمام انحرافاتى که در امم گذشته و صدر اسلام در امّت اسلام رخ داد و مردم را به انحراف و ضلالت کشاند، معمولا به واسطه کسانى بود که شناخت آن ها نسبت به خدا و پیامبران، ضعیف و نادرست بود; امت حضرت موسى(علیه السلام) به واسطه عدم شناخت صحیح و کافى از خدا و پیامبر، در آزمایش کوتاه و چهل روزه، شکست خورد و به دنبال سامرى و گوساله اش راه افتاده و دست از بندگى خداوند عالم کشیده و گوساله را به عنوان معبود خود پذیرفتند(۱۴).

لذا در دعاهاى رسیده از ائمه اطهار(علیهم السلام) این نکته خاطر نشان گردیده است که در هر حال، انسان باید شناخت خود را نسبت به خدا افزایش دهد و با دعا و درخواست از خداوند متعال کمک بگیرد. زیرا شناخت صحیح معارف دینى، اعم از شناخت پیامبر و امام، بستگى به شناخت خداوند دارد. لذا سفارش شده است که در هنگام دعا و کمک خواستن از خداوند چنین بگوییم:

 (اللّهُمَّ عرِّفنی نفسک فإنّک إن لم تُعرِّفنى نفسک لم أعرف نبیّک، اللّهُمَّ عرّفنی رسولک فإنَّک إن لم تعرّفنی رسولک لم أعرف حجّتک، اللّهمَّ عرّفنی حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنى حجّتک ضللت عن دینى)(۱۵).

 (خداوندا! خودت را به من بشناسان. زیرا اگر خودت را به من نشناساندى، فرستاده ات را نخواهم شناخت. خداوندا! فرستاده ات را به من بشناسان. زیرا اگر فرستاده ات را معرّفى ننمودى، حجّت تو را نخواهم شناخت. خداوندا! حجّت خود را به من بشناسان. زیرا اگر حجّتت را به من نشناساندى، از دینم منحرف خواهم گشت).

مضمون این دعاى شریف شاهد گفتار ماست که گفتیم اگر خدا را خوب بشناسیم، رسول خدا را نیز خواهیم شناخت و اگر پیامبر را شناختیم، امام و حجت خدا، بعد از وى را نیز خواهیم شناخت.

آنچه در توضیح جملات این دعا باید گفت این که معرفت خداوند متعال داراى مراتب و درجاتى است که انسان تا حدّى به برکت فطرت و عقل مى تواند به آن دست یابد; لکن معرفت صحیح و کامل را باید به کمک پیامبران الهى و خلفاى راستین آنان که بیانگر معارف دینى هستند، کسب کرد.

در این موضوع از ائمه اطهار(علیهم السلام) روایات فراوان رسیده است که به یک نمونه از آن اشاره مى کنیم:

ابى حمزه ثمالى از امام باقر(علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت فرمودند:

 (إنّما یعبداللّه من یعرف اللّه فأمّا من لایعرف اللّه فإنّما یعبده هکذا ضُلال(۱۶).

قلت: جعلت فداک فما معرفه اللّه؟

قال: تصدیق اللّه عزّوجلّ و تصدیق رسوله و موالاه على(علیه السلام)والإئتمام به وبالائمّه الهدى(علیهم السلام) والبرائه إلى اللّه عزّوجلّ من عدوّهم، هکذا یعرف اللّه عزّوجلّ)(۱۷).

 (همانا کسى خدا را عبادت مى کند که او را شناخته باشد; امّا کسى که خدا را نشناسد، عبادت او از روى ضلالت و گمراهى انجام مى گیرد).

ابو حمزه با شنیدن این سخن از امام باقر(علیه السلام)، عرض کرد: معرفت خدا چیست؟

حضرت فرمود:

 (معرفت خدا، تصدیق خدا و تصدیق رسول خدا و دوستى على بن ابى طالب و پیروى نمودن از او و ائمه هدى(علیهم السلام) و بیزارى جستن از دشمنان آن ها است. این است معرفت صحیح خداوند عزّوجلّ).

وجود امام معصوم موجب آرامش اهل زمین است

اگر شناخت صحیح نسبت به خداوند متعال از راه نزول وحى به وسیله حجت و امام بعد از پیامبر انجام گیرد، به خوبى روشن مى شود که وجود امام معصوم در میان جامعه بشرى از جهات گوناگون موجب آرامش و امنیت براى ساکنان زمین است.

اینک به گوشه اى از آن جهات اشاره مى کنیم.

پاورقی

(۱) سوره مُلک، آیه ۲.

(۲) کمال الدین، ص ۲۸۸، ح ۸.

(۳) سوره آل عمران، آیه ۱۴۱.

(۴) کمال الدین، ص ۲۸۷، ح ۷.

 (۵) اصول کافى، ج ۱، ۳۳۵، ح ۱; کمال الدین، ص ۳۴۶.

 (۶) کمال الدین، ص ۳۵۳ و ۳۵۴.

 (۷) سوره بقره، آیات ۲۴۹ ـ ۲۵۱.

 (۸) کمال الدین، ص ۳۳۷، ح ۱۰.

 (۹) (اى کسانى که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را )نیز( اطاعت کنید). سوره نسا، آیه ۵۹.

 (۱۰) کمال الدین، ص ۲۵۳، ح ۳.

 (۱۱) در بعضى از نسخه ها (خائف مغمور) ذکر شده است.

 (۱۲) کمال الدین، ص ۲۰۷، ح ۲۲.

 (۱۳) این جمله در توقیع امام زمان(علیه السلام) نیز آمده که حضرت فرموده اند: (إنّی لأمان لأهل الأرض کما أنّ النجوم أمان لأهل السماء). احتجاج طبرسى، ج ۲، ص ۵۴۵.

 (۱۴) در آیاتى از قرآن کریم، مانند آیه ۵۱ سوره بقره به این مطلب اشاره شده است.

 (۱۵) اصول کافى، ج ۱، ص ۳۳۷، ح ۵.

 (۱۶) با توجه به ذیل روایت، (هکذا) اشاره به عبارت منحرفین از خطّ مستقیم ولایت ائمه اطهار(علیهم السلام) است.

 (۱۷) اصول کافى، ج ۱، ص .۱۱۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *