خانه / مقالات / مهدویت / دوران غیبت و انتظار / انتظار موعود / مبحث انتظار، سابقه اى به قدمت تاریخ آفرینش انسان دارد.

مبحث انتظار، سابقه اى به قدمت تاریخ آفرینش انسان دارد.

 

مبحث انتظار، سابقه اى به قدمت تاریخ آفرینش انسان دارد.

از آن زمان که فرشتگان الهى به امر خدا در برابر حضرت آدم(علیه السلام)سر به سجده فرود آوردند،(۱) بحث انتظار قائم موعودى از سلاله پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبداللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)مورد تأمّل قرار گرفت.(۲)

از آن زمان که حضرت نوح(علیه السلام) پس از نهصد سال اقامت در میان قوم و فراخواندن آنان به دین خدا، ناامید گشت و براى نابودى کافران دعا نمود،(۳) چشم انتظارى او آغاز گشت.

او اگر چه تا آمدن طوفان و نابود شدن کافران زمان خودش بیش از پنجاه سال انتظار نکشید،(۴) امّا انتظار چند هزار ساله او، براى غلبه کامل دین خدا و ریشه کن گشتن همگانى کافران تا زمان ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)، ادامه خواهد یافت.

از آن زمان که حضرت ابراهیم(علیه السلام) پایه هاى کعبه را بالا برد و دعا کرد تا خداوند سر زمین مکّه را جایگاه امنیّت و ایمان قرار دهد،(۵) انتظارِ روزى در دلش جاگرفته بود که فرزندى از نسل او و از سلاله آخرین پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در همین دیار و در کنار همین خانه، تکیه بر همین پایه ها خواهد داد و نداى توحید را به گوش همه جهانیان باز خواهد خواند.(۶)

از آن زمان که حضرت لوط(علیه السلام) در برابر فاسدان هوس پرستى که عزّت و احترام میهمانان عرشى و خاندان با ارزش او را مورد تهدید قرار داده بودند، آرزوى داشتن قوّت و تکیه گاهى استوار کرد، اندیشه انتظار قائم در روح و جانش جارى بود.

لوط گفت:

 (کاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم یا به تکیه گاهى استوار پناه مى جستم.)(۷)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

 (حضرت لوط این سخن را نگفت مگر به عنوان تمنّاى دسترسى به قدرت قائم ما(علیه السلام) ، و آن تکیه گاه استوار چیزى نبود جز استوارى و توانایى یاران او! زیرا هر یک از آنان داراى قدرت چهل مرد و قلبش قوى تر از قطعه هاى فولاد است. آنان اگر بر کوههاى آهنین گذرند، آن را از بیخ و بن بر آورند. و شمشیرهایشان در غلاف نیارامد، مگر اینکه خداى تعالى راضى شود.)(۸)

از آن زمان که حضرت موسى(علیه السلام) مردم را به مبارزه با فرعون فرا خواند و آنان را به یارى طلبیدن از خدا و شکیبایى تشویق کرد،(۹) بارقه انتظار حضرت مهدى(علیه السلام)در جانش مى درخشید، و در آرزوى حاکمیت مطلق او بود که بشارت داد:

 (همانا زمین از آن خداست و آن را به هر یک از بندگانش که بخواهد به ارث خواهد رساند، و فرجام نیکو براى تقوى پیشگان است.)(۱۰)

از آن زمان که حضرت عیسى(علیه السلام) با دلى سرشار از مهربانى و با جانى سوخته از عشق، مردم را به همدلى و همداستانى دعوت کرد و آیه هاى محبّت را در گوش جان آنان زمزمه کرد، تذکّر به انتظار را جزو آیین خویش قرار داد(۱۱) و زمانى که در برابر ناسپاسى و عداوت و ایمان ستیزى مردمى که به کشتن او برخاسته بودند به جوار قدس آسمانیان بالا رفت، انتظار تاریخى خود را براى فرود آمدن در کنار کعبه و نمازگزاردنِ به امامت مهدى(علیه السلام) و یارى کردن او را آغاز کرد.(۱۲)

پس از آن نیز، از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) تا آخرین لحظات عمر امام حسن عسکرى(علیه السلام) هرگز امر انتظار فرج، مورد غفلت واقع نگشت و جلوه هاى گوناگون انتظار در ضمن صدها روایت از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و دهها روایت از امیرالمؤمنین(علیه السلام) و هر یک از امامان معصوم(علیهم السلام)، تجلّى یافت و در همه قرون گذشته نیز همین نور انتظار بود، که سینه به سینه از نسلى تا نسل دیگر، همواره آفاق جان و دل منتظران را در طى همه بحرانها و فتنه ها روشن داشته است.

و اینک دوران ما، به عنوان حسّاس ترین بخش از دوران غیبتِ آخرین حجّت الهى، حضرت مهدى(علیه السلام)، تابناک ترین عصر انتظار به شمار مى رود.

پر شکوه ترین و بى مانندترین قیام مردمى شیعه، به رهبرى سرخیل شیفتگان و منتظران حضرت مهدى(علیه السلام) و با فداکارى و جانبازى و خونفشانى میلیونها انسان پاکباخته راه انتظار ، در این دوران به ثمر نشسته، تا در قالب جهمورى اسلامى ایران، اسوه و الگویى براى همه جهانیان باشد و دنیا را به سمت انتظارِ حکومت جهانى امام زمان(علیه السلام)سوق دهد.

در آن روزگاران که در این مملکت;

هر نوع آزادى تبلیغ مى شد جز (آزادى اندیشه دینى)!

هر نوع سخنى آزاد بود جز سخن از (رهبرى مذهبى)!

هر کالایى خریدار داشت جز (قرآن)!

هر حرکتى مجاز بود جز حرکت در راه (اسلام ناب)!

در آن روزگار که (اسلام) را تسلیم در برابر سلطه حاکم!

 (قرآن) را کتابى متبرّک براى عروسى ها و عزاها!

 (ولایت) را اقامه مراسمى سرگرم کننده در ولادت ها و شهادت هاى ائمه(علیهم السلام)!

و (انتظار) را سکوتى ذلیلانه و نشستنى عافیت طلبانه! مى خواستند، امام راحل برخاست و مردم را با انگیزه (چشم انتظارىِ خورشید) به سمت روشنایى ها هدایت کرد و مردم شیعه چشم انتظار که اینک (اسلام) را به عنوان (برنامه زندگى)،

 (قرآن) را به عنوان (کتاب قانون)،

 (ولایت) را به عنوان (رهبرى مبتنى بر وحى)،

و(انتظار) را به عنوان (حرکتى پرشور و پر امید) به سمت هدفهاى آسمانى پذیرفته بودند تحت رهبریهاى امام، با ایمان به پیروزى قطعى و نافرجام نماندن قیام، علیه طاغوت و استکبار شوریدند و با پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى، راه پرافتخار استقلال و رهایى و عزّت را به سایر ملّت هاى حرمان کشیده و در بند دنیا نشان دادند.

اینک نیز در پایان دومین دهه این انقلاب همه جانبه، (همان امّت) به رهبرى فرزند برومند (همان امام) (قدس اللّه نفسه) براى آشناتر کردن سرگشتگان دنیاى مادّیت با انتظار حقیقى و فتح آفاق تازه ترى از آرمانهاى موعود، با ایمانى راسخ و با عزمى استوار، همچنان نستوهانه و بى تردید در راهند.

واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمکران، در آستانه سالگرد میلاد منجى عالم بشریّت حضرت مهدى(علیه السلام)، حاصل تلاشى مختصر در زمینه بازشناسى انتظار را خدمت همه شیفتگان و منتظران امام زمان(علیه السلام)تقدیم مى دارد.

به این امید که این خدمت ناچیز، در آستان مقدّس آن امام بزرگوار مورد قبول و عنایت قرار گیرد و به دعاى حضرتش، خداوند چشمان منتظران را به دیدن جمال نورانیش فروغ و روشنى بخشد.

 (یا ایّها العزیز مسّنا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعه مزجاه فأوف لنا الکیل و تصدّق علینا إنّ اللّه یجزى المتصدقین.)(۱۳)

والسلام

واحد تحقیقات

مسجد مقدّس جمکران ـ قم

۱۵ شعبان ۱۴۱۸

انتظار … انتظار مهدى (علیه السلام)

انتظار: دیده به راه دوختن است،

لحظه شمارى کردن براى دیدار کسى یا انجام واقعه اى است،

به امید کسى یا چیزى ماندن است،

چشم داشتن و توقّع کارى یا حادثه اى است،

نگران شخص عزیزى یا امر مهمّى بودن است.

انتظار: امیدوارى، چشم به راهى، آمادگى، نگرانى، چشم داشت و درنگ است.(۱۴)

امّا انتظار مهدى(علیه السلام) : همه این ها و فراتر از این هاست.

انتظار مهدى(علیه السلام): ایمان به (غیب) اقرار به (ولایت) و باورداشت حق حاکمیت (قرآن) است.

عصاره (یقین)، چکیده (تقوى) و خلاصه (عمل صالح) است.

عشق به (زیبایى ها)، التزام به (خوبى ها) و شوق به (کمالات) است.

 (تلاش) براى (یافتن)، (مقاومت) براى (رسیدن) و (جهاد) براى (ساختن) است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : روایت (اشتیاق)، حدیث (جستجو) و قصّه (وصل) است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : اقتداى به او، بیعت با او، و سرسپارى به فرمان اوست. رمز پایدارى، سرّ استقامت و راز جانبازى در راه اوست.

انتظار مهدى(علیه السلام) : (عامل رشد)، (پشتوانه مقاومت) و (ضامن پیروزى) پیروان امامت است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : سنگربانى (عقیده)، مرزبانى (اندیشه) و مبارزه در راه پاسدارى از (فرهنگ اسلام و ولایت) است.

انتظار مهدى(علیه السلام) : انتظار روز ظهور اوست و انتظار روز ظهور او، انتظار غلبه اسلام و قرآن است و انتظار غلبه اسلام و قرآن، انتظار تحقق وعده هاى خداوند است.

دین بر پایه انتظار

انتظار امام زمان(علیه السلام) از چنان عظمتى بر خوردار است که در برخى روایات، نه در ردیف فروع دین بلکه در شمار اصول و قواعد اساسى دین قرار گرفته است.

انتظار در کنار شهادت به توحید (شهاده أن لا اله اِلاّ اللّه) و ایمان به پیامبر (و أنَّ محمّداً عبده و رسوله) و اعتراف به قرآن (تقرّ بماجاء من عنداللّه) و اقرار به ولایت (والولایه لنا اهل البیت) چه مفهومى جز اصل اساسى بودن آن دارد؟

 

دین اسلام بدون (انتظار قائم(علیه السلام)) ناقص مى ماند، چنانکه اگر (ولایت على(علیه السلام) ) نمى بود ناقص مانده بود. پس همچنانکه اعلام ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) باعث تکمیل دین و اتمام نعمت الهى و رضایت خدا نسبت به اسلام بود، انتظار مهدى(علیه السلام) نیز موجب کمال دین و تمام نعمت و رضاى خداوند است.

خداوند (دین بى ولایت) را نمى پذیرد چنانکه (ولایت بى انتظار) را نمى پذیرد و این خود به این معناست که خداوند (دین بى انتظار) را نمى پذیرد و همین است که امام صادق(علیه السلام)همه آن اصول را تحت این عنوان مى فرماید که:

(اَلا اخبرکم بما لایقبل اللّه عزّوجلّ من العباد عملاً اِلاّ به).(۱۵)

 (آیا شما را خبر ندهم از آنچه که خداوند بدون آن هیچ عملى را از بندگانش نمى پذیرد؟)

وامام باقر(علیه السلام) از مضمونى شبیه به آنچه ذکر شد عنوانى روشن تر و رساتر ذکر مى فرماید:

 (الدّین الّذى یقبل اللّه فیه العمل.)

 (دینى که خداوند بر اساس آن عمل بندگانش را مى پذیرد.)(۱۶)

در این حدیث شریف که در غیبت نعمانى و امالى شیخ طوسى و اصول کافى با مختصر اختلافى نقل شده و با وجوه مختلفه آن در کتاب ارزشمند بحارالأنوار نیز آمده است، اصولى دیگر چون برائت از دشمنان اهلبیت و تسلیم بودن در برابر فرمان امامان(علیهم السلام) و پرهیزگارى و سخت کوشى در راه دین و ثبات و طمأنینه نیز ذکر شده است.

و از مجموع آن نکاتى چند در خور تأمّل است:

۱ ـ انتظار یکى از پایه هاى اساسى دینِ مورد قبول خداوند را تشکیل مى دهد.

۲ ـ قرار گرفتن انتظار حضرت مهدى(علیه السلام) در کنار شهادت به توحید و نبوّت و ولایت، حاکى از شدّت اهمیّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.

۳ ـ خداوند بر اساس مجموعه اصول مذکور است که اعمال بندگانش را مى پذیرد، بنابراین اگر نقصى از ناحیه هر یک از اصول پیش آید مقتضى براى قبولى اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همین نکته است که مى توان گفت: (هیچ عملى را از بنده غیر منتظِر نمى پذیرند.)

۴ ـ آمدن دو اصل پرهیزکارى و سخت کوشى (ورع و اجتهاد) همردیف با انتظار قائم(علیه السلام)علاوه بر تصریح به جدایى ناپذیر بودن (انتظار و ورع) و نیز (انتظار و اجتهاد)، به کامل نبودن دین بدون آندو نیز، دلالت دارد; همچنانکه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد.

۵ ـ در پایان حدیث این عبارت آمده است:

(إنّ لنا دولهً یجیئ اللّه بها اذا شاء.)

(ما را دولتى هست که هر زمان خدا بخواهد آن را پدیدار خواهد ساخت.)(۱۷)

این عبارت را مى توان (حکمت انتظار) دانست، یعنى از آنرو که دولت پایدار و جهانى اهلبیت(علیهم السلام)روزى به دست امام زمان(علیه السلام) و به اراده خدا عملى خواهد گشت و در آن همه اهداف پیامبران(علیهم السلام)تعالیم قرآن و اهلبیت تحقق خواهد، یافت شایسته است که مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و این انتظار از اصول اساسى دینش به شمار آید.

چشم انتظار باران

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه هاى متعددى سخن از انحرافات و نابسامانى هاى پیش از ظهور پیامبر به میان مى آورد و اوضاع اجتماعى دوران جاهلیت را به بیان هاى مختلفى متذکر مى شود.

از آن جمله مى فرماید:

(خداوند یکتا بنده و پیامبر خویش حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) را هنگامى فرستاد که نشانه هاى هدایت به کهنگى گرائیده و جاده هاى دین محو و نابود شده بود. او حق را آشکار ساخت و مردم را نصیحت نمود و آنها را به سوى کمال هدایت کرد و به میانه روى و عدالت فرمان داد.)(۱۸)

(خداوند در زمانى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را مبعوث ساخت که نه نشانه اى از دین برپا، و نه چراغ هدایتى روشن، و نه طریق حقّى آشکار بود!)(۱۹)

 (هنگامى او را به رسالت برگزید که با زمان پیامبران پیشین فاصله زیادى ایجاد شده بود، جهانیان از انجام عمل نیک دورى گزیده و منحرف گشته، و ملتها به جهالت و گمراهى گراییده بودند.)(۲۰)

 (وى را در آن هنگام که ملت هاى جهان به خواب طولانى فرو رفته بودند و تار و پود حقایق از هم گسسته بود، براى هدایت انسانها فرستاد.)(۲۱)

 (آن زمان که فتنه و فساد جهان را فراگرفته بود. کارهاى خلاف در میان مردم منتشر، و آتش جنگ زبانه مى کشید، دنیا بى نور و پر از مکر و فریب گشته بود. برگهاى درخت زندگى به زردى گراییده، از ثمره زندگى خبرى نبود، آب حیات انسانى به اعماق زمین فرو رفته، منارهاى هدایت مندرس گشته و پرچمهاى هلاکت و بدبختى آشکار شده بود، دنیا با چهره اى زشت به اهلش مى نگریست و در برابر جویندگانش عبوس و گرفته جلوه مى کرد. میوه درختِ آن، فتنه و طعامش مردار بود. در درون، وحشت و اضطراب و در برون، شمشیر حکومت مى کرد.)(۲۲)

 (ناگهان طلوع کننده اى طالع گشت، درخشنده اى درخشید، آشکار شونده اى آشکار گردید. آنچه از جاده حق منحرف گشته بود به راه راست بازگشت، خداوند گروهى را به گروهى دیگر تبدیل کرد و روزگارى را به روزگارى دیگر دگرگون ساخت. و ما همانند کسانى که در خشکسالى، چشم انتظار بارانند، در انتظار این دگرگونیها بودیم.)(۲۳)

به راستى در آن (شب سیاه ستم)، در آن (ظلمت دامن گستر جهل)، در آن (ضلالت مطلق) چه چیزى جز (امید طلوع سپیده) مى تواند حق باوران را به استقامت وا دارد؟

چه چیزى جز (انتظار درخشش خورشید) مى تواند ریشه ایمان را در دلها زنده نگهدارد؟

به راستى در آن (پاییز زندگى)، چه چیزى جز چشم به راه بهارِ ماندن، مى تواند شوق جوانه زدن، اشتیاق روییدن، و آرزوى ثمردادن را، در دلِ بذرِ نهفته در خاک، زنده بدارد؟

چه زیباست تعبیر خیال انگیز و حکمت آمیز چشم انتظار باران بودن، در خشکسال! خصوصاً براى کسانى که در آخرالزمان زندگى مى کنند! زیرا این دوران را به دوران جاهلیت تشبیه کرده اند، چنانکه ظهور صاحب الزمان(علیه السلام) را با بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) همانند دانسته اند.

پس اگر خشکسالى تکرار شود چه چاره اى هست جز به چشم انتظار باران بودن؟! در (خشکسالى) عاطفه ها، در (قحطى) محبت و مهربانى، در (تنگدستى) آسمان ایمان و (بى نوایى) زمین عمل، در (عطش) دشت هاى احساس و (بى آبى) چاههاى وجدان، در (سوزش) کامهاى تشنه عدل و انصاف، و در (تفتیدگى) جگرهاى سوخته به آتش ظلم و گناه، چه باید کرد، جز (انتظار باران) کشیدن؟!

خوشا روزى که ناگهان طلوع کننده اى طالع گردد، درخشنده اى بدرخشد، آشکار شونده اى آشکار شود و آنچه از جاده حق منحرف گشته به راه راست بازگردد.

خداوند گروهى را به گروهى دیگر تبدیل کند و روزگارى را به روزگارى دیگر دگرگون سازد و ما همانند کسانى که در خشکسالى، چشم انتظار بارانند، در انتظار این دگرگونى ها بوده باشیم.

راستى آیا مى شود وقتى قحطسالى به پایان مى رسد و بارش باران رحمت پروردگار آغاز مى شود ما از گروه منتظران باشیم؟!

آیا مى شود وقتى حضرت مهدى(علیه السلام)مى آید، با جانى سوخته از اشتیاق، منتظرانه به استقبالش برویم؟!

در انتظار روح نماز

در روایتى از امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است:

 (کسى که در انتظار اقامه نماز به سر برد در طى زمان انتظارش، در حال نماز محسوب مى شود).(۲۴)

و به همین مقدار اکتفا ننمود بلکه در جاى دیگر فرمود:

 (کسى که منتظر وقت نماز بماند بعد از اداى نمازش در زمره زیارت کنندگان خداى عزوجل به شمار مى آید.)(۲۵)

اقامه نماز اگر چه ستون دین است، امّا همه دین نیست. نماز با همه اهمیّتى که دارد تنها بخشى از تعالیم انسان ساز اسلام و تنها یکى از راه هاى اصلى، قرب به خداوند است. نماز در کنار روزه و حج و جهاد و خمس و زکات و سایر احکام نورانى قرآن، تنها یکى از فروع دین به شمار مى رود و اهمیّتش هرگز بالاتر از اصول دین نیست.

حال اگر قرار باشد به فرموده مولاى متقیان، که کلامش برگرفته از کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و ریشه دار در سخن خداى عزّوجلّ است، ارزش انتظار یک مؤمن براى برگزار شدن نماز جماعت و یا حتى رسیدن وقت، براى اداى نمازِ خودش در حدّى باشد که نفس زدنهایش را قرائت و ذکر نماز، و نشستنش را قیام و رکوع و سجود نماز بشمارند و او را در حال انجام نماز محسوب دارند، باید دید منتظران قیام دینِ مجسّد و عدالت موعود، حضرت مهدى(علیه السلام) را در چه مقام و منزلتى مى بینند؟

باید دید آنها که منتظر اقامه تمامیّت دین و پیاده شدن همه تعالیم حیاتبخش اسلام هستند در نزد خدا و امینان او چه جایگاهى دارند؟

راستى اگر قرار باشد کسى که در انتظار داخل شدن وقت نماز بسر برده و شوق (ایستادن در برابر معبود) او را چشم به راه (اذان) قرار داده است بعد از نماز در شمار دیدار کنندگان خدا (زوّار اللّه)  قرار گیرد، کسى که در انتظار فرار رسیدن وقت (ظهور روح نماز و عبادت) بسر برده است، کسى که اشتیاق (سر نهادن همه جهانیان به اطاعت معبود) او را چشم به راه قیام مهدى(علیه السلام) قرار داده است، در شمار چه طائفه اى ازمقرّبین خداوند است؟!

بیهوده نیست که جایگاه منتظر را جایگاه شهید بخون غلطیده در پیش روى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)دانسته اند. چه مقامى از این بالاتر مى توان تصور کرد؟ شهید که شهادتش درى به سوى بهشت است بى هیچ وصف دیگرى، از خاصّان اولیاء است. او با شهادت خود به مقامى دست مى یابد که (لیس فوقه برّ) بالاتر از آن فضیلتى نیست.

امّا تنها این مقام در خور منتظِر نیست، مقام او مقام شهیدى است که زیر پرچم پیامبر و در رکاب پیامبر جنگیده و در برابر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)آخرین مرحله ایمان و جانبازى و ایثارش را به نمایش گذاشته و در پیشگاه او به خاک و خون طپیده است.

زیباتر اینکه منتظِر نماز مى نشیند و چشم انتظار وقت نماز یا برپایى نماز جماعت مى ماند، امّا منتظِر قیام حضرت مهدى(علیه السلام) که نماز مجسم، حج و جهاد مجسم، بلکه قرآن مجسّم و دین مجسّم است، در انتظار اقامه نماز و حج و جهاد و… و در انتظار احیاى قرآن و دین بر مى خیزد، مى کوشد و مى خروشد.

و چقدر فاصله است بین اجر نشستگان و برخاستگان!

چقدر دور است فاصله بین مقام منتظران قاعد و قائم!

پاورقی

(۱) (وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکَهِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ … ) (سوره بقره، آیه ۳۴.)

 (۲) (انّما اَمَرهم بالسجود لآدم لما أَودعَ صلبه مِن ارواح حجج اللّه تعالى ذکره). (کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳).

 (۳) (رَبِّ لاتَذَرْ عَلَى الاَْرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً.) (سوره نوح، آیه ۲۶).

 (۴) کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۴.

 (۵) سوره بقره، آیه ۱۲۶.

 (۶) (والقائم(علیه السلام) یومئذ بمکه قد أسند ظَهرَه الى البیت الحرام مستجیراً به فینادى … و من حاجّنى فى ابراهیم فأنا اولى الناس بابراهیم(علیه السلام)و …) (کمال الدین، ج ۱، ص ۵۴ و ۵۵).

 (۷) (قَالَ لَوْ أَنَّ لِى بِکُمْ قُوَّهً أَوْ ءَاوِى إِلَى رُکْنِ شَدِید.)(سوره هود، آیه ۸۰ ).

 (۸) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۳، و نیز المحجه فیما نزل فى قائم الحجّه، ص ۱۰۶.

 (۹) (قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُواْ بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا.) (سوره اعراف، آیه ۱۲۸). (موسى در جواب تهدیدهاى فرعونیان به قوم خویش گفت: از خدا یارى بجویید و شکیبا باشید.)

 (۱۰) (إنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشآءُ مِنْ عِبادِه والْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ.)(سوره اعراف، آیه ۱۲۸.) در تفسیر و تأویل این آیه به قیام جهانى حضرت مهدى(علیه السلام)، روایاتى در کافى و کتب تفاسیر وارد شده است، به المحجّه فیما نزل فى قائم الحجّه، ص۷۳ مراجعه شود.

 (۱۱) (از کسانى که گفتند ما مسیحى هستیم پیمان گرفتیم، امّا آنان بخشى از تذکّرات دین خود را از یاد بردند.) (سوره مائده، آیه ۱۴). (امام صادق(علیه السلام) فرمود: بزودى آن بخش فراموش شده را به یاد مى آورند و گروهى از آنان با حضرت قائم(علیه السلام) قیام خواهند کرد.)(المحجّه فیما نزل فى قائم الحجّه، ص ۶۳، به نقل از کافى، ج۵، ص ۳۵۲).

 (۱۲) (یا عیسى! أرفعک اِلىَّ ثم اهبطک فى آخرالزمان … لتصّلى معهم.)(کمال الدین، ج ۱، ص ۱۶۰ و ۱۶۳).

 (۱۳) سوره یوسف، آیه ۸۸ .

 (۱۴) با مراجعه به کتابهاى معتبر لغت، همچون: لسان العرب، مجمع البحرین، مفردات راغب المنجد، دهخدا، معین و….

 (۱۵) بحار، ج ۵۲، ص ۱۴۰ بنقل از غیبت نعمانى.

 (۱۶) امالى طوسى، ج ۱، ص ۱۸۲ و نیز بحار، ج ۶۶، ص ۳.

 (۱۷) مدرک پیشین.

 (۱۸) نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه ۱۹۵.

 (۱۹) مدرک پیشین، خطبه ۱۹۶.

 (۲۰) مدرک پیشین، خطبه ۹۴.

 (۲۱) مدرک پیشین، خطبه ۱۵۸.

 (۲۲) مدرک پیشین، خطبه ۸۹.

 (۲۳) مدرک پیشین خطبه ۱۵۲.

 (۲۴) بحارالأنوار، ج ۷، ص ۲۵۵ به نقل از تفسیر مجمع البیان.

 (۲۵) بحارالأنوار، ج ۱۰، باب ۷، ص ۱۱۳، به نقل از خصال صدوق.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *