ولادت ۵

۴- امام عسکری (علیه السلام) حضور پیروان خاصش را غنیمت شمرده ویا تعمدا آنان را در مجلس خود جمع می نمود تا بدینوسیله امام مهدی را به آنان معرفی نموده وبر ایشان تاکید کند که او امام دوازدهمشان است.

معاویه بن حکیم ومحمد بن ایوب بن نوح ومحمد بن عثمان عمری نقل کرده اند:

 (عرض علینا ابو محمد الحسن بن علی علیه السلام ولده ونحن فی منزله وکنا اربعین رجلا، فقال: هذا امامکم من بعدی وخلیفتی علیکم، اطیعوا ولا تتفرقوا من بعدی فی ادیانکم لتهلکوا اما انکم لا ترونه بعد یومکم هذا. قالوا: فخرجنا من عنده فما مضت الا ایاما قلائل حتی مضی ابو محمد).(۱)

 (چهل نفر در منزل ابومحمد حسن بن علی علیه السلام بودیم که او پسرش را بما نشان داد وفرمود: پس از من این امام وخلیفه ی شما خواهد بود، از او اطاعت کنید وبعد از من در دین خود پراکنده ومتفرق نشوید که هلاک ونابود می گردید ودگر روز او را نخواهید دید گفتند: پس از نزد وی بیرون آمدیم چند روزی نگذشته بود که ابومحمد (علیه السلام) درگذشت).

از عمر واهوازی نقل شده است:

 (ارانی ابو محمد علیه السلام ابنه وقال هذا صاحبکم من بعدی).(۲)

 (حضرت عسکری (علیه السلام) پسرش را بما نشان داد وفرمود: پس از من این مولا وصاحب شماست).

ونیز ابوغانم خادم درباره ی یکی از مشاهداتش چنین گوید:

 (ولد لابی محمد علیه السلام مولود فسماه محمدا، فعرضه علی اصحابه یوم الثالث وقال: هذا صاحبکم من بعدی وخلیفتی علیکم، وهو القائم الذی تمتد علیه الاعناق بالانتظار، فاذا امتلأت الأرض جورا وظلما خرج فیملأها قسطا وعدلا).(۳)

 (برای ابومحمد علیه السلام نوزادی بدنیا آمد که نامش را محمد نهاد، پس روز سوم او را به یارانش نشان داد وفرمود: پس از من، این سرور وخلیفه ی شما خواهد بود. او قائمی است که گردن ها به انتظار بسویش کشیده می شود وزمانیکه زمین مالامال از جور وستم گردید ظاهر شده وآنرا پر از عدل وداد خواهد کرد).

وبدین سان خبر میلاد مهدی در میان توده های با ایمان منتشر شده تا بذر امید به آینده ی مکتب را که بدست حضرتش فروزان می گردید در دلهای آنان کاشته وابرهای نگران کننده شک ودودلی را از قلوب آنها بزداید.

هم اکنون عمر او یکهزار وصد وچهل وسه سال است؟

با توجه به سال ترجمه ی کتاب که ۱۴۰۳ هجری است باید گفت که هم اکنون عمر حضرتش، ۱۱۴۸ سال است. (مترجم).

برای بشر چنین مقدر شده که در این دنیا برای مدتی محدود ومعین زندگی نموده وسپس آنرا ترک کرده وبوسیله ی پلی بنام مرگ به دنیای دیگر منتقل شود.

میانگین عمر آدمی در این دنیا، بین شصت تا هفتاد سال وگاهی به بیش از صد سال می رسد؛ ولی اگر سن انسان از صد گذشت ودست بگریبان دهه های قرن دوم حیات گردید، وارد حالتی استثنائی می گردد وتاریخ از آنان بعنوان معمرین یا افراد کهنسال یاد می کند.(۴)

بنابراین چگونه به وجود حضرتش که بسال دویست وپنجاه وپنج هجری متولد شده وتابحال که سال ۱۳۹۷ هجری می باشد از عمر شریفش ۱۱۴۳ سال می گذرد؛ میتوان ایمان آورد. آیا برای بشر امکان دارد که این همه عمر کند؟

در واقع، برای شناخت امکانات این عمر طولانی باید از خود سوال کنیم وبدنبال علت مرگ بگردیم که چرا مرگ پیش می آید؟

نزدیک به دویست پاسخ برای این سوال خطیر (علت مرگ) که چه بسا در محافل ومجالس علمی مطرح می شود موجود است، از آن جمله:

فقدان فعالیت بدن

پایان یافتن عمل اجزاء ترکیبی

انجماد وخشکیدن نسوج وبافتهای عصبی

جایگزین شدن مواد زلالی کم تحرک بجای مواد زلالی پرتحرک

ضعف نسوج وبافتهای رابط

انتشار سوم مترشحه ی باکتریها در روده

وپاسخهای بسیاری دیگر که درباره ی پدیده ی مرگ گفته می شود.

سخن پیرامون فقدان فعالیت بدن، بعنوان علت مرگ از نظر عقل جالب توجه است…. چه ابزار آلات آهنی وچرمی وپارچه ای همگی پس از زمان معینی که مورد استفاده قرار می گیرند مستهلک شده وعمرشان به پایان می رسد. بدن ما نیز همچون پوستینی که در زمستانها بتن می کنیم؛ فعالیت خود را از دست می دهد. اما دانش نو این نظر را رد می کند زیرا مشاهدات علمی درباره ی بدن انسان ثابت می کند که بدن آدمی همچون ابزارآلات آهنی ویا چرمی وحتی مانند کوهها نیست. بلکه نزدیکترین چیزی که می توان بدن انسان را بدان تشبیه نمود همان رودخانه است که همچنان وبطور مداوم از هزاران سال پیش بر روی سطح زمین جاری است وآیا کسی می تواند ادعا کند که رودخانه ی جاری وروان، ناتوان شده واز بین می رود؟ وبر این اساس بعقیده ی دکتر (لنس بالنج) برنده ی جایزه ی علوم نوبل از نظر تئوری، انسان تا حدود زیادی ابدی است چون سلولهای بدن او خود به خود هرگونه بیماری را معالجه ودرمان می کند با این همه انسان باز هم ناتوان می شود ومی میرد؛ وعلل پدیده ی مرگ بصورت رازها واسراری دانشمندان را گیج ومتحیر ساخته است.

بدن ما پیوسته در حال نوسازی است؛ مواد زلالی سلولهای موجود در خونمان از بین رفته ونیز از نو ساخته می شوند. بهمین ترتیب تمام سلولهای بدن بجز سلولهای عصبی می میرند وجای آنها را سلولهای تازه می گیرند.

از بررسی های علمی چنین برمی آید که خون انسان تقریبا هر چهار سال یکبار تماما عوض می شود همانگونه که تمامی ذرات بدن انسان ظرف چند سال تعویض ونو می گردد.

بنابراین بدین نتیجه می رسیم که بدن آدمی همچون مجموعه ای ثابت واسکلتی جامد نیست بلکه همانند رودخانه ای روان است که پیوسته در حال فعالیت می باشد ودر نتیجه همه ی تئوریهائی که علت مرگ را ناشی از ناتوانی بدن واز دست دادن قدرت آن می دانند رد می نماید.

پس آنچه از بدن آدمی در کودکی ویا جوانی فاسد ویا دچار مسمومیت شده بود؛ دیر زمانی است که از بدن او خارج شده ومعنی ندارد که آنها را انگیزه ی مرگ بدانیم، چه علت مرگ در روده ها ونسوج وبافتهای بدن وقلب نیست بلکه در چیز دیگری است.

برخی از دانشمندان مدعی هستند که بافتهای عصبی علت مرگ است باین دلیل که تا پایان زندگی می مانند وبازسازی نمی شوند. اگر این گفته که سیستم عصبی خود نقطه ی ضعف بدن آدمی است صحت داشته باشد برای ما امکان دارد که بگوئیم هر بدنی که فاقد دستگاه اعصاب باشد حتما بیش از آن دسته از موجودات دارای سیستم عصبی، زنده خواهد ماند.

اما مشاهدات علمی بر این گفته ونظر ما صحه نمی گذارند زیرا مثلا سیستم عصبی در درختان موجود نیست وبرخی مانند گندم بیش از یکسال زنده نمی ماند. در موجوداتی چون آمیب با اینکه فاقد دستگاه عصبی است معهذا بیش از نیم ساعت زنده نیست در صورتیکه بطور معمول بایستی این جانداران که از نظر رده ی وجودی در ردیف بالاتری به شمار می آیند ودارای سیستم عصبی کامل تر وبهتری می باشند؛ بیش از جانداران رده ی پائین تر ودارای سیستم عصبی ضعیف تر زنده بمانند لیکن واقعیت چیز دیگری است؛ چه عمر لاک پشت وتمساح وماهی (باتیک) از هر حیوان دیگری بیشتر است در حالیکه همه از نظر نسل در رده ی پائین ودارای سیستم ضعیفی می باشند.(۵)

پس چرا بدن آدمی با اینکه آمادگی هستی وجاودانگی داشته ودور از هرگونه علل اصولی وپنهانی مرگ می باشد بدون اینکه دچار عارضه ی خارجی که سبب مرگ ونابودی او گردد می میرد؟

تنها پاسخ واقعی آنست که مرگ به خواست واراده ی خداوند خالق انسان صورت می گیرد واوست که عمر آدمی ولحظه ی مرگ او را تعیین می نماید واین ندای قرآن است که می فرماید:

(ولن یوخر الله نفسا اذا جاء اجلها..).(۶)

 (هرگاه زمان مرگ نفسی (انسانی) فرا رسید خداوند آن را بتاخیر نمی اندازد).

واز آنجائیکه مساله مرگ بخواست خداوند سبحان واراده ومشیت او بستگی دارد، لذا بر مبنای حکمت پروردگار است که عمر هر فردی را بنا به حکمتی ومصلحتی تعیین نماید.

ممکن است این حکمت خداوند متعال ایجاب کند که به زندگی شخصی در دنیا در دوران کودکی ویا آغاز جوانی وبهار عمر پایان دهد… وممکن است حکمت او ایجاب نماید که زندگی شخصی دیگر، صدها سال ادامه داشته باشد… کما اینکه قرآن درباره ی زندگی پیامبر خدا حضرت نوح علیه السلام چنین گوید:

 (ولقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما).(۷)

(وبتحقیق نوح را بسوی قومش فرستادیم پس نزد آنان نهصد وپنجاه سال درنگ نمود).

از این رو بنظر می رسد که وجود امام مهدی علیه السلام جای تعجب وانکار ندارد وبا تئوری علمی هماهنگ بوده واز نظر شواهد تاریخی تایید شده است. حتی اگر این تئوری علمی ما را با دلائل قانع کننده کمک نکند ویا اینکه تاریخ نمونه های مشابهی بما ارائه نداده باشد؛ برای تفسیر این پدیده ی (طولانی بودن عمر امام مهدی علیه السلام) می توانیم بقانون اعجاز الهی که هم قوانین طبیعی شناخته شده در مقابل آن زانو می زنند وبرایش زمینه ی انجام هر مساله را در ارتباط با حکمت آسمانی ومغایرت سنت های شناخته شده ی زندگی، آزادانه بازمی گذارد؛ دست یازید.

این حقیقتی است که یک فرد مومن به شریعت آسمانی در این باره جر وبحث نمی کند، چه کتب آسمانی، حمایت ابراهیم خلیل را از آتش گداخته ای که در آن انداخته شد وبدنیا آوردن مریم، عیسی را، وسخت شدن آب دریا برای موسی وهمه ی این نوع مسائل ووقوع آنها را علیرغم مغایرت با قوانین مستدل علمی، اعلام داشته وتاکید می کند.

تا کی؟

آنگاه که، آدمی را تازیانه های ستم وظلم بدرد آوردند، وجور وطغیان زمانه خسته وناتوان سازد، وفساد وانحراف حاکم بر جامعه، آبرو وحیثیت او را برد؛ باقلبی پر اشتیاق وچشمانی در انتظار، منجی عالم بشریت وامام عصرش را می خواند وبا استغاثه وسردادن آه وناله های سوزان و…. ظهور هر چه زودتر امامش را درخواست خواهد کرد.

وهر گاه که انسانی مومن متوجه مظاهر کفر ونفاق شود ودست بدست دادن وهم پیمان شدن رژیمهای ستمگر را برای پایمال کردن احکام اسلام ببیند وشرایط اختناق ووحشتی که مومنین مخلص وپاک در آن بسر می برند او را ناراحت کنند… در آنصورت است که به خدا پناه می آورد واز او درخواست می کند که هر چه زودتر امید انسانیت وامام برحق وولی عصر وزمان ظهور کند.

گاهی این استغاثه بشکل دعائی تجلی می کند که بوسیله ی آن فرد با ایمان رو بسوی خدای حکیم خود می آورد تا با آشکار ساختن امام عصر علیه السلام ودین برحق وعدل خود به وعده ی خویش جامه به وعده ی خویش جامه ی عمل بپوشاند:

(اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه وآله وغیبه ولینا وکثره عدونا وقله عددنا وشده الفتن بنا وتظاهر الزمان علینا، فصل علی محمد وآل محمد واعنا علی ذلک بفتح منک تعجله، وبضر تکشفه، ونصر تعزه، وسلطان حق تظهره ورحمه منک تجللناها وعافیه منک تلبسناها برحمتک یا ارحم الراحمین).(۸)

(بارالها، ما بدرگاه تو از نبودن پیامبرمان که درودهایت بر او وخاندانش باد، وغیبت ولی واماممان، وبسیاری دشمنانمان وکمی نفراتمان واز فشار فتنه های سخت وغلبه وتظاهر زمانه علیه ما شکایت می بریم، پس بر محمد وخاندانش درود فرست وما را در مقابل اینهمه ناتوانی با فتحی سریع از جانب خود وبرطرف ساختن رنج وسختی ونصرت با اقتدار وعزت وحکومت برحقی که آشکارش سازی ورحمتی که بر همه ی ما شامل گردد ولباس عافیتی که ما را بپوشاند؛ یاری کن بحق رحمت بی نهایتت ای مهربانترین مهربانان عالم).

وزمانی در دعائی دیگر، تراژدی واقعیت با امیدهای تابناک آینده درهم می آمیزد وطلب یاری از خدا با خواستن قیام امام موعود بهم می پیوندد:

 (هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی؟ هل یتصل یومنا منک بغده فتحظی؟ متی نرد مناهلک الرویه فنروی؟ متی ننتقع من عذب مائک فقد طال الصدی؟ متی نغادیت ونراوحک فتقر عیوننا؟ متی ترانا ونریک وقد نشرت لواء النصر؟ اترانا نحف بک وانت تام الملأ وقد ملأت الارض عدلا واذقت اعدائک هوانا وعقابا، وابرت العتاه وجحده الحق وقطعت دابر المتکبرین واجتثثت اصول الظالمین ونحن نقول الحمد لله رب العالمین، اللهم انت کشاف الکرب والبلوی، والیک استعدی فعندک العدوی، وانت رب الاخره والاولی، فاغث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی، واره سیده یا شدید القوی، وازل عنه به الاسی والجوی، وبرد غلیله یا من علی العرش استوی، ومن الیه الرجعی والمنتهی، اللهم نحن عبیدک التائقون الی ولیک، المذکر بک وبنبیک خلقته لنا عصمه وملاذا، واقمته لنا قواما ومعاذا وجعلته للمومنین منا اماما، فبلغه منا تحیه وسلاما..).(۹)

(ای پسر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، آیا به سوی تو راه ملاقاتی هست؟ آیا امروز ما به فردائی می رسد که بدیدار جمالت محظوظ شویم؟ کی شود که برجویبارهای رحمتت درآئیم وسیراب شویم؟ کی شود که از چشمه آب زلال (ظهور) تو ما (تشنگان جرعه ی وصالت) بهره مند گردیم که عطش ما به درازا کشیده است؟ کی شود که با تو صبح وشام کنیم تا چشمانمان را بدیدارت روشن ومنور گردانی؟ کی شود که تو ما را وما ترا ببینیم هنگامی که پرچم نصرت وپیروزی درعالم برافراشته ای؟ آیا خواهی دید که ما بگردت حلقه زده ومردم را رهبری می کنی در حالیکه زمین را پر از عدل وداد کرده ای ودشمنانت را کیفر خواری وعقاب چشانده ای وسرکشان وکافران ومنکران خدا را نابود کرده وریشه ی متکبران عالم وستمکاران جهان را از بیخ کنده ای وما پروردگار جهانیان را حمد وستایش می کنیم. بارپروردگارا توئی برطرف کننده ی همه سختی ها وغمها واز درگاهت یاری می طلبم که یاری کننده توئی، وتو خدای دنیا وآخرتی پس بداد ما برس ای فریادرس فریاد خواهان وبندگان ضعیف وگرفتارت، وای خدای مقتدر وتوانا، سید وآقای بنده ی ضعیف وناتوانت را برای او ظاهر گردان واز این راه اندوه وسوز دل را از او برکنار کن، وآتش وحرارت قلبش را فرونشان ای خدائی که بر عرش استقرار داری وبازگشت همه بسوی تست. بارالها ما بندگان حقیرت بی صبرانه مشتاق ظهور ودیدار ولی توایم که یادآور تو ورسول تو است او را برای عصمت ونگاهداری وپناه دین وایمان ما آفریدی واو را برانگیخته ای تا قوام وحافظ وپناه خلق باشد واو را برای اهل ایمان از ما بندگانت امام وپیشوا قرار دادی پس درود وتحیت ما را به او برسان..).

 

وگاه احساس درد در دل اهل ایمان انفجاری پدیدار می سازد که چشمه هائی از شعر حماسی وانقلابی از درونش بیرون می ریزد که قطرات شوق واندوه بی شمار ایجاد می نماید؛ شوق ظهور دولت عدل وامنیت که خدا در آن حکومت، از ستمگران زمین وطاغوتهای تاریخ انتقام می گیرد وبر مستضعفان ومحرومان ومومنان منت می نهد واینک یکی از آن حماسه سرایانست که این چنین می سراید:

 (ای صاحب زمان، ما را دریاب که نه چشمه ی آب گوارائی داریم ونه زندگی آرام.

شبهای انتظار ما بدرازا کشیدند ای فرزند پاکان آیا شب انتظار هم فردائی دارد؟

با دیدار خودت به چشمان ما سرمه ی روشنی بکش که نزدیک است که از تاریکی غیبت چشم انسانیت نابینا شود.

این مائیم که آماج تیر مصیبتها قرار گرفته ایم آیا شکیبائی که خود زرهی آهنین است سودی دارد؟

چه بسا ستمگران علیه شما گرد هم آیند وجمع شما بدست دشمنانتان از هم پاشیده می شود.

پس قیام کن ای که بازماندگان فدایت گردند بازماندگانی که صبر وشکیبائی آنان به پایان رسیده ومصیبتها آنان را از پای درآورده اند).(۱۰)

و این دیگری به امام مهدی علیه السلام استغاثه می کند وچنین مصرانه از او می خواهد تا بنام عدالت ودین وانسانیت ظهور کند چه، بر او سخت گران است که گروهی از شراب خواران ولا ابالیان، آزادی وشرف زیردستان خود را می ستانند تا بر سرنوشت ملتها حکومت کنند.

ای ولی عصر، آیا راضی هستی که زیر سنگ مصائب له شویم وبر سرمان دور زند؟

عدالت رخت بربسته وستون هدایت ویران وستم بر دین چیره ومسلط شده است.

خدا یار ویاور تو باد این رعیت را دریاب که پهنه های دشت وبیابان بر او تنگ شده اند.

اینست دل رعیت، دلهای مردمان که شوق انتظار آنرا آب نموده است.

کی شمشیرها از غلاف بیرون آیند وچه زمانی نیزه ها بکار افتند وجنگ زبانه کشد؟(۱۱)

از سوی دیگر، آدمی بخاطر طغیان وانحرافی که در جامعه حکمفرما است اظهار دلتنگی وناراحتی می کند وبعلت نبودن یک زندگی توام با سعادت وامنیت، جویای علت بتاخیر افتادن ظهور حضرتش می باشد که چرا تاکنون ظهور ننموده است؟

آیا این همه گرفتاری ودرد ورنج که بر انسانیت در طول تاریخ رفته است بس نیست؟

آیا زمان آن فرا نرسیده است تا به گرفتاریهای این انسان محروم پایان داده شود؟

 

در اینجا سعی ما براینست که به این پرسشهای شگفت آور که از وجدان ودرون انسان سرچشمه می گیرند ودر نتیجه ی دردهائی که می کشد بزبان می آورد؛ پاسخ دهیم.

 (۱)

خداوند بزرگ، هستی را بدین خاطر آفرید تا صحنه ی گرفتاری برای آزمایش انسان از راه بالا گرفتن مبارزه میان نیک وبد (خیر وشر) وحق وباطل گردد. این گفتار خدایتعالی است که می فرماید:

 (تبارک الذی بیده الملک وهو علی کل شیی ء قدیر الذی خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا).(۱۲)

 (بزرگوار خدائیکه سلطنت ملک هستی بدست قدرت اوست وبر همه چیز توانا است، خدائیکه مرگ وزندگانی را آفرید تا شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکارتر است واو مقتدر وآمرزنده ی گناهان بندگان است).

 (انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا، انا هدیناه السبیل، اما شاکرا واما کفورا).(۱۳)

(بدرستیکه ما انسان را از آب نطفه ی مختلط آفریدیم تا او را بیازمائیم پس او را شنوا وبینا گردانیدیم بدرستیکه ما او را براه راست هدایت کردیم (راه حق وباطل را به او نشان دادیم) حال خواه هدایت پذیرد وشکر این نعمت گوید وخواه کفران نعمت کند).

 (… ونبلوکم بالشر والخیر فتنه والینا ترجعون).(۱۴)

 (ما شما را به بد ونیک (شر وخیر) مبتلا کردیم تا بیازمائیم وبازگشت شما بسوی ما است).

وتا زمانیکه هستی وحیات، سرای گرفتاری وآزمایش ومیدان مبارزه وپیکار است؛ خدا به انسان آزادی کامل داده تا جبهه ی مبارزه ی خود را در عرصه ی زندگی برگزیند.

ونقش ادیان آسمانی منحصرا در توجیه انسان وراهنمائی وی به حقیقت دو جبهه ی پهناور وزندگی (حق وباطل) ودعوت انسان به پیوستن به جبهه ی حق ورویاروئی با نغمه های باطل وسردمداران شر خلاصه می شود.

آسیاب مبارزه ی خطیر میان عوامل خیر وشر زندگی انسان از آغاز تاکنون همچنان در حال چرخش است وعناصر هر نسلی را به هنگام گذر از آن، تفکیک ومسیرهای افراد، را مشخص وطرفداران حق از باطل را تمیز داده واز هم جدا می سازد.

وخداى تعالی اراده فرموده است تا مبارزه ی همیشگی وهمراه انسان در زندگی او باشد:

 

(لیمیز الله الخبیث من الطیب). (۱۵)

 (تا خداوند پاک را از ناپاک جدا سازد).

 (… فلیعلمن الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین). (۱۶)

 (پس خداوند دروغگویان را از راستگویان کاملا مشخص کند ومقام منافق ومومن را از هم جدا سازد).

این مبارزه ی همیشگی پرده از سقوط اکثریت نزدیک به اتفاق مردم در منجلاب باطل ولغزشگاههای شر وپایداری اقلیتی از مردم با ایمان بمنظور انجام کارهای خوب وخیرخواهانه وپافشاری روی حق وحقیقت برداشت.

از اینرو غالبا پیروزی در بیشتر اوقات واکثر موارد تاریخ، یار وهم پیمان جبهه ی باطل ودار ودسته ی اشرار بوده است. اما خداوند باطل را وعده ی شکستی سخت داد تا انتقام حق وپیروانش را از باطل وتفاله های آن در یک مبارزه ی سرنوشت ساز بستاند واثری از باطل نگذارد.

آیا این درست است که زمان آن مبارزه ی (سرنوشت ساز) در طول زندگی ودر نیمه راه آن قرار گیرد؟

خیر! در اینصورت مبارزه پایان می گیرد وفرصت ابتلاء وآزمون از دست خواهد رفت ولی چنانچه ستم وکفر از جهان رخت بربندد وخورشید هدایت وحقیقت پرتو افکن شود آنوقت است که ظالم شکست خورده جائی برای خود در این کره خاکی که پر از عدل وداد خواهد شد؛ نمی یابد.

پس لازم است زمان آن مبارزه ی (سرنوشت ساز) به اواخر دوران زندگی بشریت وواپسین ایام عمر دنیا ودر آستانه روز رستاخیز وفرارسیدن قیامت بتعویق افتد. از اینرو اراده ی حق تعالی بر این شد که امام مهدی را برگزیند تا رهبر آن مبارزه وقهرمان آن واپسین مبارزه ی حق وباطل باشد.

لذا تاکید بیشتر احادیث اسلامی راجع به ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه بر این نکته است که وی ظهور نمی کند مگر در آخر الزمان… ودر واپسین روز عمر دنیا… وپیش از روز رستاخیز… که بفرموده ی پیامبر صلی الله علیه وآله:

 (ابشروا بالمهدی فانه بابی فی آخر الزمان علی شده وزلزال یسع الله له الارض عدلا وقسطا). (۱۷)

(شما را به مهدی مژده می دهیم… او در آخر الزمان بهنگامی که همه جا را سختی وبی ثباتی فرا گرفته است ظهور می کند وخداوند پهنه ی کره ی خاکی را برای او پر از عدل وداد خواهد کرد).

(لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجل من اهل بیتی..). (۱۸)

(اگر از عمر دنیا یکروز مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا مردی از اهل بیت من زمامدار آن شود..).

 (لا تقوم الساعه حتی یملک رجل من اهل بیتی یملاء الارض عدلا کما ملئت قبله جورا). (۱۹)

 (روز رستاخیز فرا نخواهد رسید مگر اینکه مردی از اهل بیت من زمین را پر از عدل نماید همانگونه که قبلا پر از ظلم وستم شده است).

 (۲)

مشکل عمده ی تاریخ بشریت ایجاد سیستم برتر زندگی اجتماعی است. چه در گذشته، آدمی بلحاظ برخورد منافع وتضاد حقوق واز بین رفتن مرزهای موجود در میان افراد جامعه ی بشری از تجاوز برخی افراد جامعه بر دیگر افراد آن رنج می برد.

اما آیا انسان قادر است این سیستم برتر را برای زندگی خود فراهم کند که ضمن اینکه در برگیرنده ی حقوق همه ی افراد باشد از منافع آنان نیز حمایت کند ومرز یکاکی این افراد را جداگانه ترسیم ومشخص نماید؟

انسان با آن همه تجربه های تاریخی اش بدلیل محدود بودن میزان دانش ونیز خودخواهی وشهوت واختلاف اندیشه ومیزان فرهنگ او، ناتوانی خود را در فراهم آوردن این نظام برتر زندگی اجتماعی بثبوت رسانده است. لیکن خداوند، آدمی را یکه وتنها در وادی گمراهی وبرهوت نادانی رها نکرده است؛ بلکه خود عهده دار این مسئولیت مهم گردید وآدمی را از بار مسئولیت سنگین دور نگه داشت واز برای او نظامی وضع وتشریع نمود که به شیوه ای نیکوتر وپسندیده تر، ضامن خوشبختی وگره گشای همه ی مسائل ومشکلات او باشد.

لیکن انسان شیفته وگمراه خودبینی، وفریفته ی طمع وشهوت، زیر بار این رسالت الهی ودین آسمانی نرفت، وبتکاپو در همه جا وهمه سو پرداخت وبه انگیزه این خودبینی وشهوت در پی آن بود که راه حل دیگری برای خود بیابد که خویشتن را از رسالت الهی بی نیاز کرده وخوشبختی را بگونه ای بهتر وبرتر تامین نماید.

انسان، علیرغم رنج ها وبدبختی هائی که بدنبال تجربه های سخت به او روی کرده وناتوانی هائی که پی آمد کوشش های نافرجامش بوده؛ همچنان در کجروی وسرکشی خویش پافشاری وبه غرور وخود کامگی اش ادامه می دهد با این گمان که می تواند به سیستم زندگی نوین واجتماعی اش دست یابد؛ سیستمی که جدا وبدور از رهنمودهای الهی وآسمانی باشد.

از این رو ضروری می نماید که خداوند فرصتی کامل به انسان عنایت فرماید تا همه ی کوششهایش را در این زمینه آزموده وهمه ی آرمانها وپندارهایش را در این باره به اجرا درآورد.

اما بالاخره انسان بجائی می رسد که در برابر راهی بن بست قرار گرفته وبا از دست دادن امید خود، ناتوانی وشکست خویش را باور می کند. در چنین هنگامی است که زمینه بطور جدی برای پیدایش آئین اسلام وپیاده کردن احکام الهی فرا می رسد که انجام این امر بدست امام عصر علیه السلام خواهد بود.

از اینرو طبیعی است که ظهور امام مهدی علیه السلام بعقب افتد تا همه ی طرح ها، ایدئولوژی ها، سیستم ها وقوانینی که انسان در مغز خویش می پرورد عرضه شده بمعرض آزمون وارزیابی گذارده شود و:

 (… حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت، وضاقت علیهم انفسهم، وظنوا ان لا ملجا من الله الا الیه..). (۲۰)

 (تا آنکه زمین با همه ی فراخیش بر آنان تنگ شد واز خود نیز دلتنگ شدند ودانستند که از خشم خدا جز بلطف او پناهگاهی نیست).

آنوقت است که امام عصر علیه السلام ظهور می کند تا با پیاده کردن احکام الهی ورهنمودهای پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم بشریت را خوشبخت وکامروا سازد.

اشاره ی امام صادق علیه السلام به این مساله است آنجا که می فرماید:

 (ما یکون هذا الامر – یعنی دوله المهدی – حتی لا یبقی صنف من الناس الا وقد ولوا من الناس، حتی لا یقول قائل: انا لو ولینا لعدلنا، ثم یقوم القائم بالحق والعدل). (۲۱)

 (این امر صورت نمی گیرد – منظور دولت حضرت مهدی (علیه السلام) – مگر اینکه همه ی مردم از هر گروه وطبقه ای که هستند به حکومت وفرمانروائی برسند تا دیگر کسی یافت نشود که بگوید: اگر حکومت از آن ما بود با مردم به عدل وانصاف رفتار می کردیم. سپس قائم بر حق وعدل قیام خواهد کرد).

ونیز به فرموده ی آنحضرت:

(ان دولتنا آخر الدول، ولم یبق اهل بیت لهم دوله الا ملکوا قبلنا، لئلا یقولوا اذا راو اسیرتنا، لو ملکنا سرنا مثل سیره هولاء). (۲۲)

(حکومت ما آخرین حکومتها خواهد بود وصاحب هیچ اهل وطایفه ای یافت نخواهد شد مگر اینکه پیش از ما حکومت کند؛ تا مبادا زمانیکه رفتار وطرز حکومت وفرمانروائی ما را دیدند اظهار نمایند: اگر ما به حکومت می رسیدیم همین رفتار را در پیش می گرفتیم).

پاورقى:

(۱) منتخب الاثر، صفحه ی ۳۵۵.

 (۲) الامام المهدی، علی محمد علی دخیل، صفحه ی ۱۳۲.

 (۳) الامام المهدی، علی محمد علی دخیل، صفحه ی ۱۳۲.

 (۴) کتاب (المعمرون) حاوی سرگذشت دراز عمران تاریخ است که مستقلا در این مورد نگاشته شده است. (مترجم).

 (۵) الاسلام یتحدی، صفحه ی ۸۰.

 (۶) قرآن کریم، سوره ی منافقون، آیه ی ۱۱.

 (۷) قرآن کریم، سوره ی عنکبوت، آیه ی ۱۴.

 (۸) دعای افتتاح.

 (۹) دعای ندبه.

 (۱۰) از سید رضا هندی.

 (۱۱) از سید صالح حلی.

 (۱۲) قرآن کریم، سوره ی الملک، آیه های ۱ و۲.

 (۱۳) قرآن کریم، سوره ی دهر، آیات ۲و۳.

 (۱۴) قرآن کریم، سوره ی انبیاء، آیه ی ۳۵.

 (۱۵) قرآن کریم، سوره ی انبیاء، آیه ی ۳۵.

 (۱۶) قرآن کریم، سوره ی عنکبوت، آیه ی ۲.

 (۱۷) امام مهدی، علی محمد علی دخیل، صفحه ی ۱۰۴.

 (۱۸) مدرک سابق، صفحه ۶۹.

 (۱۹) مدرک سابق، صفحه ۱۰۶.

 (۲۰) قرآن کریم، سوره ی توبه، آیه ی ۱۱۸.

 (۲۱) تاریخ الغیبه الکبری، صفحه ی ۳۸۹.

 (۲۲) تاریخ الغیبه الکبری، صفحه ی ۳۸۹.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *