مدعیان دروغین

مقدمه:

 

گروهی از متفکران با مطالعه ی روند حرکت بشر بر این باورند که آینده ای تاریک وبحرانی در انتظار بشر است وسرنوشت او در هاله ای از ابهام مستور است. در چنین فضایی نظریه های نجات شکل گرفته ومی گیرند. از دیدگاه قرآن کریم (اصلاح طلبی) راه نجات بشر ورمز جاودانگی جامعه است: (وَما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَأَهْلُها مُصْلِحُونَ)(۱).

اما واقعیت این است که اصلاح طلبی، مدعیان دروغین نیز داشته است واتفاقاً جذابیّت ادعاها وشعارهای اینان بیش از مصلحان واقعی است; فریب ونیرنگ در کار اینان یک اصل است. قرآن کریم این قبیل افراد وگروه ها را با نام منافق می شناسد که ادعای اصلاح طلبی دارند ولی عمل کردی جز تخریب وافساد ندارند: (وَإِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الأَْرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلکِنْ لا یَشْعُرُونَ)(۲) جالب این است که منافقان، زبانی فریبنده وشگفت آور دارند. به همین جهت خدای متعال فرموده است که فریب سخنان اینان را نخورید وبه ادعاهای زیبا وجذاب اینان فریفته نشوید که اینان به دور از چشم شما به فساد مشغول اند.(۳)

در چنین وضعیتی سؤال اساسی این است که کدام اصلاح طلبی، نجات بخش بشر است؟

این نوشتار، با تکیه بر جنبه ی اصلاح طلبی قیام وحکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، به سه محور حکومت آن حضرت پرداخته ودر این فضا، پاره ای از نظریه های نجات مطرح ونقاط ضعف وقوت آن ها روشن شده است.

آن محورها عبارتند از: ۱ _ (نظام مدیریتی جهان) ۲ _ (نظام قانون گذاری جهان) ۳ _ (نظام معرفتی بشر).

بر اساس نظریه ی مهدویت، امور سه گانه فوق، اصلاح می شوند وبشر از خطر انحطاط ونابودی (نجات) می یابد. از طرفی نظریه های دیگری که در خلال این بحث آمده، یا ناقص است یا باطل. لذا هیچ کدام قادر به تضمین آینده ی بشر نیستند.

تذکر این نکته لازم است که نگارنده در این نوشتار در پی بررسی همه ی جنبه های نظریه ی نجات مهدویت وحکومت مهدوی نمی باشد; بلکه با توجه به محورهای یاد شده، موضع تفکر مادی ودینی درباره ی آن، مورد بحث قرار می گیرد. در همین حد نیز به قدر توان تلاش شده است، نه به قدر حق مطلب. چه این که گفته اند: (هدیه ی مور پای ملخ است).

 

اصلاح طلبی در آینه تاریخ دین:

 

تاریخ دین لب ریز از حرکت های اصلاح طلبانه ی پیامبران واولیای الهی است. همواره پیامبران واولیای الهی در برابر فساد قیام وبرای (اصلاح) زندگی بشر تلاش کرده اند وخواهند کرد که آخرین آن، قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) خواهد بود. برای آشنایی بیشتر با این موضوع، نگاهی اجمالی به تاریخ سراسر تلاش پیامبران واولیای الهی برای اصلاح زندگی بشر خواهیم انداخت:

 

اولین فساد:

آن گاه که خدای متعال خبر آفرینش انسان را به فرشتگان داد، آنان عرض کردند:

(أَتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَیَسْفِکُ الدِّماءَ)؛(۴) آیا کسی را در آن (زمین) قرار می دهی که فساد وخون ریزی کند؟

همان گونه که فرشتگان پیش بینی کرده بودند، اولین فساد وخون ریزی در زمین، توسط قابیل اتفاق افتاد وهابیل (که جانشین حضرت آدم (علیه السلام) بود) به قتل رسید.

 

… تا نوح:

پس از این ماجرا، قابیل از کوه مقدس که محل زندگی آنان بود، متواری شد، در پایین دشت مسکن گزید، به زندگی ادامه داد وبدین سان میان اهل صلاح واهل فساد، افزون بر فاصله ی اعتقادی، فاصله ی جغرافیایی نیز به وجود آمد. اُمت قابیل همانند خود او، اهل فساد، تباهی وزشتی شدند. این فاصله ی جغرافیایی که به برکت خون مقدس هابیل به وجود آمده بود، برکات زیادی برای نسل شایسته ای که در کوه مقدس زندگی می کرد، به ارمغان آورد وهمواره آنان را از آلوده شدن مصون می ساخت. به گواه تاریخ، حضرت آدم (علیه السلام) وتمامی اوصیای پس از ایشان، مردم را از اختلاط ورابطه با قابیلیان بر حذر می داشتند.

این جریان ادامه داشت تا این که تعدادی از ساکنان کوه مقدس (که تقیّد کمتری داشتند)، با شنیدن صدای آواز وموسىقی قابیلیان، عنان صبر از کف بدادند، از کوه مقدس به گودی فساد قابیلیان سرازیر شدند واز بازار لذت وشهوت آنان بهره ها بردند. این گروه پس از بازگشت، دیگران را نیز با آزادی وخوش گذرانی گودنشینان آشنا وبرای سفر به آن سوی مرزها ولذت بردن از مواهب دنیا تشویق کردند. این رابطه ورفت وآمد، سرآغاز فساد بزرگی بود که جز با طوفان نوح قابل اصلاح نبود. آنان که در فراز قله های معنویت وکمال بودند ودر وادی مقدس زندگی می کردند، در اثر تبلیغ سوء دلالان رابطه، به نشیب پستی قابیلیان سرازیر شدند ودر وادی متعفّن فساد، رحل اقامت گزیدند وتنها (لُمک بن متوشلح)، (نوح)، (سام)، (حام)، (یافث) وهمسرانشان، در وادی مقدس باقی ماندند وبه فساد آلوده نشدند. اولین فساد فراگیر، در تاریخ بشر به وجود آمد: فسادِ ترک بندگی خدا، پذیرش بندگی شیطان وغرق شدن درمنجلاب لذت ها وشهوت های مادی.

پس از وقوع این پدیده ی تلخ وشیطانی، پیامبران الهی برای (اصلاح) این روند ناسالم، قیام کردند ولی آن چه نباید می شد اتفاق افتاد وهر چه پیامبران گفتند اثری نبخشید تا این که این روند ناسالم با طوفان نوح، (اصلاح) شد وبار دیگر زندگی به مسیر صحیح خویش، یعنی عبودیت وبندگی خدا بازگشت. اهل ایمان نجات ومفسدان هلاک یافتند.(۵)

قوم عاد:

مرور زمان، مردم نخستین را نسبت به خون به ناحق ریخته ی هابیل وفاصله ی الهی میان آنان وقابیلیان، بی تفاوت کرد وبار دیگر گذشت زمان وغرور حاصل از ثروت وعمرهای طولانی، مردم را نسبت به قصه ی طوفان وپندآموزی از آن بی تفاوت کرد تا این که نوبت به (حضرت هود) (علیه السلام) رسید. در زمان این پیامبر خدا، فاصله ی طبقاتی میان فقیر وغنی، ضعیف کشی، حق ستیزی ونابرابری وبالاخره بت پرستی به اوج خود رسید. خدای متعال قوم عاد را از اقوامی می داند که فساد زیادی در زمین بر پا کردند.(۶) در این میان جانشینان (حضرت نوح) (علیه السلام) وشخص (حضرت هود) (علیه السلام)، نسبت به (اصلاح) این روند ناسالم اقدام کردند ولی از آن جا که اقدامات اصلاح طلبانه ی تبلیغی (یعنی انذار وتبشیر) ثمر نبخشید، بار دیگر عذاب الهی نازل شد وبا نابود کردن مفسدان، اهل ایمان را نجات وزمینه را برای بندگی وعبودیت آنان آماده ساخت.

قوم ثمود:

پیروان نجات یافته ی حضرت هود (علیه السلام) پس از عذاب الهی، به زندگی خود بازگشتند وبرای سامان زندگی تلاش کردند. حاصل این تلاش، به وجود آمدن تمدنی بزرگ بود. اما متأسفانه این توسعه وتمدن، همراه با توسعه ی معنوی نبود وبه موازات پیشرفت مادی، معنویت توسعه نیافت. به همین جهت فروغ عبودیت ومعنویت رو به افول گذاشت وظلم، فساد، اشرافیت ودنیا پرستی رواج یافت. از دیدگاه قرآن کریم، این قوم نیز در ردیف فساد انگیزترین اقوام تاریخ محسوب می شوند.(۷) در این میان (حضرت صالح) (علیه السلام) از جانب خدا مأموریت یافت تا این فساد را (اصلاح) کند ومردم را به طاعت وبندگی خدا (که ضامن سعادت دنیوی واخروی بشر است) برگرداند. حضرت صالح (علیه السلام) به مردم خویش گفت:

(فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ * وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ * الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الأَْرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ);(۸) از خدا بترسید واز من پیروی کنید نه از اسراف گرانی که در زمین (فساد) می کنند وهرگز اهل اصلاح نیستند.

(اصلاح طلبی) حضرت صالح (علیه السلام) به نتیجه نرسید.(۹) عذاب الهی نازل شد، مفسدان را نابود وزمین را برای زندگی معنوی بندگان صالح خدا پاک کرد وآنان را نجات داد.

قوم لوط:

(حضرت لوط) (علیه السلام) یکی دیگر از (اصلاح طلبان) واقعی بشر است. انحراف جنسی وهم جنس بازی، اولین بار در قوم (لوط) اتفاق افتاد که از دیدگاه مکاتب الهی، (فساد) قلمداد می شود. حضرت لوط (علیه السلام) برای تصحیح این روند ناسالم اقدام کرد ودست به (اصلاح) زد، اما مردم پاسخی به این اقدام اصلاح طلبانه ندادند وایشان به درگاه خدای متعال چنین عرض کرد:

(رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ);(۱۰) پروردگارا مرا بر این قوم (فساد انگیز) یاری فرما.

این گونه عذاب الهی مفسدان را نابود وزمین را از وجود آنان پاک کرد.

قوم شعیب:

کم فروشی، انحراف عمده ای بود که گریبان گیر قوم (حضرت شعیب) (علیه السلام) شده بود. کم فروشی انحرافی اقتصادی است. سلامت تجارت وداد وستد، یکی از ویژگی های مهم جامعه ی سالم است. بازار ناسالم وناعادلانه، بازاری فاسد قلمداد می شود که می تواند آینده ی هر جامعه ای را تهدید کند. حضرت شعیب (علیه السلام) برای (اصلاح) فرهنگ فاسد حاکم بر بازار وتجارت قومش اقدام کرد وبه مردم گفت:

(…یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَلا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَالْمِیزانَ إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ * وَیا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَالْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِی الأَْرْضِ مُفْسِدِینَ);(۱۱) ای قوم من، خدا را پرستش کنید که به جز او خدای دیگری برای شما نیست، وپیمانه ووزن را کم نکنید، من هم اکنون شما را در نعمت می بینم ولی از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم وای قوم من، پیمانه ووزن را با عدالت، تمام دهید وبر اشیا واجناس مردم عیب نگذارید واز حق آنان نکاهید ودر زمین (فساد) نکنید.

ودر جای دیگری می فرماید:

(إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ * وَما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ * أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِی الأَْرْضِ مُفْسِدِینَ);(۱۲) هنگامی که شعیب به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی کنید؟، مسلماً من برای شما پیامبری امین هستم، پس تقوای الهی پیشه کنید ومرا اطاعت کنید، من در برابر این دعوت از شما پاداشی طلب نمی کنم ; اجر من فقط بر پروردگار جهانیان است، حقِ پیمانه را ادا کنید وبه دیگران زیان نرسانید، وبا ترازوی صحیح وزن کنید، وحق مردم را کم نگذارید ودر زمین (فساد) نکنید.

هم چنین در جای دیگری با تأکید بر فساد قوم شعیب آمده است:

(فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الآْخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِی الأَْرْضِ مُفْسِدِینَ);(۱۳) شعیب به قوم خود گفت: ای قوم من، خدا را بپرستید وبه آخرت امیدوار باشید ودر زمین (فساد) نکنید.

الگوهای غیر الهی، برای اقتصاد، بازار وتجارت، ره آوردی جز فساد نخواهد داشت. چنین الگوهایی هر چند ظاهری فریبنده داشته باشد، اما نمی توان نام (اصلاح) بر آن گذاشت. (اصلاحات اقتصادی) آن است که با فرهنگ الهی ودین همراه باشد. به همین جهت، حضرت شعیب (علیه السلام) هم با شعار (اصلاح طلبی) قیام کرد ودر برابر مخالفتهای قوم خود گفت:

(إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِْصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ);(۱۴) من قصدی جز این ندارم که در حدّ توانم; دست به (اصلاح) بزنم.

این، شعار همه ی انبیا واولیا است که در راه آن تا پای جان ایستاده اند. شهدا از آغاز آفرینش تا فرجام آن، همگی جان خود را در راه (اصلاحات) فدا کرده ومی کنند. (اصلاحات) آن قدر اهمیت دارد که می ارزد انسان های برگزیده ی خدا – نه انسان های معمولی – راحتى وآسایش، وحتى جان وهستی خویش را در راه آن فدا کنند.

ذو القرنین:

(یأجوج) و(مأجوج) از دشمنان خون خوار وسرسخت یکی از اقوام عقب مانده بودند که در منطقه ای کوهستانی زندگی می کردند. (ذو القرنین) در یکی از مسافرت های خود به این قوم برخورد کرد، آنان با دیدن ذو القرنین به وی پناه آوردند وگفتند:

(یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الأَْرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا * قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْماً); ای ذو القرنین یأجوج ومأجوج در این سرزمین (فساد) می کنند. آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که میان ما وآن ها سدّی ایجاد کنی؟ ذو القرنین (پول آنان را نپذیرفت و) گفت: آن چه خدا به من داده است بهتر است، شما به من کمک کنید تا میان شما وآنان سدّی بنا کنم.

چنین اقدامی مانع بروز فساد شد واز این جهت، اقدامی (اصلاحی) است که باعث نجات آن قوم شد.

حضرت موسى (علیه السلام):

(حضرت موسى) (علیه السلام) یکی دیگر از اصلاح طلبان تاریخ است که بر (ضد استکبار) و(تفرعن) قیام کرد. (فرعون) برای اِعمال حاکمیت خویش، مردم مصر را (تحقیر) می کرد: (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ)(۱۵) بر آنان ظلم روا می داشت، مردان را می کشت وزنان را زنده می گذاشت: (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَْرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ)(۱۶) او نه تنها پادشاهی، بلکه ادعای خدایی می کرد: (فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الأَْعْلى).(۱۷) به همین جهت قرآن کریم، وی را یکی از مفسدین تاریخ،(۱۸) بلکه مفسدترین آنان(۱۹) معرفی کرده است.

حضرت موسى (علیه السلام) در چنین شرایطی برای نجات مردم و(اصلاح) نابسامانی ها قیام کرد. جالب این جا است که از یک سو اشراف قوم فرعون، حضرت موسى (علیه السلام) را به اِفساد متهم کردند! وهمانند وسواسان خنّاس، فرعون را تحریک کردند که چگونه موسى را به حال خود رها میکند تا فساد به پا کند؟! (أَتَذَرُ مُوسى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الأَْرْضِ)(۲۰) واز سوی دیگر فرعون به مردم میگفت چه نشسته اید که موسى میخواهد دین شما را تغییر دهد! (إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ)(۲۱) فرعون وفرعونیان، با دغل وفریب این قبیل تغییرات را (اِفساد) می نامند!(۲۲) حضرت موسى (علیه السلام) در برابر این فساد بزرگ قیام کرد وبنی اسراییل را از چنگال خونین فرعون نجات داد.

حضرت محمّد (صلى الله علیه وآله):

بعثت ورسالت (پیامبر اسلام) (صلى الله علیه وآله) بزرگترین ودامنه دارترین حرکت اصلاح طلبانه ی تاریخ بشر از آغاز تا فرجام است. خط بطلان کشیدن بر عصر جاهلیت کهنه وبه ارمغان آوردن کامل ترین آیین الهی، بزرگترین خدمت به بشر بوده وهست. امام باقر (علیه السلام) در این باره فرموده اند:

(إنَّ الأرض کانت فاسده فأصلحها الله بنبیّه (صلى الله علیه وآله));(۲۳) زمین فاسد شده بودوخدا به وسیله ی پیامبرش آنرا (اصلاح) کرد.

هجرت به مدینه وایجاد جامعه ای نمونه، بر اساس تعالىم اسلام، خود (اصلاح) دیگری در تاریخ اسلام قلمداد می شود. اوضاع یثرب قبل از اسلام پر از نفرت، کینه، دشمنی، خشونت وخون ریزی بود. در چنین شرایطی، اسلام عزیز با شعار (برادری): (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ)،(۲۴) نظام اجتماعی نمونه ای را پایه ریزی کرد. خدای متعال با یادآوری گذشته ی پُر محنت مردم مدینه، آنان را به دوران طلایی زندگی شان متوجه ساخته وفرموده است:

(وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً);(۲۵) به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، او میان دل های شما اُلفت برقرار کرد پس به نعمت الهی با هم برادر شدید.

آیا تبدیل جاهلیت به عقلانیت ومعنویت، وتبدیل کینه وعداوت به محبت ومودت، اصلاح نیست؟ آیا این اصلاح در سایه ی ایمان حاصل نشد؟ آیا در سایه ی این اصلاح بزرگ مردم از جاهلیت نجات پیدا نکردند؟

پس از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه وآله):

در اندیشه ی شیعه، پس از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، روند جامعه ی اسلامی از مسیر صحیح خارج شد ودر اولین بحران جدّی با قتل عثمان مواجه گشت. پس از این ماجرا مردم به سوی (امام علی) (علیه السلام) هجوم آوردند وبا ایشان بیعت کردند. امام علی (علیه السلام) با شعار (اصلاح طلبی)، حکومت را در دست گرفت وبه اموری مانند: اصلاح بیت المال، احیای اسلام ناب، احقاق حق مظلوم، امنیت برای ستمدیدگان و… مشغول شد. آن حضرت خود در این باره می فرماید:

(اللّهمّ إنَّک تَعلم لم یکن الذی کان منّا مُنافَسَهً فی سُلطان ولا التماسَ شیء من فُضولِ الحُطام، ولکن لِنَردَ المَعالِمَ من دینِک ونُظهِرَ الإصلاحَ فی بِلادک فیَأمَنَ المظلومونَ مِن عبادِک وتُقامَ المُعطَّلهُ من حُدودِک)(۲۶) بار الها! تو خود می دانی که حکومت را نه به خاطر قدرت طلبی پذیرفتم ونه به خاطر ثروت اندوزی، بلکه به این خاطر پذیرفتم که نشانه های فراموش شده ی دین تو را باز گردانم وبلاد تو را (اصلاح) کنم تا بندگان مظلوم تو امنیت یابند وقوانین تعطیل شده ی دین تو اجرا شود).

به راستی امام علی (علیه السلام) اصلاح طلب واقعی است. اصلاح طلبی علوی بازگشت به دین، اجرای قوانین الهی، فراگیر کردن معارف آسمانی، اجرای عدالت وبرقراری امنیت برای مؤمنان است.

جالب این جا است که بیعت شکنان، با شعار (اصلاح طلبی) در برابر امام علی (علیه السلام) صف آرایی کردند. شعار طلحه وزبیر، اصلاح طلبی بود! امام علی (علیه السلام) به منظور روشن ساختن فریب ونیرنگ آنان، ادعای آنان را به اطلاع مردم رساند واز آنان خواست که برای جلوگیری از فساد آفرینی آنان دست به قیام اصلاح طلبانه بزنند.(۲۷)

یکی دیگر از فسادهای جامعه ی اسلامی، حکومت معاویه بود که حضرت علی (علیه السلام) پس از ثمر بخش نبودن تمهیدات سیاسی، برای (اصلاح) آن به اقدام مسلحانه دست زد. این اقدام اصلاحی با نیرنگ معاویه ونادانی خوارج ناکام ماند.

پس از ایشان، (امام حسن) (علیه السلام) نیز روند اصلاحات پدر را دنبال کرد وبه نبرد با معاویه همت گماشت که این اقدام نیز با بیوفایی کوفیان ناکام ماند وبه صلح انجامید. این چنین معاویه زمام امور را در دست گرفت وبار دیگر اِفساد، جای اصلاح را گرفت وتباهی ادامه یافت.

پس از معاویه، فرزندش یزید، روند فساد آلود پدر را ادامه داد. در چنین شرایطی بود که قیام (امام حسین) (علیه السلام) اتفاق افتاد. این قیام به تصریح سیدالشهدا (علیه السلام) نه اقدام ظالمانه بود ونه مفسدانه، بلکه قیامی اصلاح طلبانه بود: (إنَّما خرجت لطلب الإصلاح فی اُمّه جدّی).(۲۸) وآن حضرت در جمع عالمان اسلام در مراسم حج، همان جملات پدر را در نفی قدرت طلبی وثروت اندوزی واعلام اصلاح طلبی بیان داشت(۲۹) ودر این راه تا جایی پیش رفت که جان خود واهل ویارانش را در راه اصلاحات اسلامی نثار کرد.

حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف):

به گواه تاریخ، از آغاز آفرینش تا به حال، هیچ کدام از فریادهای اصلاح طلبی پیامبران واولیای الهی به درستی شنیده نشده وهیچ یک از حرکت های اصلاح طلبانه ی آنان به نتیجه ی نهایی نرسیده است. تاکنون ظلم وفساد، ریشه کن نشده است. در زمان غیبت، این ظلم وستم ها به اوج خود خواهد رسید تا این که رادمردی قیام کند تا بر جریان ستم وفساد تاریخ خط بطلان کشد.(۳۰) او مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، دوازدهمین پیشوای شیعیان است. امام مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) بزرگترین (مصلح) تاریخ بشر است که نه یک قوم ویک جامعه ونه قطعه ای از زمان، بلکه سیر تاریخ را (اصلاح) خواهد کرد، بشر را نجات خواهد داد وآرزوی همه ی صالحان ومصلحان تاریخ را برآورده خواهد ساخت.

عبد الله بن عطا می گوید: روزی از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: وقتی مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) قیام کند چه خواهد کرد؟ امام (علیه السلام) در جواب فرمود: همانند رسول خدا (صلى الله علیه وآله) هر آن چه (از ظلم وفساد) از گذشته بر جا مانده است، نابود می کند واسلام را از نو سر می گیرد.(۳۱)

محمد بن مسلم نیز می گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره ی سیره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) پرسیدم. آن حضرت فرمود: همانند رسول خدا (صلى الله علیه وآله) رفتار خواهد کرد تا اسلام را فرا گیر سازد. عرض کردم: سیره ی رسول خدا (صلى الله علیه وآله) چه بود؟ آن حضرت فرمود: بر آن چه در جاهلیت بود خط بطلان کشید وبه عدالت با مردم رفتار کرد. وقتی مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) قیام کند، بر آن چه در زمان هُدنه(۳۲) بوده است، خط بطلان خواهد کشید وعدالت را برای مردم به ارمغان خواهد آورد. (۳۳)

 

 

         

 

 

 

 

 

پاورقی

 

(۱) هود: ۱۱/۱۱۷; یعنی: وچنین نبود که پروردگارت آبادی ها را به ظلم وستم نابود کند در حالی که اهلش در صدد اصلاح بوده باشند.

 

(۲) البقره: ۲ / ۱۱ و۱۲; یعنی: وهنگامی که به آنان گفته شود فساد نکنید می گویند ما فقط اصلاح کننده ایم. بدانید همان ها مفسدند ولی در نمی یابند.

 

(۳) ر. ک: البقره: ۲ / ۲۰۴.

 

(۴) البقره: ۲ / ۳۰.

 

(۵) ر. ک: الطبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، دار سویدان، ج ۱، ص ۱۵۵ – ۱۹۳ وابن أثیر الجزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، دار احیاء التراث، ج ۱، ص ۶۲ – ۶۹.

 

(۶) ر. ک: الفجر: ۸۹ / ۶ – ۱۲.

 

(۷) الشعراء: ۲۶ / ۱۵۰ – ۱۵۲.

 

(۸) ر. ک: النمل: ۲۷ / ۴۸.

 

(۹) العنکبوت: ۲۹ / ۳۰.

 

(۱۰) هود: ۱۱ / ۸۴ و۸۵ .

 

(۱۱) الشعراء: ۲۶ / ۱۷۷ – ۱۸۳.

 

(۱۲) العنکبوت: ۲۹ / ۳۶.

 

(۱۳) هود: ۱۱ / ۸۸ .

 

(۱۴) الکهف: ۱۸ / ۹۴ و۹۵.

 

(۱۵) الزخرف: ۴۳ / ۵۴. یعنی: ((فرعون) قوم خود را سبک شمرد، پس آنان از او اطاعت کردند).

 

(۱۶) القصص: ۲۸ / ۴. یعنی: (فرعون در زمین برتری جویی کرد واهل آن را به گروه های مختلفی تقسیم نمود، گروهی را به ضعف وناتوانی می کشاند، پسرانشان را سر می برید وزنانشان را (برای کنیزی وخدمت) زنده نگه می داشت).

 

(۱۷) النازعات: ۷۹ / ۲۴. یعنی: (پس (فرعون) گفت: منم پرودگار بزرگ تر شما).

 

(۱۸) (إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ) القصص: ۲۸ / ۴.

 

(۱۹) (فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ) الفجر: ۸۹ / ۱۲.

 

(۲۰) الأعراف: ۷ / ۱۲۷. یعنی: (آیا موسى وقوم او را رها می کنی تا در زمین فساد کنند؟).

 

(۲۱) غافر: ۴۰ / ۲۶. یعنی: (همانا من از آن بیمناکم که دین شما را تغییر دهد).

 

(۲۲) به راستی آیا سر ساییدن بر آستان نامبارک بندگان حقیری مثل فرعون، اصلاح نام دارد؟! آیا پذیرش قیمومت فرعون ها، اصلاح طلبی است؟ آیا بندگی خدا کردن اصلاح است یا تسلیم زورمندان شدن؟ آیا حرکت نهضت های آزادی بخشی که مردم را از چنگال امثال فرعونها نجات می دهد، اصلاح طلبی است یا حرکتهای خائنانه ای که نتیجه ای جز اسارت مردم در پی ندارد؟! به راستی آیا می توان دعوت به پذیرش قیمومت امثال فرعون را اصلاح طلبی دانست؟!.

 

(۲۳) الطبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، دار المعرفه، ج ۴، ص ۴۲۹.

 

(۲۴) الحجرات: ۴۹ / ۱۰. یعنی: (جز این نیست که مؤمنان برادرند).

 

(۲۵) آل عمران: ۳ / ۱۰۳.

 

(۲۶) نهج البلاغه، (گردآوری: السید الشریف الرضی)، طبق نسخه ی فیض الاسلام، نشر امام علی (علیه السلام)، قم، خطبه ۱۳۱.

 

(۲۷) ر. ک: الطبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۴۵ و۴۴۶ وابن أثیر الجزری، محمد بن علی، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۱۱.

 

(۲۸) المجلسی، (العلامه) محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، ج ۴۴، ص ۳۲۹.

 

(۲۹) همان، ج ۱۰۰، ص ۸۱ .

 

(۳۰) ر. ک: الکلینی، (ثقه الاسلام) محمد بن یعقوب، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، ج ۱، ص ۳۴۱، ح ۲۱ والطوسی، (الشیخ) محمد بن حسن، الغیبه، مؤسسه المعارف الاسلامی، ص ۱۸۰، ح ۱۳۸ و۱۳۹ و۱۴۰.

 

(۳۱) النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، مکتبه الصدوق، ص ۲۳۲، ح ۱۷.

 

(۳۲) هُدنه زمانی است که ائمه ی اطهار (علیهم السلام) وشیعیان مجبورند با طواغیت، صلح ومدارا کنند.

 

(۳۳) الطوسی، (الشیخ) محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، دارالتعارف، ج ۴، ص ۱۵۴، ح ۲۷۰.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *