خانه / مقالات / مهدویت / اصلاحات نجات بخش مهدوی

اصلاحات نجات بخش مهدوی

اصلاحات نجات بخش مهدوی:

بر اساس نظریه ی مهدویت، با ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) زمین وزمان اصلاح خواهد شد ومردم از نابودی وانحطاط نجات خواهند یافت. در ادامه، این اصلاحات نجات بخش در سه محور پی گیری می شود.

اصلاح نظام مدیریتی جهان:

نظام مدیریتی جهان یکی از محورهایی است که در سایه ی انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) اصلاح خواهد شد. مدیریت کنونی جهان، از جهت ساختاری، نظامی ناکار آمد واز جهت محتوا، نظامی ناسالم است. این نظام ناسالم وناکارا، نه تنها قادر به تأمین سعادت بشر نیست، بلکه او را به فلاکت وبدبختی سوق می دهد. مسأله ی اصلاح نظام مدیریتی جهان در دو زمینه مطرح است:

الف _ اصلاح ساختاری با وحدت مدیریت.

ب _ اصلاح محتوایی با مدیریت توحیدی.

 

اصلاح ساختاری با وحدت مدیریت:

جهان تاکنون همواره با (تعدد مدیریت ها ودولت ها) روبرو بوده واین تعدد همواره یکی از علل مهم در به وجود آمدن درگیری ها وجنگ های کوچک وبزرگ بوده است. هم اینک با گسترش سلاح های کشتار جمعی، این تعدد، خطر نابودی بشر را به دنبال دارد. لذا راه نجات بشر (وحدت مدیریت) جهان است. سرآمدان اندیشه ی مادی به ضرورت تشکیل حکومت واحد جهانی پی برده اند.

در همین رابطه آیت الله (جعفر سبحانی) با اشاره به تفکر (انترناسیونالیسم) یا لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی، می نویسد:

(جنگ های بین المللی اول ودوم، در طول این مدت به این اندیشه قوت بخشید وآنان با بینایی خاصی دریافتند که وجود مرزهای مصنوعی میان ملت ها، عامل جنگ وخون ریزی ها است وبرای رهایی از این بدبختی، چاره ای جز این ندیدند که مرزهای مصنوعی را در هم کوبند وهمه ی انسان ها را در کنار هم، زیر یک لوا وپرچم وحکومت واحدی قرار دهند).(۱)

(آرنولد توین بی)(۲) متفکر انگلیسی، ضمن نطقی در کنفرانس صلح نیویورک، به ضرورت تشکیل حکومت واحد جهانی به منظور جلوگیری از جنگ های خونین وکشتارهای دسته جمعی اشاره می کند:

(تنها راه حفظ صلح ونجات نسل بشر، تشکیل یک حکومت واحد جهانی وجلوگیری از گسترش سلاح های اتمی است).

(انیشتاین) با این اعتقاد که (تعدد حکومت ها) خواه ناخواه به نابودی بشر منجر خواهد شد، می گوید:

(مردم باید یکی از این دو راه را انتخاب کنند: یا یک حکومت جهانی با کنترل بین المللی انرژی اتمی تشکیل دهند ویا حکومت های ملی جداگانه فعلی همچنان باقی بمانند ومنجر به انهدام تمدن بشری گردند).(۳)

او در باره ی امکان وحدت جهان معتقد است:

(ملل جهان از هر نژاد ورنگی باشند، می توانند زیر یک پرچم در صلح وصفا وبرابری وبرادری زندگی کنند).(۴)

(برتراند راسل) نیز در باره ی لزوم (وحدت مدیریت) _ که از آن به عنوان امپراطوری وسیع جهانی نام می برد _ بشر را بر سر سه راهی بربریت، نابودی یا پذیرش حکومت واحد دانسته ومعتقد است:

(چون خرابی جنگ بیش از قرن گذشته است، احتمالا باید حکومت واحدی را قبول کنیم یا این که به عهد بربریت برگردیم ویا به نابودی نژاد انسانی راضی شویم).(۵)

وی معتقد است: (مادام که یک حکومت واحد جهانی وجود ندارد، رقابت برای کسب قدرت مابین کشورهای مختلف وجود دارد وچون ازدیاد جمعیت خطر گرسنگی را به بار می آورد، قدرت ملی تنها راه جلوگیری از گرسنگی است، لذا در میان ملل گرسنه علیه آن هایی که غذای کافی دارند، بلوک ها ودسته بندی ها به وجود خواهد آمد. همین مطلب پیروزی کمونیسم را در چین توجیه می نماید. این حقایق ثابت می کند که دنیای علمی بدون یک حکومت جهانی ثبات ودوامی نخواهد داشت، مع هذا ممکن است گفته شود که این نتیجه گیری عجولانه بوده است، لکن آن چه مستقیماً از بحث فوق عاید می شود این است که در دنیا باید یک حکومت جهانی به وجود آید).(۶)

همان گونه که گفتیم وگفته های برخی دانشمندان نیز شاهد آن است، تنها راه نجات بشر از خطر نابودی، تشکیل حکومت واحد جهانی است. البته نوع حکومت واحد جهانی غیر از چیزی است که این دانشمندان _ ودیگران که به این بحث پرداخته اند _ می پندارند. درباره ی نوع ومحتوای حکومت نجات بخش بشر، در بحث بعدی توضیح داده خواهد شد، اما باید دانست که لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی، به احساس مشترک وقوی تبدیل شده است.

در این میان اگر متفکران مادی از (ضرورت) تشکیل چنین حکومتی خبر داده اند، بسیاری از ادیان بر این باورند که چنین حکومتی در آینده تشکیل خواهد شد.

در یکی از کتاب های هندوها به نام (دیده) درباره ی وحدت حاکمیت در آخر الزمان، آمده است:

(پس از خرابی دنیا پادشاهی در آخر زمان پیدا شود که پیشوای خلائق باشد ونام او (منصور) باشد وتمام عالم را بگیرد وبه آئین خود آورد).(۷)

یکی دیگر از کتاب های هندوها به نام (وشن جوک) سرانجام تمام جهان را به حاکمیت یک نفر منتهی می داند:

(سرانجام دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست دارد واز بندگان خاص او باشد).(۸)

درکتاب (باسک) یکی دیگر ازکتابهای هندوها، از فراگیری حکومت منجی بشر، با عنوان حکومت بر فرشتگان، پریان وآدمیان یاد می شود:

(دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخر زمان، که پیشوای فرشتگان وپریان وآدمیان باشد وراستی حق با او باشد).(۹)

در کتاب (دداتک) از کتاب های مقدس برهماییان درباره ی وحدت جهان در آینده آمده است:

(… دست حق برآید وجانشین آخر (ممتاطا) ظهور کند ومشرق ومغرب عالم را بگیرد همه جا).(۱۰)

مرحوم طبرسی نیز در مطلبی تحت عنوان (فرا گرفتن سلطنت آن حضرت تمام روی زمین را) می نویسد:

(از مشرق تا مغرب، برّ وبحر، معموره وخراب، وکوه ودشت نماند جاییکه حکمش جاری وامرش نافذ نشود واخبار در این معنی متواتر است).(۱۱)

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که به شهادت روایت ها وتفسیر مفسران دلالت بر جهانی بودن حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) دارد. مانند:

(وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَْرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ)؛(۱۲) وما در کتاب زبور بعد از ذکر نوشتیم: بندگان صالح من وارث (حکومت) زمین خواهند شد.

در کتاب مزامیر داوود، مزمور ۲۹ در این باره آمده است: (صدیقان وارث زمین شده، ابداً ساکن آن خواهند شد). (۱۳)

ودر مزمور ۳۷ آمده است:

(… شریران منقطع خواهند شد واما متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد، هان! بعد از اندک مدتی شریر نخواهد بود، در مکانش تأمل خواهی کرد ونخواهند بود; اما حکیمان (صالحان) وارث زمین خواهند شد… متبرکان خداوند وارث زمین خواهند شد، اما ملعونان وی منقطع خواهند شد).(۱۴)

هم چنین در آیه ی دیگری از قرآن کریم آمده است:

(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً)؛(۱۵) خدا کسانی از شما را که ایمان آورده وعمل صالح انجام داده اند وعده میدهدکه قطعاً آنان را حکم ران روی زمین خواهدکرد، همان گونه که به پیشینیان آنان خلافت روی زمین را بخشید; آیینی را که برای آنان پسندیده است، پا برجا وریشه دار خواهد ساخت، ترسشان را به امنیت تبدیل میکند آن چنان که تنها مرا میپرستند وچیزی را شریک من نخواهند ساخت.

وهم چنین در جای دیگری آمده است:

(وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ)؛(۱۶) ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم وآنان را پیشوایان ووارثان روی زمین قرار دهیم.

در حدیث معراج گفتار خدای متعال درباره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) خطاب به پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) آمده است:

(… ولاُمَلّکَنَّه مشارقَ الأرض ومغاربَها;(۱۷) من بدون شک، از شرق تا غرب زمین را تحت قدرت او قرار خواهم داد).

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در این باره فرموده است:

(…یَفتحُ الله تعالى ذکرَه علی یدیه مشارقَ الأرض ومغاربَها;(۱۸) خدای متعال از شرق تا غرب زمین را برای او فتح خواهد کرد).

امام صادق (علیه السلام) نیز درباره ی قلمرو جغرافیایی حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف)

فرموده اند: (… یبلغ سلطانُه المشرقَ والمغرب;(۱۹) حکومت او شرق وغرب عالم را خواهد گرفت).

اندیشمندان مادی نیز به ضرورت تشکیل یک حکومت واحد جهانی پی برده اند، اما پیش از همه، اندیشمندان ادیان وبه خصوص انبیا واولیای دین به طور قطع در مورد تشکیل چنین حکومتی سخن گفته اند.

مقدمات حکومت واحد جهانی:

آن چه در پی این حقیقت باید مورد بررسی قرار گیرد، مقدمات تشکیل چنین حکومتی است. این مقدمات بر دو بخش است:

الف _ مقدمات فنی، ب _ مقدمات فرهنگی.

الف _ مقدمات فنی:

در روایت ها برای تشکیل این حکومت لوازمی بیان شده است که می توان از آن به (مقدمات فنی) تعبیر کرد. امام صادق (علیه السلام) در باره ی ارتقای قدرت دیداری وشنیداری بشر فرموده اند:

(إنَّ قائمَنا إذا قام مدَّ الله عزَّ وجلَّ لشیعتنا فی أسماعهم وأبصارهم حتَّى لا یکون بینهم وبین القائم برید، یُکلّمهم فیَسمعون ویَنظرون إلیه وهو فی مکانه;(۲۰) آن گاه که قائم ما قیام کند، خدا چنان گوش وچشم شیعیان ما را تقویت می کند که میان آن ها وقائم، نامه (رسان) نخواهد بود، با آن ها سخن می گوید پس سخنش را می شنوند واو را می بینند در حالی که او در مکان خویش است).

ودر همین باره فرموده است: (إنَّ المؤمنین فی زمان القائم وهو بالمشرق لیرى أخاه الذی فی المغرب، وکذا الذی فی المغرب یرى أخاه الذی فی المشرق;(۲۱) اهل ایمان در زمان قائم (علیه السلام) در حالی که در مشرق است برادر خود را در مغرب می بیند وهم چنین کسی که در مغرب است، برادر خود را در مشرق می بیند).

هم چنین آن حضرت می فرماید: (إنَّ قائمنا إذا قام أشرقتْ الأرضُ بنورِ ربّها، واستغنی الناس عن ضَوءِ الشمس، وذهبت الظلمه;(۲۲) هنگامی که قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود وبندگان خدا از نور خورشید بی نیاز می شوند وتاریکی برچیده می شود).(۲۳)

وهم چنین آن حضرت در باره ی زمانی که هیچ نقطه ای از زمین همانند کف دست از دید بشر مخفی نمی ماند، می فرماید:

(إذا تناهت الأمور إلى صاحب هذا الأمر رفع الله تبارک وتعالى له کلّ مُنخفض من الأرض، وخفض له کلّ مُرتفع حتَّى تکون الدنیا عنده بمنزله راحته، فأیّکم لو کانت فی راحته شعرهً لم یبصرها;(۲۴) وقتی کارها به دست صاحب اصلی ولایت (حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف)) برسد، خدا هر نقطه ی فرو رفته ای از زمین را برای او مرتفع وهر نقطه ی مرتفعی را پایین می برد، آن چنان که تمام دنیا نزد او به منزله ی کف دستش خواهد بود. کدام یک از شما اگر در کف دستش مویی باشد، آن را نمی بیند؟).(۲۵)

آن چه گفتیم نشان می دهند که چه بسا مقدمات فنی تشکیل حکومت واحد جهانی آماده باشد.

درباره ی وضعیت فنی دنیا (برتراند راسل) می گوید: (اکنون از لحاظ فنی مشکل بزرگی در راه یک امپراطوری وسیع جهانی وجود ندارد).(۲۶)

(سرعت وشتاب خیره کننده ی علم) در دهه های اخیر مسأله ای است که نباید از آن غافل بود. در دهه های اخیر، پیشرفت علم وفن آوری، سرعت وشتاب خیره کننده ای به خود گرفته که تعجب همگان را برانگیخته است.

مقدمات فرهنگی:

مراد از این مقدمات، آمادگی عمومی برای پذیرش نظام فراگیر جهانی می باشد. آمادگی عموم مردم، غیر از آماده شدن امکانات فنی است. بدون وجود چنین آمادگی عمومی، اندیشه ی حکومت واحد جهانی _ که یکی از عوامل نجات بخش بشر است _ تحقق نخواهد یافت. در این زمینه آیت الله سبحانی با بیان آیه هایی از قرآن کریم،(۲۷) چنین نتیجه میگیردکه (زندگی اجتماعی،غایت خلقت وهدف آفرینش است)(۲۸) وسپس با استناد به همین اصل می نویسد:

(قطعاً روح جمع گرایی درجامعه بشریت،کم کم گسترش بیشتری پیدا کرده وهمه جامعه ها در جامعه واحدی ادغام خواهند شد.

به عبارت دیگر، اگر بر زندگی انسان، روح جمعی وگروهی حاکم وسایه افکنده باشد وسایه ی آن لحظه به لحظه در حال گسترش باشد، قطعاً جوامع وفرهنگ وتمدن های مختلف رو به تشکل ووحدت گذارده ودر آینده نزدیکی با تکامل فرهنگی وافزایش وسایل ارتباط جمعی، جامعه های مختلف، آهنگ واحدی پیدا خواهند کرد وبه صورت جامعه واحدی در خواهند آمد… روح جمع گرایی که در طول تاریخ از صورت های بسیط به صورت کامل تر رسیده است، قطعاً در آینده زندگی انسان، گسترش بیشتری پیدا کرده وهمه جوامع وهمه فرهنگ ها وتمدن ها، وهمه حکومت ها در جامعه ی واحدی که یک فرهنگ ویک تمدن ویک حکومت دارد، ادغام می شوند).(۲۹)

اکنون نشانه های به وجود آمدن چنین فرهنگی،در زندگی بشر قرن بیستم به چشم میخورد که به پاره ای از آنها اشاره میشود:

۱ _ در اواخر قرن نوزدهم وآغاز قرن بیستم میلادی که عده ای به فکر احیای (ناسیونالیسم) بودند وبه شدت از آن دفاع می کردند، ناگهان مسأله ی (انتر ناسیونالیسم) ولزوم تشکیل حکومت واحد جهانی نزد متفکران غرب قوت گرفت.

۲ _ کشتارهای وحشیانه ی جنگ جهانی اول، سبب تشکیل اتحادیه ای به نام (جامعه ی ملل) گردید که ۲۶ عضو داشت. هدف از تشکیل چنین اتحادیه ای، جلوگیری از جنگ وخون ریزی، وحل وفصل امور از طریق مذاکره وهم فکری بود. اما از آن جا که این اتحادیه، یک اتحادیه فراگیر نبود، نتوانست جهان را از جنگ دوم جهانی برهاند.

۳ _ در اواسط جنگ جهانی دوم، اندیشه ی تشکیل یک جامعه ی جهانی فراگیر، به صورت جدی تر قوت گرفت که ثمره ی آن، تشکیل (سازمان ملل متحد) و(اتحادیه های بین المللی) بود. پیش بینی سرامدان اندیشه وسیاست جهان تبدیل این سازمان به پارلمان جهانی وسرانجام، مرکز حکومت واحد جهانی بود.

۴ _ در سال ۱۹۶۳ میلادی گروهی از متفکران جهان که معتقد به (حکومت واحد جهانی) بودند، گردهمایی در شهر توکیو برپا کردند ودر اعلامیه ی پایانی آن، خطوط اساسی طرح خود را متذکر شدند:

۱ _ پارلمان جهانی.

۲ _ شورای عالی اجرایی.

۳ _ ارتش جهانی.

۴ _ دیوان دادگستری بین المللی.(۳۰)

هر چند این گروه مشخص نکرده اند که این چهار نهاد بزرگ بین المللی، چگونه باید با یکدیگر هماهنگ شوند. شک نیست که این چهار نهاد بزرگ بین المللی، خود (متعدد) هستند وبرای رسیدن به وحدت وهماهنگی نیازمند (مرکز واحد)ی هستند که به عقیده ی ما همان (امامت وولایت) است که در بحث اصلاح محتوایی مدیریت جهان درباره آن مطالبی خواهد آمد.(۳۱)

۵ _ نظریه ی (تجارت جهانی) یا پدیده ی (جهانی شدن) که اخیراً مطرح شده است گامی دیگر جهت حکومت واحد جهانی است. از نظر اقتصادی نیز متفکران جهان معتقدند که باید به وحدت رسید واز چندگانگی وتعدد پرهیز کرد.

لذا بشر، (وحدت مدیریت) را به عنوان تنها راه نجات جهان از خطر فساد ونابودی پذیرفته وبه این سمت، حرکت نیز کرده است. هر چند محتوا ومبنای وحدت چیز دیگری است که هنوز بشر در باره ی آن اشتباه می کند.

 

اصلاح محتوایی با مدیریت توحیدی:

گذشت که اصلاح ساختار مدیریتی جهان وتبدیل تعدد مدیریت به (وحدت مدیریت)، یکی از عوامل نجات بخش بشر از خطر نابودی وانحطاط است. اما گذشته از این عامل _ که به ساختار مدیریت جهان مربوط می شود _ محتوا ومبنای مدیریتی جهان نیز نقش تعیین کننده ای در سرنوشت بشر خواهد داشت. این گونه نیست که تنها تشکیل حکومت واحد، خطر تهدید کننده ی بشر را بر طرف سازد. تعددحکومت ها، فقط یکی از عوامل تهدید کننده است، نه تنها عامل. عامل دیگر _ که از جهت ارزش ومیزان تأثیر، مهم تر از عامل قبلی است _ مسأله ی نوع مدیریت واحد جهانی است. نجات بشر، گذشته از وحدت مدیریت، به (مدیریت توحیدی) وابسته است. جهان می تواند به دهکده ای کوچک تبدیل شود وبا یک حکومت اداره شود، اما این هرگز به معنی پایان انهدام بشر نیست ولذا باید در نوع مدیریت برای جهان واحد، تجدید نظر کرد وطرحی نو درانداخت وجهان واحد را با مدیریت توحیدی اداره کرد تا رستگاری ونجات بشر تضمین گردد. مدیریت توحیدی، گمشده ی دیروز وامروز بشر است. واقعیت این است که جهان تاکنون گونه های مختلفی از سیستم های مدیریت را تجربه کرده است که هیچ کدام نتوانسته اند گمشده ی بشر، یعنی (عدالت) و(سعادت) را برای بشر به ارمغان آورند ولذا هر کدام پس از مدتی جای خود را به دیگری می دهد واین نشانه ی ناکارآمدی سیستم های بشری در تأمین (عدالت) و(سعادت) است.

در مدیریت وحکومت، آن چه مورد توجه اندیشمندان مادی قرار گرفته است، نظریه ی دموکراسی است. پاسخ این نظریه به پرسش (مشروعیت) این است که خواست وانتخاب مردم ملاک مشروعیت است. البته هرچند این نظریه هم اکنون مرکز ثقل اندیشه ی سیاسی جهان را تشکیل می دهد، ولی آن گونه که تصور می شود یک نظریه ی جدید نیست، بلکه سابقه ای طولانی در تاریخ دارد که به چند نمونه ی آن اشاره می شود:

۱ _ روزی امام حسین (علیه السلام) در برابر خلیفه ی دوم _ که بر منبر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نشسته بود _ ایستاد ومنکران وغاصبان حق پدرش امام علی (علیه السلام) را سرزنش کرد. در پی این سخنان، خلیفه ی دوم از منبر فرود آمد وبه وی گفت: (یا حسین مَن أنکر حقَّ أبیک فعلیه لعنه الله; ای حسین هر کس حق پدر تو را انکار کند، لعنت خدا بر او باد!) سپس وی در توجیه این که حقی را از پدر وی انکار نکرده است، به مسأله ی حقانیت ومشروعیت اشاره کرد ومنشأ آن را انتخاب مردم دانست وگفت: (أمَّرَنا الناسُ فَتَأمَّرْنا وَلَوْ أمَّرُوا أباکَ لأطَعْنا; مردم ما را به امارت رساندند وما هم پذیرفتیم واگر پدر تو را به امارت می رساندند، ما هم اطاعت می کردیم!) وقتی مردم پدر تو را برنگزیدند، او نیز حقی نداشته است ولذا ما نه حق او را انکار کرده ایم ونه غصب.

در این تفکر، منشأ حقانیت، انتخاب مردم دانسته شده است نه انتصاب الهی ولذا مشروعیت نیز از آنِ حاکم منتخب مردم است نه حاکم منصوب از جانب خدا. امام حسین (علیه السلام) در جواب وی فرمود: (اولا حاکمیت ابو بکر انتخاب تو بود نه انتخاب مردم، وثانیاً این انتخاب تو نیز نه حجت شرعی داشت ونه رضایت آل محمد (صلى الله علیه وآله) را)(۳۲) که از نظر امام حسین (علیه السلام)، ملاک مشروعیت داشتن حجت الهی است، نه صرف انتخاب.

۲ _ معاویه در یکی از نامه هایی که به امام علی (علیه السلام) نوشت به (در اقلیت بودن) وتعداد اندک طرفداران ایشان _ چهار یا پنج نفر _ اشاره کرد واین را نشان باطل بودن ایشان دانست:

(لو کنتَ مُحِقَّاً لأجابوک;(۳۳) اگر بر حق می بودی، مردم دعوت تو را اجابت می کردند!)

در این سخن، صحبت از الگوی شناخت حق شده وبر اساس آن، معاویه معتقد است که (روی کَرد) و(روی گرد) مردم، شاخص مهمی درتشخیص حقانیت وبطلان است. این نظریه هر چند مربوط به بحث معیار شناخت حق است، ولی ریشه در نظریه ای دارد که دموکراسی را منشأ حقانیت می داند. تا دموکراسی را منشأ حقانیت ومشروعیت ندانیم، نمی توان (روی کَرد) و(روی گرد) مردم را نشانه ی حقانیت یا بطلان دانست.

۳ _ پیش از بیعت مردم با امام علی (علیه السلام)، ایشان به (طلحه) فرمودند: دست خود را بگشا تا با تو بیعت کنم. طلحه امتناع کرد وبا اشاره به این که هم اکنون افکار عمومی با تو است نه با من، به ایشان عرض کرد: (أنت أحقّ بهذا الأمر منّی;(۳۴) تو بیش از من به این مقام سزاواری). این نمونه ای از اندیشه یکسانی است که در برابر امام علی (علیه السلام) صف کشیدند ومعتقد بودند که چون افکار عمومی با ایشان است، ایشان برای خلافت سزاوارتر است! در باور این افراد، همراهی افکار عمومی، منشأ حقانیت ومشروعیت میباشد.

۴ _ انصار، امام علی (علیه السلام) را به عنوان خلیفه معرفی کردند تا مردم بیعت کنند، در این هنگام ایشان از آنان سؤالی کردند که در آن دقیقاً وجود دو طرز فکر در جامعه مشهود است، هر چند یکی از آن دو کاملا در انزوا واقلیت است امام علی (علیه السلام) از آنان پرسید:

(أحَقٌّ وَاجِبٌ مِنَ اللهِ أمْ رَأیٌ رَأیْتُمُوهُ مِنْ عِنْدِ أنْفُسِکُم؟;(۳۵) آیا این کار را به خاطر حقی که خدا بر شما واجب کرده انجام می دهید یا به خاطر رأیی است که میان خودتان به آن دست یافته اید؟).

این سؤال به خوبی نشان می دهد در آن زمان نیز درباره ی مشروعیت حاکم دو دیدگاه وجود داشته ودیدگاه دموکراسی، دیدگاه غالب بر جامعه ای است که حق الهی امام (علیه السلام) در آن غصب شده است وگرنه نیازی به بیان چنین پرسشی پیش نمی آمد.

۵ _ روزی معاویه به امام حسن (علیه السلام) گفت: من از تو بهترم! ودر جواب امام که علت را جویا شده بودند، گفت: (لأنَّ الناسَ قَدْ أجْمَعُوا عَلَیَّ وَلَمْ یَجْمَعُوا عَلَیْک!; چون مردم مرا پذیرفتند وتو را رد کردند!) این نیز به خوبی نشان میدهدکه در دیدگاه امویان، اصل اول وملاک اساسی،گرایش وپذیرش مردم است نه حقانیت الهی. به بیان دیگر آنان برای حقانیت ومشروعیت، منشأ مردمی قائل هستند نه منشأ الهی.

امام حسن (علیه السلام) در جواب وی، با تقسیم مردم به (مُکرَه) و(مطیع) فرمود:

(هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَشَرَّ ما عَلَوْتَ یَا بْنَ آکِلَهِ الأکْبَادِ! الْمُجْتَمِعُونَ عَلَیْکَ رَجُلان: بَیْنَ مُطِیع وَمُکْرَه; فَالطائِعُ لَکَ عَاص للهِ وَالْمُکْرَهُ مَعْذُورٌ بِکِتَابِ اللهِ;(۳۶) هرگز هرگز ای پسر (هند) جگرخوار! آنان که تو را برگزیدند دو دسته اند: یا مختار بوده اند (وبا رغبت تو را برگزیده اند) ویا مجبور; آن که مطیع تو بوده است، عصیان خدا را کرده است وآن که مجبور بوده است، به حکم قرآن معذور است).

این جواب امام (علیه السلام)، نشان می دهد انتخاب مردمی لزوماً مشروع نیست. لذا هر انتخاب مردم نمی تواند برای انتخاب شونده (مشروعیت ساز) باشد. انتخابی مشروع است که مطابق حکم الهی باشد واگر جز این باشد، انتخاب، نامشروع، انتخاب گر معصیت کار وانتخاب شونده نیز نامشروع است.

۶ _ وقتی (عمر بن عبد العزیز)به خلافت رسید، از حاکم خود در خراسان خواست از جانب او عالمان آن دیار را به مرکز خلافت دعوت نماید تا با آنان مشورت کند. عالمان خراسان نماینده ای نزد وی فرستادندکه به نظر میرسد از شیعیان امام علی (علیه السلام) بوده است. دانشمند خراسانی پس از ورود، از خلیفه خواست تا صحبت آنان خصوصی باشد. خلیفه امتناع کرد وگفت: (اگر به حق سخن بگویی، همه تو را تصدیق می کنند واگر به ناحق، تو را تکذیب می کنند.) دانشمند خراسانی گفت: (این را به خاطر تو گفتم نه به خاطر خودم، شاید سخنی پیش آید که تو مایل نباشی دیگران بشنوند!) خلیفه همه را بیرون کرد واز او خواست لب به سخن گشاید. دانشمند خراسانی سخن خود را با سؤال از منشأ مشروعیت حکومت او آغاز کرد وپرسید: (بگو بدانم این حکومت از کجا به تو رسیده است؟!) این سؤال به ظاهر ساده، ارکان مشروعیت حکومت وی را لرزاند واو را مدتی طولانی به سکوت وا داشت. دانشمند خراسانی در ادامه گفت: (جواب نمیدهی؟) خلیفه گفت: (نه). دانشمندخراسانی پرسید: (چرا؟) خلیفه در جواب به سه مطلب اشاره کرد که هیچ کدام نمی توانست مشروعیت حکومت وی را ثابت کند: (اگر بگویم منشأ مشروعیتم (نصّ ونصب) از سوی خدا ورسول او است، دروغ گفته ام واگر بگویم از (اجماع مسلمین) است، تو خواهی گفت ما مردم مشرق که به تو رأی نداده ایم واگر بگویم از (وراثت) است، خواهی گفت: تو که تنها فرزند پدرت نبوده ای!) دانشمند خراسانی گفت: (خدا را سپاس که تو خود اعتراف کردی حق حاکمیت از آن تو نیست).

از این ماجرا به خوبی روشن می شود: بحث مشروعیت، دارای ریشه ای طولانی در تاریخ است وسه حالت برای منشأ مشروعیت می توان تصور کرد: الهی، مردمی ووراثتی. خلفای غیر از ائمه ی معصومین (علیهم السلام)، از داشتن مشروعیت از نوع اول محروم اند ودو منشأ دیگر (دموکراسی ووراثت) نیز با اشکالات جدّی روبرو است.

۷ _ سعد بن عبد الله علت انتصابی بودن امام معصوم (علیه السلام) را از امام زمان (علیه السلام) سؤال می کند. ایشان علت را امکان اشتباه در انتخاب مردم می داند وفلسفه ی انتصابی بودن را مصونیت مردم معرفی می کند.(۳۷) جالب این جا است که سؤال از (انتخاب) یا (انتصاب)، در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) نیز مطرح بوده است واین نشان می دهد که این مسأله، مسأله ی تازه وجدیدی نیست.

۸ _ برخی افراد برای انکار حق الهی ائمه ی اطهار (علیهم السلام) _ که به انکار حق حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) نیز منجر خواهد شد _ به انکار (امامت) پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پرداخته اند. اگر امامت الهی پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) انکار شود، ملاک مشروعیت حکومت آن حضرت انتخاب مردم خواهد بود، ومسأله ی (تعیین جانشین) برای پس از خود نیز مشروع نخواهد بود.(۳۸)

اینک برخی مدعی شده اند که هدف بعثت انبیا، فقط مسأله ی (خدا وآخرت) بوده و(امامت مردم) از مأموریت های الهی انبیا ونبی مکرم اسلام (صلى الله علیه وآله) نبوده است.

هم چنین گفته شده است که (زمام داری سیاسی) رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) از مأموریت های پیامبری حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) نبوده است.(۳۹)

در ادعای دیگری، با تأکید بر (جدایی دین از دولت)، حکومت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) یک اقتضای زمانی ونه تکلیف الهی دانسته شده وگفته شده است که نهاد دین از نهاد حکومت جدا است وپذیرش امر حکومت توسط پیامبر، به خاطر اقتضائات زمان بوده است. لذا پس از تحولات فرهنگی ـ اجتماعی توسط پیامبر می بینیم که این دو نهاد مجدداً از هم تفکیک شدند.(۴۰)

برخی مدعی شده اند امام علی (علیه السلام) نیز حکومت وولایت را امر مردمی وامانتی از سوی مردم حکومت شونده تلقی می کرد، نه از طرف خدا!(۴۱)

این گونه سعی شده است که تفکیک خلافت از امامت وغصب حق الهی ائمه ی اطهار (علیهم السلام) تئوریزه گردد.

این نظریه ها هر چند در زمان حاضر پردازش شده است وصاحبان آن جدید محسوب می شوند ولی ریشه در تاریخ دارد. نظریه ی تفکیک میان رسالت وامامت، ومحدود ساختن مأموریت انبیا به ابلاغ رسالت، نظریه ی اموی است.

معاویه در یکی از نامه هایی که به حضرت علی (علیه السلام) نوشته است، نظر خود را این گونه بیان می کند:

(ألا وإنَّما کان محمّد رسولاً من الرسل إلى الناس کافّه فبلَّغ رسالاتِ ربّه لا یملک شیئاً غیره; بدان که محمّد فقط فرستاده ای از خیل فرستادگان خدا به سوی همه ی مردم بود که رسالت خود را تبلیغ کرد اما ولایت وتملیک بر هیچ چیز دیگر نداشت).

معاویه (امامت) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را انکار کرده است ومأموریت الهی ایشان را فقط ابلاغ رسالت می داند. اما در مقابل وی حضرت علی (علیه السلام) قرار دارد که (امامت مردم) را مأموریت الهی پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) می داند. آن حضرت در جواب معاویه می نویسد:

(والذی أنکرتَ من إمامه محمّد (صلى الله علیه وآله) وزعمتَ أنَّه کان رسولاً ولم یکن إماماً، فإنَّ إنکارَک على جمیع النبیّین الأئمّه، ولکنّا نشهد أنَّه کان رسولاً نبیّاً إماماً (صلى الله علیه وآله);(۴۲) واما این که امامت (حضرت ) محمد (صلى الله علیه وآله) را انکار کردی وپنداشتی که او فقط رسول است نه امام، این در حقیقت انکار همه ی پیامبرانی است که (امام) بوده اند، ولی ما شهادت می دهیم که او هم رسول، هم نبیّ وهم امام بود).

خلاصه ی سخن این که (امامت مردم) از مأموریت های الهی پیامبران است.

در آن چه بیان شد، علاوه بر آن که (حق امامت) پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) انکار شده بود، ملاک مشروعیت، در انتخاب مردم دانسته شده است. از دیدگاه دین، این امور از موارد (فساد) شمرده می شود. متأسفانه چه در گذشته وچه اکنون، همین نظریه های فاسد، غالباً مبنای سلوک بشر بوده وهست. این فساد، چیزی است که آینده ی بشر را با مشکل مواجه خواهد کرد ولذا در حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) اصلاح خواهد شد. برای روشن شدن منطق دین وتبیین اصلاحاتی که از جانب امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) در زمینه ی محتوای حکومت انجام خواهد شد، لازم است بحث حکومت وملاک مشروعیت آن اجمالا بررسی شود تا جنبه های مختلف مدیریت توحیدی ومعنی اصلاح محتواییِ حکومت در نظریه ی مهدویت روشن گردد:

 

مشروعیت حکومت:

مسأله ی حکومت به معنی عام در سه محور بحث می شود: (شخص حاکم)، (شیوه ی کسب قدرت) و(شیوه ی مدیریت). از آن جا که هر کدام از این سه می توانند (خوب) یا (بد); (خیر) یا (شر) باشند، هر سه نیازمند ملاک مشروعیت هستند تا معلوم شود که حاکم مشروع، حاکمیت یافتن مشروع ومدیریت مشروع کدام است. بنابراین، مشروعیت، یک عنوان بسیط نیست، بلکه عنوانی مرکب است که به چندین بخش تقسیم می شود. نکته ی مهمی که در این باره وجود دارد این است که (الگوی مشروعیت) در هر کدام از این اقسام، با الگوی مشروعیت دیگری متفاوت است ولذا نمی توان با یک الگو به ارزیابی همه ی اقسام مشروعیت پرداخت.(۴۳) به همین جهت ضروری است که جنبه های مختلف مشروعیت به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گیرد وبر اساس الگوی هر کدام، ملاک مشروعیت هر یک مشخص گردد.

پاورقی

(۱) سبحانی، (آیت الله) جعفر، منشور جاوید، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ج ۱، ص ۳۶۴.

(۳) انیشتاین، آلبرت، مفهوم نسبیت، ص ۳۹.

 (۴) همان، ص ۳۵.

 (۵) راسل، برتراند، تأثیر علم بر اجتماع، (ترجمه ی مهدی افشار)، زرین، تهران، ص ۵۶.

(۶) همان، ص ۱۹۹.

(۷) مکارم شیرازی، (آیت الله) ناصر، حکومت جهانی مهدی (علیه السلام)، مدرسه الامام علی بن أبی طالب (علیه السلام)، قم، ص ۵۴.

 (۸) همان.

(۹) پیشین.

 (۱۰) پیشین.

 (۱۱) الطبرسی النوری، (میرزا) حسین، نجم الثاقب، جاویدان، تهران، ص ۱۲۹.

(۱۲) الانبیاء: ۲۱ / ۱۰۵.

 (۱۳) مکارم شیرازی، (آیت الله) ناصر، حکومت جهانی مهدی (علیه السلام)، ص ۵۵.

(۱۴) همان.

(۱۵) النور: ۲۴ / ۵۵.

(۱۶) القصص: ۲۸ / ۵.

 (۱۷) المجلسی، (العلامه) محمد باقر، بحار الانوار، دار احیاء التراث العربی، ج ۵۲، ص ۳۱۲.

(۱۸) الصدوق، (الشیخ) محمد بن علی بن بابویه القمی، عیون أخبار الإمام الرضا (علیه السلام)، دار العلم، ج ۱، ص ۶۵.

(۱۹) الصدوق، (الشیخ) محمد بن علی بن بابویه القمی، اکمال الدین واتمام النعمه، جماعه المدرسین، قم، ص ۳۳۱، ح ۱۶.

(۲۰) الکلینی، (الشیخ) محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۲۴۱.

(۲۱) المجلسی، (العلامه) محد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۹۱، ح ۲۱۳.

(۲۲) العروسی الحویزی، ابن جمعه، نور الثقلین، اسماعیلیان، قم، ج ۴، ص ۳۵۶، ح ۵۲.

(۲۳) می توان این حدیث شریف را اشاره ای به پیشرفت استفاده از انرژی وکشف راه های استفاده از نور دانست.

(۲۴) المجلسی، (العلامه) محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۸، ح ۴۶.

(۲۵) پیشرفت استفاده از امواج وفن آوری ماهواره و… می تواند از مصادیق مضمون این حدیث شریف باشد که هیچ نقطه ای از آگاهی بشر مخفی نخواهد ماند.

(۲۶) راسل، برتراند، تأثیر علم بر اجتماع، ص ۵۶.

(۲۷) مانند: الحجرات: ۴۹ / ۱۳، الفرقان: ۲۵ / ۵۴، الزخرف: ۴۳ / ۳۲ ونوح: ۷۱ / ۱۴.

(۲۸) سبحانی، (آیت الله) جعفر، منشور جاوید، ج ۱، ص ص ۳۱۹ ـ ۳۲۲.

(۲۹) همان، ص ۳۶۲.

(۳۰) ر. ک: سبحانی، (آیت الله) جعفر، منشور جاوید، ج ۱، ص ۳۶۴.

(۳۱) در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز که قوای سه گانه ی کشور از یکدیگر مجزا هستند، ولیّ فقیه به عنوان تنظیم کننده وهماهنگ کننده ی همه ی قوای کشور شناخته شده است (اصل یکصد ودهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران).

(۳۲) الطبرسی، أحمد بن علی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۳.

(۳۳) ابن ابی الحدید المعتزلی، شرح نهج البلاغه، دار الجیل، ج ۲، ص ۴۷.

(۳۴) المفید، (الشیخ) محمد بن محمد بن النعمان، الجمل، کنگره شیخ مفید، قم، ص ۱۲۸.

(۳۵) احمد بن اعثم الکوفی، الفتوح، دار الاضواء، ج ۲، ص ۴۳۵.

(۳۶) المجلسی، (العلامه) محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۰۴، ح ۱۲.

(۳۷) ر. ک: المجلسی، (العلامه) محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۸۴ .

(۳۸) اگر بحث ولایت فقیه را نیز در نظر داشته باشیم، آن گاه روشن می شود که پردازش نظریه ی (خدا وآخرت; هدف بعثت انبیا) به چه انگیزه ای انجام شده است (بازرگان، (مهندس) مهدی، خدا وآخرت هدف بعثت انبیاء، فصلنامه کیان، ش ۲۸، ص ۵۱).

(۳۹) ر. ک: حائری یزدی، مهدی، حکمت وحکومت، ص ۱۷۰.

(۴۰) ر. ک: روزنامه خرداد، ۱۷ / ۸ / ۷۸، ص ۶، به نقل از: محمد مجتهد شبستری.

(۴۱) ر. ک: دو هفته نامه ایران فردا، ۸ / ۱۰ / ۷۸، ش ۶۵، ص ۲.

(۴۲) الثقفی الکوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، انجمن آثار ملی، تهران، ج ۱، ص ۲۰۲.

(۴۳) علت بسیاری از منازعاتی که پیرامون مسأله ی مشروعیت پیش آمده است ویا می آید این است که مشروعیت را بر خلاف واقع، بسیط فرض می کنند ولی در مقام بحث، هر کدام از طرفین به یک جنبه ی آن می پردازند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *