سیره مهدوی و دولت منتظر (۲)

سیره مهدوی و دولت منتظر (۲)

نویسنده :رضا اسفندیاری

اشکال چهارم :روایات مربوط به سیره حکومتی آن حضرت یا از نظر سندی صحیح و قابل اعتماد نیستند، یا از نظر دلالتی سیره قطعی آن حضرت را نشان نمی دهند. چه بسا بر اساس رفتار مردم در زمان ظهور، بدا حاصل شود و حضرت روش دیگری در حکومت اتخاذ کنند.

پاسخ :

یکم . نمی توان گفت همه این روایات ضعیف هستند بلکه در میان آنها روایاتی با اسناد قوی و معتبر وجود دارد .(۱)

دوم . روایات ضعیف از نظر سند را به طریق تعاضد مضمونی و جمع شواهد صدق می توان تقویت کرد؛ جدای از آن که دواعی کذب در این باب کم است. مقصود از تعاضد مضمونی آن است که روایات گوناگون، به لسان های مختلف و از روایات متفاوت نقل شود که همه گویای یک مضمون باشند. در این حال، نمی توان همه راویان را با لحاظ تعدد و تباعد آنها متهم به تبانی بر دروغ گویی کرد. پس اگر تنها یکی از آنها راست گو بوده باشد، برای اثبات مضمون، کافی خواهد بود. اصولیان، گاه این نوع اخبار منقول را متواتر اجمالی می نامند .

سوم . بحث ما می تواند صورت فرضی داشته باشد؛ یعنی بر فرض آن که ادله قطعی و معتبر به لحاظ سند و دلالت برسیره مهدوی یافت شود، آیا این سیره قابل تأسی است یا نه؟می دانیم که در میان ادله، دست کم دلالت برخی آیات به ضمیمه روایت مفسره و از طریق تعاضد ادله بر سیره آن حضرت کاملاً روشن و گویاست .

چهارم اگر دلیل قطعی وروشنی درباره روش حکومتی و سیره مهدوی نداشته باشیم و ادله نقلی را تضعیف کنیم به محذور عقلی دچار می شویم. چون اصل اعتقاد به مهدی موعود (عج) را پذیرفته ایم، اما این که برای چه خواهد آمد . و چه خواهد کرد و چه اهداف و مقاصد و چه رفتاری خواهد داشت را نمی دانیم ؟معنای این جهل، بی فایده بودن اعتقاد به وجود منجی است . بنابراین باید گفت اگر ادله ای که اهداف و مقاصد دولت مهدوی را تبیین می کند، پذیرفتنی باشند، ازهمین ادله، جهت گیری های کلی و در سیره مهدوی وروش های اساسی ان حضرت معلوم می شود، برای ما قابل تأسی خواهد بود. اگر افزون برا ین مقدار، راه کارهای اجرایی و جزئیات عمل کردهای ان دولت نیز از ادله شرعی استفاده شود، باز هم قابل الگوگیری است. برای دفع اشکال چهارم که لازمه اش لغویت اعتقاد به وجود و ظهور مهدی موعود (عج)است، همین مقدار کافی است که بگویید دست کم اهداف و مقاصد دولت مهدوی، از ادله عام یا ادله خاص سیره مهدوی قابل فهم و برای ما قابل تأسی است

پنجم. بی شک سیره حکومتی آن حضرت با سیره حکومتی دیگرامامان معصوم علیهم السلام که امکان حکومت ظاهری برایشان فراهم شد، اختلاف جوهری ندارد، بلکه شکل نهایی و تکامل یافته از بسط ید امام معصوم و اقتدارظاهری اوست. بنابراین، ادله نقلی که سیره حکومتی مهدی موعود (عج) را پیش گویی می کند، ترسیم کننده شمه ای از ان وضعیت ویژه ای است که امام معصوم برای تعقیب اهداف نهایی دین و مقاصد انبیا، اقتدار پیدا می کند. با این اقتدار یارانی گرد او می آیند و افکار عمومی هم نظر با او و یارانش می شود. پس روایات مربوط به جهان پس از ظهور، با دیگر روایات مربوط به صفات معصومان و شئون حاکم الهی کاملاً هماهنگ است . از همین جاست که می توانیم این روایات را به لحاظ مضمونی (و جدای از بررسی های سندی)به خوبی بررسی کنیم و بگوییم غالب آنها به لحاظ تبیین سیره حکومتی مهدی موعود (عج) ضعف سندی و دلالی ندارند .

ششم . حصول بدا درباره زمان ظهور حضرت مطرح است نه درباره روش حکم رانی آن حضرت. معنای این که حضرت نسبت به افراد گوناگون و طبقه های مسلمانان و مؤمنان رفتارهای متفاوت دارد .(۲)و با برخی سخت گیر و با برخی اهل تساهل است یا این که در آغاز ظهور، شدت عمل به خرج خواهد داد و در گیریها و جنگ هایی خواهد داشت و پس از استقرار کامل، عقل، منطق، علم و دانش را حاکم کند و بگستراند، حصول بدا در عمل نیست.

اشکال پنجم :سیره معصومان در صورتی قابل تأسی است که مربوط به ویژگی های آنان نباشد. چنان که در کتاب های اصولی گفته شده است، رفتارهای اختصاصی معصومان که از وجود خصوصیتی، مثلاً در شخص پیامبر(ص) یا شخص علی (ع) ناشی شده که دیگران در آن خصوصیت مشارکتی ندارند، قابل الگو برداری نخواهد بود. درباره حضرت مهدی موعود (عج) چه بسا گفته می شود که سیره حکومتی آن حضرت بدان گونه که در روایات ترسیم شده است، مربوط به شخص او به عنوان آخرین وصیّ از سلسله اوصیاست که برپاکننده حکومت جهانی و منتقم خون به ناحق ریخته شده همه مظلومان در طول تاریخ است.

تفاوت این اشکال دوم آن است که این جا سخن از وجود خصائص المهدی است؛ یعنی چنان که قرن ها غیبت از انظار عمومی و رهبری جامعه بشری از پس پرده غیبت از ویژگی های اوست، سیره حکومتی اش پس از ظهورنیزدرنتیجه همان طول غیبت، از ویژگی های شخص او خواهد بود و درباره دیگر معصومان، چنین سیره ای شناخته نشده است؛ ولی در اشکال دوم، سخن درباره تفاوت احکام حکومتی و احکام ثابت داشتیم و اشکال از آن جا ناشی شده بود که اقدامات عملی آن حضرت را می توان به احکام حکومتی و خواسته های خاص زمانی و مکانی مربوط دانست . اشکال فعلی به ادعای وجود خصوصیتی در شخص مهدی موعود (عج) و ادعای دوم به ادعای وجود خصوصیتی در زمان و مکان ظهوراست .

پاسخ :در مورد شخص پیامبر اسلام، ویژگی هایی را یاد آور شده اند و تعداد این وجوه اختصاصی، محل بحث و مناقشه قرار گرفته است. همین اختلاف سبب شده است که اصولیان اصلی اولی تأسیس کنند و بر پایه آن بگویند هررفتاری از پیامبر به مقتضای آیه شریفه(لَکُم ِ فِی رَسُولِ اللهِ إُسوَهٌ حَسَنَهٌ )(۳)قابل تأسی است، مگر آن که به سبب دلیلی معتبر، اختصاصی بودن آن رفتار را به شخص پیامبر کشف کنیم. اگر در مواردی هم شک کنیم که آن چه از پیامبر در جانب فعل یا ترک سرزده است، از حیث مکلف بودن او یا از حیث نبیّ بودن اوست، اصل اولی، جواز تأسی براساس اطلاق آیه مذکور است. نتیجه می شود که پیامبر درآن رفتار، مانند یکی از مکلفان بوده است؛ با این تفاوت که در تشخیص وظیفه و کیفیت امتثال، خطا نکرده است، ولی البته چن (فعل)یا(ترک)معصوم دلیل لبّی است، یعنی دلیلی که دلالتش وابسته به وجود لفظ نیست، (۴)ناچار باید در دلالتش، آن چه را به طور یقینی می فهماند، پذیرفت و غیر آن را واگذاشت.

از این رو اصولیان می گویند قدر متیقّن از دلالت (فعل معصوم)عدم حرمت و قدر متقین از (ترک معصوم)عدم وجوب است؛ یعنی اگر معصوم کاری کرد. بی شک به جای آوردنش برای ما نیز جایز است و اگر کاری را همواره ترک می کرد، به یقین آن کار واجب نبوده است، ولی ارتکاب (فعل)یا به خاطر وجوبش بوده است یا به خاطر استحبابش یا به خاطر اباحه اش، که باید با کمک دلیل خارجی یکی از این سه احتمال را تعیین کرد؛ این که التزام به ترک به خاطر حرمت عمل بوده است یا به خاطر کراهتش، یا به خاطر اباحه اش . در این جا نیزبا کمک دلیل خارجی، باید یکی از سه احتمال را تعیین کرد . البته این دلیل خارجی می تواند برخی مبانی کلامی باشد؛ مانند این مبنا که می گوییم در مقام عصمت، معصوم حتی نباید مرتکب مباحات هم شود، بلکه معصوم همواره فعل راجح را به جای می آورد، چنان که در ناحیه (ترک معصوم)هم شاید بتوان گفت مقام عصمت اقتضا ندارد که معصوم همواره مکروهات را ترک کند؛ پس آن چه را ملتزم به ترکش بوده ناچار باید حرام شناخته شود .(۵)

حال سخن آن است که همه این مباحث را درباره سیره مهدوی که در آینده تحقق خواهد یافت نیز می توان تطبیق کرد، مگر آن که ویژگی هایی درباره مهدی موعود (عج) اثبات شود. پس به مقداری که دلیل قطعی بر خصیصه بودن رفتاری دلالت کند، قابل تأسی و اقتداست . بنابراین، اولاً احتمال اختصاصی بودن سیره حکومتی حضرت مهدی (عج) به بحث جواز تأسی به سیره آن حضرت ضروری نمی زند؛ زیرا به سبب وجود اصل اولی، ابهام و اجمالی پدید نمی آید .

ثانیاً: می توان مدعی شد که خصائص النبی، اساساً درباره سیره فردی آن حضرت است و درباره سیره حکومتی، طرح چنین بحثی معنا ندارد؛ چون وقتی فعل معصوم در ارتباط با جامعه بود، بی شک رفتار معصوم باید توجیه پذیر و به لحاظ شرع و عقل باید قابل دفاع باشد ونمی توان گفت اگر پیامبر دستور قتل جمعی یا دستور آزادی جمعی دیگر را صادر کرد، مربوط به خصوصیت نبوت اوست. آری، می توان گفت برخی فرمان ها به اقتضای مصلحت اندیشی حاکم، در چارچوب اهداف و مقاصد شارع بوده است، ولی نمی توان گفت پیامبر خدا، چون پیامبر خداست، باید چنین کند. از این رو، باید گفت آن چه از وجوه اختصاص معصومان ثابت می شود، تنها در محدوده سیره فردی آنهاست (۶)که دیگران در جهت تکلیف بدان وجوه اختصاصی -اشتراکی با پیامبر ندارند . در سیره حکومتی تنها باید احتمال صدور احکام حکومتی بحث شود .

ثالثاً: ما می توانیم این وجوه اختصاصی را شناسایی کنیم و در غیر این موارد نیز تأسی به سیره مهدوی سخن بگوییم .حال چه این وجوه اختصاصی، مربوط به خصوصیتی در زمان و مکان ظهور که قابل تعمیم به دیگرزمان ها و مکان ها نیست. پس بحث و مناقشه درباره جواز اقتدا به سیره مهدی (عج) را به پایان می بریم و بحثی دیگر درباره خصائص المهدی را آغاز می کنیم.

 

وجوه اختصاصی در سیره مهدوی

دراین جا، بنای ما بر شناسایی وجوه اختصاصی به طور حداکثری است. این وجوه، برخی مربوط به شخص مهدی موعود (عج) به عنوان برپا کننده حکومت جهانی و منجی نهایی است و برخی به زمینه های اجتماعی و سیاسی و شرایط خاص زمانی و مکانی آن دوران مربوط می شود که در واقع بستر مناسب برای ظهور آن حضرت را نشان می دهد . در این جا تفصیل این وجود را می آوریم :

۱.علم به غیب و حکم به باطن

 امامان معصوم علیهم السلام هم چون پیامبر (ص) به خزانه علم الهی متصلند و به حد ظرفیت وجودی خویش و به اذن الهی از آن بهره می برند. به همین سبب، هر گاه در رأس حکومت ظاهری قرار گیرند، از اطلاعات جامع درون سازمانی و برون سازمانی بهره مند خواهند بود. درباره مهدی موعود (عج) آمده است که تمام دنیا نزد او مانند کف دستش است و بر همه چیز، علم و احاطه دارد .(۷)اما سیره پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام آن بود که در میان مردم بر اساس موازین ظاهری داوری می کردند؛ از مدعی شاهد می طلبیدند و اگر نداشت، منکر را به قسم خوردن دعوت می کردند .درحالی که خود به علم الهی، می دانستند که در واقع چه کسی بر حق است . مضمون حدیث پیامبر اکرم (ص) آن است که فرمودند :(شما برای داوری نزد من می آیید؛ کسی دلیل بهتری می آورد و من براساس آن چه شنیده ام به نفع او حکم می کنم . پس اگرخودش می داند که بر حق نیست، نباید آن چه را بدو می دهم بگیرد ).(۸)

درسیره مهدوی آمده است:

إذا قام قائم آل محمد (ص)حکم بحکم داود (ع) لا یسأل بیّنه ؛ (۹)

آن حضرت، هم چون داوود پیامبر (ع) بینه نمی طلبد و با علم الهی خویش میان متخاصمان داوری می کند .

چنان که در سیره امیرالمؤمنین و امام مجتبی علیهما السلام می بینیم که درتعیین فرماندهان لشکر و واگذاری برخی مناصب، علم باطنی خویش را اظهار نمی کردند و اگر در مواردی خاص برای برخی افراد اظهار می کردند، آن را ملاک در تعامل ظاهری با مردم قرار نمی دادند . بنابراین، یک تفاوت جوهری در سیره مهدوی با سیره دیگرمعصومان پدیدار می شود. روشن است که در زمان غیبت، ما مأمور به پیروی ازسیره نبوی و علوی در حکم به ظاهر براساس موازین فقهی شناخته شده هستیم و نمی توان گفت چون در زمان غیبت، امام معصومی که حکم به باطن می کند، در میان ما وجود ندارد، پس باید از تشکیل حکومت اسلامی منصرف شد؛ زیرا حکم به باطن از ویژگی های آن حضرت است و اساساً همین اختصاصی و استثنایی بودنش سبب شده که روایاتی درباره آن صادرشود ؛ ولی به نظر ما، این روایات با فرض صحت سندی بیان گر خصیصه ای در شخص مهدی موعود (عج) نیست، بلکه بیان گر خصیصه ای در وضعیت سیاسی و اجتماعی حاکم در آن عصر است که اقتضای چنان حکمی را دارد، در آن زمان امام معصوم مصلحت می بیند که بر اساس علم باطنی خود رفتار کند . با این حال که امام می تواند بر مردم اتمام حجت کند واذهان عمومی را به گونه ای نسبت به رفتار خود توجیه نماید تا زمینه پذیرش فراهم باشد؛ ولی در زمان ما، نه حاکم اسلامی از چنین علمی بهره مند است و نه برای مردم پذیرفتنی است که اگر در جایی حاکم به واقعیت قضیه ای راه پیداکرد، همان را ملاک عمل خویش قرار دهد. افزون بر این که حتی علم حاکم نیز در معرض به خطا رفتن است و قابل قیاس با علم خطاناپذیر معصومان به حقایق اشیا نیست .

پس نمی توان گفت برپایی دولت اسلامی متوقف بر وجود رهبری باطن بین و حاکم به حکم داوودی است، بلکه حاکم اسلامی در زمان غیبت که مجتهد جامع الشرایط است، بر فرض که از راه تزکیه نفس به چنین علمی به طورجزئی راه پیدا کند، نمی تواند آن را ملاک داوری میان خود و مردم و مدرک احکام حکومتی قرار دهد؛ زیرا مردم با او بر اساس دلایل ظاهری قابل فهم که در شرع معین شده است، تعامل دارند و اگر هم حاکم علم باطنی خویش را مدرک عمل قرار دهد، مردم نمی دانند آیا او به عدالت رفتار کرده است یا نه و در نتیجه نمی دانند دلیل بر تبعیت از او باقی است یا خیر.

ناگفته نماند که برخی محققان در سند روایاتی که بیان گر حکم داوودی از سوی امام زمان (عج) درعصر ظهور است، خدشه کرده اند و به لحاظ دلالت نیز این روایات را بر خلاف دیگر ادله دانسته اند، از جمله دلیلی که می گوید داوری در اسلام براساس موازین ظاهری است و دلیلی که می گوید سیره مهدی (عج) همان سیره پیامبر (ص) است و پیامبر (ص) بر اساس موازین ظاهری قضاومت می کرد .دلیل دیگری نیز می گوید که اساساً حکم به باطن برای حضرت داوود (ع) فقط در یک مورد بود و آن هم دلیل خاصی است و سرانجام حضرت داوود (ع) را دچار مشکل کرد .(۱۰)

در پاسخ می توان گفت، اصل روایاتی که حکم به باطن و داوری داوودی را برای حضرت مهدی (عج)در عصر ظهور ثابت می کند، گوناگون و به لحاظ سندی پذیرفتنی است . افزون بر منابعی که پیش تر یاد شد، در بحارالانوار، الکافی و روضه المتقین، صحت سندی و دلالی این روایات پذیرفته شده است.(۱۱) صاحب جواهر نیز در بحث از صحت استناد قاضی در داوری، به علم خودش آنها را مطرح کرده و کلام صاحب شرایع را درباره پذیرفته بودن این روایات به تأیید رسانده است. در مجموع به گفته صاحب جواهر، می توان گفت صحت مضامین این روایات، نظر قریب به اتفاق علمای شیعه است .

مؤید ادله قضاوت داوودی، مجموعه روایاتی است که می گوید:

یقوم بأمرجدید و سنه جدیده و قضاء جدید.(۱۲)

پس روایات قضاوت داوودی و حکم اما بر اساس علم خویش، هیچ محذور عقلی ندارد و بیشتر سخنان متکلمان درباره جواز حکم امام، بر اساس علم خویش یا وجوب آن است و نمی توان به قرینه ضعف دلالت در سند این روایات خدشه کرد؛ ولی با توجه به روایات قضای ظاهری در سنّت نبوی و سنّت دیگر امامان، باید گفت که در اختلاف سیره حضرت بدین لحاظ از سیره دیگر معصومان باید به یکی از دو طریق توجه شود :

الف)إنما أقضی بینکم بالبیّنات)(۱۳)تا روز ظهور است و پس از ظهور، حکم امام براساس علم خود خواهد بود؛ چون مردم از مقام امام آگاهی کافی دارند و بر او اعتراضی نمی کنند یا دست کم نمی توانند او را مجبور به عقب نشینی از حکم خود کنند. پس قضاوت در اسلام باید از پایه، بر اساس امر واقعی باشد و قضا بر اساس ظواهر، حکمی ثانوی است که امام معصوم نمی تواند علم خویش را اعمال کند؛ یا قاضی غیر معصوم است و در زمان غیبت، ناچار به کم بر طبق موازین ظاهری است .

ب)(إنما أقضی بینکم بالبیّنات )حکم اولی اسلام است که قضاوت بر اساس موازین ظاهری را پابه گذاری می کند؛ ولی امام عصر (عج) هنگام ظهور، در مقطع معینی برای قطع حیله منافقان و یک سره کردن کار دشمنان به سبب یاری بی دریغ یاورانش به باطن حکم می کند؛ اما پس از استقرار کامل، این حکم ثانوی و مقطعی عوض می شود و با عموم مردم براساس موازین ظاهری عمل می کند. پس سیره آن حضرت، همان سیره معصومان پیشین است، ولی اشکال این توجیه آن است که با توجه به بسط ید امام و نهراسیدن از مخالفان و علم حضرت به دین که هیچ گاه پس از ظهور مطابق عدالت نیست؛ چون حضرت حق را می داند و دلیلی ندارد که از اظهار آن مضایقه کند. اگر این هم نپذیریم دست کم می توانیم بگوییم عمل امام به علم خویش جایز است . پس هرجا صلاح دیدند، حکم داوودی می کنند و هر جا صلاح دیدند، براساس موازین ظاهری حکم خواهند کرد. بدین ترتیب ، پذیرش ادله حکم داوودی هیچ محذوری نخواهد داشت؛ به ویژه این که امام در هنگام حکم به باطن و علم خویش می تواند توجیه هایی برای اقناع مردم و کشف واقع داشته باشد تا شبهه ای بر کسی باقی نماند، ولی در زمان پیامبر و امام معصوم (ع) به علت ضعف ایمان مردم و عدم نصرت ائمه و غلبه دشمنان و حاکم شدن فضای تقیه، امامان معصوم (ع)زمینه اظهار علم خویش را نداشتند .

 

۲.سخت گیری بر مخالفان

 روایات گوناگونی بر این نکته دلالت دارند که آن حضرت، پس از ظهور و بسط ید تقیه نمی کند و مخالفان خود را آن چنان از دم تیغ می گذراند که برخی در حقانیت او به تردید می افتند . به تعبیر برخی روایات،، (یقتل حتی یشک فیه)(۱۴)و در تفسیر آیه شریفه (وَ لَهُ أَسلَم مَن فِی السَّماوَاتِ وَ الأَرضِ طَوعاً وَ کَرهاً وَإِلَیهِ یُرجَعُونَ )(۱۵)آمده است که امام کاظم (ع)می فرماید:(این آیه درباره حضرت قائم (عج) است که همه اهل شرق و غرب اعم از یهود، نصارا، ملحدان و کافران را به اسلام دعوت می کند و هر کس امتناع کند، گردنش را می زند تا در جهان جز یکتا پرست نماند ).

در برخی زیارات آن حضرت آمده است:(السلام علی صاحب الصّمصام و فلّاق الهام)(۱۶)که توصیف گر شدت عمل آن حضرت است .(۱۷)

به هر صورت، از مجموع روایات، این خصیصه قابل اثبات است؛ گر چه برخی محققان وجود مکذبان در سند برخی ازاین گونه روایات را ثابت کرده اند،(۱۸) ولی ناگفته نماند که مضمون این روایات، به نقل رجال ضعیف و دروغ پرداز منحصر نیست. البته می پذیریم که ترسیم چهره خشن، خون ریز و سنگ دل از امام زمان (عج) می تواند انگیزه خوبی برای جعل این گونه احادیث باشد، ولی با وجود احادیث معتبر و متعدد و شواهد دلالی فراوان و با وجود توجیه مناسب مضمونی برای آنها، جایی برای انکار کلی درباره شدت عمل امام زمان (عج) و اختلاف سیره آن حضرت از سیره پیامبر(ص) و امیر المؤمنین (ع) در جهاد با مخالفان خود اعم از مسلمانان و غیر مسلمانان وجود ندارد .

برای نمونه در کتاب الغیبه نعمانی(۱۹) می توانید احادیثی را ببینید که تعابیر وارد در آنها چنین است :

(فلا یعطیهم إلّا السّیف هرجاً )، (یستأنف الاإسلام جدیداً )(یسیر بخلاف سیره علیه إذا قام سار فیهم بالاِّف والّسبی )، (یقوم بأمر جدید و کتاب جدید و قضاء جدید علی العرب شدید و لیس شأنه الّا السّیف )، (ما هو الّا السّیف )، (ما یأخذ منها الّا السّیف )، (لیس شأنه الّا القتل و لا یستتیب أحداً )، (ضرب أعناقهم صبراً)، (ما بقی بیننا و بین العرب الّا الذبح).

و نیز در همان کتاب،(۲۰)احادیث دیگری به مضامین یاد شده به چشم می خورد که شدت عمل حضرت را نشان می دهد. از مهم ترین این احادیث چنین است :

أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید ابن عقده قال:حدّثنا علیّ بن الحسن، عن محمّد بن خالد، عن ثعلبه بن میمون، عن الحسن بن هارون بیاع الأنماط، قال :کنت عند أبی عبدالله (ع) جالساً، فسأله المعلّی بن خنیس :أیسیرالقائم (عج) إذا سار بخلاف سیره علیّ (ع) فقال :نعم وذاک إنّ علیّاً سار بالمن و الکفّ لأنّه علم أنّ شیعته سیظهر علیهم من بعده، وأنّ القائم إذا قام سار فیهم بالسّیف و السّبی، و ذلک أنّه یعلم أنّ شیعته لم یظهر علیهم من بعده أبداً ؛(۲۱)

حسن بن هارون می گوید :نزد امام صادق (ع) نشسته بودیم که معلی بن خنیس از آن حضرت پرسید :آیا هر گاه امام قائم قیام کند، برخلاف سیره علی (ع) عمل می کند؟آن حضرت فرمود :آری، و علتش آن است که علی (ع) با منت گذاری و خودداری [از سخت گیری زیاد]با دشمنان خود [مثل اهل جمل]عمل می کرد؛ زیرا می دانست که شیعیان او پس از امام مغلوب واقع می شوند، ولی هرگاه امام قائم قیام کند، در میان دشمنان با شمشیر حرکت کند و ازآنها اسیر بگیرد و علتش آن است که می داند شیعیانش هیچ گاه بعد از و مغلوب واقع نمی شوند .

شبیه این روایت در کتاب کافی، اثر شیخ کلینی نیز آمده است:

عن القمی عن أبیه، عن اسماعیل بن مرّار، عن یونس، عن أبی بکر الحضر می قال :سمعت أباعبدالله (ع) یقول:لسیره علی (ع) فی أهل البصره کانت خیراً لشیعته ممّا طلعت علیه الشّمس، إِنّه علم أنّ للقوم دولهً فلو سباهم لسبیت شیعته، قلت:فأخبرنی عن القائم (عج) یسیر بسیرته؟قال:لا إنّ علیّاً صلوات الله علیه سار فیهم بالمنّ للعلم من دولتهم، وإنّ القائم (عج) یسیر فیهم بخلاف تلک السّیره لأنّه لا دوله لهم .(۲۲)

همین روایت در وسائل الشیعه آمده است و رجال سند نیز پذیرفته شده هستند . افزون بر این، هفت روایت دیگر به مضمون مذکور در همین باب موجود است؛ چنان که روایت اول، یعنی روایت (بیاع انماط)در همان باب از کتاب وسائل الشیعه آمده است (۲۳)و صاحب جواهر این روایت و روایات مشابه را آورده و در این روایات، اختلاف سیره حضرت مهدی (عج) با سیره علی (ع) در اسیر گرفتن باغیان را متعرض شده و سرانجام فرموده است :

بل یمکن دعوی القطع بمضمونها إن لم یمکن دعوی تواترها بالمعنی المصطلح ؛ (۲۴)

مضمون این روایات قطعاً صحیح است؛ اگر تنوان گفت که متواتر به معنای مصطلح است .

سپس اشکالاتی که ممکن است درباره صحت این مضمون به ذهن آید، به تفصیل پاسخ داده است که بدان ها نمی پردازیم.

اگر از بررسی سندی این گونه احادیث که شدت عمل آن حضرت را دست کم با اهل بغی ازمسلمین نشان می دهد بگذریم، روشن است که رفتار حضرت بدین گونه، خاص آن دوران است که هم به سبب طول غیبت وتجربه شدن همه تئوری های حکومتی و محک خوردن همه داعیه داران رهبری و صاحبان عقاید و افکار دینی واصلاح طلبی،(۲۵) دیگر مهلتی برای کشف شبهه ها و تبیین حق از باطل و اتمام حجت لازم نیست. از سوی دیگر، اقتدارحاکم اسلامی کامل شده است و پنهان کاری و تقیه از سر ترس یا مدارا با دشمنان و مخالفان جایی ندارد. اما در زمان کنونی، حاکم اسلامی هر چند اقتدار یابد، باز بدان نقطه نمی رسد که اصول ظلم، کفر و نفاق را بتواند در سطح جهان ریشه کن کند و سلطه فرهنگی و فکری آنها را در هم بشکند . هم چنین زمینه های استضعاف فکری و اغواگری را نابود سازد . پس همان گونه که در سیره نبوی و علوی نقل شده، دولت اسلامی ناچار به مدارا وانعطاف در چارچوب حفظ ارزش های اساسی اسلامی است .

 

۳.بهره مندی از نیروهای سازمانی فوق العاده

این نیروها به چند دسته تقسیم می شوند :

یکم. افرادی از بشر که ایمان، علم، قدرت، بصیرت، و شجاعت ویژه ای دارند که در هیچ دوره از دوره های تاریخ بشر اجتماع آنها به تعداد ۳۱۳نفر در اطراف یکی از معصومان اتفاق نیفتاده است .برخی از اینان اصحاب رجعت هستند .(۲۶)

دوم. ملائکه ای که اجازه همراهی و نصرت او را می یابند . این ملائکه، خود به صورت دسته هایی گوناگون قابل شناسایی اند.(۲۷)

سوم. لشکری از رعب که پیشاپیش لشکر زمینی و آسمانی آن حضرت، قلب دشمنان را تسخیر می کند. (۲۸)

چهارم. معجزه هایی که آن حضرت اظهار می کنند و همه خاضع او می گردند.(۲۹)

پنجم. لشکری از عالم تکوین که در قالب همکاری و همراهی زمین و آسمان و جهان مادی باید از آن یاد کرد . مثل آن که زمین، بلندی هایش را برای او پست می کند و دشمنانش را می بلعد و معادن نهفته در دلش را برای او بیرون می ریزد و آسمان برای او می بارد .(۳۰)

البته باید گفت، اساس این نیروها، همان مؤمنانی هستند که در طول زمان تربیت شده اند و اجتماع آنها برای هیچ یک از رهبران الهی حاصل نبوده است؛ و گرنه برای پیامبران و امامان معصوم (ع)امکان استفاده از نیروهای غیبی محال نبوده است . صحیح تر آن است که بگوییم اجازه استفاده از این نیروهای غیبی و غیر بشری در این حد وبدین وسعت، تنها بدان حضرت داده می شود .

اگر استخدام چنین نیروهایی را از ویژگی های سیره مهدوی بدانیم، نتیجه اش آن است که بدون وجود آنها نیز باید در راه تحقق حکومت اسلامی به قدر امکان ودر حد فراهم بودن نیروها تلاش کرد؛ یعنی چنین نیست که بگوییم یا باید حکومت مهدی موعود (عج) بدان عرض و طول تحقق یابد، یا باید منتظر بود و هیچ تحرکی نداشت تا چنان امکاناتی فراهم شود. گذشته از آن که گفتیم. تحقق امکانات و فراهم شدن بسترها نیز به تدریج حاصل می شود و برای بسترسازی به تحرک نیازمند است .

پیام روایاتی که عظمت این نیروهای در اختیار، برای حضرت را بیان می کند، چند چیز می تواند باشد؛ یکی آن که از جهانی بودن حکومت حضرت مهدی (عج) تعجب نکنیم و تناسب گستردگی حاکمیت با گستردگی نیروها را بدانیم؛ دیگر آن که به نقش انسان های صالح در برپایی حکومت و اقتدار صوری امام معصوم پی ببریم و در راه رشد و تربیت چنین نیروهایی بکوشیم ؛ سوم آن که حاکم اسلامی، اهداف خود را در حد فراهم بودن نیروهایش توسعه دهد و از بلند پروازی بدون در اختیار داشتن قوای لازم بپرهیزد .

 

۴.منابع مالی نامحدود

این ویژگی می تواند زیر مجموعه ویژگی پیشین باشد؛ ولی اگر مراد از نیروها، قوای فعال خارجی باشد. آن گاه باید از منابع مالی برای تأمین نیروهای انسانی سخن گفت؛ چنان که باید ازمنابع مالی برای اداره جامعه و حکومتی چنان گسترده و ایجاد رفاه عمومی به طور مجزا سخن گفت. از این رو می بینیم تأمین بودجه از دغدغه های اصلی حکومت و پشتوانه سیاست های اجرایی خرد و کلان آنهاست. چون به افق آینده بشر به هنگام ظهور مهدی موعود (عج) می نگریم، ثروت مادی نامحدودی در اختیار آن حضرت می بینیم که بی شک از ویژگی دولت اوست و تاکنون برای هیچ حکومتی حتی حکومت سلیمان و ذوالقرنین گزارش نشده و نخواهد شد . روایات متعدد از در اختیار بودن برکت های مادی زمین و آسمان برای حضرت و جمع شدن ثروت بسیار در نزدش و اعطای بسیار به مردم تا آن جا که نیازمندی نماند، سخن گفته اند؛(۳۱) در حالی که هیچ دولتی در حال حاضر نمی تواند چنین بودجه ای برای خود فراهم آورد. با این حال، اگر ادله ولایت فقیه و لزوم تشکیل حکومت اسلامی را بپذیریم، بی شک برپایی دولت اسلامی در زمان غیبت، متوقف بر فراهم بودن چنین منابع مالی نیست.

 

۵.برپایی حکومت جهانی موعود (عج) پس از شکست همه مدعیان حکومت

در روایات ما آمده است که پیش از ظهور او، همه مدعیان امتحان خود را پس می دهند.(۳۲) این یعنی دیگر زرق و برق حکومت ها و جاذبه شعارها از دست می رود. روز ظهور آن حضرت، یوم الخلاص و یوم الفتح خوانده شده، چنان که از آن روز به یوم الله و یوم الخروج نیز تعبیر شده است .(۳۳)

ظهور حضرت پس از نزول آیه خاضع کننده و ندایی آسمانی است و حقانیتش بر مردم و دست کم آنان که می خواهند حقانیتش را بدانند، روشن تر از آفتاب در وسط آسمان خواهد بود؛(۳۴) در حالی که در زمان غیبت دولت اسلامی، برای اثبات حقانیت خویش و ازاله شبهه ها و مبارزه با اغواگران داخلی و خارجی و مبارزه با تهاجم فرهنگی، باید بخش مهمی از نیروهای خود را صرف کند . با این حال، همواره عده ای در داخل و خارج می مانند که تحت تأثیر سلطه فرهنگی غرب فضیلت کش و جبهه کفر و نفاق متحیر و مردد یا مخالف و ستیزه جو باقی می مانند. بنابراین، دولت اسلامی در عصر غیبت، مانند دولت مهدوی، آن چنان آزادی عمل ندارد که به سرعت سیاست های خود را اجرایی و اهداف خود را تعقیب کند، بلکه همواره باید بخشی از نیروهای خود را صرف توجیه اهداف و برنامه ها کند تا زمینه پذیرش عمومی را از دست ندهد؛ درحالی که هنگام ظهور مهدی موعود (عج) چنین زمینه ای کاملاً فراهم است . پس باید تفاوتی در عمل کرد و در پی آن، در زمینه ی پذیرش وجود داشته باشد .

جنبه اختصاصی بودن هر یک از این وجوه ثابت شود، ازادله جواز اقتدا به سیره معصوم خارج می شود .

اگر جواز اقتدا به سیره مهدوی در حکومت را اصلی مسلّم و مقبول بدانیم که در جای خود به اثبات رسیده است، دولتی را که در صدد الگوگیری از سیره حکومتی آن حضرت است و مسئولیت خود را براساس آموزه انتظار جست و جو می کند، باید دولت منتظر نامید. ازاین رو، چنان که آحاد جامعه اسلامی، انتظار را مسئولیت آفرین و راهنمای عمل در زندگی فردی و اجتماعی خود می دانند، دولت مردان و حاکمان در نظام اسلامی نیز از جایگاه مدیریتی و سازمانی خود می بایست عملکرد دولت مهدوی را سرمشق خود قرار دهند و به ویژگی الگودهی (انتظار)، توجه و راه بردها و راه کارهای نظام اسلامی را بر این اساس تعریف کنند. ما در این جا مطابق روش معمول اصولیان، جواز اقتدا به سیره مهدوی را بحثی کبروی می نامیم . آن گاه بحث صغروی متمرکز بر تبیین شاخصه های سیره مهدوی خواهد بود . نتیجه چنین استدلالی که از دو مقدمه به عنوان صغری و کبری تشکیل شده است، شناسایی ویژگی های دولت منتظر خواهد بود .

از باب نمونه اگر بگوییم شاخصه دولت مهدوی، احیای دین است(صغری)و این شاخصه برای دولت منتظر در زمان فعلی قابل تأسی است(کبری)نتیجه آن خواهد بود که دولت اسلامی، دولتی است که باید در راه احیای دین قدم بردارد و به بهانه اشتغال به تأمین رفاه مادی مردم، از این مسئولیت شانه خالی نکند . پس دولت منتظر را باید دولتی شریعت گستر خواند و این صفت را از جمله وجوه ممیزه آن برشمرد .

بدین ترتیب، دو بحث عمده را پی خواهیم گرفت. نخست، بحث درباره عملکرد دولت مهدوی و دیگر، بحث از ویژگی های دولت منتظر که آمده از بحث صغروی مطرح در این جا به ضمیمه بحث کبروی مفروض و مفروغ عنه است. . از باب مقدمه باب بحث عمده سومی را نیز در این جا گشوده ایم که پیش از بیان ویژگی های دولت منتظر، نیازمند طرح آن بودیم و آن بحث از اصل ضرورت برپایی دولت منتظر است. این سه بحث عمده را به ترتیب در پی می آوریم .

پی نوشت ها :

*عضو هیئت عملی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی .

۱-روشن ترین آنها حدیث امتلای زمین از عدل و قسط است که درمنتخب الاثر، ج۳از حدیث ۱۵۵به بعد ثبت شده است . مجموع احادیث شیعه و سنی در این زمینه به ۱۵۴حدیث می رسد

۲-مجموع این نصوص و تحلیل مفاد آنها را در کتاب مکیال المکارم،ج۲،ص۳۳۴-۳۴۳ببینید.

۳-سوره احزاب ،آیه ۲۱.

۴-ناگفته نماند که نقل سیره از طریق دلیل لفظی است؛یعنی چنان که بیننده هر حادثه خارجی ،ناچاراست برای آیندگان آن چه را دیده است گزارش لفظی کند،گزارش گر سیره نیز از دلیل لفظی در نقل سیره بهره می گیرد؛ولی در این گزارش ،همه الفاظ به کار گرفته شده از گزارش گر است،نه از معصوم و ویژگی این الفاظ دخالتی در دلالت سیره ندارد و تنها کاشف از واقعیت سیره است. از این رو اصولیان گفته اند اگر در واقعیت سیره اجمال یا ابهامی باشد ،به قدرمتیقن از دلالت آن اکتفا می شود و نه به اطلاق یا عموم دلیل ناقل آن .البته در زمان ما ،می توان سیره را از طریق تصویر نیز گزارش داد و در زمان ظهور این صنعت مسلماً پیشرفت بهتری خواهد داشت،ولی روشن است که در وضعیت موجود،همه ادله برای اثبات سیره مهدوی از قبیل ادله لفظی است که تنها توصیف کننده واقعیت سیره مهدوی خواهدبود که خود دلیل لبّی است .

۵-خلاصه بحث های اصولی در این باره را در کتاب دروس فی علم الاصول ،الحلقه الثانیه ،ص۱۳۱،الدلیل الشرعی غیر اللفظی،دلاله الفعل ببینید.

۵-درکتاب های فقهی ،در خصائص النبی،معمولاً در ضمن کتاب النکاح و جواز تعدد زوجات بحث می شود. از جمله در شرائع الاسلام از محقق حلی و جواهر الکلام از شیخ محمد حسن نجفی،ج۲۹،ص۱۲۰-۱۳۰این وجوه اختصاصی را می توانید پی گیری کنید، ولی جای بحثی اصولی درتحلیل و بررسی خصائص النبی یا خصائص الائمه که مرتبط با حجیت سیره عملی معصومان باشد، هنوز خالی است . همان گونه که شهید صدر به طور گذرا در بحث از دلاله الفعل اشاره کرده اند، قاعده اصولی آن است که مکلف با معصوم جهت مشترکی به لحاظ اصل تکلیف داشته باشد تا بتواند سیره عملی معصوم را برای خود حجت بشمارد. بنابراین ،حضرت زهراسلام الله علیها با آن که معصوم است ، آن مقدار ازافعالش که مربوط به طبیعت زن بودنش بوده،برای مردها حجت نیست وهمان طور در سیره پیامبر و امامان معصوم (ع) آن مقدار که مربوط به مرد بودنشان است، برای زن ها حجت نیست . به همین ترتیب ،ویژگی هایی که مربوط به نقش نبوت و امامت است. برای ما که اتصاف بدین صفات پیدا نمی کنیم، حجت نیست واز اختصاصات آن ذوات مقدس به شمار می رود؛ اما این ویژگی که زنان پیامبر پس از او نمی توانند با مرد دیگری ازدواج کنند،در ابتدا شاید نقضی برای تحلیل ما به شمار آید که خصائص النبی مربوط به سیره فردی است و هرجا که رفتار پیامبر نسبت به زندگی شخصی و همسران خود این ویژگی را دارد و کسانی که به همسری او در می ایند ،از ابتدا باید این خصیصه را پذیرفته باشند. پس الزام آنها به اختیار خودشان بوده است نه آن که پیامبر بدواً الزامی برای انها آورده باشد .

۷-تکون عنده الدنیا بمنزله راحته . (منتخب الاثر ،ج۳ح۱۱۷۹).

۸-قال (ص)إنّکم لتختصموا إلیّ و لعلّ بعضکم ألحن بحجّته من بعض فأقضی له علی نحو ما أسمع منه فمن قضیت له بشیء من أخیه فلایأخذ فإنّما أقطع له قطعه من النّار . (ابن ابی جمهور احسائی ،عوالی الئالی ،تحقیق :شیخ مجتبی عراقی،ج۱،ص۲۴۱قم :انتشارات سید الشهداء چاپ اول ،۱۴۰۳ق؛وسائل الشیعه ،ج۲۷،ص۳۳۳).

عن علی (ع) کان رسول الله (ص)یحکم بین الناس بالبیّنات والأیمان فی الدّعا وی فکثرت المطالبات والمظالم فقال أیّها النّاس إنـّما أنا بشر و انتم تختصمون …(وسائل الشیعه،ج۲۷،ص۲۳۳).

۹-نک :محمد بن حسن حر عاملی ،اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات ،ج۳،باب ۳۲،ح۶۵،به بعد قم :مطبعه العلمیه ؛نجم الدین طبسی ،چشم اندازی به حکومت مهدی (عج) ، ص۱۵۹، قم:بوستان کتاب،چاپ سوم ،۱۳۸۰ش؛تفسیرو تحلیل این نصوص را در تاریخ ما بعد الظهور ،ص۵۷۲بخوانید که می فرماید : حکم داوودی حضرتش به چند وجه قابل تفسیر است :

ـ او حاکم اسلامی است و حکم حکومتی را هر گونه که می خواهد صادر می کند ؛

ـ غرضش از این گونه داوری،شناخت مردم در تبعید و تسلیم مقابل اوست؛

ـ در زمان ظهور شناخت واقعیت امور مورد تکلیف است و اگر مردم از راه های معمول و طبیعی نتوانند به واقعیت راه ببرند ،امام براساس علم خودش عمل می کند .

ونیز نک :سید محمد کاظم قزوینی ،الامام المهدی من المهد الی الظهور ،ص۴۷۷،بیروت : مؤسسه النور،چاپ اول،۱۴۱۵ق.

و نیز نک :بحارالانوار ،ج۵۲،ص۳۸۳که به نقل از علامه طبرسی می فرماید :معنای احکام اختصاصی در آن دوره و از جمله حکم به باطن ،ابطال شریعت اسلام نیست،بلکه ویژگی در نحوه عمل است که مربوط به نیازهای آن دوره است. نظیرش هم روایات مربوط به تخریب برخی مساجد از سوی آن حضرت است. اگر نتوانیم توجیه صحیحی ارائه دهیم و این روایات مستلزم نسخ شریعت باشد،باید صحت صدوری آنها را انکار کنیم .

۱۰-نک :علی اکبر مهدی پور،(بررسی چند حدیث شبهه ناک درباره عدالت آفتاب عالم تاب)،فصل نامه انتظار موعود ،ش ۱۴.

۱۱-نک : بحارالانوار ،

ج۵۲،ح۲۱-۲۱۲،۱۵۵،۸۶،۷۴،۲۵؛الکافی ،ج۷،ص۴۱۴و ۴۲۱؛روضه المتقین ،ج۶،ص۵۹.

۱۲-نک :الغیبه (نعمانی )،باب ۱۳.

۱۳-الکافی،ج۷،،ص۴۱۴.

۱۴-کامل الزیارات ،ص۳۳۲.

۱۵-سوره آل عمران ،آیه ۸۳.

۱۶-بحارالانوار ،ج۹۹،ص۱۰۱.

۱۷-دیگرروایات مربوط به سخت گیری حضرت بردشمنان و مخالفین را در منابع زیر ببینید.

در اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات ،ج۳،حدیث ۴۷با این تعبیر :کلّنا قائم بأمر الله واحد بعد واحد حتّی یجیء صاحب السّیف فإذا جاء صاحب السیف جاء بأمر غیر الّذی کان: علیاً سار فیهم بالمنّ لما علم من دولتهم و القائم یسیر فیهم بخلاف تلک السّیره لأنّه لادوله لهم )،ح۱۲۳،۸۳،۷۷،۶۳،۵۸و ۱۳۴با این تعبیر :(یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه أشهر )،ح۱۶۳در تفسیر آیه (یَومَ یَأتیِ بَعضُ آیَاتِ رَبَّکَ لَا یَنفَعُ نَفساً إِیمَانُهَا لَم تَکُن آمَنَت مِن قَبلُ أَو کَسَبَت فِی إیمَانَها خیراً )و ح ۲۲۴،۲۲۳،۱۸۰و۲۳۹در تفسیر آیه(لَو تَزَیَّلُوا لَعَذَّبنَا الَّذینَ کَفَروُا مِنهُم عَذَاباً أَلِیماً )که تفاوت سیره علی (ع) با سیره مهدی (عج)را بیان می کند . و نیز چشم اندازی به حکومت مهدی ،ص۱۳۸.

۱۸-نک :(بررسی چند حدیث شبهه ناک در باره عدالت آفتاب عالم تاب).

۱۹-باب ۲۳،۲۲،۲۱،۲۰،۱۹،۱۶،۱۳،۱۱،۱۳و۲۴.

۲۰-نک :۲۶۰،۲۵۱،۲۴۳،۲۴۱،۲۴۰و۲۶۳.

۲۱-الغیبه (نعمانی )،باب ۱۳،ح۱۶.

۲۲-الکافی ،ج۵،ص۳۳،کتاب الجهاد .

۲۳-وسائل الشیعه ،ج۱۱،ص۵۷.

۲۴-محمد حسن نجفی ،جواهر الکلام ،ج۲۱،ص۳۳۶،کتاب الجهاد ،بیروت :مؤسسه المرتضی العالمیه .

۲۵-قال الصادق (ع) ما یکون هذا الأمر حتّی لا یبقی صنف من النّاس الّا و قد ولّوا علی النّاس حتّی لا یقول قائل إنّا لو ولّینا لعدلنا ثمّ یقوم القائم بالحقّ و العدل ).(بحارالانوار ،ج۵۲،ص۲۴۴).

۲۶-نک :ماجرای همراهی اصحاب کهف و خضر و الیاس ۸:علی کورانی ،معجم احادیث الامام المهدی ،ج۲ح۳۱۲-۳۲۰و۳۵۴-۳۸۱؛منتخب الاثر،ح۱۱۹۳؛اثبات الهداه ،ج۳،ح۲۴۸،۲۴۶و۲۴۹در تفسیر آیه( لَو أنَّ لِی بِکُم قُوَّهً أَو آوِی إِلَی رُکنٍ شدِید)و ح ۲۵۹؛چشم اندازی به حکومت مهدی (عج)، ص۹۶-۱۰۵که در احادیث مذکور،حمران بن اعین و میسر بن عبدالعزیز از اصحاب رجعت شمرده شده اند و ص۱۶۸که از رجعت اصحاب کهف،سلمان،مالک اشتر،ابودجانه انصاری و مومن آل فرمون سخن گفته شده است .

۲۷-اثبات الهداه ،ج۳،حدیث ۲۴۵؛چشم اندازی به حکومت مهدی (عج) ،ص۱۳۰.

۲۸-معجم احادیث الامام المهدی ،ج۲،ح۱۳۴و۱۵۸؛چشم اندازی به حکومت مهدی (عج) ص۱۳۰،؛اثبات الهداه ،ج۲،ح۱۳۲.

۲۹-معجم احادیث الامام المهدی (عج) ج۲،ح۳۰۲-۲۹۸و ۳۲۹-۳۴۲که از ندای سماوی تا عذاب خسف بر دشمنانش سخن دارد .

۳۰-برخی روایات موجود دراین باره که از همراهی ابر و باد و برق و عبور از آب و در اختیار گذاردن سرمایه زمین به او سخن دارد ،در چشم اندازی به حکومت مهدی ،ص۸۸-۹۲جمع شده است .

۳۱-درباره تنعم امت ،نزول برکات ارضی و سماوی ،اعطای زیاد حضرت ،پیدا نشدن فقیر ،رضایت مندی مردم ،نک :معجم احادیث الامام المهدی ،ج۲،ح۱۳۹-۱۵۳؛درباره استخراج کنوز و تقسیم مال میان مردم و ظهور امنیت و فراخی روزی و ثمرات نک :منتخب الاثر ،ج۳،ح۱۱۲۷-۱۱۳۸؛ چشم اندازی به حکومت مهدی ،ص۱۹۷.

۳۲-پیش تر به روایاتی در این زمینه اشاره شد .

۳۳-نک :منتخب الاثر ،ج۳،ح۱۱۲۲در تفسیر آیه (قُل یَومَ الفَتحِ لَا یَنفَعُ الَّذِینَ کَفَروُا إِیمانُهُم وَ لَاهُم یُنظَروُن) َوح ۱۱۲۳-۱۱۲۶در تفسیر آیات دیگر؛محمد خادمی شیرازی ،جهان بعد از ظهور ،ص۹۳،انتشارات الغدیر ،چاپ دوم ،۱۳۷۰ش .

۳۴-و الله لأمرنا أبین من هذه الشمس (اصول کافی ،کتاب الحجه ،باب فی الغیبه ،ح۳و۱۲).

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *