خانه / مقالات / مهدویت / مهدویت و مهدی شناسی / شناخت امام / آیا حضرت مهدی علیه السلام دیده به جهان گشوده است

آیا حضرت مهدی علیه السلام دیده به جهان گشوده است

آیا حضرت مهدی علیه السلام دیده به جهان گشوده است

 

برگرفته از آثار آیه الله سید محمد کاظم قزوینی:

 

از آغاز بحث تا کنون این مطالب ترسیم گردیده است:

 

۱ _ آیاتى که از وجود گرانمایه امام مهدى نوید مى دهد.

 

۲ _ روایاتى که از آن حضرت، ظهور، نام ونسب او بشارت دارد.

 

۳ _ ونکات دیگرى که پیرامون این موضوعات مهم واساسى لازم بنظر مى رسید.

 

و لازم به یادآورى است که روایات رسیده از پیامبر صلى الله علیه وآله وامامان اهل بیت علیهم السلام در مورد وجود گرانمایه حضرت مهدى علیه السلام وظهور ونقش دگرگونساز او، همه، پیش از ولادت آن گرامى بیان گردیده وبر این اساس ‍ همه آنها به منزله نویدها، بشارتها واخبار از آینده است، از آینده جهان وانسان، از آینده جامعه ها وتمدنها از آینده حرکت تاریخ بسوى نور وروشنایى وفلاح ونجات با ظهور حجت خدا.

 

اینک بحث به ولادت حضرت مهدى علیه السلام مى رسد. ولادت بزرگمردى که قرآن وپیامبر صلى الله علیه وآله وپیشوایان راستگوى اهل بیت علیهم السلام همگى نوید آن را دادند واینجا نقطه اختلاف ودیدگاههاى متفاوت ومیدان برخورد حق وباطل ورزمگاه واقعیت با دجالگرى ودروغ پردازى وحق ستیزى است. واز آن جایى که ما همچنان به دلایل وبراهین قطعى وانکار ناپذیر وکافى، مسلح ومجهز هستیم، شایسته است که این بحث را نیز تا سرحد توان، در پرتو خرد ومنطق طرح کنیم وآنگاه خواننده عزیز را با وجدان وخرد واندیشه اش براى تصمیم گیرى وانتخاب تنها گذاریم، چرا که مسئولیت ما فراتر از این نیست وخداست که هدایتگر به راه راست ودرست است.

 

همه کسانى که به انبوه روایات رسیده از پیامبر صلى الله علیه وآله وامامان نور علیهم السلام پیرامون وجود گرانمایه حضرت مهدى علیه السلام ایمان آورده اند بر آنان لازم است که به ولادت آن گرامى نیز ایمان داشته وبدان اعتراف نمایند، چرا که عاقلانه ومنطقى بنظر نمى رسد که از سویى این روایات انبوه، بشارتها واخبار بسیار از آینده جهان را، بپذیریم واز دگر سو بر این پندر بى اساس باشیم که امام مهدى علیه السلام هنوز جهان را به نور وجودش نورباران نساخته ومتولد نشده است.

 

اینک توضیح وتبیین مطلب:

 

حقیقت این است که روایت رسیده از پیامبر صلى الله علیه وآله وامامان اهل بیت علیهم السلام در مورد آخرین امام معصوم، به شایستگى وبدون هیچ نقطه ابهامى، نسب آن حضرت را ترسیم مى کند وبه صراحت باز مى گوید که: (امام مهدى علیه السلام نهمین فرزند امام حسین علیه السلام است). بدین معنا که چهارمین امام نور، حضرت سجاد نخستین فرزند امام حسین علیه السلام وحضرت باقر دومین فرزند وفرزند زاده آن حضرت وبر این اساس، حضرت عسکرى علیه السلام پدر گرامى امام مهدى، هشتمین فرزند امام حسین علیه السلام وخود حضرت مهدى علیه السلام نهمین فرزند از نسل سرفراز پیشواى شهیدان است.

 

ونیز روشن است که امام حسن عسکرى علیه السلام بوسیله سم خیانت استبداد، زندگى را به درود گفت وهزاران نفر از مردم پیکر پاک آن حضرت را تا معراج بدرقه ودر مرقد پاکش بخاک سپردند. با این بیان براى ایمان آوردگان به انبوه روایات وبشارتهاى پیامبر وامامان نور علیهم السلام چه راهى جز ایمان وباور عمیق ولادت دوازدهمین امام نور خواهد بود؟

 

چرا که نمى توان پذیرفت که پدر گرامى آن حضرت به شهات رسیده باشد اما خود او، نه دیده به جهان گشوده ونه در عالم رحم باشد، مگر مى توان گفت که انسانى از دنیا برود وآنگاه پس از دهها یا صدها سال دیگر، فرزند بى واسطه اش بدنیا بیاید؟

 

بر این اساس، تنها همان دیدگاه نخست، منطقى واستوار است که امام مهدى علیه السلام بى هیچ تردیدى در زمان پدر بزرگوارش حضرت عسکرى علیه السلام ولادت یافته واکنون هم در پرتو اراده وقدرت آفریدگار هستى، در همین جهان ما زندگى مى کند ودر انتظار دریافت فرمان قیام وظهور خویش براى اصلاح جهان وجهانیان است.

 

چرا که طبق انبوه روایات، این پندار که ممکن است آن حضرت ولادت یافته واز دنیا رفته باشد نیز، بى اساس است. زیرا روایات بیانگر آن است که آن اصلاحگر بزرگ، زمین وزمان را از عدالت ودادگرى لبریز مى سازد ونویدها وبشارتها را تحقق مى بخشد، مگر نه اینکه هم اکنون ستم وبیداد گرچه جهان را لبریز نساخته، اما فراگیر شده است؟ وبه صراحت صدها روایت، آن حضرت پس از اینکه، جهان لبریز از ستم وبیداد گردید ظهور خواهد کرد وبه فرمان خدا ودر پرتو عنایات او، بیداد را نابود وزمین را مملو از عدالت خواهد ساخت.

 

ولادت نور در منابع شیعه واهل سنت:

 

برگرفته از آثار آیه الله سید محمد کاظم قزوینی:

 

بهر حال روایاتى که از ولادت یافتن حضرت مهدى علیه السلام در زمان پدر گرانقدرش نوید مى دهد، بسیار است بطورى که شمارش آنها سخت ودسته بندى آنها نیز مشکل است وهمه آنها در کتابهاى معتبر شیعه واهل سنت، موجود مى باشد.

 

بر این اساس است که پیروان مکتب خاندان وحى ورسالت با ایمان به این نویدها وبشارتهاى موجود در انبوه روایات، به ولادت حضرت مهدى علیه السلام ایمان عمیق وتردید ناپذیرى دارند وهیچ شک وشبهه اى را در این مورد روا نمى شمارند.

 

اینک صدها سال است که در شهرها وتمامى مناطق شیعه نشین، سالروز ولادت پربرکت آن گرامى مردم عصرها ونسلها، در پانزدهم شعبان با شور وشوق وصف ناپذیرى جشن گرفته مى شود وهر ساله در این روز جاودانه، هزاران محفل وپرشکوه شادمانى در مساجد، مدارس علمى، خانه، حوزه درس علما ومتفکران شیعه ودیگر مراکز دینى برپا مى گردد وبه گرامى داشت آن میلاد خجسته شیرینى پخش مى گردد وقصیده هاى مناسب، القا مى شود. سخنوران در این رابطه سخنرانى مى کنند وهمه از ولادت آن حضرت سخن مى گویند.

 

کتابها وآثار قلمى پیروان اهل بیت علیهم السلام نیز، ولادت حضرت مهدى علیه السلام را مسلم اعلان نموده وهیچ نقطه اى براى تردید افکنى وچون وچرا بافى نمى گذارند.

 

از اینها که بگذریم، اهل سنت نیز به دلیل انبوه روایات رسیده از پیامبر صلى الله علیه وآله که در کتابهاى معتبر آنان موجود است وهمه نوید از ولادت وظهور ونقش دگرگونساز آن گرامى دارد، اینان نیز به ولادت حضرت مهدى علیه السلام معتقدند وعلما، بزرگ، پیشینیان ومحدثان آنان نیز، ولادت آن حضرت را قطعى ومسلم مى دانند که اینکه به ترسیم برخى از آنها مى پردازیم .

 

دانشمندان اهل سنت واعتراف به ولادت امام مهدی:

 

مرحوم (شیخ نجم الدین عسکرى) در جلد اول کتاب خویش نام چهل تن از علما ودانشمندان اهل سنت را آوره است که همگى آنان در کتابهاى خویش با ایمان به روایات رسیده از پیامبر صلى الله علیه وآله به ولادت حضرت مهدى علیه السلام اعتراف نموده اند.

 

همانگونه که علامه معاصر (آیت الله العظمى صافى) نیز در کتاب ارزشمند خود، نام ونشان گروه دیگرى از آنان را آورده است که شمارشان از ۲۶ نفر مى گذرد وهمگى به ولادت داوزدهمین امام نور، تصریح مى کند وما در اینجا براى رعایت اختصار برخى از آن منابع اهل سنت را از این دو کتاب ترسیم مى کنیم.

 

کسانى که آگاهى بیشترى در این موضوع مى خواهند، مى توانند به دو کتاب مورد اشاره ودیگر کتابهایى که در این مورد نگارش یافته است مراجعه کنند.

 

براى نمونه:

 

۱ _ (محمد بن طلحه حلبى شافعى) در کتاب خود ضمن بحث گسترده اى مى نویسد: (باب دوازدهم در مورد حضرت مهدى علیه السلام است..)..

 

وآنگاه ضمن برشمردن نامها والقاب آن حضرت مى نویسد: (او در شهر تاریخى سامرا دیده به جهان گشود..)..

 

۲ _ محمد بن یوسف کنجى شافعى از دیگر علماى بزرگ اهل سنت است او در کتاب خویش مى نویسد:

 

(حضرت مهدى علیه السلام فرزند جناب حسن عسکرى علیه السلام است. آن وجود گرانمایه، زنده ودر اوج سلامت وطراوت از زمان غیبت خویش تاکنون در این جهان زندگى مى کند..)..

 

۳ _ محمد بن احمد مالکى معروف به ابن صباغ نیز از علماى اهل سنت است ودر کتاب خویش در باب دوازدهم مى نویسد:

 

(ابو القاسم، محمد، حجت، فرزند حضرت حسن عسکرى علیه السلام است. او در شهر سامرا ودر نیمه شعبان ۲۵۵ هجرى دیده به جهان گشوده است).

 

۴ _ از دیگر علماى آنان سبط ابن جوزى حنفى است او در کتاب خویش در مورد فرزندان حضرت عسکرى در بخشى تحت عنوان فصل فى ذکر الحجه المهدى مى نویسد:

 

(او نام بلند آوازه اش محمد، فرزند حسن عسکرى علیه السلام است وکنیه اش ابو القاسم مى باشد. او را: الخلف الحجه، صاحب الزمان، القائم المنتظر نیز خوانده اند وآن حضرت آخرین امامان است..)..

 

۵ _ احمد بن حجر عالم دیگرى از اهل سنت است او در کتاب خویش به هنگام بحث در مورد شخصیت حضرت عسکرى علیه السلام مى نویسد:

 

(او جز فرزندش ابو القاسم محمدالحجه، فرزندى به یادگار ننهاد وفرزند گرانمایه اش، به هنگامه شهادت پدر، پنج ساله بود، اما خداوند حکمت وبینشى ژرف واعجازآمیز به او ارزانى فرمود..)..

 

۶ _ از علماى دیگر اهل سنت شبراوى شافعى است. او در مورد ولادت دوازدهمین امام نور در کتاب خویش مى نویسد:

 

(اما یازدهم، (حسن خالص) است که به لقب عسکرى معروف است واو را شرافت همین بس که امام مهدى علیه السلام از فرزندان گرانمایه اوست..)..

 

آنگاه مى افزاید: (امام مهدى علیه السلام فرزند حضرت عسکرى علیه السلام است ودر شهر تاریخى سامرا در پانزدهم شعبان به سال ۲۵۵ هجرى دیده به جهان گشوده).

 

۷ _ عبد الوهاب شعرانى عالم دیگر اهل سنت در کتاب خویش تحت عنوان، نشانه هاى نزدیک شدن رستاخیز از جمله قیام وظهور حضرت مهدى علیه السلام را مى نویسد. آنگاه مى افزاید:

 

(امام مهدى علیه السلام از فرزندان امام حسن عسکرى علیه السلام است ودر پانزدهم شعبان به سال ۲۵۵ بدنیا آمده واو زنده وباقى است تا طبق روایات رسیده از پیامبر صلى الله علیه وآله با حضرت عیسى علیه السلام که به هنگامه ظهور او از آسمان فرود مى آید، دیدار کند..)..

 

۸ _ از علماى دیگر اهل سنت عبد الله بن محمد مطیرى شافعى است. او در کتاب خویش پس از از یادآورى نام بلند آوازه امامان معصوم علیهم السلام تا حضرت عسکرى علیه السلام مى نویسد:

 

(فرزند حضرت عسکرى علیه السلام امام مهدى، دوازدهمین امامان است. نام او محمد وقائم است وبه مهدى علیه السلام نیز شهرت دارد..)..

 

۹ _ سراج الدین رفاعى از دیگر دانشمندان اسلامى است. او در کتاب خویش در این مورد مى نگارد:

 

(اما، یازدهمین امام، حضرت حسن عسکرى علیه السلام پس از خویش، فرزندش حضرت مهدى را بر جاى نهاد واو جانشین پدر ودوازدهمین امام است..)..

 

۱۰ _ استاد بهجت افندى در کتاب خویشاز جمله مى نویسد:

 

(امام مهدى علیه السلام در پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ هجرى دیده به جهان گشود ومادرش نرجس ‍ بود..)..

 

۱۱ _ عالم دیگر اهل سنت حافظ محمد بن محمد حنفى نقشبندى در کتاب خویش در این رابطه مى نویسد:

 

(حضرت عسکرى علیه السلام یازدهمین امام است وفرزند گرانمایه اش (محمد) نزد یاران ودوستداران راستین خاندان وحى ورسالت مشخص ومعلوم بود. او در سال ۲۵۵ هجرى در پانزدهم شعبان دیده به جهان گشود).

 

این مطلب را از جمله بانوى بزرگ ومورد اعتماد (حکیمه) دختر، امام جواد علیه السلام آورده است.

 

۱۲ _ سلیمان قندوزى حنفى از دیگر دانشمندان اسلامى است. او در کتاب خویش ضمن ترسیم ولادت حضرت مهدى علیه السلام از بانو حکیمه، دخت گرانقدر حضرت جواد علیه السلام به همان صورت که در کتابهاى معتبر شیعه آمده است، مى افزاید:

 

(این روایت واین گزارش از دیدگاه علما وشخصیتهاى مورد اعتماد اسلامى، محقق ومسلم است که ولادت (قائم آل محمد) پانزدهم شعبان به سال ۲۵۵ هجرى رخ داد وآن حضرت در شهر تاریخى سامرا ودر حیات پدرش دیده به جهان گشود).

 

۱۳ _ شبلنجى شافعى دانشمند دیگر اهل سنت در کتاب خویش در این مورد مى نوسید:

 

(رحلت حضرت عسکرى علیه السلام روز جمعه هشتم ربیع الاول به سال ۲۶۰ هجرى بود واز خود فرزندى گرانمایه بر جاى نهاد که نام او را محمد نهاده بود).

 

۱۴ _ دانشمند دیگر اهل سنت ابن خلکان است. او در کتاب خود پیرامون امام عصر علیه السلام مى نویسد:

 

(ولادت آن گرانمایه، پانزدهم شعبان به سال ۲۵۵ هجرى بود وهنگامى که پدرش جهان را بدرود گفت: آن حضرت پنج ساله بود ومادرش نرجس نام داشت..)..

 

۱۵ _ عالم دیگر اهل سنت ابن الخشاب در این مورد مى نویسد:

 

(فرزند وجانشین شایسته کردار حضرت عسکرى علیه السلام حضرت مهدى بود که او را (الخلف الصالح ) نیز مى گفتند. او همان صاحب الزمان است وبه نام مقدس (مهدى ) نیز شهرت دارد).

 

۱۶ _ عبد الحق دهلوى نیز از دانشمندان اسلامى است. او در کتاب خود، در مورد زندگى امامان نور علیه السلام دراین رابطه مى نویسد:

 

(ابو محمد حضرت حسن عسکرى علیه السلام یازدهمین امام نور است وفرزند گرانمایه اش محمد صلى الله علیه وآله نزد یاران ودوستداران مورد اعتماد شناخته شده است).

 

آنگاه مى افزاید: (خلف صالح، از فرزندان حضرت عسکرى علیه السلام همان صاحب الزمان است).

 

۱۷ _ محمد امین بغدادى سویدى در ولادت امام عصر علیه السلام مى نویسد:

 

(حضرت مهدى علیه السلام به هنگامه رحلت پدر گرانمایه اش، نه سال داشت..)..

 

۱۸ _ مورخ بزرگ اهل سنت ابى الوردى در تاریخ خود آورده است که:

 

(محمد، فرزند حضرت عسکرى علیه السلام در سال ۲۵۵ هجرى بدنیا آمد..)..

 

اینها شمارى از منابع وکتابهاى علما ودانشمندان اهل سنت است که همگى آنان به ولادت پربرکت دوازدهمین امام نور، حضرت مهدى علیه السلام تصریح کرده وپانزدهم شعبان به سال ۲۵۵ هجرى را بطور مشخص، سالروز ولادت نور شناخته اند وهمگى پدر گرانمایه او را حضرت عسکرى علیه السلام عنوان ساخته اند.

 

روشن است که اگر بخواهیم اعترافات وتصریحات همه دانشمندان اهل سنت را در این مورد، ترسیم نماییم کتاب، طولانى وبحث، خسته کننده مى گردد.

 

زندگی بانو نرجس:

 

برگرفته از آثار آیه الله سید محمد کاظم قزوینی:

 

در بحثهاى گذشته برخى از سخنان پیشوایان نور علیه السلام در مورد بانو نرجس، مادر گرامى امام مهدى علیه السلام را آوردیم که از او به عنوان (شایسته ترین کنیزان)، (بهترین بانوان) ویا (سرور زنان) یاد کردند.

 

اینک مناسب بنظر مى رسد که بیوگرافى او را براى آگاهى شما خواننده گرامى، به گونه اى فشرده بیاوریم.

 

نامهاى آن حضرت:

 

محدثین ومورخین، نامهاى متعددى براى آن بانو آورده اند از آن حمله: نرجس، سوسن، صقیل، صیقل، حدیثه، حکیمه، ملیکه، ریحانه وخمط. اما مشهورترین نام او (نرجس) ومعرفترین کنیه اش (ام محمد) است.

 

در گذشته خاطر نشان ساختیم که نامهاى متعدد براى یک انسان، هرگز دلالت بر شخصیتهاى متعدد نمى کند، همانگونه که بانوى نمونه اسلام، فاطمه علیها السلام به تناسب ابعاد وویژگیهاى پرشکوهش، داراى نامهاى متعدد وگوناگون بود. این بانوى بزرگ نیز داراى نامهاى متعددى است که هر کدام از آنها معناى خویش را دارد وبعدى از شخصیت ولاى او را نشانگر است، که از جمله آنها:

 

۱ _ (نرجس) که نام برخى گلهاى عطرآگین است.

 

۲ _ (خمط) نوعى درخت میوه است که قرآن نیز آن را بکار برده است.

 

۳ _ (سوسن) نام نوعى گل خوشبو ومعطر وپرفایده است که در کتابهاى طب نیز آمده است.

 

۴ _ (صیقل) به مفهوم پدیده نورانى وپرجلوه ونرم است.

 

به هر حال هیچ مانعى ندارد که یک زن با شخصیت، داراى نامهاى متعددى باشد وهر کدام از آنها در مورد او به تناسب بکار رود. ودر مورد مادر گرامى حضرت مهدى علیه السلام چه بسا که این نامهاى پر معنا ومتعدد براساس ‍ مصالح سیاسى واجتماعى بوده که براى ما ناشناخته مانده است.

 

ونیز روشن است که بحث در حب ونسب این بانوى با فضیلت نیز در اصل بحث ضررى نمى رساند، چرا که شخصیت مورد نظر یکى است ودر مورد حسب نسب او دیدگاهها متفاوت است.

 

و ما در اینجا دو دیدگاه معروف ومشهور دانشمندان ومحدثان خویش را در مورد حسب ونسب آن بانوى اندیشمند وبزرگ مى آوریم.

 

آزاده اى از تبار وارستگان:

 

۱ _ (بشر بن سلیمان نخاسى) که از فرزندان ابو ایوب انصارى ویکى از دوستان دو امام گرانقدر حضرت هادى وعسکرى علیهما السلام وهمسایه آن دو بزرگوار در سامرا است، آورده است که:

 

من احکام وآگاهیهاى لازم در مورد بردگان واسیران را از سالارم حضرت هادى علیه السلام آموختم. وآن گرانمایه، این حقوق واحکام را به گونه اى به من تعلیم فرمود که من بدون اجازه او نه برده اى مى خریدم ونه مى فروختم وهمواره از موارد نامعلوم ونامشخص، تا روشن شدن حکم آن، دورى مى جستم وحلال وحرام را در این مورد به شایستگى درک مى کردم.

 

یکى از شبهاى که در منزل بودم وپاسى از شب گذشته بود در خانه به صدا در آمد ویکى از خدمتگزاران حضرت هادى علیه السلام که (کافور) نام داشت مرا مخاطب ساخت وگفت که حضرت هادى علیه السلام مرا فراخوانده است. لباس خویش را به سرعت پوشیدم وبه هنگامى که وارد خانه آن جناب شدم، دیدم امام هادى با فرزندش حضرت عسکرى علیه السلام وخواهرش (حکیمه) آن بانوى آگاه وپروا پیشه، در حال گفتگو هستند.

 

پس از سلام، نشستم که آن حضرت فرمود: (بشر! تو از فرزندان انصار هستى ودوستى ومهر انصار همچنان نسل به نسل نسبت به پیامبر صلى الله علیه وآله وخاندانش به ارث مى رسد وشما به آن صفا ومحبت باقى هستید ومورد اعتماد خاندان پیامبر.

 

اینک! مى خواهم تو را به فضیلت وامتیازى مفتخر سازم که هیچ کس از پیروان ما در این فضیلت به تو پیشى نگرفته است وتو را به رازى آگاه سازم که کسى را آگاهى نساخته ام وآن این است که: تو را مأموریت مى دهم تا بانویى بزرگ وآگاه را که بظاهر در صف کنیزان است، خریدارى نمایى واو را به سرمنزل مقصود ومحبوبش راه نمایى).

 

آنگاه نامه اى به خط رومى مرقوم داشت وبا مهر مخصوص خویش آن را مهر زد وبسته ویژه اى که زرد رنگ بود ودر آن ۲۲۰ دینار بود به من داد وفرمود: (بشر! این نامه وکیسه زر را برگیر وبسوى بغداد حرکت کن وپس از ورود بدان شهر، فلان روز، در کنار پل بغداد، منتظر کشتیهاى اسیران (روم) باش. هنگامى که قایق حامل اسیران رسید وخریداران که بیشتر آنها فرستادگان مقامات رژیم بنى عباس هستند اطراف آنها حلقه زدند تو از دور مراقب باش تا مردى بنام (عمر بن یزید نخاس) را که در میان صاحبان برده است بیابى.

 

او کنیزى را با ویژگیهاى خاص خود در حالى که لباس حریر ضخیم بر تن دارد براى فروش آورده است اما آن کنیز خود را پوشانده واز دست زدن ونگاه کردن خریداران سخت جلوگیرى مى کند، چرا که بظاهر در میان بردگان است وخود در حقیقت از بانوان با شخصیت وپاک وآزاده مى باشد.

 

فروشنده او را تحت فشار قرار مى دهد تا او را بفروشد اما او فریاد آزادى ونجابت سر مى دهد وبه خریدار که حاضر مى شود سیصد دینار به صاحب او بپردازد مى گوید: (بنده خدا! پول خودت را از دست مده! اگر تو در لباس سلیمان وبر قدرت وشوکت او هم در آیى، من ذره اى به تو علاقه نشان نخواهم داد). وبدینگونه خریدارى را که شیفته شکوه وعظمت وعفت وپاکى اوست، نمى پذیرد واو را مى راند.

 

سرانجام (عمر بن یزید) به او مى گوید: (من ناگزیرم تو را بفروشم پس خودت بگو راه حل چیست؟).

 

او خواهد گفت: (در این کار شتاب مکن! من تنها فرد امین ودرستکار وشایسته کردارى که برایم دلپسند باشد مى پذیرم).

 

در این هنگام برخیز وبه (عمر) بگو: (من نامه اى به زبان رومى دارم که یکى از شایستگان نوشته وویژگیهاى مورد نظر این بانو، در شخصیت نگارنده آن جلوه گر است. شما نامه را به او بده تا بخواند اگر تمایل داشت من وکیل نگارنده نامه هستم واین کنیز را براى او خریدارم).

 

(بشر) فرستاده امام هادى علیه السلام اضافه مى کند که: (من، برنامه را همانگونه که امام دستور داده بود به دقت پیاده کردم تا نامه را به او رساندم هنگامى که نامه را دریافت داشت وبدان نگریست، سیلاب اشک امانش نداد وبشدت گریست وبه (عمر بن یزید) گفت: (اینک! مى توانى مرا به صاحب این نامه بفروشى) وسوگندهاى سختى یاد کرد که اگر به صاحب نامه نفروشد خود را خواهد کشت وهرگز کسى را نخواهد پذیرفت.

 

من با فروشنده براى خرید وارد گفتگو شدم وپس از تلاش بسیار کار به آنجا رسید که (عمر بن یزید) به همان پولى که سالارم امام هادى علیه السلام داده بود راضى شد وپس از دریافت همه آن ۲۲۰ دینار، کنیر مورد نظر را تحویل من داد ودر حالیکه او از شادمانى در پوست نمى گنجید به منزل بازگشتیم تا او را به خانه حضرت هادى علیه السلام ببرم. همراه او به خانه رسیدیم، اما او قرار وآرام نداشت نامه سالارم را گشود وپس از بوسه باران ساختن آن نامه را به سر وصورت خویش مالید وبه روى دیدگانش نهاد.

 

من که از رفتار او شگفت زده شده بودم، گفتم: (آیا شما نامه اى را که هنوز نگارنده آن را نمى شناسى بوسه باران مى سازى؟).

 

او گفت: (بنده خدا! تو با اینکه فردى درست اندیش وامانتدار وفرستاده بنده برگزیده ومحبوب خدا هستى، در شناخت فرزند پیامبران ناتوانى. پس گوش به سخنان من بسپار وبا دل توجه کن تا خود را معرفى کنم وجریان شگفت خویش را برایت بازگویم).

 

سرگذشت شگفت انگیز من:

 

آنگاه گفت: (من (ملیکه) هستم دختر (یشوعا) ونوه قیصر روم.

 

مادرم از فرزندان حواریون است ودختر (شمعون)، جانشین حضرت مسیح علیه السلام.

 

داستان من شگفت انگیزترین داستانهاست. من سیزده ساله بودم که جدم قیصر (روم) تصمیم گرفت مرا به عقد برادر زاده خویش در آورد، به همین جهت بیش از سیصد نفر کشیش وراهب از نسل حواریون وهفتصد نفر از اشراف وشخصیتهاى سرشناس کشور وچهار هزار نفر از فرماندهان ارتش وافسران ودرجه داران لشکر روم ورؤساى عشائر را، در کاخ خود گرد آورد وتخت بسیار بلند وپرشکوهى را که از انواع زر وسیم ساخته شده بود در سالن بزرگ کاخ قرار داد وبرادر زاده اش را بر فراز آن دعوت کرد تا طى مراسم ویژه اى مرا به ازدواج او در آورد.

 

اما هنگامى که فرزند برادرش برفراز تخت قرار گرفت وصلیبها گرداگرد او، آویخته شد واسقفها در برابر او تعظیم کردند وانجیل مقدس گشوده شد، بنگاه صلیبها از جایگاههاى بلند خود، فرو غلطیدند وستونهاى تخت در هم شکست وآن جوان نگون بخت از فراز تخت به زمین افتاد وبیهوش گردید.

 

بر اثر حادثه ناگوار، رنگ اسقفها پرید وبندهاى وجودشان به لرزه در آمد وبزرگ آنان به نیاى من، قیصر روم، گفت: (شاها! ما را کارى که شومى آن از زوال آیین مسیح خبر مى دهد، معذور دار!).

 

جدم آن حادثه تکان دهنده را به فال بد گرفت وبه اسقفها دستور داد تا ستونها را برافراشته دارند وصلیبها را بالا برند وبجاى آن جوان نگون بخت، برادرش را بیاورند تا مرا به ازدواج او در آورد وبدینوسیله شومى پدید آمده را، با نیکبختى وسعادت فرد دوم برطرف سازد.

 

اما هنگامى که اسقفها به دستور قیصر روم عمل کردند، همان تلخى که براى برادر زاده اول او پیش آمده بود براى دومى نیز رخ داد. مردم وحشتزده پراکنده شدند. نیاى بزرگم، قیصر روم، اندوهگین وماتم زده برخاست ووارد قصر خویش شد وپرده هاى کاخ افکنده شد وماجرا تمام شد ودر هاله اى ابهام ونگرانى قرار گرفت.

 

پرافتخارترین پیوند:

 

شب فرا رسید وآن روز دهشتناک سپرى شد. من همان شب در خواب دیدم که حضرت مسیح علیه السلام به همراه وصى خود (شمعون) وگروهى از حواریون وارد کاخ جدم قیصر روم شدند ومنبرى پرفراز وشکوهمند در همان نقطه اى که جدم تخت خود را قرار داده بود برپا ساختند. درست در همین لحظات بود که حضرت محمد صلى الله علیه وآله با گروهى از جوانان وفرزندان خویش وارد شدند.

 

حضرت مسیح علیه السلام به استقبال آن حضرت شتافت واو را در آغوش کشید.

 

پیامبر اسلام به او فرمود: (من آمده ام تا ملیکه، دختر شمعون را براى پسرم خواستگارى کنم). ودر همانحال دیدم که آن حضرت با دست خویش به امام حسن عسکرى، اشاره فرمود.

 

مسیح نگاهى به شمعون کرد وگفت: (افتخار بزرگى به سویت آمده است، با خاندان پیامبر پیوند کن ودخترت را به فرزند او بده).

 

وشمعون هم گفت: (پذیرفتم).

 

پیامبر اسلام بر فراز منبر رفت ومرا به ازدواج پسر خود در آورد وبر این ازدواج مسیح علیه السلام وحواریون وفرزندان محمد صلى الله علیه وآله گواه بودند.

 

چه کنم؟

 

از خواب خوش آن شب جاودانه بیدار شدم اما ترسیدم خواب خود را بر پدر وجدم بازگویم.

 

از آن پس قلبم از محبت حضرت عسکرى مالامال شد به گونه اى که از آب وغذا دست شستم وبه همین جهت بسیار ضعیف وناتوان شدم وبه بیمارى سختى دچار گشتم.

 

جدم، بهترین پزشکان کشور را یکى پس از دیگرى براى نجات من فرا خواند، اما بیهوده بود وآنان کارى از پیش ‍ نبردند وهنگامى که جدم از نجات من نومید شد به من گفت: (نور دیده ام! دخترم! براى نجات جان وشفاى بیماریت چه کنم؟ آیا چیزى به نظرت نمى رسد؟).

 

من گفتم: (نه! من درهاى نجات را به روى خود مسدود مى نگرم، شما اگر ممکن است دستور دهید اسیران مسلمان را از زندانها وشکنجه گاهها آزاد وکند وزنجیر از دست وپاى آنان بردارند وبر آنان مهر ورزند وآزادشان سازند، امید که در برابر این مهر به اسیران وغریبان، حضرت (مسیح) ومادرش (مریم) مرا شفا بخشند).

 

جدم به خواسته من جامه عمل پوشاند وبراى شفاى من، همه اسیران مسلمان را آزاد ساخت ومن نیز خویشتن را اندکى سالم وبانشاط نشان دادم وکمى غذا خوردم وجدم شادمان گردید وبر محبت بر اسیران واحترام به آنان تاءکید کرد.

 

آن رؤیاى پر شکوه:

 

چهار شب از آن رویاى شکوهبار گذشته بود که خواب دیگرى دیدم.

 

گویى دخت گرانمایه پیامبر، سالار بانوان گیتى به همراه مریم وهزاران نفر از دوشیزگان بهشتى، به دیدار من آمدند.

 

مریم پاک، رو به من کرد وگفت: (این، سالار بانوان جهان، فاطمه علیها السلام دخت گرانمایه پیامبر ومادر همسر آینده تو است).

 

من دامان آن بانوى بزرگ را سخت گرفتم وگریه کنان ازاینکه حضرت عسکرى از دیدار من سرباز مى زند وبه خوابم نمى آید به مادرش شکایت بردم.

 

فاطمه علیها السلام فرمود: (ملیکه! پسرم به دیدار تو نخواهد آمد چرا که مشرک هستى. این خواهرم (مریم) است که از دین شما بیزارى مى جوید، اگر براستى دوست دارى خشنودى خدا ومسیح علیه السلام ومریم را بدست آورى وبه دیدار حسن من مفتخر گردى بگو: (أشهد أن لا إله إلاَّ الله وأنَّ أبی محمد رسول الله).

 

اینک در انتظار دیدار پسرم باش!

 

من به دعوت، دخت گرانقدر پیامبر صلى الله علیه وآله اسلام آوردم وبه یکتایى خدا ورسالت محمد صلى الله علیه وآله گواهى دادم. بانوى بانوان مرا در آغوش کشید وخوش آمد گفت وفرمود: (اینک در انتظار دیدار پسرم باش!).

 

از خواب برخاستم، اما شور وشوق دیدار ابو محمد حضرت عسکرى، کران تا کران وجودم را فرا گرفته بود. در انتظار دیدارش قرار وآرام نداشتم که شب فرا رسید واو به خواب من آمد. هنگامى که او را دیدم به او گفتم: (سرورم! محبوب قلبم! پس از اینکه، قلب مرا لبریز از مهر وعشق پاک خود کردى، به من بى مهرى نمودى؟).

 

فرمود: (تنها دلیل تأخیر دیدارت، شرک تو بود واینکه که به راه توحیدگرایى گام سپرده اى، همواره به دیدارت خواهم آمد تا خداوند ما را یک جا گرد آورد).

 

وآن گرانمایه از آن روز تاکنون مرا ترک نکرده وهر شب به خواب من آمده است).

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *