خانه / مقالات / مهدویت / دوران غیبت و انتظار / انتظار موعود / امیرالمؤمنین علیه السلام در باره دوران پس از ظهور مهدى علیه السلام فرمود:

امیرالمؤمنین علیه السلام در باره دوران پس از ظهور مهدى علیه السلام فرمود:

و امیرالمؤمنین علیه السلام در باره دوران پس از ظهور مهدى علیه السلام فرمود:

 (یُقذف فى قلوبهم العلم، فلایحتاج مؤمن إلى ماعند اخیه من علم)(۱).

 (دانش در دلهاى مؤمنین انداخته مى شود، در آن زمان مؤمن، نیازى به دانش برادر ایمانى خویش پیدا نمى کند).

۷ ـ رشد عقلى:

امام باقر علیه السلام فرمود: (اذا قام قائمنا وضع اللّه یده على رئوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم)(۲).

 (آن زمان که قائم ما علیه السلام قیام کند، خداوند دستش را بر سر بندگان گذارد و بدین وسیله عقول آنان را جمع کند و سامان بخشد و فکر و اندیشه آنان را کامل گرداند).

اگر پذیرفته باشیم که (همه خوبى ها را به عقل مى توان دریافت)(۳).

و (دین انسان به عقل اوست و هر که عقل ندارد دین ندارد)(۴).

و (عقل راهنماى انسان مؤمن است)(۵).

و (دین شخص، استقامت نیابد مگر آنکه عقل وى استقامت یابد)(۶).

و دین شخص را باید به میزان عقل او سنجید که (نباید اسلام کسى شما را به شگفت آورد، مگر زمانى که کنه و عمق عقل او را در یابید)(۷).

و ارزش عمل خیر را باید به مقدار عقل شخص دریافت که (مردم کارهاى شایسته مى کنند، امّا پاداش خویش را روز قیامت به قدر عقولشان دریافت مى دارند)(۸).

اگر کلام پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم را ـ در آنچه نسبت به اهمیت عقل و نقش حیاتى آن ذکر شد ـ باور داشته باشیم، بهترین ره آورد ظهور حضرت مهدى علیه السلام را در همین ویژگى جستجو مى کنیم. از آن رو که ریشه همه مشکلات ما ـ در نفس ابتلاى به غیبت و در خسارتهایى که به دنبال غیبت مولایمان دامنگیرمان شده ـ در کم سویى نور عقل، و تیرگى آیینه اندیشه صحیح است.

۸ ـ امنیّت و آسایش:

در زمان او (گوسفند وگرگ) و (گاو و شیر) و (انسان و مار) به امنیت مى رسند(۹) از صحف ادریس علیه السلام نقل شده:

 (در زمان خروج قائم آل محمد صلى الله علیه وآله وسلمامنیت به زمین بخشیده مى شود، ضرر رسانیدن و ترس از یکدیگر از بین مى رود. درندگان و حیوانات اهلى بین مردم زندگى مى کنند و برخى از آنان برخى دیگر را آزار نمى رسانند)(۱۰).

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: (تمشى المرئه بین العراق و الشام لاتضع قدمیها اِلاّ على النبات و على رأسها زینتها. لایهیجها سبع ولاتخافه)(۱۱).

 (در دولت حضرت مهدى علیه السلام زنى بین عراق و شام راه مى پیماید در حالى که گامش را ـ از کثرت آبادانى زمین ـ جز بر سبزه و گیاه نمى نهد. و با اینکه زینت و زیور خویش را بر سر و چهره دارد هیچ درنده اى به او حمله نمى کند و آن زن ـ در اثر اطمینان به امنیّت موجود ـ ترسى به دل راه نمى دهد).

۹ ـ یگانگى و اتحاد و محبّت:

امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول اللّه صلى الله علیه وآله وسلم مى پرسد: آیا مهدى علیه السلام از بین ما، خاندان محمد صلى الله علیه وآله وسلم است یا از غیر ماست؟ رسولخدا مى فرماید:

 (نه; بلکه از بین ماست. خداوند دین را به او خاتمه مى بخشد چنانکه به ما آغاز فرمود. و مردم به وسیله او از فتنه ها رهایى مى یابند چنانکه به وسیله ما از شرک نجات یافتند. و خداوند به وسیله او بعد از دشمنى و فتنه، الفت برادرانه ایجاد مى کند چنانکه بوسیله ما بعد از دشمنى شرک، الفت در دین ایجاد فرمود.)(۱۲)

و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: (و یؤلّف به بین القلوب المختلفه)(۱۳).

 (و خداوند به وسیله حضرت مهدى علیه السلام بین دلهاى مخالف، الفت و دوستى ایجاد مى کند).

و در حدیثى دیگر فرمود: (لوقد قام قائمنا، لأنزلت السماء قطرها ولأخرجت الأرض نباتها و اذهبت الشحناء من قلوب العباد)(۱۴).

 (اگر قائم ما قیام نماید، آسمان، بارانش را نازل کند و زمین، گیاهانش را برویاند و کینه و دشمنى و ستیزه جویى از دلهاى بندگان برود).

۱۰ ـ تطهیر زمین از گناه:

امام صادق علیه السلام در بیان حال مردم پس از ظهور مهدى علیه السلام فرمود:

 (و لا یعصون اللّه عزّوجلّ فى ارضه)(۱۵). در زمین به نافرمانى خدا نمى پردازند.

پرتوى از فرمایشات نورانى قائم آل محمد صلى الله علیه وآله

کلام جانبخش حضرت مهدى علیه السلام ، که در ضمن دیدارهایى با موالیان حقیقى و شیعیان خاص، یا در توقیعات شریفه از ناحیه مقدسه آن بزرگوار صادر شده است، در همه ابعاد، الهام دهنده، راهگشا، تعهّد بخش و حرکت آفرین است.

تدبّر در نمونه هایى از سخنان حضرت، مى تواند شیوایى و غناى معجزه آساى آن را به ما بشناساند و در راستاى شناخت بیشتر آن امام کریم و عمل به خواسته هاى خدا جویانه وارشادات حکیمانه ایشان، یاریگرمان باشد.

معرّفى خویشتن

یگانه مظهر الهى: (انا بقیّه اللّه فی أرضه).

من یگانه مظهر و الهى باقیمانده در زمین هستم(۱۶).

حجّت خدا: (انا حجّه اللّه على عباده).

من حجّت خداوند بربندگان اویم(۱۷).

پایان بخش سلسله وصایت: (انا خاتم الأوصیاء).

من آخرین وصىّ پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و پایان دهنده سلسله وصایت مى باشم(۱۸).

قیام کننده:   (انا القائم من آل محمّد صلى الله علیه وآله وسلم ).

من، قیام کننده از خاندان پیامبر خدا حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلمهستم.

احیاگر عدلت: (انا الّذى أخرج فى آخر الزّمان بهذا السّیف فاملأ الارض عدلا وقسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً).

من با این شمشیر در آخر زمان قیام مى کنم و زمین را از عدالت و داد، آکنده مى سازم چنانکه از بیداد و ستم پر شده باشد.

انتقام گیرنده: (انا بقیّه اللّه فى أرضه والمنتقم من اعدائه).

من یگانه مظهر الهى، باقیمانده در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدایم(۱۹).

مظهر و همراه حقّ: (ولیعلموا أنّ الحقّ معنا وفینا).

همگان بدانند که به راستى حقّ با ما و نزد ماست(۲۰).

نقش خویش در حفظ و هدایت مردم

واسطه دفع بلاها: (بى یدفع اللّه البلاء عن اهلى و شیعتى).

 (به وسیله من است که خداوند عزّوجلّ بلا و مصیبت را از اهلبیت و شیعیان من دور مى گرداند.)

سبب امنیّت: (إنى لامان لأهل الأرض کما أنّ النّجوم أمان لاهل السّماء).

 (همانا من موجب امنیّت براى اهل زمین هستم چنانکه ستارگان سبب امنیّت اهل آسمانهایند).

 

یاد کرد و مراعات: (انّا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم اللاَّْواء واصطلمکم الاعداء).

ما در مراعات حال شما کوتاهى نمى کنیم و یادتان را از خاطر نمى بریم و اگر جز این بود بلاهاى سنگین بر شما وارد مى شد و دشمنان، شما را نابود مى کردند.

مواظبت و مراقبت: (انّا یخیط علماً بأنبائکم ولایعزب عنا شیىء من اخبارکم).

(ما به اوضاع و احوال شما آگاهیم و هیچیک از اخبار شما بر ما پوشیده نیست.)

بهره رسانى: (و امّا وجه الانتفاع بى فى غیبتى فکا لانتفاع بالشّمس اذا غیبها عن الابصار السحاب).

(امّا چگونگى بهره بردن از من در دوران غیبتم مانند بهرهورى از خورشید است زمانى که ابرها آن را از دیدگان، پنهان ساخته باشند.

وظیفه شیعیان

رجوع به دین شناسان: (و اما الحوادث الواقعه، فارجعوا فیها الى رواه حدیثنا فانّهم حجّتى علیکم و أنا حجّه اللّه).

(امّا در پیشامدهاى روزگار، به راویان احادیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم).

محبّت ورزیدن: (فلیعمل کلّ امرء منکم ما یقرب به من محبّتنا).

(پس هر یک از شما باید به آنچه او را به مقام محبّت ما نزدیک مى کند، عمل نماید.)

دورى از گناه: (فلیدعوا عنهم اتّباع الهوى).

(همگان باید گناه و پیروى از هواى نفس را ترک کنند).

تقوى و تسلیم: (فاتّقوا اللّه و سلموا لنا وردّ والامر الینا فعلینا الاصدار کما کان منا الایراد).

(تقواى الهى پیشه کنید و تسلیم ما باشید و امر دین را به ما ارجاع دهید، زیرا بر ماست که شما را سیراب از سرچشمه بیرون آوریم همچنانکه ما شما را به سرچشمه بردیم).

دعاى زیاد: (اکثرو الدعاء بتعجیل الفرج فانّ ذلک فرجکم).

 (براى نزدیک شدن ظهور و فرج، زیاد دعا کنید که به راستى همین دعا، فرج شماست.)

کسب معارف از اهلبیتعلیهم السلام (طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا).

(جستجوى معارف و دانش ها، جز از طریق ما اهلبیت، مساوى با انکار ما است.)

شرط یارى

اخلاص و خیر خواهى و تقوى:  (انّ اللّه قنعنا بعوائد احسانه و فوائد امتنانه، وصان انفسنا عن معاونه الاولیاء، الاّ عن الاخلاص فى النیّه وامحاض النّصیحه والمحافظه على ما هو أتقى و أبقى و أرفع ذکراً).

 (به یقین، خداوند ما را به لطف و احسان مکرّر خویش و به بهره هاى انعام و کرم خود، راضى و خوشنود ساخته، و ما را نیازمند یارى دوستان قرار نداده، مگر آن یارى که از روى اخلاص در نیّت و خیرخواهى محض صورت گیرد و در آن، بر آنچه به تقواى الهى و بقاى نزد خدا و رفعت جایگاه، نزدیک تر است، محافظت شود.)

اتحاد و اجتماع دلها:   (ولو انّ اشیاعنا ـ و فقهم اللّه لطاعته ـ على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا).

(اگر شیعیان ـ که خدا براى اطاعت خود توفیق شان دهد ـ در راه وفاى به پیمانى که بر عهده دارند همدل و همراه مى شدند، سعادت دیدار ما براى ایشان به تأخیر نمى افتاد).

پرداخت حقوق الهى: (انّه من اتّقى ربّه من اخوانک فى الدّین و اخرج مما علیه الى مستحقیه کان آمناً فى الفتنه المبطله).

(همانا هر یک از برادران دینى تو، پرهیزگار باشد و حقوق الهى را که برعهده دارد به مستحقین آن بپردازد ـ به برکت دعا و یارى ما ـ در فتنه هاى باطل کننده و ویرانگر، ایمن و محفوظ خواهد ماند).

پرهیز از گناه: (فما یحبسنا عنهم الاّ ما یتّصل بنا مما نکرهه ولانؤثره منهم).

(ما را ـ از دیدار و یارى شیعیان مان ـ باز نمى دارد مگر آنچه از کردارهاى ناپسند آنان به ما مى رسد که براى ما ناخوشایند است و توقّع آن را از ایشان نداریم).

درباره ظهور

وابستگى به اراده خدا: (و امّا ظهور الفرج، فانّه الى اللّه).

(امّا امر ظهور فرج، بسته به اراده خداست.)(۲۱)

ناگهانى بودن: (فانّ أمرنا بغته فجأه، حین لاتنفعه توبه … کذب الوقّاتون).

(نسبت به گذشته، کسى را سود نبخشد … یقین کنندگان وقت ظهور، دورغگویند.)(۲۲)

رهایى از طواغیت: (و إنّى أخرج حین أخرج ولابیعه لأحد من الطّواغیت فى عنقى).

(به یقین، من در حالى قیام خواهم کرد که بیعت هیچیک از طاغوتهاى دوران برگردنم نباشد.)(۲۳)

حادثه اى در مکّه: (وآیه حرکتنا من هذه اللّوثه حادثه بالحرم المعظّم، من رجس منافق مذمّم، مستحل للدّم المحرّم، یعمد بکیده أهل الایمان).

 (نشانه حرکت ما از این خانه نشینى، واقعه اى در حرم با عظمت مکّه است. حادثه اى که در اثر پلیدى شخصى منافق و نکوهیده پدید مى آید، که خونریزى را حلال مى شمارد و با مکر و نیرنگ، قصد جان مؤمنان مى نماید(۲۴).

یاران وقت ظهور: (فاذا أذنت فى ظهورى فأیّدنى بجنودک واجعل من یتبعنى لنصره دینک مؤیّدین و فى سبلک مجاهدین).

 (خدایا  زمانى که اجازه ظهور به من مى دهى، مرا به لشکریان خود یارى فرما، همه کسانى را که براى یارى دین تو، به پیروى از من بر مى خیزند تأیید کن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار بده.)(۲۵)

درباره اهلبیت علیهم السلام

واسطه آفرینش ورزق: (و امّا الائمه علیهم السلام فانّهم یسألون اللّه تعالى فیخلق، و یسألونه فیرزق ایجاباً لمسئلتهم واعظاماً لحقهم).

(امّا امامان علیهم السلام از خداى تعالى در خواست مى کنند و خداوند به خاطر اجابت در خواست آنان و بزرگداشت حق ایشان، موجودات را مى آفریند و روزى مى بخشد.)(۲۶)

الگو بودن زهرا سلام اللّه علیها: (و فى ابنه رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله و علیها إلىّ أسوه حسنه).

(و در دختر رسول خدا که درود بر او و پدرش و خاندانش باد، براى من اسوه و الگویى نیکوست.)(۲۷)

عزادارى امام حسین علیه السلام : (فلئن اخّرتنى الدّهور، و عاقنى عن نصرک المقدور، و لم اکن لمن حاربک محارباً و لمن نصب لک العداوه مناصباً، فلأندبنّک صباحاً و مساء ولأبکینّ علیک بدل الدّموع دماً).

(اگر چه روزگار مرا به تأخیر انداخت، و تقدیر الهى مرا از یارى تو بازداشت و نبودم تا با آنان که علیه تو جنگیدند بجنگیم، و با کسانى که به دشمنى تو برخاستند بستیزم، در عوض هر صبح و شام بر تو ناله مى کنم و بجاى اشک در عزاى تو خون از دیده مى بارم.)(۲۸)

      دیشب به یاد روى تو خون مى گریستم***از من مپرس بى تو که چون مى گریستم

اى کاش تا که بودى و مى دیدى از غمت***هردم چسان زسوز درون مى گریستم

       تا صبح در فراق تو اى یار مهربان***فریادمى کشیدم و خون مى گریستم

       هرشب زهجر ماه رخت، ناله سرکنم***سیلاب خون زچشم، روان تاسحر کنم

        در جستجوى گوهر وصل تو تابه کى***این دل به موج اشک غمت غوطهور کنم

    روى زمین ز سیل سر شکم پر آب شد***خاکى نماند تا که زهجرت به سر کنم

   جانم به لب رسید و در این حسرتم هنوز***کاید دمى که سیر به رویت نظر کنم

       شرمنده از گناه به راهت نشسته ام***کو قدرتى که از سرکویت گذرکنم

گرجان و دل ز آتش هجر تو سوخت، من***حاشا هواى وصل تو از سر بدر کنم

بسمه تبارک و تعالى

 (از خداى متعال فرج و ظهور

ولى عصر (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف) را بخواهیم)

قالَ جَعْفَر بْن مُحَمَّد الصّادِق علیه السلام :

مَنْ ماتَ مِنْکُمْ عَلى هذَا الاَْمْرِ مُنْتَظِراً کَانَ کَمَنْ کانَ فى فَسْطاطِ الْقائِم علیه السلام .

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:

هرکس از شما در حال انتظار این امر (ظهور مهدى (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) ) بمیرد، همچون کسى است که در خیمه قائم (در حال جهاد همراه با آن حضرت) باشد.

کمال الدین و تمام النعمه، ص ۶۴۴

پاورقی

(۱) بحار الانوار ج ۵۳ ص ۸۶.

(۲) منتخب الاثر فصل ۷ باب ۱۲ ص ۴۸۳ به نقل از کافى.

 (۳) (انما یدرک الخیر کله بالعقل) حدیث ۹۰۱ نهج الفصاحه پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم.

(۴) (دین المرء عقله و من لاعقل له لادین له) مدرک پیشین حدیث ۱۵۸۱.

 (۵) (العقل دلیل المؤمن) مدرک پیشین حدیث ۱۹۶۱.

 (۶) (لا استقام دینه حتّى یستقیمَ عقله) مدرک پیشین حدیث ۲۶۱۹.

 (۷) (لایعجبکم اسلام رجل حتى تعلموا کنه عقله) مدرک پیشین حدیث ۲۴۶۹.

 (۸) (الناس یعملون الخیرات. و انّما یُعطون اجورهم یوم القامه على قدرعقولهم.) مدرک پیشین حدیث ۳۱۵۵.

 (۹) بحار الانوار ج ۵۱ ص ۶۱.

 (۱۰) بحار الانوار ج ۵۲ ص ۳۸۴.

(۱۱) مکیال المکارم جلد ۱ صفحه ۱۰۱ حدیث ۲۲۸.

 (۱۲) بحار الانوار جلد ۵۱ حدیث ۳۴ از کتاب چهل حدیث حافظ ابونعیم.

 (۱۳) مکیال المکارم جلد ۱ صفحه ۵۲ حدیث ۸۵.

 (۱۴) مدرک پیشین صفحه ۱۰۱ حدیث ۲۲۸.

 (۱۵) منتخب الاثر صفحه ۴۹۷ ـ حدیث ۸.

 (۱۶) کلمه الامام المهدى، ص ۵۴۲.

 (۱۷) کلمه الامام المهدى، ص ۵۴۲.

 (۱۸) کلمه الامام المهدى، ص ۵۴۲.

 (۱۹) الزام الناصب، ج ۱، ص ۳۵۲.

 (۲۰) کمال الدین، ج ۲، باب ۴۵، ص ۵۱۱.

 (۲۱) کمال الدین، ص ۴۸۴.

 (۲۲) احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷ و ص ۴۷۰.

 (۲۳) بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱.

 (۲۴) بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱.

 (۲۵) مهج الدعوات، ص ۳۰۲.

 (۲۶) احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۲.

 (۲۷) احتجاج، ج ۲، ص ۴۶۷.

 (۲۸) بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۳۱۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *