مقدمات ظهور

تأکید بر امر انتظار فرج، از طرف پیشوایان دین تا آنجا بود که بسیارى از اصحاب، شرایط موجود زمان خود را براى حصول فرج کافى دانسته، امام آن دوران را به عنوان صاحب الامر مى پنداشتند و در این باره از او سئوال مى کردند. چنین توهمى در دهها روایت، از جمله روایت شعیب بن ابى حمزه در برابر امام صادق علیه السلام و ریّان بن الصلت، در برابر امام رضا علیه السلام مطرح گردیده که مى پرسد:

أنت صاحب الأمر؟(۱)

و نیز در همان زمانها، کسانى از موالیان اهلبیت علیهم السلام بودند که بر سنّت انتظار فرج آنچنان پافشارى مى کردند که به ترک کسب و کارشان مى انجامید. بطور نمونه مى توان از شخصى به نام عبدالحمید واسطى نام برد که خدمت امام محمد باقر علیه السلام مى رسد و مى گوید: (اصلحک اللّه، لقد ترکنا اسواقنا انتظاراً لهذا الامر).

خدا امرت را اصلاح کند، ما به خاطر انتظار این امر، کار و کسب خویش در بازارها را رها کرده ایم.

امام صادق علیه السلام به عنوان تأیید و تصدیق موضع منتظرانه او مى فرماید:

 (یا عبدالحمید! أترى من حبس نفسه على اللّه عزّوجلّ، لا یجعل اللّه له مخرجَاً؟ بلى، واللّه لیجعلنَّ له مخرجاً)(۲).

 (اى عبدالحمید! آیا به نظر تو کسى که خودش را وقف براى خداى عزّوجلّ نموده باشد خداوند برایش فرج و گشایشى حاصل نمى فرماید؟ چرا، به خدا سوگند که حتماً براى او گشایش و رهایى قرار مى دهد).

سنّت انتظار در دوران غیبت حضرت مهدى علیه السلام به حق، جلوه اى ویژه دارد. منتظران حقیقى این دوران، هیچ شبى را بدون حالت انتظار به صبح نرساندند، انتظار تا آنجا که شمشیر بر زیر بستر خود مى نهادند تا اگر فردا روز ظهور باشد، بى درنگ به یارى مولاى شان بشتابند.

ولایت فقیه

ولایت فقیه پرتوى از ولایت امام زمان علیه السلام ، و ولایت امام زمان علیه السلام پرتوى از ولایت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم، و ولایت پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم پرتوى از ولایت اللّه جلّ و علا است.

از دیدگاه مکتب توحید، مالک همه چیز و همه کس خداست و همچنین مالکیت مطلقه او منشأ حاکمیّت مطلقه اوست. از این رو بنابر اعتقاد موحّدان، هر حکومتى باید از حکومت اللّه سر چشمه گیرد و بر اساس اراده و اجازه او تشکیل شود.

آن زمان که خداوند پیامبرانش را براى هدایت انسانها فرستاد، حقّ زمامدارى آنان را نیز امضا فرمود و همگان را به تبعیّت و فرمانبرى آنان در همه زمینه ها دعوت نمود.

در باره پیامبر گرامى اسلام فرمود: (فلا و ربک لایؤمنون حتّى یحکّموک فیما شجر بینهم، ثم لایجدوا فى انفسهم حرجاً ممّا قضیت و یسلّموا تسلیماً)(۳).

 (قسم به پروردگار تو! این مردم مؤمن واقعى نخواهند بود، مگر آنکه حکومت و داورى تو را در همه موارد مورد اختلاف خویش بپذیرند، سپس نسبت به رأى و قضاوت تو ـ حتّى اگر مخالف منافع آنان باشد ـ کاملا تسلیم باشند و حتّى در درون دل خویش، هیچگونه نارضایتى و ناراحتى احساس نکنند).

و نیز در همین باره فرمود: (النبى اولى بالمؤمنین من أنفسهم)(۴).

 (ـ در رعایت مصالح فردى و اجتماعى ایمان آوردگان ـ ولایت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلمبر جان و مال آنان بالاتر و بیشتر از ولایت خود آنان است).

بدیهى است که این ولایت با رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم پایان نمى پذیرد. و حفظ حدود اسلام و استقرار نظام مسلمین که حکمت امضاى چنین ولایتى براى آن حضرتصلى الله علیه وآله وسلم، بود پس از او نیز استمرار مى یابد. و بدین طریق ائمه بزرگوارى که وارثان تمام شئون پیامبر ـ غیر از نبوّت ـ مى باشند عهده دار این ولایت و حاکمیت به حساب مى آیند.

امام رضا علیه السلام مى فرمایند: (إنّ الامامه خلافه اللّه و خلافه رسولهصلى الله علیه وآله وسلم و مقام امیرالمؤمنین علیه السلام و خلافه الحسن و الحسین(علیهما السلام). إن الامام زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین، الامام أسّ الاسلام النامى و فرعه السامى. باالامام تمام الصلوه و الزکوه و الصّیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیىء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف)(۵).

 (براستى امامت، خلافت از خدا و خلافت رسولخدا صلى الله علیه وآله وسلم و مقام امیرالمؤمنین علیه السلام و خلافت حسن و حسین (علیهما السلام) است. براستى امامت، زمام دین ونظام مسلمین وصلاح دنیا و عزّت مؤمنان است.

امام، بنیاد رشد کننده اسلام و شعبه والاى آن است. به وسیله امام است که نماز و زکات و روزه و حج و جهاد شکل مى گیرند و کمال مى یابند و خراج و صدقات فزونى مى پذیرند و حدود و احکام الهى اجراء مى شوند و مرزها و جوانب مملکت اسلامى محفوظ مى مانند).

در این دوران، امام زمان حضرت مهدى علیه السلام که از جانب خدا و به تبعیّت از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم دارنده همه شئونات مذکور است، در پس پرده غیبت بسر مى برد و از سوى دیگر تردیدى نیست که باغیبت آن بزرگوار، خداوند حکیم، پیروان او و امّت بزرگ اسلام را بى سرپرست و بلاتکلیف نمى پسندد.

پس یا باید پذیرفت که خداوند امر تعیین حاکم و ولىّ امر را مطلقاً بر عهده خود مردم وا نهاده است که ممکن نیست. چون شرایط غیبت، حکمت هاى جعل حاکم و ولىّ امر الهى را تغییر نداده بلکه آن را ضرورى تر مى سازد، و خدایى که در دوران حضور پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم و امام علیه السلام مردم را بى رهبر و سرپرست نپسندیده، وا نهادگى آنان را در زمان غیبت امضا نمى فرماید.

و یا باید قبول کرد، که در دوران غیبت نیز، اشخاصى با بهره گیرى از ولایت الهى و حق حاکمیت پیامبر و امام، در چهار چوبه کلمات راهگشا و فرمایشات مسئولیت بخش خود آن بزرگواران، حق ولایت و وظیفه سرپرستى مسلمین را بر عهده دارند.

اسحاق بن یعقوب از امام زمان علیه السلام طى نامه اى مى پرسد که به هنگام غیبت شما در حوادثى که روى مى دهد به چه کسى مراجعه کنیم؟ فرمود:

 (اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلى رواه حدیثنا فانّهم حجّتى علیکم و انا حجّه اللّه.)(۶)

 (در حوادث و رویدادهایى که براى تان پیش مى آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدایم).

امام حسن عسکرى علیه السلام فرمودند: (فامّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه.)(۷)

 (هر فقیهى که نگهدارنده نفس ـ از انحرافات و لغزشها ـ و حفظ کننده دین و مخالف با هواهاى نفسانى و مطیع امر مولاى خویش باشد، بر عامّه مردم است که تقلید کننده ـ و تابع ـ او باشند).

و امام صادق علیه السلام فرمودند: (ینظر اِنّ من کان منکم ممن روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانّى قد جعلته حاکماً)(۸).

 (آنان که باهم اختلافى دارند باید بنگرند و یک نفر از بین شما را که راوى حدیث ما و صاحب نظر در حلال و حرام، باشد و احکام ما را بشناسد شناسایى کنند و او را (حَکَم) قرار دهند زیرا من او را حاکم بر شما قرار دادم.

ساده اندیشانه خواهد بود اگر کسى بگوید دائره این (حجّت قرار گرفتن) و (لزوم تبعیت و تقلید) و (جعل حاکمیت) فقط منحصر در اختلافات شخصى دو نزاع کننده یا پاره اى فروع فقهى مى باشد، و امام زمان علیه السلام و سایر امامان بزرگوار در این فرمایشات به امر مهم حکومت و راهبرى اجتماع بر اساس قواعد اسلام و قرآن، نظرى نداشته و تشکیل حکومت اسلامى و کیفیت پیاده شدن احکام اجتماعى این دین مبین را، در این احادیث ونظایر آنها، نادیده گرفته و دست فتنه پردازان دوره غیبت را در بازیچه قرار دادن نظام اسلام و مسلمین، کاملا باز قرار داده اند!!

امام راحل (قدس سره) در مبحث ولایت فقیه از (کتاب البیع) بعد از نقل و بررسى دهها دلیل و روایت معتبر مى فرماید:

از آنچه بیان شد نتیجه مى گیریم که فقهاء از طرف ائمّه علیهم السلام در جمیع آنچه در اختیار آنان بوده است، داراى ولایت هستند. مگر دلیلى بر اختصاص امرى خاص به معصوم علیه السلام اقامه شود که در آن صورت، این اصل کلى، استثناء مى خورد … .

ما قبلا گفتیم همه اختیاراتى که در خصوص ولایت وحکومت براى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و ائمهعلیهم السلام معیّن شده است، عیناً براى فقیه نیز معیّن و ثابت است. امّا اگر ولایتى، از جهت دیگر غیر از زمام دارى و حکومت، براى ائمه (سلام اللّه علیهم) معین و دانسته شود، دراین صورت فقهاء از چنین ولایتى برخوردار نخواهند بود. پس اگر بگوییم امام معصوم علیه السلام راجع به طلاق دادن همسر یک مرد یا فروختن و گرفتن مال او ـ گرچه مصلحت عمومى هم اقتضا نکند ـ ولایت دارد، این دیگر در مورد فقیه، صادق نیست و او در این امور ولایت ندارد، و در تمام دلایل که پیشتر راجع به ولایت فقیه گفتیم، دلیلى بر ثبوت این مقام براى فقها وجود ندارد. چنانکه در کلام امام راحل (قدس سره) اشاره شده ولایت فقیه با همه گستردگى اش در حیطه حفظ مصلحت عمومى جامعه اسلامى شکل مى گیرد.

به عبارت دیگر، فقیه جامع الشرایط در هر شرایط زمانى و مکانى و اجتماعى باید راهى رابرگزیند که مکتب و مقرّرات آن بهتر اجرا شود. و به تعبیر فقها، باید (غبطه مسلمین) را رعایت نماید، به این معنا که در همه امور باید آنچه را که بیشتر به صلاح اسلام و مصلحت مسلمین است اختیار کند.

از همین دیدگاه است که در حکومت اسلامى دوران غیبت، تشکیل قواى سه گانه قانونگذارى، قضایى، اجرایى و نهادهاى نظارتى از طرف فقیه ضرورت مى یابد وبا همه اختیاراتى که ولىّ فقیه در اداره اجتماع دارد، باز هم مراجعه به آراى مردم در امورى چون تعیین رئیس جمهور و نوّاب مجلس و غیره معنا پیدا مى کند.

مقدّمات ظهور

بدون شک پیش از ظهور حضرت مهدى علیه السلام علامات و نشانه هایى پدید خواهد آمد که طى روایات زیادى از زمان رسول اللّهصلى الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام تا زمان خود مولا امام زمان علیه السلام بر آنها تأکید مى شده است.

الف ـ برخى از این نشانه ها مربوط به پدیده هاى طبیعى است: همچون بروز طاعون، خشکسالى، کسوف و خسوف در رمضان و برخى دیگر مربوط به پدیده هاى اجتماعى مى باشد; مانند بروز جنگهاى متعدّد، خروج سفیانى، فساد اجتماعى و دسته اى دیگر پدیده هاى غیر طبیعى ویژه اى است: چون صیحه آسمانى، سرخى آتشگونه اى در آسمان، فرو رفتن لشکرى در زمین.

ب ـ برخى از این نشانه ها اختصاص به زمان خاصى ندارد : و ممکن است سالها بلکه دهها سال قبل از ظهور اتفاق بیفتد. اما برخى دیگر از آنها اختصاص به سال ظهور دارد: چنانکه در روایتى از قول امام صادق علیه السلام آمده است: (قبل از قیام قائم علیه السلام پنج واقعه اتفاق مى افتد: خروج یمانى و قیام سفیانى، نداى آسمانى، فرو رفتن لشکر در بیداء و کشته شدن نفس زکیّه.)

و در حدیثى دیگر فرمود: (لیس بین قائم آل محمد و قتل نفس الزکیّه اِلاّ خمسه عشر لیله).

(بین ظهور قائم آل محمد صلى الله علیه وآله وسلم و کشته شدن نفس زکیّه، بیش از پانزده شب فاصله نیست).

ج ـ بعضى از این نشانه ها، قطعى و حتمى است و برخى دیگر نشانه هاى غیر قطعى به شمار آمده اند که در تعیین این جهت، بین روایات این باب، اختلاف وجود دارد.

قابل تذکّر این که، علیرغم بحث هاى جنجالى و اختلاف آفرینى که گاهى بر سر بروز پاره اى نشانه ها و مقدار دلالت آن بر نزدیک شدن ظهور خجسته مولا امام زمان علیه السلام پیش مى آید، باید توجّه داشت که:

اولا: هیچ کس حق ندارد با استناد به نشانه اى خاص که به نظر او یقیناً از علامات ظهور شمرده مى شود، وقتى خاص را براى ظهور حضرت مهدى علیه السلام تعیین نماید; زیرا در آن صورت به تصریح خود مولا، مشمول (کذب الوقّاتون) شده و در هر رتبه علمى و اجتماعى هم که باشد، باید مورد تکذیب قرار گیرد.

ثانیاً: آنچه اهمیت دارد حفظ آمادگى مردم براى ظهور امام زمان علیه السلام است به گونه اى که هر صبح و شام آمادگى داشته باشند که اگر امر فرج امضاء شد، بتوانند به یارى او قیام کنند و در راه اهداف الهى او از مال و جان و امکانات خویش در گذرند. به عبارت دیگر: حتّى در صورتى که بر فرض، هیچ نشانه اى بر قرب ظهور دلالت نکند، نمى توان غافلانه به زندگى عادى پرداخت و از وظیفه هایى که شیعه و همه مردم نسبت به ساحت مقدس امام زمان علیه السلام دارند، غفلت کرد.

ثالثاً: نظام جمهورى اسلامى در ایران بهترین زمینه را براى آزمایش منتظران در کیفیت یارى رسانى به امام عصر علیه السلام فراهم کرده است، لذا برهمه منتظران حقیقى امام زمان علیه السلام است که همه امکانات خویش را در حفظ این نظام و تضمین بقاى آن، در راستاى احکام و قرآن و ولایت به کار گیرند.

رابعاً: میزان پایبندى کسانى که همواره دم از امام زمان علیه السلام مى زنند و بر سر اثبات فلان نشانه ظهور و حکایت فلان دیدار با مولا کتابها مى نویسند، باید به مقدار فداکارى آنان در هدایت اجتماعى و بر قرارى عدالت و مسئولیت پذیرى آنان در این راه، قابل اثبات باشد.

نگاهى به دوران پس از ظهور

دوران پس از ظهور حضرت مهدى علیه السلام ، بدون شک، والاترین، شکوفاترین وارجمندترین فصل تاریخ انسانیّت است. دورانى که وعده هاى خداوند در خلافت مؤمنان و امامت مستضعفان وراثت صالحان عملى مى گردد و جهان با قدرت الهى آخرین پرچمدار عدالت و توحید، صحنه شکوهمندترین جلوه هاى عبادت پروردگار مى شود.

در احادیث مختلفه، گوشه هایى از عظمت آن دوران به تصویر کشیده شده است:

۱ـ حاکمیت اسلام در سراسر هستى:

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه از قرآن کریم: (و قاتلوهم حتى لاتکون فتنه و یکون الدّین للّه)(۹) مى فرماید:

 (تأویل این آیه هنوز نیامده است. پس زمانى که تأویل آن فرا رسد، آنقدر از مشرکین کشته مى شوند تا بقیّه، خداى عزّوجلّ را به آیین توحید پرستش نمایند و هیچ آثارى از شرک باقى نماند، و این امر در قیام قائم ما، تحقق خواهد یافت).

امام صادق علیه السلام نیز فرمود: (اذا قام القائم لایبقى أرض اِلاّ نودى فیها شهاده أن لا اِله اِلاّ اللّه و أنّ محمداً رسول اللّه).(۱۰)

 (زمانى که حضرت قائم قیام کند، هیچ سرزمینى نمى ماند مگر اینکه نداى شهادتین ـ لا اِله اِلاّ اللّه و محمد رسول اللّه ـ در آن طنین اندازد).

۲ ـ اقامه کامل حدود الهى:

امام کاظم علیه السلام در تفسیر آیه شریفه (یحیى الأرض بعد موتها)(۱۱) با اشاره به قیام حضرت مهدى علیه السلام فرمود:

 (مراد این نیست که خداوند زمین را با باران زنده مى کند، بلکه خداوند مردانى را بر مى انگیزد که زمین را با احیاى عدالت و اقامه حدود الهى زنده مى سازند)(۱۲).

۳ ـ احیاى قرآن و معارف قرآنى:

امیرالمؤمنین علیه السلام با اشاره به قیام حضرت مهدى علیه السلام فرمودند:

 (کأنّى أنظر إلى شیعتنا بمسجد الکوفه. و قد ضربوا الفساطیط یعلّمون النّاس القرآن کما أنزل.)(۱۳)

 (گویا شیعیان ما اهلبیت را مى بینم که در مسجد کوفه گرد آمده و خیمه هایى زده اند و در آنها قرآن را آنچنانکه نازل شده است به مردم مى آموزند).

مولا على علیه السلام در خطبه اى دیگر، در باره عمل کَردِ حضرت مهدى علیه السلام پس از ظهور فرمودند:

 (یعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى على الهوى و یعطف الرأى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرأى.)(۱۴)

 (آن هنگام که مردم هدایت را تابع هواى خویش قرار داده باشند، او مى آید و خواسته هاى نفسانى را به تبعیّت از هدایت مى کشاند.

و آن زمان که مردم قرآن را مطابق نظر و رأى خود توجیه کرده باشند، او مى آید و رأى و اندیشه را به خدمت قرآن مى گیرد و آن را در مطابقت با قرآن شکل مى بخشد)(۱۵).

۴ ـ گسترش عدالت و رفع ستم:

رسول اللّهصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: (المهدى من ولدى، تکون له غیبه. ادا ظهر یملأ الأرض قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً.)(۱۶)

 (مهدى علیه السلام از فرزندان من است. او را غیبتى هست. زمانى که ظهور کند، زمین را از قسط و عدل پر سازد چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد).

این حدیث و نظایر آن، در کتب شیعه و سنى، از شهرت و تواتر فوق العاده اى برخودار است. و در اغلب آنها عناوین قسط و عدل در کنارهم آمده است که یقیناً فرق هایى با یکدیگر دارند. مانند اینکه گفته اند: عدل اعم از قسط است. قسط فقط رعایت حق دیگران است و عدل، رعایت حق همه چیز و همه کس; قسط فقط در مورد دیگران بکار مى رود و عدل در مورد رابطه انسان باخود، باخدا و با دیگران; قسط ضد جور است و عدل ضد ظلم.

۵ ـ تجدید اسلام:

امام صادق علیه السلام فرمود: (اذا قام القائم علیه السلام دعا الناس إلى الاسلام جدیداً)(۱۷).

 (زمانى که حضرت قائم علیه السلام قیام مى کند مردم را مجدّداً به اسلام فرا مى خواند).

دوران پر فراز و نشیب پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم و روى کار آمدن اسلام خلافت، موجبات تحریف و توجیه مبانى اسلامى و معارف دینى را فراهم کرد. و دور ماندن مردم از اهلبیت علیهم السلام که پاسداران حریم اسلام ناب محمّدى بودند، خصوصاً در دوران غیبت طولانى امام زمان علیه السلام ، چنان فکر و اندیشه مسلمین را با حقایق وحى بیگانه کرد که امام صادق علیه السلام به دنبال همان فرمایش فوق مى فرماید:

 (او دو باره مردم را به اسلام دعوت مى کند و به امرى هدایت مى کند که از میان رفته است و مردم، از مسیر آن گمراه شده اند. همانا حضرت قائم علیه السلام ، (مهدى) نامیده شده است به خاطر آنکه به امرى گم شده هدایت مى کند و (قائم) نامیده شد از آن رو که به (حق) قیام مى کند)(۱۸).

امام باقر علیه السلام در باره سیره حضرت مهدى علیه السلام فرمود:

 (آنچه را پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم انجام داد او نیز انجام مى دهد، بنیانهاى پیشین را در هم مى شکند، چنانکه رسول اللّهصلى الله علیه وآله وسلم امر جاهلیت را در هم شکست، و او اسلام را دو باره از سر مى گیرد. (و یستأنف الاسلام جدیداً)(۱۹).

۶ ـ کمال دانش و معرفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: (علم بیست و هفت حرف است ـ بیست و هفت قسمت دارد ـ همه معارفى که پیامبران صلوات اللّه علیهم آورده اند، دو حرف است. پس مردم تا امروز بیش از این دو حرف را نشناخته اند. (فاذا قام قائمنا أخرج الخمسه و العشرین حرفاً فبثَّها فى النّاس و ضممّ الیها الحرفین) پس زمانى که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف دیگر را ظاهر ساخته و با آن دو حرف قبلى ضمیمه ساخته و در بین مردم منتشر گرداند)(۲۰).

ابزار دانش اندوزى آنچنان گسترش مى یابد و فراگیرى معارف آنقدر آسان مى شود که همگان در همه جا به زینت علم و معرفت دست مى یابند و از دانش یکدیگر بى نیاز مى شوند.

 

امام باقر علیه السلام فرمود:

 (تؤتون الحکمه فى زمانه، حتّى أنّ المرأه لتقضى فى بیتها بکتاب اللّه تعالى و سنّه رسول اللّهصلى الله علیه وآله وسلم)(۲۱).

 (در زمان حضرت مهدى علیه السلام ، به دانش و حکمت دست مى یابید تا آنجا که زن در خانه اش، بر اساس کتاب خداى تعالى و سنّت رسولخدا صلى الله علیه وآله وسلم قضاوت مى کند).

پاورقی

(۱) منتخب الاثر صفحه ۲۲۱ و ۲۴۹ و سایر ابواب.

(۲) کمال الدین ج ۲ ص ۶۴۴.

 (۳) سوره نساء آیه ۶۵.

 (۴) سوره احزاب آیه ۶.

 (۵) تحف العقول صفحه ۴۶۲.

 (۶) وسائل الشیعه جلد ۱۸ ص ۱۰۱.

 (۷) سفینه البحار جلد ۲ ص ۳۸۱.

 (۸) وسائل الشیعه جلد ۱۸ ص ۹۹.

 (۹) سوره انفال آیه ۳۹. (با آنان بجنگید تا زمانى که فتنه نماند و دین، تماماً براى خدا باشد.)

 (۱۰) بحار الانوار جلد ۵۲ صفحه ۳۴۰ به نقل از تفسیر عیاشى.

 (۱۱) سوره حدید آیه ۱۷.

 (۱۲) مکیال المکارم جلد ۱ ص ۸۱.

 (۱۳) بحار الانوار جلد ۵۲ ص ۳۶۴.

 (۱۴) نهج البلاغه ـ صبحى صالح ـ خطبه ۱۳۸، ص ۱۹۵، قطع جیبى .

 (۱۵) ترجمه آزاد.

 (۱۶) ینابیع الموده ص ۴۴۸.

 (۱۷) بحار الانوار جلد ۵۱ صفحه ۳۰.

 (۱۸) مدرک پیشین همان حدیث.

 (۱۹) مکیال المکارم جلد ۱ صفحه ۵۷ حدیث ۹۸.

 (۲۰) بحار الانوار جلد ۵۲ صفحه ۳۳۶ حدیث ۷۳.

(۲۱) بحار الانوار ج ۵۲ ص ۳۵۲ به نقل از کتاب غیبت نعمانى.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *