مکان حضرت

هر یک از این موارد و نمونه هاى دیگر, نشانگر تعطیل شدن یکى از قانونهاى طبیعى است که به قدرت و لطف خداوند رخ داده است. پاسدارى از حجت خدا در مدتى طولانى نیز, از مصادیق همین اصل کلى و باور ایمانى است.

بنابراین طول عمر آن حضرت استبعادى ندارد و با دلایل طبیعى و مادى و غیبى و معنوى قابل پذیرش و اثبات است.

اما این که چرا آن حضرت, در ظرف زمانى ظهور, به دنیا نیامد و ایفاى نقش نکرد.

اولاً, در باور ما مسلمانان, بویژه شیعیان, زمین, هیچ گاه خالى از حجت نیست, چه آشکار و چه پنهان(۱). همواره باید آسیاى وجود بر قطب و مدار امام و حجت بچرخد.

اگر امام زمان(علیه السلام), در آن عصر به دنیا نیامده بود و بعد قدم به دنیا مى گذاشت, در این فترت, زمین بى حجت و امام مى ماند و این با ادله قاطع و باور ما مسلمانان سازگار نیست(۲).

ثانیاً, شخصى که مى خواهد دنیا را متحول سازد و دست به اصلاحى همه جانبه و فراگیر بزند, عدل را بگستراند و ظلم و ستم را در همه اَشکال و انواع آن, بر چیند, تمدّن بشرى را که بر اساس زر و زورو تزویر بنا گردیده ویران سازد و تمدنى همه جانبه و براساس ارزشهاى الهى و معنوى ایجاد کند, باید داراى عِدّه و عُدّه فراوان باشد, با ابزار مدرن و پیشرفته آشنا باشد, فراز و فرود تمدنها را بشناسد و بالآخره, از علل سقوط و صعود ملتها تجربه بیندوزد, تا بتواند حرکتى اساسى و بنیادى را آغاز و رهبرى کند و موانع را از سر راه بشر بردارد.

این امر ممکن نیست مگر از کسى که طلوع و غروب تمدنها را دیده و با کوله بارى از تجربه و شناخت به میدان آمده باشد.

بدین سان, امام زمان(علیه السلام) در دوران طولانى غیبت, راههاى ایجاد جامعه صالح را در مقایسه با دنیاى فاسد, پایه گذارى مى کند و با آگاهى و اقتدار و در زمانى مناسب به اذن خدا, ظهور مى کند و بر همه تاکتیکها و روشهاى دنیاى بشرى محیط است و راه مقابله با آن را به درستى مى شناسد و این مسائله, در دوران طولانى امامت و غیبت, تا ظهور, براى آن حضرت, ممکن مى گردد. غیبت و طول عمر, باعث مى شود

که آن رهبر ذخیره شده, به گونه اى نیکوتر و فراگیرتر رهبرى خویش را آغاز کند.

لازمه انقلابى آن چنان بزرگ و عمیق, موقعیت روحى ویژه اى است که رهبر مکتبى از آن باید برخوردار باشد. مقدار توانایى روحى, بستگى دارد به نشیب و فرازها و دگرگونیهایى که آن رهبر به خود دیده است. مهدى(علیه السلام), در دل تاریخ فرو رفته و از موقعیت امامت و برترى خویش بر تاریخ پرتو افکنده, با آزمودگى و تجربه اى که در این مدت طولانى کسب کرده است, توانایى دگرگونى اساسى جهان را خواهد داشت و به اصلاح همه جانبه دست خواهد زد. ان شاءاللّه.

 

مکان و مسکن

از مسائلى که درباره زندگى امام زمان(علیه السلام), مورد بحث گفت و گوست, مکان و محل  سکونت ایشان است. آیا آن حضرت, در مکان خاصّى سکونت دارد, یا نه؟ اگر در مکان ویژه اى است آن مکان کجاست؟ اگر مسکن خاصى ندارد, پس چگونه زندگى مى کند و شناخته نمى شود؟ روایات و اخبارى که در این زمینه است گوناگون و گاه, مخالف یکدیگرند. پیش از بررسى این احادیث, یادآورى یک نکته ضرورى است:

آیا منظور از غیبتِ حضرت حجت(علیه السلام), غیبت شخصى است, یا غیبت عنوانى؟ به عبارت دیگر, آیا آن حضرت, به گونه اى زندگى مى کند که هیچ گاه بامردم در تماس نیست و امکان ندارد کسى مکان ایشان را پیدا کند؟ یا این که آن حضرت با مردم در حشر و نشر است, با آنان زندگى مى کند ومعاشرت دارد, لکن به گونه ناشناس. او, مردم را مى شناسد, ولى مردم ایشان را نمى شناسند. در عین حال, مکانى را براى سکونت برگزیده است. بحث از مکان و مسکن آن حضرت, در هر دو فرض قابل بررسى است.

 

روایاتى که در این زمینه وجود دارد چند دسته اند:

  1. برخى از آنها محل خاصى را تعیین نمى کند و جایگاه حضرت را در بیابانها و کوهها معرفى مى کند. از آن جمله حضرت مهدى(علیه السلام), به پسر مهزیار مى فرماید:

(یابن المازیار ابى ابو محمد عهد الى… وامرنى ان لا اسکن من الجبال الاوعرها ومن البلاد الا عفرها و…)(۳)

فرزند مهزیار! پدرم امام حسن(علیه السلام), از من پیمان گرفت… و فرمان داد که براى سکونت کوههاى سخت و سرزمینهاى خشک و دور دست را برگزینم.

این بخش از روایات, گویاى آن است که حضرت از حوزه دسترسى مردم به دور است و به سختى و دشوارى زندگى مى کند وکسى از محلّ سکونت وى آگاه نیست. این که در کدام منطقه و کدام سرزمین است, مشخّص نیست.

  1. دسته دوّم روایاتى است که منطقه خاصى را به عنوان محل سکونت آن حضرت, نام مى برند و محدوده آن را نیز تعیین مى کنند.

* مدینه و پیرامون آن: ابى بصیر مى گوید از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

 (لابد لصاحب هذا الامر من عزله ولا بد فى عزلته من قوه وما بثلاثین من وحشه, ونعم المنزل طیّبهً.)(۴)

صاحب الزمان(علیه السلام) را عزلت و غیبتى است که در آن, غیبت, نیرومند است به سى نفرى که با حضرت هستند و وحشت و تنهایى را از وى دور مى کنند(.و به قوت وى مى افزایند) و خوب جایگاهى است( مدینه) طیبه.

از ظاهر روایت استفاده مى شود که حضرت در مدینه منوره, منزل دارد و افرادى هم همواره با ایشان هستند, به صورت ناشناس. البته این مساله با غیبت عنوانى سازگارتر است, تا غیبت شخصى. امام(علیه السلام) مانند سایر مردم زندگى مى کند, لکن کسى او را نمى شناسد و افراد خاصى بااو در ارتباط هستند. ولى جمله: (سى نفر با حضرت هستند) با فلسفه غیبت ناسازگار است; چه این که از این چند نفر, اگر کوچک ترین سخنى در رابطه با مکان ومنزل حضرت شنیده شود, به تدریج, آن راز معلوم مى گردد و فلسفه غیبت از بین مى رود. روایت دیگرى است که مکان حضرت را کوه (رضوى) در اطراف مدینه, نام مى برد.عبدالاعلى آل سام مى گوید:

 (با امام صادق(علیه السلام) از مدینه خارج شدیم, به روحاء( اطراف مدینه) که رسیدیم حضرت نگاهش را به کوهى دوخت و مدت زمانى ادامه داد…. و فرمود: این کوه (رضوى) نام دارد. خوب پناهگاهى است براى خائف( امام زمان) در غیبت صغرا و کبر(۵).) صاحب مراصد الاطلاع, مى نویسد:

 (رضوى, کوهى است بین مکه و مدینه, در نزدیکى ینبع, داراى آب فراوان و درختان زیاد. کیسانیه مى پندارند که محمد حنفیه, در آن جا زنده و مقیم است(۶).) رجالى معاصر علامه شوشترى نیز مى گوید در نصوص معتبره رسیده است که جایگاه حضرت, در غیبت صغرى و کبرى کوه (رضوى) است. و اما این که (کیسانیه) کوه رضوى را مقر محمد حنفیه مى دانند, لازمه اش این نیست که جایگاه حضرت مهدى(علیه السلام) نباشد, چون (کیسانیه) اخبارى که از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) شنیده بودند و به تواتر ثابت شده بود  که مهدى(علیه السلام) غیبتى دارد, آن را بر محمد حنفیه تطبیق کردند و گفتند مکان او در کوه رضوى است. اصولاً, هر انحراف و شبهه اى منشاش, مطلب حقى است که مورد سوء استفاده قرار مى گیرد(۷).

 

* مکه و پیرامون آن: از برخى روایات, استفاده مى شود که آن حضرت در مکانى به نام: (ذى طوى) پیرامون مکه زندگى مى کند و از همان جا نیز همراه یارانش قیام خواهد کرد, از آن جمله: امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:

 (یکون لصاحب هذا الامر غیبه فى بعض الشعاب اوما بیده الى ناحیه ذى طوى…(۸))

امام زمان(علیه السلام) را غیبتى است در بعضى از درّه ها و اشاره کرد به منطقه (ذى طوى).

در ادامه این روایت و روایات دیگر, محل ظهور و خروج آن حضرت و مرکز تجمع یاران و دوستان وى نیز, همین منطقه یاد شده است(۹).

  1. دسته سوم اخبارى است که مانند دسته اول, جایگاه خاصى را نام نمى برد, ولى از وى به عنوان فردى که با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگى مى کند, نام برده است.

امام صادق مى فرماید:

 (ان فى صاحب هذا الامر لشبهاً من یوسف الى ان قال فما تنکر هذه الائمه ان یکون الله یفعل بحجته ما فعل بیوسف وان یکون صاحبکم المظلوم المحجور حقه صاحب الامر یتردد بینهم یمشى فى اسواقهم ویطا فرشهم ولا یعرفونه حتى یاذن اللّه له ان یعرّفهم نفسه کما اذن لیوسف حین قال له اخوته انک لانت یوسف؟ قال: انا یوسف)(۱۰).

صاحب الامر(علیه السلام) شباهتى نیز به یوسف پیامبر(علیه السلام) دارد…جاى انکار نیست که خداوند با حجت خود, همان کارى را انجام دهد که با یوسف داد. صاحب الزمان(علیه السلام), آن مظلوم حق از دست داده, در میان مردم رفت و آمد مى کند در بازار قدم مى نهد و گاهى بر فرش منزلهاى دوستان مى نشیند, لکن او را نمى شناسند تا زمانى که خداوند به وى اذن دهد تا وى خودرا معرفى کند, آن گونه که یوسف(علیه السلام) را اجازه داد هنگامى که برادرانش گفتند: تو یوسفى؟ گفت: آرى, من یوسفم.

این روایت, صراحت در این معنى داردکه غیبت حضرت حجت(علیه السلام), غیبتى است عنوانى.  در میان جمع و جامعه است, با مردم حشر و نشر دارد, زندگى طبیعى و معمولى را مى گذراند, در مراسم مذهبى و مناسک حج شرکت مى جوید, ولى ناشناخته است و این امرى است که سابقه داشته و دارد. فردى سالها در محلّى زندگى مى کند و با مردم

نشست و برخاست و رفت و آمد دارد, لکن او را به گونه اى مى شناسند که در واقع آن نیست و هیچ مشکلى هم به وجود نمى آید.

 

این سه دسته از روایات را چگونه مى توان پذیرفت و آیا راه جمعى بین آنها هم هست یا نه؟ به نظر مى رسد, اصل اولى که با عقل و عرف سازگار است, زندگى به شیوه عادى و معمولى است; زیرا این گونه زندگى, حساسیت برانگیز نیست و براى حضرت نیز, آسان تر و طبیعى تر است. البته این منافات ندارد که آن حضرت در بیشتر وقتها, و یا در روزگار ویژه, در مکه و مدینه حضور داشته باشد.

طبیعى است که گاهى شرایطى پیش آید که زندگى معمولى خطر آفرین شود و با فلسفه غیبت منافات داشته باشد. در این صورت, عزلت و دورى گزیدن از جامعه ضرورى مى نماید و شاید دستور امام حسن(علیه السلام) به فرزندش که کوهها و بیابانها را برگزین (به قرینه ذیل روایت) در آن مواردى باشد که نیاز به این شکل زندگى کردن پیش آید.

بنابراین, بین این سه دسته از روایات, تضاد و تنافى نیست و نام بردن مکانى خاص, با زندگى به شکل ناشناس قابل جمع است. انتخاب کوهها و مکانهاى دست نیافتنى در حال ضرورت و نیاز نیز, امرى است طبیعى و موافق با اصل تقیه.

 

زن و فرزند

محور دیگرى که پیرامون زندگى شخصى و کیفیت معیشت امام عصر(علیه السلام) نیاز به بررسى دارد, مسائله زن و فرزند آن حضرت است آیا با توجه به فلسفه غیبت و این که آن حضرت به شیوه ناشناس زندگى مى کند و کسى ازمکان وى آگاه نیست, ازدواج و داشتن فرزند, با این مسائله سازگار است؟

منابعى که در اختیار است, یا اشکال سندى دارند و یا ابهام دلالى ونظر قاطعى را ارائه نمى دهند. در این جا, سه احتمال وجود دارد:

  1. اساساً حضرت مهدى(علیه السلام) ازدواج نکرده است.
  2. ازدواج انجام گرفته, ولى اولاد ندارد.
  3. ازدواج کرده و داراى فرزندانى نیز هست.

اگراحتمال اول را بپذیریم, لازمه اش این است که امام معصوم(علیه السلام) یکى از سنّتهاى مهم اسلامى را ترک کرده باشد واین با شان امام سازگار نیست. اما از طرفى دیگر چون مسائله غیبت, اهمّ است و ازدواج مهم, ترک ازدواج, با توجه به آن امر مهم تر, اشکالى را ایجاد نمى کند و گاهى براى مصلحت بالاتر, لازم وواجب نیز هست.

 

اما احتمال دوّم که اصل ازدواج را بپذیریم بدون داشتن اولاد, جمع مى کند بین انجام سنت اسلامى و عدم انتشار مکان و موقعیت حضرت. اما باز این اشکال باقى است که اگر قرار باشد, آن حضرت شخصى را به عنوان همسر برگزیند, یا باید بگوییم که عمر او نیز مانند عمر حضرت طولانى است که بر این امر دلیلى نداریم, یا این که بگوییم مدتى با حضرت زندگى کرده و از دنیا رفته است که در این صورت, حضرت به سنت حسنه ازدواج عمل کرده و پس از آن, تنها و بدون زن و فرزند زندگى را ادامه مى دهد.

احتمال سوم آن است که آن حضرت ازدواج کرده و داراى اولاد نیز هست و اولاد آن حضرت نیز فرزندانى دارند و…

این مسائله, افزون بر آن که دلیل محکمى ندارد, اشکال اساسى آن این است که این همه اولاد و اعقاب, بالاخره روزى در جست و جوى اصل خویش مى افتند و همین کنجکاوى و جست و جو, مسائله را به جایى باریک مى کشاند که با فلسفه غیبت حضرت, نمى سازد.

پاورقی

(۱) اصول کافى), ج۱۷۸/۱.

(۲) همان مدرک)۱۸۰/.

 (۳) کتاب الغیبه), شیخ طوسى۲۶۶/.

 (۴) همان مدرک);۱۶۲/(بحارالانوار), ج;۵۲/۱۵۳ (اصول کافى),ج۱/۳۴۰ .

 (۵) کتاب الغیبه), شیخ طوسى/۱۶۲ .

 (۶) مراصدالاطلاع على اسماء الامکنه والبقاع), ج۶۲۰/۲, دارالمعرفه, بیروت.

 (۷) مجموعه مقالات و گفتارها پیرامون حضرت مهدى) ۶۴/, واحد برگزارى مراسم نیمه شعبان مسجد آیه اللّه انگجى, تبریز.

 (۸) کتاب الغیبه), نعمانى, ۱۸۲.

 (۹) همان مدرک), ۳۱۵.

 (۱۰) همان مدرک) ۱۶۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *