ولادت ۴

 

میلاد نور

در غروب شامگاه نیمه شعبان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به عمه اش حکیمه خاتون فرمود: امشب نزدم افطار کن، که باری تعالی تو را شاد می گرداند به دیدار حجت خویش که حجت بر حق در روی زمین خواهد بود. حکیمه خاتون گفت: مادرش کیست؟ حضرت فرمود: نرجس. سپس حکیمه خاتون عرض کرد: سوگند به خدا که در او هیچ گونه آثار حمل دیده نمی شود. امام فرمود: عمه، حقیقت همان است که برایت گفتم. امشب پسرم مهدی به دنیا می آید. حضرت نرجس خاتون در خواب بود وهیچ گونه اثر حمل ودرد زایمان در او محسوس نبود. در این حال، حکیمه خاتون به نماز ونیایش مشغول بود وحضرت نرجس خاتون نیز برای مناجات ونماز برخاست وپس از انجام عبادت دوباره خوابید. حکیمه خاتون متعجب ومتحیر بود. چون از طرفی خبر غیبی حضرت عسکری علیه السلام واز طرف دیگر، نبودن قراین حمل در حضرت نرجس خاتون را مشاهده می کرد. امام حسن عسکری علیه السلام که ولی خدا بود، از شک وتردید عمه اش آگاه بود ولذا با صدای بلند به او فرمود: ای عمه، شک مکن که همین ساعت، مهدی را خواهی دید ان شاء الله تعالی. ناگاه حضرت نرجس خاتون از خواب بیدار شد ودر خود احساس درد نمود. حکیمه خاتون می گوید: دیدم نرجس خاتون می لرزد. او را در آغوش گرفتم وبه امر امام سوره توحید وقدر را قرائت کردم وبا کمال تعجب شنیدم که حضرت مهدی علیه السلام نیز از داخل بطن مادرش این سوره ها را می خواند. در این هنگام حضرت نرجس خاتون از چشمم غایب شد واو را ندیدم. پس مضطرب شدم وخدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم وماجرا را عرض کردم. حضرت فرمود: نگران مباش وبرگرد که نرجس را در جای خود خواهی دید. برگشتم به سوی اطاق نرجس، ناگهان دیدم نوری زیبا می درخشد وحجت حق حضرت مهدی علیه السلام متولد شده وپیشانی خود را بر روی زمین نهاده است ودر کنار مادرش می گوید: اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان جدی رسول الله. سپس به هر یک از اجداد طاهرینش از حضرت علی علیه السلام تا پدر بزرگوارش سلام وتحیت فرستاد وبه پیشگاه خداوند متعال عرض کرد: پروردگارا، آنچه را به من وعده کردی، برایم آسان گردان وکارم را به پایان رسان وقدمهایم را ثابت فرما وبه وسیله من عدالت ودادگستری را در روی زمین جاری نما. حکیمه خاتون می فرماید: امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: عمه، فرزندم مهدی را بیاور – ومن او را به محضر پدر بزرگوارش بردم. حضرت دست نوازش بر سر وصورت فرزندش کشید وزبان مبارکش را در دهان او گذاشت وسپس فرمود: ای فرزندم، به اذن خدا سخن بگو. حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) به زبان آمده فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین.(۱)

حضرت مهدی در ضمانت وحمایت خداست

قال ابو محمد الحسن العسکری علیه السلام: لما وهب لی ربی مهدی هذه الامه ارسل ملکین. فحملاه الی سرادق العرش حتی وقفا بین یدی الله عز وجل فقال له مرحبا بک عبدی لنصره دینی واظهار امری ومهدی عبادی آلیت انی بک آخذوا وبک اعطی وبک اغفر وبک اعذب اردداه ایها الملکان رداه، رداه علی ابیه ردا رفیقا وابلغاه فانه فی ضمانی وکنفی وبعینی الی ان احق به الحق وازهق به الباطل ویکون الدین لی واصبا. (۲)

حضرت عسکری علیه السلام فرمود: هنگامی که خداوند مهدی این امت را به من بخشید، دو ملک را فرستاد. پس او را به سراپرده های عرش بردند تا اینکه او را در محضر خدای عز وجل قرار دادند. پس خداوند به او فرمود: آفرین به تو بنده ام برای یاری دینم واظهار امرم وهدایت بندگانم. سوگند می خورم که به سبب تو بگیرم وبه خاطر تو عطا کنم وبه جهت تو ببخشم وبه خاطر تو عذاب کنم (ملاک من در عطا وعذاب ورحمت، تو هستی). برگردانید او را ای دو ملک. برگردانید او را به سوی پدرش با مهربانی، پس بدرستی که او در ضمانت وحمایت من است وچشم من به اوست تا اینکه حق را به وسیله او محقق کنم وباطل را به دست او نابود سازم ودین برای من پا بر جا شود.

 

فقط دعا گویان مهدی اهل نجاتند

یکی از وظایف مهم شیعیان دعا کردن برای فرج مولای انس وجان حضرت صاحب الزمان است که خود فرمودند: واکثر الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم.(۳)

و برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید که آن فرج شماست. برکات دعا برای فرج به خود ما بر می گردد. مرحوم آیه الله موسوی اصفهانی دو جلد کتاب به امر مطاع امام زمان علیه السلام نوشت به نام مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم. تمام مطالب این کتاب ارزنده درباره این موضوع است که دعا کردن برای فرج آن بزرگوار چه فوایدی را نصیب دعا کننده می گرداند. در روایتی، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام یکی از فواید مهم دعا را نجات از هلاکت در زمان غیبت بیان می فرماید. روایت مهم ذیل را با دقت تمام بخوانید: احمد بن اسحاق گوید: به حضور حضرت عسکری علیه السلام رسیدم وبنا داشتم از آن حضرت درباره امام بعد از او سوال کنم. حضرت به قدرت امامت از باطنم آگاه شدند وفرمودند: یا احمد بن اسحق ان الله تبارک وتعالی لم یخل الارض منذ خلق آدم علیه السلام ولا یخلیها الی ان تقوم الساعه من حجه لله علی خلقه به یدفع البلاء عن اهل الارض وبه ینزل الغیث وبه یخرج برکات الارض. قال فقلت له یابن رسول الله فمن الامام والخیفه بعدک. فنهض علیه السلام مسرعا فدخل البیت ثم خرج وعلی عاتقه غلام کان وجهه القمر لیله البدر من ابناء ثلاث سنین فقال یا احمد بن اسحق لو لا کرامتک علی الله عز وجل وعلی حججه ما عرضت علیک ابنی هذا انه سمی رسول الله صلی الله علیه وآله وکنیه والذی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما یا احمد بن اسحق مثله فی هذه الامه مثل الخضر علیه السلام ومثله مثل ذا القرنین. والله لیغیبن غیبه لا ینجوا من الهلکه فیها الا من ثبت الله عز وجل علی القول بامامته ووفقه فیها للدعاء بتعجیل فرجه. فقال احمد بن اسحق یا مولای فهل من علامه یطمئن الیها قلبی. فنطق الغلام بلسان عربی فصیح فقال انا بقیه الله فی ارضه والمنتقم من اعدائه ولا تطلب اثرا بعد عین یا احمد بن اسحق.(۴)

حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: ای احمد ابن اسحاق بدرستی که خداوند خالی نگذاشت زمین را از حجت از زمان حضرت آدم، ونخواهد گذاشت تا اینکه قیامت به پا شود. به سبب آن حجت بلا را از زمین دفع می کند، وبه خاطر او باران را نازل می کند، وبه وجود او زمین برکاتش را بیرون می دهد. احمد بن اسحاق می گوید: گفتم ای پسر رسول خدا، امام وخلیفه بعد از تو کیست؟ پس امام بسرعت برخاست وداخل (اندرون) خانه شد، سپس بیرون آمد در حالی که روی دوشش پسری سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشید. حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: ای احمد ابن اسحاق، اگر تو نزد خدا وحجتهای خدا عزیز وگرامی نبودی، هیچ گاه این فرزندم را به تو نشان نمی دادم. بدرستی که او هم اسم رسول خدا صلی الله علیه وآله وهم کنیه اوست، واوست کسی که زمین را پر از عدل وداد می کند پس از آن که پر از ظلم وجور شده باشد. ای احمد بن اسحاق، مثل او در این امت مثل خضر علیه السلام ومثل او مثل ذو القرنین است. به خداوند سوگند او دارای غیبتی است طولانی که نجات پیدا نمی کنند مردم در آن زمان از هلاکت مگر کسی که خدای عز وجل او را بر قول به امامتش ثابت بدارد واو را موفق کند در آن زمان غیبت که برای تعجیل فرجش دعا کند. احمد بن اسحاق گفت: ای مولای من، آیا علامتی هست که دلم اطمینان پیدا کند به آن علامت؟ پس آن پسر خوش سیما (که جان همه عالم به فدایش باد) به زبان عربی گویا آغاز به سخن کرد وفرمود: بقیه الله در زمین منم، انتقام گیرنده از دشمنان منم، وپس از مشاهده عینی من دنبال اثری نگرد ای احمد بن اسحاق. پس هر کس که می خواهد در دنیای پر آشوب کنونی از نجات یافتگان ورستگاران باشد، باید خود را به وسیله دعا وتوسل وتضرع به آستان حضرتش نزدیک کند تا مشمول دعای آن بزرگوار گردد.

دعای داعیان را امام زمان آمین می گوید

طبق روایات وارده هنگامی که موالیان ودوستان خاندان عصمت وطهارت دعا می کنند، اولیای خدا آمین می گویند، وچه ارزشمند است دعایی که حضرت اباصالح المهدی علیه السلام آمینش را بگوید. برای اثبات گفتارمان به بیان یک روایت بسنده می کنیم: محمد بن الحسن الصفار در بصائر الدرجات به سند خود از ابوالربیع شامی آورده است که گفت: به حضرت ابوعبدالله صادق علیه السلام عرضه داشتم: از عمرو بن اسحاق حدیثی به من رسیده. فرمود: آن را عرضه کن. گفتم: وی بر امیرالمومنین علی علیه السلام داخل شد، پس آن حضرت آثار زردی بر صورتش دید، فرمود: این زردی چیست؟. پس بیماریی که در او بود، توضیح داد. آن حضرت به او فرمود: ما خوشحال می شویم به خوشحالی شما، واندوهگین می گردیم به حزن شما، وبیمار می شویم به بیماری شما، ودعا می کنیم برای شما، وشما که دعا می کنید ما آمین می گوییم. عمرو به امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد: آنچه فرمودید دانستم، ولی چگونه ما دعا می کنیم شما آمین می گویید؟. آن حضرت فرمود: بر ما یکسان است حاضر ودور. امام صادق علیه السلام فرمود: عمرو راست گفته است.(۵)

 

دعای حضرت صاحب الزمان در حق دعا کننده برای تعجیل فرج

بی تردید دعا کردن برای آن بزرگوار، نصرت ویاری اوست، چون یکی از انواع نصرت، یاری کردن به زبان است، ودعا برای آن حضرت یکی از اقسام یاری کردن به زبان است. قرآن مجید می فرماید: واذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها…(۶)

وهر گاه محبت وستایش شدید، به بهتر یا نظیر آن جواب دهید… در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل آیه شریفه می گوید:

سلام وکارهای نیک دیگر.(۷)

پر واضح است که دعا از بهترین انواع نیکی است، پس اگر مومن برای مولای خود خالصانه دعا کند، مولایش نیز برای او دعا می کند، ودعای آن بزرگوار کلید همه خیرات وبرکات وفلاح ورستگاری است. شاهد وموید این مدعا روایت ذیل است: جمعی از اهالی اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن النصر وابوجعفر محمد بن علویه نقل کردند که: شخصی به نام عبدالرحمن در اصفهان ساکن بود که شیعه بود. از او پرسیدند: چرا به امامت حضرت امام علی النقی علیه السلام معتقد شدی؟ گفت: چیزی دیدم که سبب اعتقاد محکم من شد. من مردی فقیر بودم وزبان وجرات داشتم. در یکی از سالها اهل اصفهان مرا از شهر بیرون کردند، من با جمعی دیگر برای شکایت به دربار متوکل رفتیم. در حالی که در دربار او بودیم، دستوری از او صادر شد که علی بن محمد بن الرضا علیه السلام را حاضر کنند. به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضارش داده شده؟. گفت: او مردی علوی است که رافضیان معتقد به امامتش هستند. سپس گفت: چنین می دانم که متوکل او را برای کشتن حاضر می کند. گفتم: از اینجا نمی روم تا این مرد را ببینم که چگونه شخصی است.(۸)

گوید: پس آن حضرت سوار بر اسب آمد ومردم از سمت راست وچپ راه، در صف ایستاده بودند وبه او نگاه می کردند. هنگامی که او را دیدم، محبتش در دلم جا گرفت، شروع کردم در دل برای او دعا کردن که خداوند شر متوکل را از او دفع نماید. او در بین مردم پیش می آمد وبه کاکل اسبش نگاه می کرد، نه به چپ نظر می کرد ونه به راست، ومن در دل دعایم را تکرار می کردم. هنگامی که به کنارم رسید، صورتش را به سویم گردانید، سپس فرمود: خداوند دعایت را مستجاب کند وعمرت را طولانی نماید ومال وفرزندن را زیاد سازد. از هیبت وعظمت او به خود لرزیدم ودر میان رفقایم رفتم. دوستانم پرسیدند چه شد؟ گفتم خیر است. وبه هیچ کس نگفتم. پس از این ماجرا به اصفهان برگشتم وخداوند به برکت دعای او راههایی از مال دنیا بر من گشود، به طوری که امروز من تنها هزار هزار درهم ثروت در خانه دارم غیر از اموالی که خارج از خانه دارم، وصاحب ده فرزند شدم واکنون هفتاد وچند سال از عمرم می گذرد. من به امامت آن بزرگوار قائلم که آنچه در دلم بود، دانست وخداوند دعایش را درباره ام مستجاب کرد. ای دوستان امام زمان علیه السلام، خوب در این روایت بنگرید که چگونه یک انسانی که اهل ایمان نبود، به خاطر یک دعا برای حضرت هادی علیه السلام ودعای آن امام همام در حقش، صاحب ثروت وعزت وایمان وتقوا گردید. پس اگر ما که از شیعیان ودوستان حضرت صاحب الزمان علیه السلام هستیم برای آن بزرگوار دعا کنیم ومتقابلا حضرت ما را دعا بفرمایند، چه برکات عجیبی در زندگی ما پیدا خواهد شد. مرحوم آیه الله موسوی اصفهانی در کتاب مکیال المکارم (ج ۱، ص ۳۸۶) نقل می کند که: یکی از برادران صالحم برایم نقل کرد که آن حضرت را در عالم رویا مشاهده کرده وآن بزرگوار به او فرموده اند: من برای هر مومنی که پس از ذکر مصائب سیدالشهداء در مجالس عزاداری دعا می کند، دعا می کنم.

 

تشرف آیه الله العظمی نجفی مرعشی به محضر مبارک ولی عصر

در کتاب قبسات در شرح حال زندگی مرحوم آیه الله نجفی مرعشی آمده است که این بزرگوار سه مرتبه خدمت باهر النور حضرت صاحب الزمان علیه السلام مشرف شده اند. به عنوان تیمن وتبرک، ترجمه یکی از تشرفات معظم له را که حاوی نکاتی جالب وآموزنده است، برای خوانندگان عزیز نقل می کنیم. ایشان فرموده اند: در ایام تحصیل در نجف اشرف شوق زیادی به دیدار جمال مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم – عجل الله تعالی فرجه الشریف – داشتم. با خویش عهد بستم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله مشرف شوم، به این نیت که جمال نورانی حضرت صاحب الامر علیه السلام را زیارت کنم

وبه این فوز بزرگ نائل شوم. شب چهارشنبه سی وپنجم ویا سی وششم بود، در آن شب رفتنم از نجف اشرف به تاخیر افتاد وهوا ابری وبارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم، بر اثر تاریکی شب وحشت وترس وجود مرا فرا گرفت، مخصوصا از جهت ازدیاد دزدها وقطاع الطریقها. ناگهان صدای پایی از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس ووحشتم شد. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم. نزدیک من آمد وبا زبان فصیح گفت: ای سید، سلام علیکم. تا صدای او را شنیدم، ترس ووحشتم برطرف شد وسکون وآرامش خاطر پیدا کردم. برایم تعجب آور بود که چگونه آن شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد، ودر آن لحظه از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم ومی رفتیم. از من سوال کرد: قصد کجا داری؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه نیت؟ گفتم: به قصد تشرف وزیارت ولی عصر علیه السلام. مقداری که رفتیم، به مسجد کوچکی که به مسجد زید بن صوحان شهرت دارد ودر نزدیکی مسجد سهله است، رسیدیم. داخل مسجد شده نماز خواندیم. بعد از نماز، دعایی خواند، کان دیوارها وسنگها آن دعا را با او زمزمه می کردند. احساس انقلاب عجیب در خود نمودم که از وصفش عاجزم. بعد از دعا، سید فرمود: سید، تو گرسنه ای، چه خوب است شام بخوری. سپس سفره ای را که زیر عبا داشت، بیرون آورد ودر آن مثل اینکه سه قرص نان ودو یا سه خیار سبز تازه بود که گویی تازه از باغ چیده بودند، وآن وقت وسط زمستان بود وسرمای زننده ای بود ومن متوجه به این معنا نشدم که این آقا خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده است.(۹)

 

طبق دستور مولا شام خوردم. سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد ومن هم به متابعت آن بزرگوار انجام وظیفه می کردم وبدون اختیار نماز مغرب وعشاء را به آن عزیز اقتدا کردم ومتوجه نبودم که این آقا کیست. بعد از آن که اعمال تمام شد، آن نازنین فرمود: ای سید، آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟ گفتم: می مانم. در وسط مسجد در مقام امام صادق علیه السلام نشستیم. به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟ در جواب، کلام جامعی را فرمود که در اعماق وجودم اثر گذاشت به گونه ای که هر گاه یادم می آید، ارکان وجودم می لرزد. فرمود: این امور از فضول زندگی است وما از این فضولات دوریم. به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید ودر این مدت مطالبی رد وبدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم:

۱ – در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سید عرب فرمود: ای سید، با تسبیح چگونه استخاره می کنی؟ گفتم: سه مرتبه صلوات می فرستم وسه بار می گویم: استخیر الله برحمته خیره فی عافیه. پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم، اگر دو تا ماند، بد است واگر یکی ماند، خوب است. فرمود: برای این استخاره مطلبی هست که به شما نرسیده وآن مطلب این است که هر گاه یکی ماند، فورا حکم به خوبی استخاره نکنید، بلکه توقف کنید ودوباره بر ترک عمل استخاره کنید. اگر زوج آمد، کشف می شود که استخاره اول خوب است اما اگر یکی آمد، کشف می شود که استخاره اول میانه است. به حسب قواعد علمیه باید دلیل می خواستم زیرا به جای دقیق وباریکی رسیده بودیم، ولی به مجرد این قول، تسلیم ومنقاد شدم ودر عین حال غافل بودم که این آقا کیست.

۲ – تاکید فرمودند بر تلاوت وقرائت این سوره ها بعد از نمازهای واجب: بعد از نماز صبح سوره یس، بعد از نماز ظهر سوره عم، بعد از نماز عصر سوره نوح (البته بعضی نقلهای دیگر دارد که سوره عصر)، بعد از نماز مغرب سوره واقعه وبعد از نماز عشاء سوره ملک.

۳- تاکید فرمودند بر خواندن دو رکعت نماز بین مغرب وعشاء که در رکعت اول بعد از حمد، هر سوره ای خواستی بخوان ودر رکعت دوم بعد از حمد، سوره واقعه را بخوان، وفرمود: کفایت می کند این نماز از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب چنان که گفته شد.

 

۴ – سفارش فرمودند که: بعد از نمازهای پنجگانه، این دعا را بخوان: اللهم سرحنی عن الهموم والغموم ووحشه الصدر ووسوسه الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین.

۵ – سفارش فرمودند بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه، خصوصا در رکعت آخر: اللهم صل علی محمد وآل محمد وترحم علی عجزنا واغثنا بحقهم.

۶ – در تعریف وتمجید از شرایع الاسلام محقق حلی فرمودند: تمام مطالب آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسائل آن.

۷ – تاکید فرمودند به خواندن قرآن وهدیه کردن ثوابش به ارواح شیعیانی که وارثی ندارند یا وارثی دارند ویادی از آنها نمی کنند.

۸ – تاکید فرمودند بر تحت الحنک را از زیر گردن دور دادن وسر آن را در عمامه قرار دادن، چنانکه علمای عرب به همین شکل عمل می کنند، وفرمود: در شرع چنین وارد شده است.

۹ – تاکید فرمودند بر زیارت سیدالشهداء علیه السلام.

۱۰ – دعا در حقم فرمودند که: جعلک الله من خدمه الشرع (خداوند تو را از خدمتگزاران شرع قرار دهد).

۱۱- پرسیدم: نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است وآیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟ فرمود: عاقبت تو بخیر وسعیت مشکور است ونزد صاحب شرع روسفیدی. گفتم: نمی دانم آیا پدر ومادر واساتید وذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟ فرمود: تمام آنها از تو راضی اند ودرباره ات دعا می کنند. استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف وتصنیف کتب. دعا فرمودند. مطالب دیگری رد وبدل شد که مجال تفصیل وبیانش نیست. پس برخاستم که از مسجد بیرون روم به خاطر حاجتی. آمدم نزد حوضی که وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم خطور کرد که امشب چه شبی است واین سید عرب کیست که این همه با فضیلت است، شاید این آقا همان محبوب ومعشوقم باشد. مضطرب شدم وبرگشتم وآن گل زیبای نرجس خاتون را ندیدم وکسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که حضرت صاحب الزمان علیه السلام را زیارت کردم. مشغول گریه وزاری شدم وهمچون مجنونی سرگردان در اطراف مسجد گردش می کردم وتا صبح چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به فراق گشته است، واله وحیران بودم. هر گاه یاد آن شب می افتم، بهت زده می شوم.

پاورقی

 (۱) بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۸.

 (۲) همان، ج ۱، ص ۲۷.

(۳) کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۵.

 (۴) همان، ج ۲، ص ۵۶.

 (۵) بصائر الدرجات، ص ۲۶۰.

 (۶) نساء / ۸۶.

 (۷) تفسیر القمی، ج ۱، ص ۱۴۵.

 (۸) خرائج، باب هادی عشر: در معجزات حضرت هادی علیه السلام.

 (۹) در آن زمانها وسایل ارتباطات ترابری این قدر وسعت پیدا نکرده بود که در همه فصول سال انواع میوه ها در همه جا پیدا شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *