Jamkaran Mosque is a popular pilgrimage site for Shi'ite Muslims. Local belief has it that the Twelfth Imam (Muhammad al-Mahdi) — a messiah figure Shia believe will lead the world to an era of universal peace — once appeared and offered prayers at Jamkaran.

درباره ی مسجد جمکران

   نظر مرحوم آیه اللَّه حائرى درباره مسجد جمکران

مرحوم آیت‏اللَّه حائرى نسبت به مسجد جمکران عقیده خاصى داشت و خیلى از اوقات با بعضى دوستان به آنجا مى‏رفت؛ حتى به یاد دارم که روزى فرمود: از ابتداى شهر تا مسجد جمکران را قدم کردم، و جمع آن قدمها را بیان فرمود که الان به خاطر ندارم.

در هر حال ایشان مى‏نویسد: مسجد جمکران از آیات باهرات عنایت آن حضرت است. توضیح این مطلب در ضمن چند جهت – که شاید خیلى افراد از آنها غافل باشند – ذکر مى‏گردد:

۱ – داستان آن‏که در بیدارى اتفاق افتاده است از کتاب تاریخ قم – که معتبر است – از صدوق‏رحمهاللَّه نقل شده است؛ مرحوم آقاى بروجردى که مرد دقیق و ملّایى بود مى‏فرمود: این داستان در زمان صدوق‏رحمهاللَّه واقع شده است، و نقل او دلالت بر کمال صحّت آن دارد.

۲ – داستان مشتمل بر جریانى است که مربوط به یک نفر نیست؛ زیرا صبح که مردم بیدار مى‏شوند مى‏بینند که زمین با زنجیر علامت گذاشته شده است. این زنجیرها به درخواست خود جناب حسن به عنوان علامت مسجد کشیده شده بود تا مردم باور کنند، این زنجیرها تا مدتى در منزل سیّد محترمى – که ظاهرا سید ابوالحسن الرضا نام داشت – بوده و مردم به آن استشفاء مى‏نمودند و بعدا بدون هیچ جهت طبیعى مفقود مى‏شود.

ایشان بعد از ذکر سه دلیل دیگر مرقوم داشته است:

۶ – متن دستور موافق با ادلّه دیگر است، زیرا هم نماز تحیّت مسجد، هم نماز صد بار إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیّاکَ نَسْتَعین و هم تهلیل و هم تسبیح حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام در روایت وارد شده است.

۷ – این دو داستان(۱) که مشهود یا مثل مشهود خودم بود، و داستانهاى دیگرى هست که فعلا تمام خصوصیات آن را در نظر ندارم.

۸ – با آنکه در آن موقع زمین بى ارزش بوده است، فقط یک مساحت کوچکى مورد دستور قرار گرفته است که ظاهرا حدود سه چشمه از مسجد فعلى است که در زمان ما خیلى بزرگ شده است.

نگارنده که خالى از وسوسه نیستم و خیلى خوش بین به نقلیات مردم نمى‏باشم، از این امارات قطع به صحت این مسجد مبارک دارم. و الحمدللَّه على ذلک وعلى غیره من النعم التى لاتحصى.(۲)

تحلیل حقوقى در کلام استاد

نگارنده مرقوم مى‏دارد: دلیل هشتم ایشان مبتنى بر امرى است که حقوقدانان و جرم شناسان در کشف جرایم به آن تکیه مى‏کنند. و آن این است که ارتکاب خلاف (جعل، خیانت، قتل و غیره) علاوه بر عنصر مادى (نفس واقعه) و عنصر قانونى، نیاز به عنصر معنوى (سوء نیّت) هم دارد. اگر در بررسى‏ها مشخص شد که انگیزه‏اى وجود ندارد، احتمال تعمّد در ارتکاب خلاف، مردود مى‏گردد.

مثلا قتلى توسط شخصى واقع شده، قاتل مى‏گوید: قتل در اثر خطا و اشتباه به وقوع پیوسته است، امّا اولیاء دم ادعاى عمد دارند. در اینجا دادرسان تحقیق و کارشناسان جرایم، سوابق قاتل و مقتول را از ابتداى آشنایى قاتل و مقتول به طور دقیق بررسى مى‏کنند؛ هرگاه ثابت شد که غیر از دوستى رابطه دیگرى در کار نبوده و هیچ کس از نفوذ حقد و حسد و مشاجره و تنازع و مخاصمه مادى و معنوى آنان خبر ندهد، عنصر معنوى جرم که سوء نیت مى‏باشد منفى اعلام مى‏گردد. در نتیجه، حادثه قتل از چهره عمدى بودن خارج مى‏گردد.

درباره حدیث جمکران، انگیزه جعل، جز گرفتن حدود صد متر زمین از حسن‏بن مسلم جمکرانى، توسّط شخص صالحى به نام حسن‏بن مثله، چیز دیگرى به نظر نمى‏رسد. احتمال این انگیزه به قدرى موهوم است که قابل اعتنا نیست، زیرا در متجاوز از هزار سال قبل و در محدوده یک روستا، صد متر زمین ارزشى نداشته است تا کاروانى متشکّل از حسن‏بن مثله در جمکران، و عالمى به نام سید ابوالحسن الرضا در قم، و صاحب کتاب مونس‏الحزین، و جمعى از بیماران و حاجتمندان قم و فرزندان سید ابوالحسن، دست به دست هم بدهند و با جار و جنجال براى گرفتن صدمتر زمین به نفع یک مسجد غوغا به پا کنند.

بنابراین؛ أصاله الصحه در نقل جارى مى‏شود، و به احتمال واهىِ جعل و تزویر اعتنا نمى‏گردد.

چکیده بحث راجع به سیر تاریخى و قداست مسجد جمکران

از آنچه مرقوم شد این نتایج به دست مى‏آید:

۱ – نام مسجد جمکران در زمان سابق مسجد قدمگاه صاحب الزمان‏علیه السلام بوده، چنان که مرحوم ارباب به آن تصریح نموده است.

۲ – این مسجد علاوه بر قداست ذاتى (مسجد بودن) داراى معنویت فوق العاده، و محل استجابت دعا و بروز کرامات، و تشرّف بعضى از اولیاءاللَّه به محضر مقدّس مولاى عالم حضرت مهدى – ارواحنا فداه – و رفع اضطرار و پریشانى بعضى از مضطرین است، ولى هیچ تضمینى بر این امور در روایات و دستورات دینى وجود ندارد. بنابراین نباید مردم را به طور جزم به این امور امیدوار کرد.

۳ – حدیث تأسیس مسجد جمکران به شرحى که مرحوم حاجى نورى و دیگران مرقوم داشته‏اند، منقول از کتاب مونس‏الحزین ابو على شهید سعید محمّدبن حسن فتّال نیشابورى است. بنابراین، بعضى از شبهات خود به خود بر طرف مى‏شود.

۴ – حدیث مذکور از نظر محتوا موافق عقل و نقل است و با قواعد ثابت نیز سازگارى دارد و نماز تحیّت و نماز امام زمان‏علیه السلام نیز از مصادیق بارز قاعده تسامح در ادلّه سنن مى‏باشند.

۵ – این حدیث از جهات تاریخى خبرى است واحد، و حجّیت آن مبتنى بر مبانى اصولى است. هرگاه کسى خبر واحد را در اُمور تاریخى نیز حجّت بداند و طریق حدیث را هم معتبر بشناسد، مى‏تواند آن را به معصوم نسبت دهد.

۶ – این مسجد از قدیم مورد توجه علماى بزرگ و مراجع عالیمقام بوده و هست.

۷ – باید توجه داشت که این مکان مسجد است نه زیارتگاه، و براى شب‏هاى چهارشنبه از نظر ادله امتیازى وجود ندارد.

۸ – نسبت دادن این حدیث به ترجمه تاریخ قم از کتاب مونس‏الحزین بنا به ظنّ قوى ناشى از اشتباه بعضى از نویسندگان نسخه خطى است. آنها مطلبى را که در حاشیه بوده به خیال اینکه از مؤلف متن است در متن کتاب مرقوم داشته‏اند و این امر به تدریج به سایر نسخه‏ها نیز سرایت نموده است.

۹ – گرچه از تاریخ قم فقط ترجمه پنج باب آن مانده است، ولى هشت باب از ترجمه آن ، نزد صاحب انوار المشعشعین و بعضى دیگر وجود داشته است(۳).

۱۰ – گرچه از کتاب نجم الثاقب حاجى نورى استفاده مى‏شود که ایشان حدیث را بدون واسطه از تاریخ قم نقل کرده است، ولى در کتاب جنّه المأوى(۴) و کلمه طیبه(۵) مرقوم داشته است که آن را از مجموعه‏اى که به قلم مرحوم سید نعمت‏اللَّه جزایرى نگارش یافته، روایت کرده است.

۱۱ – نقل مرحوم محمد تقى بیک ارباب، قبل از تألیف کتاب‏هاى حاجى نورى است؛ بنابراین، مأخذِ نقل ایشان، کتابهاى قبل از حاجى نورى است، و این امر بر اعتبار حدیث  و تعدد منابع آن مى‏افزاید.

موقعیّت مسجد مقدّس جمکران در زمان صفویّه و قاجاریّه

در کتاب انوار المشعشعین چنین آمده است: از سنگ تاریخى که در آنجا مى‏باشد، چنین برمى‏آید که شخصى به نام اکبر شاه در سال ( ۱۱۱۶) آن را تعمیر کرده است. اکبر شاه در میان قلعه جمکران منزل داشته است، و این شعر به عنوان تاریخ تعمیر اکبر شاه بر آن سنگ نوشته شده بود:

بود کامل، از پى تاریخ پیر عقل گفت

قائم آل محمّد را قدمگاه است این

تا آنکه در این ازمنه که مخروبه شده بود، حاج علیقلى جمکرانى به مقدار سیصد تومان خرج نموده و یک طرف مسجد را تعمیر کرد و باقى مسجد مخروبه بود، تا آن زمان که در اوایل سلطنت مظفر الدین شاه قاجار، جناب مستطاب میرزا على اصغر خان از صدارت معزول شد و به قم آمد؛ ایشان مدتى در قم ماند و در آن ایام مسجد شریف را تعمیر نمود و عمارات و حجرات چندى در آنجا ساخت …

سید عبد الرحیم، خادم مسجد گوید: در حال حاضر دو سه خروار تخم افشان زمین که در اطراف مسجد جمکران است وقف آن مسجد مى‏باشد، و فعلاً در تصرف ایشان (آقا سیّد عبد الرحیم) است(۶).

 (۷)نگارنده گوید: مرحوم ناصر الشریعه ماده تاریخ فوق را  ۱۱۵۸دانسته است.

موقعیت مسجد مقدّس جمکراندر سى سال پیش ( ۱۳۹۰قمرى)

نگارنده به خاطر دارد که حدود سى سال قبل مسجد جمکران در محوطه‏اى کوچک قرار داشت، و اطراف آن حجرات معدودى به صورت اطاق‏هاى مدارس دینى براى سکونت واردین ساخته شده بود و معمولاً فقط  در شب و روزهاى جمعه و شبهاى خاص، عدّه اندکى از صالحان و عابدان و افراد مضطر و پریشان به آنجا مى‏رفتند و در غیر این ایام کسى در آنجا دیده نمى‏شد.

در یکى از لیالى متبرکه ماه رجب، نگارنده با چند تن از دوستان، پیاده به مسجد مشرّف شدیم و شب را به احیاء گذراندیم و به قصد روزه فرداى آن، سحرى آماده نمودیم. آن شب جز ما چند نفر، شخص دیگرى آنجا نبود.

آب انبار کوچکى در کنار مسجد بود که آبش چندان تعریف نداشت، حفره‏اى به نام چاه صاحب الزمان‏علیه السلام بود که روى آن را با پنجره‏اى آهنى گرفته بودند و از شکافهاى آن عریضه به داخل چاه مى‏انداختند. جاده آن خاکى و نوعا افرادى که عازم آنجا مى‏شدند پیاده مى‏رفتند.

کوتاه سخن، این مسجد با آن سابقه کهن و گزارشات تاریخى و روایى، رونق چندانى نداشت و جز افراد خاص، کسى به آنجا نمى‏رفت (و این امرى است که انگیزه جعل را منتفى مى‏سازد، زیرا تا پول و مقام و منصب در کار نباشد، انگیزه جعل به وجود نمى‏آید) در عین حال افراد معدودى در گرما و سرما مقید بودند که رابطه خود را با این مکان مقدّس حفظ نمایند.

مرحوم حاج شیخ مرتضى انصارى قمى که واعظى زبردست بود، در منبر مسجد امام حسن‏علیه السلام قم فرمود: من مقید بودم شبهاى جمعه را جمکران باشم، در یکى از شب‏هاى زمستانى در مسجد بیتوته کرده بودم. برف هم مى‏بارید. خوابیدم و نیاز به غسل پیدا کردم. به تنهایى در دل شب در جاده پر از برف پیاده آن هم با نعلین به قم آمدم و بعد از انجام غسل مجددا به مسجد برگشتم و به عهد خود وفا کردم.

از حرفهاى ایشان استفاده مى‏شد که جاذبه منبر او در اثر آن پایدارى بوده است.

این گستردگى فعلى و توجه توده مردم به طورى که از سراسر کشور در شب‏هاى چهارشنبه و جمعه به آنجا هجوم مى‏آورند، مربوط به سى سال اخیر است. سبب آن کسادى و علت این رواج بى سابقه چیست؟ هر کسى چیزى را معرفى مى‏کند، ولى مجموع امور ذیل مى‏تواند در رواج وتوجه مردم دخیل باشد.

۱ – وجود وسائل حمل و نقل

۲ – آسفالت جاده و امکانات رفاهى

۳ – گرفتارى و پریشانى مردم عصر حاضر که هر شخص دهها گرفتارى طاقت فرسا دارد، و چون گرفتاران از راههاى مادى و اسباب عادى مأیوسند، به اماکن مقدّسه مخصوصا به این مکان شریف رو مى‏آورند.

در هر حال وظیفه روحانیت و هیئت محترم امناى مسجد است که از این گرایش بى سابقه به طور صحیح استفاده کنند، و با امر به معروف و نهى از منکر و تصحیح عقاید و ترویج اخلاق حسنه از این جمعیت انبوه، عاشقان و دلباختگانى عارف براى حضرت مهدى – ارواحنا فداه – تربیت نمایند.

أللهُمَّ اجْعَلنا مِنْ أَعْوانِهِ وَأَنْصارِهِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ.

چند دیدگاه از صاحب کتاب انوار المشعشعینالف: درباره تاریخ قم

مرحوم حاج شیخ محمّد على قمى، صاحب کتاب انوار المشعشعین که در سال ( ۱۳۰۲) قمرى به تألیف آن کتاب اشتغال ورزیده است، تصریح کرده که وى به هشت باب از ترجمه تاریخ قم دست یافته است. آن چنان که مرحوم حاجى نورى از ریاض العلماء نقل کرده است، وى فرموده است: صاحب ریاض(۸) العلماء نیز به هشت باب از ترجمه تاریخ قم دست یافته است.

در حالى که علامه مجلسى‏رحمهاللَّه، با آن همه امکانات تنها به پنج باب از ترجمه کتاب دست یافته است و در حال حاضر نیز، بیش از همان پنج باب موجود نیست.

ب: درباره کتاب خلاصه البلدان

وى در مقدمه کتابش مى‏نویسد: کتاب خلاصه البلدان از تألیفات صفى الدین محمّدبن محمّدبن هاشم حسینى رضوى قمى است که خود در اول کتاب مى‏نویسد: از سال  ۱۱۷۹به خواهش ملّا محمّد صالح(۹) معلم قمى آن را تألیف نمودم.

ایشان در بخش دیگرى از کلام خود مى‏نویسد: صفى الدین رساله‏اى مى‏نویسد که مشتمل بر مقدارى از اخبار قم، و حدیث خبر دادن امیر المؤمنین‏علیه السلام به پسر یمانى از شرافت زمین قم و کیفیّت بناء مسجد جمکران و اسم آن را خلاصه البلدان گذارده است.

ج: درباره مسجد جمکران

وى مى‏نویسد: مخفى نماند که یکى از مواضع مشرفه و مساجد مقدّسه قم، مسجد جمکران است که حضرت حجّت‏علیه السلام را در آن مقام دیده‏اند، و حضرت امر به بناء مسجد نموده است، و چه مقدار از آیات(۱۰) الهى و معجزات و نوادر کرامات در آن مکان مقدّس دیده شده که باعث حیرت است.

د: درباره حدیث فرزند یمانى

وى حدیثى را ازکتاب خلاصهالبلدان به‏نقل از کتاب مونس‏الحزین نقل کرده است که خلاصه حدیث چنین است:

امیر مؤمنان على‏علیه السلام به پسر یمانى فرمود:

قائم آل محمّدعلیه السلام از شهر قم ظهور مى‏کند و مردم را دعوت به حق مى‏کند، و همه خلایق از شرق و غرب به سوى آن شهر حرکت مى‏کنند، و اسلام تازه گردد … و رایت (پرچم) در این کوه سفید بزنند به نزد دهى کهن که در جنب مسجد است و آن را جمکران خوانند(۱۱).

وى در این کتاب پنج کرامت از سیّد عبدالرحیم، خادم مسجد جمکران نقل نموده و چون او را توثیق نکرده است از درج آن خوددارى مى‏شود.

نگارنده گوید: کتاب خلاصه البلدان به سعى فاضل معاصر جناب آقاى سید حسین مدرسى طباطبائى – از دوستان قدیمى نگارنده – در سال  ۱۳۹۶قمرى به چاپ رسیده است، وى به دو نسخه خطى ناقص از این کتاب دست یافته است که فاقد خبر مسجد و خبر پسر یمانى است؛ از ایشان امید بود که با تتبّع بیشتر به نسخه کامل دست مى‏یافت و در نتیجه، خدمت بیشترى را ارائه مى‏داد.

وضع فعلى مسجد جمکران و برنامه ریزى براى آینده

در حال حاضر فضاى مسجد و اطراف آن صدها هزار متر مربع را است.

در گزارشى آمده است که طبق طرح تصویبى سال  ۱۳۷۶شمسى، طرح جامع مسجد شامل چهار صد هکتار اراضى منطقه  است که حدود چهل هکتار (چهارصد هزار متر) محدوده داخلى مسجد پیش بینى شده است. در بخش دیگر این گزارش آمده است که سالانه حدود پانزده میلیون نفر به مسجد جمکران(۱۲) مى‏آیند.

مشاهدات عینى نگارنده در شهریور ۱۳۷۸

چون نوبت به بیان وضع مسجد در حال حاضر رسید، براى اینکه چیزى را بدون تحقیق ننویسم، عصر روز سه شنبه نهم شهریور ( ۱۳۷۸) شمسى، مطابق با پانزدهم جمادى الثانى ( ۱۴۲۰) قمرى، ابتدا با بعضى از دوستان از کوه خضر دیدن نمودم. این کوه حدّ فاصل بین قم و جمکران است و حدود سه کیلومتر با جمکران فاصله دارد. راه این کوه در حال حاضر منحصر به جاده‏اى است که از شهرک امام خمینى به آن کوه منتهى مى‏شود. از پایین که نگاه شود، چندان مرتفع نیست، ولى از بالاى آن بسیار مَهیب و مرتفع به نظر مى‏رسد، وقتى از بالا به پایین نگاه شود گویا از هواپیما به زمین نگاه مى‏شود. آن چنان حیرت آور و وحشت‏انگیز است که پایین آمدن را بر انسان دشوار مى‏سازد.

افضل‏الملک که در سال ( ۱۳۱۰) قمرى از این کوه دیدن کرده است مى‏نویسد: وجه تسمیه این کوه به خضر این است که مى‏گویند: در اینجا حضرت خضر دیده شده است. وى مى‏نویسد: از قدیم اوتاد و(۱۳) اقطاب در آن کوه به اعتزال به سر مى‏بردند.

در بالاى کوه مسجد کوچکى است، داراى محراب و جالب توجّه. نگارنده نماز مغرب را در آنجا خواندم. صاحب کتاب انوار المشعشعین که در سال ( ۱۳۰۲) قمرى به تدوین آن کتاب اشتغال داشته است مى‏گوید: شخصى نذر کرد که هرگاه حاجتش روا شود براى بالا رفتن به آن کوه پلّه بسازد، چون حاجت روا شد،(۱۴) سیصد پلّه براى آن کوه درست کرد.

ولى در حال حاضر، جاده را به صورت مارپیچ درست کرده‏اند و انسان به آسانى مى‏تواند بالا رود. قلّه کوه را هم تسطیح نموده‏اند، به طورى که جمع زیادى مى‏توانند در بالاى کوه اجتماع کنند. از قرار مسموع در سال گذشته، بعضى از ارگانهاى دولتى در آنجإ؛کک مراسم خواندن دعاى عرفه را بپا داشتند. در هر حال این کوه حیرت افزا و دیدنى است. کسى که مکّه را دیده و به جبل النور رفته باشد در بالاى این کوه به یاد غار حرا مى‏افتد.

در بالاى کوه احساس معنویّت مى‏شود و تمام شهر و اطراف آن به خوبى دیده مى‏شود. خصوصیات آن کوه قابل توصیف نیست. امکانات عیّاشى در آنجا وجود ندارد، لذا هر نوع شایعه مرکزیت آن کوه براى گناه تکذیب مى‏شود.

بعد از اداى فریضه مغرب، راهى مسجد جمکران شدیم. حدود نیم ساعت از شب گذشته بود که وارد شبستان مسجد شدم. به سختى توانستم جایى براى نماز عشا پیدا کنم. بعد از فریضه عشاء براى بررسى اوضاع از شبستان خارج شدم. تمام فضاى رو باز اطراف مسجد که چندین هزار متر مربع مى‏باشد، زیر پوشش جمعیت بود.اکثر مردم به نماز و دعا مشغول بودند و هر دقیقه به عدد آنان اضافه مى‏شد.

از آنجا، راهى درمانگاه مجلّل و مجهّز مسجد جمکران شدم. آمارى از دکترهاى متدیّن که رایگان براى معاینه و نسخه نویسى به آن درمانگاه مى‏آیند در تابلوى بزرگى نوشته شده بود. داروخانه‏اش دایر و فضایش مملوّ از مسافر بود.

بعد از مدّتى کوتاه به طرف مسجد آمدم. صدها دستگاه وسیله نقلیه از کوچک و بزرگ در بیابانهاى اطراف به چشم مى‏خورد. سیل خروشان جمعیت رو به افزایش بود و از بلندگوهاى مسجد صداى قرآن طنین انداز بود.

بعد از دیدار با بعضى از اعضاى هیئت مدیره و صرف شام، مجدّدا از فضاى روباز مسجد مسیر خروجى را طى کردم. با دقت وضع مردم را زیر نظر گرفتم. اکثر آنان مشغول دعا و نماز و عبادت بودند. مجموع این وضعیت در داخل فضاى روباز، منظره مسجد الحرام و منظره منى و عرفات را در ذهن انسان تداعى مى‏نمود. در این هنگام، مدح امام زمان از بلندگوى مسجد پخش مى‏شد. اوضاع سمعى و بصرى آن چنان جذّاب بود که قابل توصیف نیست. از داخل تاکسى مشاهده کردم که یک روحانى محاسن سفید، از دیدن این منظره و شنیدن مدح امام زمان‏علیه السلام آن چنان به وجد آمده که گویى به طرف مسجد پرواز مى‏کند و با ریختن اشک چشم و تکان دادن دستها گویا امام را مى‏بیند. خلاصه چنان از خود بیخود بود که این بنده سنگدل را به گریه انداخت.

از بعضى در مقام انتقاد شنیده مى‏شود که به بهانه جمکران، بعضى از مردم راهى صحنه گناه مى‏شوند. پاسخ ایشان مثل مشهور است: براى یک بى نماز، درِ مسجد بسته نمى‏شود. از یک اجتماع چند هزار نفرى نباید توقّع عصمت داشت. انجام چند جرم یک امر طبیعى هر اجتماع است.

اشکال تراشان بیایند اشکال را برطرف کنند و از این جمعیت که با هزینه خود از اطراف کشور به این مکان مى‏آیند با امر به معروف و نهى از منکر و تبلیغات صحیح بهره بردارى کنند. این اجتماع عبادى در هر مکانى باشد آن مکان، مقدّس مى‏شود و در هر بیابانى که فریاد و ضجّه بلند نمایند، جاى استجابت دعا مى‏گردد. همه باید جمع شویم از افراط و تفریطها و اسراف کاریها، تجملات و خود سریها بکاهیم و آن چنان را آن چنان‏تر بنمائیم.

اى به کشور ایمان، شهریار بى همتا!

وى به عرصه امکان، گنج علم سبحانى!

آیت خدایى تو، جان مصطفایى تو

قلب مرتضایى تو، هفت سرّ قرآنى

هم نهانى و هم پیدا، در مَثَل چو خورشیدى

گر چه از نظر چندى است زیر ابر پنهانى

اى عجب به پنهانى، مى‏زند ره دلها

نرگست به شهلایى زلفت از پریشانى!

از رخت نقاب افکن، راز عالمى بگشا

تا عیان شود بر خلق، سرّ اوّل و ثانى

حال ما مسلمانان، در هم است و بى سامان

درد ما شود درمان، از لبت به آسانى

خاطرِ الهى را از رخت چون ماه افروز

کز غمت شب هجران، در هم است و ظلمانى

ذکر چند کرامت

توکّل و اطمینان به استجابت دعا در مسجد جمکران

جناب مستطاب آقاى حاج حبیب اللَّه بیگدلى (از اخیار قم و والد محترم صدیق مکرّم جناب آقاى حاج شیخ مهدى بیگدلى) فرمود: مرحوم آقاى حاج شیخ عباس قمى -محدّث معروف- برادرى داشت به نام حاج مرتضى، این مرد کاسب بود و چندان سوادى نداشت، امّا بسیار متدیّن و خوش عقیده بود. روزى همسرش مى‏گوید: براى دخترمان رفته رفته باید جهیزیه فراهم کرد. وى در جواب مى‏گوید: فعلاً وقت شوهر کردن او نیست. هر زمان به سنّ مقتضى رسید، به مسجد جمکران مى‏روم و ترتیب کار را مى‏دهم. بعد از چند سال همسرش مى‏گوید: حالا وقت تهیه جهیزیه است، زیرا دختر به سن شوهردارى رسیده است.

حاجى مى‏گوید: رفتم مسجد جمکران تا ترتیب کار داده شود. مسجد مى‏رود و شب را بیتوته کرده، دعا و توسّل لازم را به عمل مى‏آورد. فرداى آن شب پیاده برمى‏گردد. در اثناى راه، از درخت توتى که هنگام بهره برداریش رسیده بود استفاده مى‏کند و سپس، زیر آن درخت مى‏خوابد. بعد از استراحت راهى منزل مى‏شود. وقتى وارد مى‏شود مشاهده مى‏کند که مرحوم آیت اللَّه سید صدر الدین صدر موسوى، از علماى بزرگ قم، با طلبه جوانى در اتاق نشسته‏اند. مرحوم آقاى صدر مى‏فرماید: کجا بودى؟ نزدیک یک ساعت است به انتظار تو هستم. ایشان جریان را گزارش مى‏دهد.

مرحوم آقاى صدر مى‏فرماید: من آمده‏ام تا دخترت را براى این روحانى جوان خواستگارى کنم؛ تمام مخارج عقد و عروسى و جهیزیه با خودم مى‏باشد. از دخترت اذن بگیر؛ در صورتى که موافقت نماید عقد ازدواج را جارى کنم. ایشان مطلب را با همسر و دخترش در میان گذاشته موافقت آنان را جلب مى‏کند و در همان مجلس، عقد نکاح جارى مى‏شود و تمام هزینه را مرحوم صدر مى‏پردازد و پس از یک(۱۵) هفته، مجلس عروسى برگزار مى‏گردد. وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.

داستان حاج سید مرتضى حسینى

صدیق مکرّم آقاى حاج سید عباس حسینى (واعظ) که چند ماه قبل مرحوم شد از پدرش مرحوم سید مرتضى حسینى که از تربیت شدگان مرحوم حاج شیخ محمّد تقى بافقى است، جریانى را نقل کرد؛ از ایشان خواستم آن را بنویسد، قبول فرمود. چکیده آن نوشته که نزدم موجود است این چنین است:

مرحوم سیّد مرتضى، منزل مسکونى خود را به یکصد و هشتاد تومان به طور اقساط پنج ماهه، خریدارى کرده و در سر رسید اوّلین قسط با تهى دستى روبرو مى‏شود. به مسجد جمکران رفته و به امام زمان‏علیه السلام متوسّل مى‏شود.

مرحوم حاج اسداللَّه خرّاز قمى که از دوستان متدیّن مرحوم سیّد مرتضى بوده و حدود چهل سال سیّد براى او روضه هفتگى مى‏خوانده، او را دیدار کرده و مى‏گوید که در خواب از طرف حضرت ولى عصرعلیه السلام مأمور شدم اقساط خانه‏ات را بپردازم (ظاهرا حاج اسداللَّه از اصل خرید خانه هم بى خبر بوده) سیّد قبول مى‏کند و تمام اقساط منزل به برکت توسّل به حضرت بقیه اللَّه توسط حاج اسداللَّه پرداخت مى‏گردد.

 

مرحوم حاج سید عبّاس مى‏گفت: آقاى حاج اسداللَّه، پدرم را وصىّ خود قرار داد. بعد از فوت حاجى، پدرم تمام مراسم واجب و مستحب را براى او انجام داد. آن شب بر اثر خستگى، بعد از نماز مغرب و عشا خوابش گرفت. نیمه شب از جا برخاست. خیال کردم ناخوش است. گفتم: چه شده؟ گفت: الآن حاج اسداللَّه را خواب دیدم. به من گفت: همه کارها را انجام دادید، مگر نماز لیله الدفن را، تا دیر نشده برخیز آن را هم به جا آور. حال مى‏خواهم آن نماز را بخوانم. پدرم به من گفت: سیّد عباس، ببین حاجى در شب اوّل قبرش چقدر فراغ خاطر دارد.

 

 پاورقی

(۱) منظور دو داستانى است که در صفحات قبل گذشت.

(۲) به نقل از کتاب خاطرات که به خط ایشان نوشته شده است.

(۳) ناگفته نماند که ظاهر کلام مرحوم علامه مجلسى در جلد اول بحار الانوار، ص  ۴۲و نیز ظاهر کلام صاحب ریاض العلماء در ج  ۱ص  ۳۱۸این است که ترجمه تمام کتاب نزد آنان بوده است.

(۴) جنه المأوى، حکایت هشتم (این کتاب ضمیمه جلد  ۵۳ بحار چاپ گردیده است.

(۵) کلمه طیّبه حاجى نورى ص  ۴۶۱ انتشارات کتابفروشى اسلامیه.

(۶) انوار المشعشعین، ج  ۱ ص .۲۰۱

(۷) کتاب تاریخ قم از ناصر الشریعه، ص ۱۴۸

 (۸) انوار المشعشعین ج  ۱ص .۳

 (۹) همان، صفحه .۴

(۱۰) همان، صفحه .۱۸۸

 (۱۱) همان، صفحه  .۱۸۸نگارنده گوید: ظهور از شهر قم محمول بر ظهور بعد از مکه است.

 (۱۲) خبرنامه مسجد مقدّس جمکران، شماره اول، فروردین  ۱۳۷۸ ص  ۲۸و .۲۹

 (۱۳) تاریخ و جغرافیاى قم، نوشته افضل‏الملک، ص .۶۴

 (۱۴) انوار المشعشعین، ص .۱۹۱

(۱۵) سوره طلاق، آیه .۳

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *