یک راز بزرگ

یک راز بزرگ:

از همین دیدگاه است که حضرت عسکرى علیه السلام پس از ولادت فرزند گرانمایه اش مهدى علیه السلام سیصد گوسفند به عقیقه وبه منظور سلامت وطراوت وامنیت کودک، در راه خدا مى دهد واین کودک در این مورد از همه گذشتگان وآیندگان ممتاز مى گردد چرا که تاریخ، جز آن گرامى، هیچ کودکى را نشان نمى دهد که پس از ولادتش ‍سیصد مورد، عقیقه داده شده باشد.

در اینجا به راز بزرگى مى رسیم وآن اینکه، هنگامى که طبق روایات یک عقیقه وقربانى خالصانه وسپاسگزارانه، اینگونه در تأمین حیات کودک وعمر طبیعى شصت یا هفتاد ساله او مؤثر وداراى نقش است؛ پس کودکى که خدا مقرر فرموده است که صدها یا هزارها سال با وجود دشمنان بداندیشى زندگى کند وسرانجام بدست توانان او هدفهاى بلند پیامبران تحقق یابد چنین وجود گرانمایه وزندگى پرمخاطره وعمر طولانى، صدها عقیقه وقربانى مى طلبد.

وروشن است که این عمل به دستور پیامبر صلى الله علیه وآله واطعام انفاق در راه خدا، هیچ گونه ناسازگارى با این واقعیت عقیدتى وحیاتى ندارد که حافظ ونگاهدارنده وپشتیبان امام مهدى علیه السلام آفریدگار تواناى هستى است ودر همان حال براى سلامت آن گرامى بدین شمار گسترده عقیقه وقربانى نیز داده مى شود که این کار آثار وضعى خود را دارد واین را نیز آفریدگار هستى مقرر فرموه است. البته این بحث نیاز به تأمل وتوضیح بیشترى دارد، اما در اینجا محل آن نیست.

به هر حال، حضرت عسکرى علیه السلام این کار پسندیده را در راستاى تقرب به خدا، هم به منظور تضمین وتأمین طول عمر وزندگى پرمخاطره حضرت مهدى علیه السلام انجام داد وهم به منظور آگاهى ساختن دوستدارن وشیفتگان اهل بیت علیهم السلام به ولادت آخرین امام نور وآخرین حجت خدا.

او تنها به این شمار گسترده از عقیقه وقربانى بسنده نکرد بلکه به (عثمان بن سعید) که از یاران خاصش بود، دستور داد که ده هزار قرص نان وهمین مقدار گوشت تهیه کند وآنان را میان (بنى هاشم) براى سلامتى آن کودک پرشکوه واعلان ولادت او توزیع نماید.

ونیز گوسفندانى به دستور آن حضرت ذبح شد وبه برخى از یاران خاص ارسال گردید واز جانب آن گرامى تصریح شد که: (این عقیقه فرزند گرانمایه ام مهدى است).

براى نمونه: براى (ابراهیم) که یکى از یارانش بود، چهار قوچ فرستاد وهمراه آنها نامه اى مرقوم داشت که: … اینها عقیقه فرزند گرانمایه ام (محمد مهدى) است. بخور که گوارایت باد! وبه هر کس از شیعیان ما توانستى از اینها بخوران واطعام نما!).

و نیز ولادت حضرت مهدى علیه السلام را به برخى از شیعیان مورد اعتماد به صراحت اعلان فرمود یا بوسیله نامه وسند به آنان مژده داد وآنان را به راز دارى امر کرد.

براى نمونه به (احمد بن اسحاق قمى) که از بزگترین یاران ودوستداران خاندان وحى ورسالت بود مرقوم داشت واو را به ولادت حضرت مهدى بشارت ومژده داد.

فراتر از اینها، گاه فرزند گرانمایه اش را به برخى از یاران مورد اعتماد نشان مى داد تا این واقعیت عقیدتى ودینى روشن گردد وبدانند که دوازدهمین امام راستین، ولادت یافته است.

این روایات نکته مورد نظر را بخوبى روشن مى سازد:

۱ _ یکى از یاران حضرت عسکرى علیه السلام (حسن بن منذر) است او مى گوید: روزى (حمزه بن فتح) نزد من آمد وگفت:

 (البشاره! ولد _ البارحه _ فی الدار مولود لأبی محمّد علیه السلام وأمر بکتمانه.

قلت: وما اسمه؟

قال: سمّی بمحمّد وکنّی بجعفر).

یعنى: مژده! مژده که شب گذشته در خانه حضرت عسکرى علیه السلام کودکى دیده به جهان گشود وآن حضرت دستور داد که این موضوع بسان رازى مهم سربسته ومخفى بماند.

پرسیدم: (نام او چیست؟)

پاسخ داد: (محمد..).

۲ _ ونیز یکى از نوادگان (احمد بن اسحاق قمى) که از برجستگان وشایستگان شیعه است، آورده است که نامه اى از سالارمان حضرت عسکرى علیه السلام به نیاى گرانقدرم (احمد بن اسحاق) که نماینده آن حضرت بود رسید که به خط مبارک خود در نامه خاصى که از آنها به (توقیعات) تعبیر مى گردد چنین مرقوم داشته بود:

 (ولد لنا مولود، فلیکن عندک مستوراً وعن جمیع الناس مکتوماً، فإنّا لم نظهر علیه إلاَّ الأقرب لقرابته والولیّ لولایته، أحببنا إعلامک لیسرّک الله به مثل ما سرَّنا به والسلام).

یعنى: احمد! خدا به ما پسرى عنایت فرموده است، این رازى ست که باید نزد تو بماند واز بیدادگران پوشیده داشته شود. ما این راز بزرگ وشادى آفرین را جز به نزدیکترین بستگان وشایسته ترین دوستان آشکار نکردیم، دوست داشتیم آن را به شما اعلان کنیم تا در شادى وشادمانى ما تو نیز به خواست خدا شریک باشى.

۳ _ ونیز از یک هیئت چهل نفرى از دوستداران خاندان وحى ورسالت آورده اند که: ما براى دیدار حضرت عسکرى علیه السلام به بیت رفیع امامت شتافتیم. پس از ورود وتبادل سخنان عادى، حضرت عسکرى علیه السلام فرزند گرانمایه اش حضرت مهدى علیه السلام را در خانه خویش به ما نشان داد وفرمود:

 (هذا إمامک من بعدی وخلیفتی علیکم، أطیعوه ولا تتفرَّقوا من بعدی فی أدیانکم فتهلکوا، أمَا إنَّکم لا ترونه بعد یومکم هذا).

یعنى: این پیشواى راستین شما پس از من وجانشین من در میان شماست، از او فرمانبردارى کنید وپس من در دین پراکنده مشوید که نابود خواهید شد وآگاه باشید که شما پس از این او را به طور آشکار در جامعه خود نمى بینید. (وبدین صورت به غیبت طولانى وغمبار آن گرامى نیز اشاره کرد).

گروه چهل نفر مى گویند: (ما از محضر حضرت عسکرى علیه السلام خارج شدیم وپس از چند روز خبر شهادت یازدهمین امام نور، دلها را داغدار ساخت).

پدر، مادر وولادت امام زمان علیه السلام:

برگرفته از آثار: حجه الاسلام محمد محمدی اشتهاردی:

پدر بزرگوار امام زمان علیه السلام حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام امام یازدهم شیعیان است، بنقل شیخ مفید امام عسکرى علیه السلام در مدینه در ۲۴ ربیع الاول سال ۲۳۲ متولد شد ودر سال ۲۶۰ در سن ۲۸ سالگى در منزل شخصى خود در سامرا به شهادت رسید.

مادر بزرگوار امام زمان علیه السلام (ملیکه) است که از طرف پدر دختر (یشوعا) فرزند امپراطور روم شرقى بود، واز طرف مادر نوه شمعون از یاران مخصوص حضرت عیسى علیه السلام ووصى او بشمار مى رفت.

او با اینکه در کاخ مى زیست وبا خاندان امپراطورى زندگى مى کرد اما آنچنان پاک وبا عفت بود که گویى شباهت به خانواده خود ندارد، بلکه به مادر وخانواده مادرى کشیده وزندگیش همچون زندگى شمعون وعیسى علیه السلام ومریم علیها السلام از صفا ومعنویت وپاکى خاصى برخوردار بود، از اینرو دوست داشت با یک خانواده پاک وخداپرست وصلت کند وبه توحیدیان بپیوندد، خداوند او را در این هدف کمک کرد واو را بطور عجیب (که در داستان ماجراى اسارت او وخریدارى از جانب امام هادى علیه السلام براى امام عسکرى علیه السلام در تاریخ آمده است) به خواسته وهدفش رسانید.

ملیکه یا نرجس خاتون به خانه امام حسن عسکرى علیه السلام وارد شد، امام هادى علیه السلام به خواهرش حکیمه فرمود: او را به خانه ببر ودستورات اسلامى را به او بیاموز، او همسر فرزندم حسن علیه السلام ومادر مهدى آل محمد صلى الله علیه وآله خواهد بود، آنگاه به نرجس رو کرده وفرمود:

مژده باد ترا به فرزندى که سراسر جهان را با نور حکومتش پر از عدالت ودادگرى کند، پس از آنکه پر از ظلم وجور شده باشد.

آرى این چنین یک دختر پاک ودانا، آلودگى کاخ شاهان را رها کرد ودر خط جد مادریش (شمعون) قرار گرفت وسرانجام به سعادت عظماى همسرى حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام در آدم ولیاقت پر افتخار مادر حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف را پیدا کرد.

او نامهاى دیگر مانند ریحانه، صقیل وسوسن نیز دارد وخواهر امام هادى علیه السلام حکیمه او را به عنوان سیده (خانم) مى خواند.

این بانوى با سعادت در سال ۲۶۱ هجرى وبه روایتى قبل از شهادت امام حسن عسکرى علیه السلام از دنیا رفت وقبر شریفش در سامرا کنار قبر منور امام عسکرى علیه السلام قرار گرفته است.

امام قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف از همین خاندان پاک در شب جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى در زمان حکومت معتمد عباسى در سامرا متولد شد وهنگام شهادت پدر، پنج ساله بود.

تولد آن حضرت را جز عده اى خاص نمى دانستند وبراى نوع مردم مخفى بود، تا مبادا مورد گزند طاغوتیان غاصب وستمگر زمان قرار گیرد.

حکیمه خاتون عمه امام حسن عسکرى علیه السلام گوید: روز پنجشنبه نیمه شعبان به منزل برادرم رفتم، هنگام مراجعت، امام عسکرى علیه السلام فرمود: امشب را نزد ما باش، امشب فرزندى که خداوند زمین را به علم وایمان وهدایت او زنده گرداند متولد مى شود.

بالاخره ماندم صبح صادق حالت اضطراب در نرجس خاتون علیها السلام پدید آمد، او را در برگرفتم، امام علیه السلام فرمود: سوره قدر را بر او بخوان، مشغول خواندن سوره قدر شدم شنیدم آن کودک در رحم مادر در خواندن سوره با من همراهى مى کند در این موقع پرده اى بین من وآنها افکنده شد، دیگر نرجس را نمى دیدم، از آنجا سراسیمه دور شدم امام عسکرى علیه السلام فرمود: برگرد، برگشتم در نرجس علیها السلام نورى مشاهده کردم که دیده ام را خیره کرد وامام زمان علیه السلام را دیدم رو به قبله به سجده افتاده سپس دستش را بلند کرد ومى گفت: گواهى مى دهم به یکتائى خدا واینکه جدم، رسول خدا صلى الله علیه وآله است، وپدرم امیر مؤمنان علیه السلام، وصى رسول خدا است، بعد یک یک امامان را شمرده تا به خود رسید.

او را به نزد پدرم بردم، تا او را دید به دست گرفت وپس از خواندن آیاتى از قرآن وانجیل وتورات وزبور این آیه را تلاوت فرمود:

(وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ * وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الأَْرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ).

(اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین، نعمت بخشیم وآنها را پیشوایان ووارثین روى زمین قرار دهیم، حکومتشان را پا بر جا سازیم وبه فرعون وهامان ولشکریان آنها آنچه را بیم داشتند از این گروه نشان دهیم).

نمونه کامل وگسترده مفهوم آیه مذکور، ظهور حکومت حق وعدالت در تمام کره زمین بوسیله امام قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف است.

سخنى درباره نیمه شعبان:

شیخ حر عاملى رحمه الله از بزرگان اصحاب نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود:

 (شبى که حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف در آن متولد شد، هیچ نوزادى در آن شب متولد نمى شود مگر اینکه مؤ من خواهد شد، واگر در سرزمین کفر متولد گردد، خداوند او را به برکت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف به سوى ایمان منتقل مى سازد).

در نیمه شعبان زیارت حضرت امام حسین علیه السلام وهمچنین زیارت امام زمان علیه السلام مستحب است، امام صادق علیه السلام فرمود:

 (شب نیمه شعبان بهترین شب بعد از شب قدر است وخواندن دو رکعت نماز در شب نیمه شعبان بعد از نماز عشاء مستحب است، در رکعت اول بعد از حمد، سوره کافرون ودر رکعت دوم بعد از حمد سوره توحید خوانده شود).

غسل وشب زنده دارى وعبادت در این شب بخصوص فضائل بسیار دارد، این شب در نزد خدا چنین مقامى دارد که ولایت با سعادت امام زمان علیه السلام در سحرگاه این شب واقع شده وبر عظمت ورونق آن افزوده.

ضمنا روایاتى آمده که نیمه شعبان همان شب قدر وتقسیم ارزاق وعمرها است، ودر بعضى از این روایات است شب نیمه شعبان شب امامان علیهم السلام است وشب قدر شب رسول خدا صلى الله علیه وآله است.

از جمله فضائل این شب اینکه، از شبهاى مخصوص زیارت امام حسین علیه السلام است که صد هزار پیامبر (صلوات الله علیهم) آن حضرت را در این شب زیارت مى کنند.

از نمازهاى مستحبى که در این شب وارد شده دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد صد بار سوره توحید خوانده مى شود.

نقل شده: رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: شب نیمه شعبان در خواب دیدم جبرئیل بر من نازل شد وفرمود: اى محمد: اى محمد صلى الله علیه وآله وسلم در چنین شبى خوابیده اى؟ گفتم: این شب چه شبى است؟

فرمود: شب نیمه شعبان است برخیز، مرا بلند کرد وبه بقیع برد، وسپس ‍ فرمود: سرت را بلند کن زیرا در این شبها درهاى رحمت خدا در آسمان بروى بندگان باز است، همچنین در رضوان، در آمرزش، در فضل، در توبه، در نعمت، در جود وسخاوت، در احسان باز است، خداوند به عدد پشمها وموهاى چرندگان در این شب گنهکاران را آزاد مى کند، پایان عمرها در این شب، تعیین مى گردد، رزق هاى یکسال در این شب تقسیم مى شود وحوادث یکسال در این شب معین مى گردد.

اى محمد! کسى که این شب را با تکبیر وتسبیح وتهلیل ودعا ونماز وقرائت قرآن واطاعت وخضوع واستغفار بسر برد، بهشت منزل وسراى او است، وخداوند گناهان گذشته وآینده اش را مى آمرزد… اى محمد صلى الله علیه وآله وسلم این شب را احیاءدار وبه امت خود دستور بده آنها نیز این شب را احیاء بدارند، وبا عمل به سوى خدا تقرب جویند، چرا که این شب شبى شریف است.

از اعمال این شب، خواندن دعاى کمیل در سجده است روایت شده که کمیل گوید دیدم على علیه السلام این دعا را در شب نیمه شعبان در سجده خواندند.

در مورد زیارت امام حسین علیه السلام در این شب بخصوص در صورت امکان در کنار قبرش، آمده هر که بشناسد امام حسین علیه السلام را وشهادت او وهدف شهادتش را که موجب نجات امت گردید ووسیله وراهگشائى براى رسیدن به فوز عظیم شد (خلاصه اینکه عبادتش در این شب از روى توجه وعلاقه ومعرفت خاص باشد) آنگونه خویشتن را در برابر خدا خاضع نماید که شایستگى آن را دارا مى باشد ونیز از خدا خواسته هاى شرعیش را تقاضا کند.

نام وکنیه امام زمان علیه السلام:

امام زمان علیه السلام هنگام تولد تا وقتى که پدرش به شهادت رسید (از سال ۲۵۵ تا سال ۲۶۰) مخفى بود وتنها خواص از اصحاب او را مى دیدند ومسائل خود را از ایشان مى پرسیدند، هنگام رحلت پدر، پنچ سال داشت، سرانجام عواملى باعث شد که آن حضرت از نظرها غایب گردید ونخست غیبت صغرى وسپس غیبت کبرى به وجود آمد (که در این مورد، بعد سخن خواهیم گفت).

بهر حال: چنانکه در روایات آمده، محل زندگى امام زمان علیه السلام در دوران کودکى همچون محل زندگى حضرت موسى علیه السلام مخفى بود تا از گزند طاغوتیان محفوظ گردد. در اینجا براى اینکه دورنمائى از دوران خفقان آن زمان را دریابیم شایسته است به داستان زیر توجه فرمائید.

جعفر کذاب عموى امام زمان علیه السلام:

گاه مى شود بر اثر عواملى، از حضرت نوح علیه السلام پسرى ناخلف بنام کنعان ویا از حضرت آدم علیه السلام پسرى متمرد بنام قابیل به وجود مى آید.

حضرت امام هادى علیه السلام داراى ۵ فرزند بنامهاى امام حسن علیه السلام، حسین، محمد، جعفر، وعلی بود. در میان این فرزندان، جعفر، بسیار ناخلف بود که لقب کذاب (دروغگو) را گرفت، امام هادى علیه السلام درباره او فرمود: از فرزندم جعفر دورى کنید، نسبت او به من همچون نسبت کنعان به نوح علیه السلام است، امام عسکرى علیه السلام فرمود: مثل من وجعفر مانند هابیل وقابیل دو فرزند آدم علیه السلام است، اگر کشتن من براى جعفر ممکن بود، مرا مى کشت، ولى خداوند جلو او را گرفت.

جعفر از افرادى بود که ادعاى امامت داشت وپس از رحلت پدر مى گفت امام مردم من هستم نه برادرم، امام عسکرى علیه السلام، حتى پس از رحلت پدر نزد خلیفه وقت رفت وگفت: بیست هزار اشرفى براى تو مى فرستم واز شما خواهش دارم که فرمان دهى تا بر مسند امامت بنشینم واین مقام از برادرم سلب گردد.

خلیفه در جواب گفت: عجب آدم احمق هستى اگر امامت در دست ما مى بود آن را براى خود قرار مى دادیم اگر امام شناسان وشیعیان آنچه از برادرت وپدرت از معجزات و… دیدند از تو ببینند تو را امام خود مى دانند، دیگر نیازى به کمک ما ندارى وگرنه هرگز به تو ایمان نخواهند آورد.

کارشکنى هاى او در عصر امامت برادرش امام عسکرى علیه السلام بجائى نرسید ولى پس از شهادت برادرش دوباره شروع به ادعا کرد واعلام داشت که امام بعد از برادرم من هستم.

امام عسکرى علیه السلام براى اینکه امر بر مردم اشتباه نشود وامامت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف را از کارشکنى هاى جعفر، حفظ کند، در آخرین لحظات عمر، یکى از اصحاب بنام (ابو الادیان) را به حضور طلبید وبه او فرمود:

 (چند نامه هست اینها را به مدائن مى برى وبه فلان وفلان کس مى رسانى وجواب نامه ها را مى گیرى، روز ۱۵ به سامراه مى آئى، صداى گریه از خانه من خواهى شنید مطلع مى شوى که من از دنیا رفته ام).

ابو الادیان: فدایت شوم، معلوم است که سخن شما راست ودرست است، وهمین طور که مى فرمائى خواهد شد ولى سؤالى دارم وآن اینکه پس از شما امام کیست؟

امام عسکرى علیه السلام: (امام کسى است که جواب نامه ها را از تو مطالبه کند).

ابو الادیان: علامت دیگر امام پس از شما چیست؟

امام عسکرى علیه السلام: (امام کسى است که بر جنازه من نماز بخواند).

ابو الادیان مى گوید: علامت دیگر چیست؟

امام عسکرى علیه السلام فرمود: امام کسى است که از میان همیانهاى طلا خبر دهد).

ابو الادیان مى گوید: ابهت امام عسکرى علیه السلام مرا گرفت، دیگر نپرسیدم که منظور چه همیانى است برخاستم خداحافظى کردم نامه را گرفتم بسوى مدائن رهسپار شدم، نامه ها را به صاحبانشان دادم جواب نامه ها را گرفت وبه سامره برگشتم همین که وارد خانه امام حسن علیه السلام شدم صداى گریه شنیدم فهمیدم که امام عسکرى علیه السلام دار دنیا را وداع کرده است ولى دیدم گروهى دور جعفر کذاب را گرفته اند وبه او به عنوان امام تهنیت مى گویند وبعضى به او تسلیت مى گفتند.

در این میان کسى آمد وبه جعفر گفت: جنازه برادرت را غسل داده اند، بفرمائید بر جنازه نماز بخوانید دیدم جعفر برخاست وهمراه گروهى براى انجام نماز رهسپار شد، با خود گفتن: عجبا! اگر امام مردم، بى دین بشود، معلوم مى شود که همواره دین از اول سست بوده است، چون من جعفر کذاب را مى شناختم که همواره با ساز آواز وشرابخوارى سر وکار داشت، من هم دنبال جعفر براه افتادم تا ببینم جریان به کجا منتهى مى شود.

 

کنار جنازه امام عسکرى علیه السلام رسیدیم جعفر پیش ایستاده وهمراهان پشت سرش، گفتم دیگر کار از کار گذشت، ناگهان پرده سفیدى که در حجره آویزان بود بلند شد، دیدم کودکى نورانى پیدا شد، رداى جعفر را گرفت وفرمود: اى عمو! پس برو، من سزاوارترم که بر جنازه پدرم نماز بخوانم، جعفر مانند نقش بر دیوار هیچ نتوانست بگوید وکنار رفت.

آن کودک مشغول نماز شد وپس از نماز همین که خواست برود به من رسید وفرمود: جواب نامه ها را به من بده، نامه ها را به او دادم، رفت به حجره، با خود گفتم حمد وسپاس خدا را که دو علامت از علاماتى که امام عسکرى علیه السلام به من فرموده بود ظاهر شد، نزد جعفر آمدم وگفتم این طفل که بود؟

گفت: من اصلا چنین کودکى را ندیده ام ونمى شناسم.

مسافران قمى وجعفر کذاب:

روز بعد دیدم گروهى از اهل قم آمده بودند به زیارت امام عسکرى علیه السلام نائل شوند، مطلع شدند که حضرت از دنیا رفته است، پرسیدند: امروز امام وحجت خدا کیست؟

گروهى جعفر کذاب را نشان دادند، اهل قم نزد جعفر آمده وسلام کردند وگفتند: پول زیادى که مخصوص امام علیه السلام است براى شما آورده ایم، دستور داد پولها را بگیرند.

گفتند: ما هر وقت خدمت امام عسکرى علیه السلام مى رسیدیم وپولى نقد مى آوردیم نام صاحبان پول را حضرت مى بردند وحدود مبلغ را از درهم ودینار مى فرمود، شما هم اگر امام هستید وجانشین برادر خود مى باشید مبلغ وعدد واسم صاحبان پول را بگوئید.

جعفر گفت: مردم از من علم غیب مى خواهند، مگر برادرم علم غیب داشت؟

اهل قم گفتند: در چنین صورت ما پول را نخواهیم داد.

دستور دستگیرى امام زمان علیه السلام:

جعفر دید با این وضع به هدف شوم خود نمى رسد، نزد معتمد عباسى خلیفه وقت رفت وگزارش داد که برادرم امام عسکرى علیه السلام پسرى دارد واو بر جنازه پدرش نماز خواند (امام عسکرى علیه السلام براى حفظ فرزندش حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه الشریف از دشمنان، تولد او را به کسى نفرموده بود). خلیفه، ضد ماءمور به فرماندهى شخصى بنام (رشیق) به خانه امام عسکرى علیه السلام فرستاد وبه او دستور اکید داد که برو به خانه امام عسکرى علیه السلام همه حجره ها را جستجو کن، بى آنکه اجازه بگیرى وارد خانه شو.

 

رشیق با مأمورین به خانه امام عسکرى علیه السلام آمدند وهمه حجره ها را گشتند تا به آن حجره که در آن پرده سفید آویزان بود رسیدند، پرده را بلند کردند دریائى آنجا دیدند که در وسط آن، کودکى سجاده انداخته ونماز مى خواند، رشیق بیکى از ماءمورانش دستور داد که برو، وآن کودک را بگیر. آن مأمور تا به سراغ کودک آمد در میان آب غرق شد.

رشیق به دیگرى دستور داد، دیگرى وقتى خواست به طرف کودک رود در آب غرق شده با فریاد بلند تقاضاى کمک کرد، او را نجات دادند، حضرت با کمال وقار نماز را تمام کرد وسپس در پیش روى مأموران از حجره بیرون آمد. مأموران گویا چوب خشکى شده بودند. اصلا نتوانستند کوچکترین آسیبى به کودک که حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه الشریف بود برسانند.

همین موقع بود که حضرت مهدى علیه السلام غایب شد وغیبت صغرى به وقوع پیوست.

نگاهی به تولد وزندگی امام زمان:

برگرفته از کتاب: چشم به راه مهدی:

ولادت وزندگى مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشریف، از رخدادهاى مهم است وریشه در باور دینى مسلمانان دارد. اعتقاد به تولد، حیات طولانى، ظهور وامامت آن حضرت، مسأله اى است اساسى که نقش سرنوشت ساز وجهت بخشى را به زندگى ورفتار دین باوران، بویژه شیعیان داده است.

احادیث فراوانى از پیامبر صلى الله علیه وآله وامامان معصوم علیهم السلام از طریق سنى وشیعه رسیده که بیانگر ویژگیهاى شخصى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف است: از خاندان رسالت، از فرزندان فاطمه علیها السلام، نهمین فرزند امام حسین علیه السلام، دوازدهمین پیشواى شیعیان و…

گزارشگران تاریخ نیز، چه آنان که پیش از ولادت وى مى زیسته اند وچه آنان که در زمان ولادت وپس از آن بوده اند، از این ولادت پربرکت خبر داده اند وبرخى از آنان که توفیق دیدار ومشاهده مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف را داشته اند از شماى واوصاف آن امام سخن گفته اند.

با وجود این شواهد وقراین، که در درستى آنها تردیدى نیست، هنوز درباره زندگى وشخص آن حضرت، مسایل ومطالبى مطرح است که بحث وبررسى بیشتر ودقیق ترى را مى طلبد.

در این نوشتار، بر آنیم که ضمن اشاره گذرا به سیر طبیعى زندگى امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف، از آغاز تولد تا عصر ظهور، به اندازه توان ومجال، به برخى از پرسشها پاسخ بدهیم.

چگونگی ولادت:

برگرفته از کتاب: چشم به راه مهدی:

حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، ولادت استثنایى داشته واین، براى بسیارى سؤال انگیز بوده وهست.

از این روى، ترسیم وتصویر وشرح مقدمات وبرخورد مخالفان ودشمنان اهل بیت علیهم السلام، در برابر این پدیده، ضرور مى نماد. جریان امامت پیشوایان معصوم علیهم السلام، پس از رسول خدا صلى الله علیه وآله فراز وفرودهاى گوناگون پیدا کرد. امامان علیهم السلام، با حفظ استراتژى کلى وخطوط اساسى امامت، در رابطه با حفظ مکتب وارزشهاى آن، تاکتیکها وروشهاى گونه گونى را در برابر ستم پیشگان، در پیش گرفتند.

این فراز ونشیبها، تا زمان امامت على بن موسى الرضا علیه السلام، استمرار داشت وامامان اهل بیت، هر یک به تناسب زمان ومکان وارزیابى شرایط واوضاع سیاسى واجتماعى، موضعى خاص انتخاب مى کردند.

پس از امام رضا علیه السلام، جریان امامت شکل دیگرى یافت.

امام جواد، وامام هادى وامام حسن عسکرى علیه السلام، در برابر دستگاه حاکم وخلفاى عباسى موضعى یگانه برگزیدند.

از آن جا که این بزرگواران، زیر نظر مستقیم ومراقبت شدید خلیفه وقت، در حصر وحبس به سر مى بردند، حرکتها، هدایتها ورهبریهاى آنان محدود شد وفرصت هر گونه حکومت سیاسى، از آنان سلب گردید.

این محاصره وسخت گیرى، نسبت به امامان سه گانه، از تزویج دختر خلیفه به امام جواد علیه السلام آغاز شد وبا فراخوانى امام هادى علیه السلام وفرزندش امام حسن علیه السلام به مرکز خلافت (سامراء) وسکونت دادن آنان در محله (عسکر) ادامه یافت.

گزارشهاى جاسوسان خلیفه از مدینه به وى رسید که امام هادى محور وملجاء شیعیان ودوستداران اهل بیت گردیده است. اگر این مرز وبوم را مى خواهى اقدام کن.

متوکل عباسى، پیامى به والى مدینه نوشت وافرادى را براى آوردن امام، به سامراء گسیل داشت.

 

به این اقدام هم بسنده نکرد، پس از اقامت امام در سامرا، گاه وبى گاه ماءموران خود را به خانه امام مى فرستاد. بارها وبارها آن حضرت را به پیش خلیفه بردند، ومورد آزار واذیت قرار دادند.

روز به روز، حلقه محاصره تنگ تر مى شد. وملاقات شیعیان با امام دشوارتر. البته علت اصلى این سخت گیریها، از ناحیه حکومت، بیم از انقلاب وشورش مردم علیه آنان وجلوگیرى از رسیدن وجوه شرعى واموال به امام علیه السلام ومسائلى از این دست بود.

پس از امام هادى علیه السلام ودر زمان امامت امام حسن علیه السلام، این فشارها به اوج رسید ودشمن، با تمام توان وتلاش، در برابر آن حضرت موضع گرفت وارتباط شیعیان با امام علیه السلام را به پایین ترین حد رساند. آزار وشکنجه وزندانهاى مکرر آن حضرت، گویاى این حقیقت است، بویژه این که دشمن احساس کرده بود آنچه را که از آن نگران است، در شرف تکوین ووقوع قرار گرفته از این روى، مى کوشید تا واقعه را پیش از وقوع آن علاج کند.

تولد مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشریف، به عنوان دوازدهمین پیشواى شیعیان، با نشانه هایى چون، نهمین فرزند امام حسین علیه السلام، چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام و… مشهور شده بود ومسلمانان حتى حاکمان، آن را بارها از زبان راویان ومحدثان شنیده بودند ومى دانستند که تولد این نوزاد با این ویژگیها، از این خانواده، بویژه خانواده امام حسن عسکرى علیه السلام بیرون نیست وروزى فرزندى از آن خانواده به دنیا خواهد آمد که حکومت عدل وداد برپا خواهد کرد وضمن فرمانروایى بر شرق وغرب، بنیاد ظلم را بر خواهد انداخت.

از این روى بر فشارها وسخت گیرى هاى خود نسبت به امام حسن عسکرى علیه السلام، مى افزاید، مگر بتوانند با نابودى ایشان از تولد مهدى وتداوم امامت جلو بگیرند اما بر خلاف برنامه ریزیها وپیشگیریهاى دقیق وپى در پى آنان، مقدمات ولادت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف آماده شد وتوطئه هاى دشمنان، راه به جایى نبرد.

امام هادى علیه السلام، در زمان حیات خویش مى دانست که آخرین حجت خدا در زمین از نسل اوست. از این روى در مسأله ازدواج فرزند برومند خود، حسن بن على اهتمام تام داشت وبراى روییدن ورشد آن شجره طیبه، به دنبال سرزمینى طیب وطاهر مى گشت.

 

داستان ازدواج امام حسن علیه السلام به دو گونه روایت شده است، لکن آنچه با قرائن وروند طبیعى مسأله سازگاتر مى آید آن است که: خواهر امام هادى علیه السلام، حکیمه خاتون، کنیزان فراوان داشت. امام هادى علیه السلام یکى از آنان را به نام (نرجس)، که از آغاز زیر نظر وى فرائض ومعارف دینى را به درستى فرا گرفته بود، به نامزدى فرزندش در آورد وبا مقدماتى که در کتابهاى تاریخى آمده است، به عقد ازدواج امام حسن علیه السلام درآورد.

مدتى از این ازدواج مبارک گذشت دوستان وشیعیان در انتظار ولادت آخرین ستاره امامت، روز شمارى مى کردند ونگران آینده بودند.

امام حسن علیه السلام، گه گاه، نوید مولودش را به یاران مى داد:

 (… سیرزقنی الله ولداً بمنّه ولطفه).

به زودى خداوند به من فرزندى خواهد داد ولطف وعنایتش را شامل من خواهد کرد.

با تلاوت مکرر آیه شریفه:

 (یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ).

به یاران امید وبشارت مى داد که هیچ نقشه ومکرى نمى تواند جلو این قدرت وحکمت خداوندى را بگیرد وروزى این وعده به تحقق مى رسد.

از آن سو، دشمن نیز، آنچه در توان داشت به کار گرفت، تا این وعده بزرگ الهى، تحقق نیابد: قابله هاى فراوانى در خانواده هاى منسوب به امام حسن علیه السلام، بویژه در منزل امام علیه السلام گمارد، امام را بارها به زندان افکند، مأمورانى را گمارد که اگر فرزندى پسرى در خانه امام دیدند، نابودش ‍ کنند و…

اما بر خلاف این تلاشها، نرجس خاتون حامل نور امامت شد وجز امام حسن علیه السلام وافراد خاصى از وابستگان وشیعیان آن حضرت، از این امر، آگاه نشدند.

تقدیر الهى بر تدبیر شیطانى ستمگران پیروز شد ودر شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ ه . ق. آن مولود مسعود، قدم به عرصه وجود نهاد ونوید امامت مستضعفان وحاکمیت صالحان را داد.

امام حسن علیه السلام که آرزوى خود را بر آورده دید، فرمود:

 (زعمت الظلمه أنَّهم یقتلونی لیقطعوا هذا النسل فکیف راؤوا قدره الله..).

ستمگران بر این پندار بودند که مرا بکشند، تا نسل امامت منقطع گردد، اما از قدرت خداوند غافل بودند.

 

بدین ترتیب، در آن شرایط رعب ووحشت ودر آن فضاى اختناق وحاکمیت خلفاى جور، دوازدهمین ستاره فروزان امامت وولایت طلوع کرد وبا تولدش، غروب وافول ستمگران وحاکمیت ستمدیدگان را اعلام کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *