استاد شهید مرتضى مطهرى
اندیشه پیروزى نهایى نیروى حق… وعدالت بر نیروى باطل و… ظلم… واستقرار کامل وهمه جانبه ارزشهاى انسانى…، اندیشهاى است که… همه فرق ومذاهب اسلامى… بدان معتقدند.
این اندیشه… مشتمل بر عنصر خوش بینى نسبت به جریان کلى نظام طبیعت وسیر تکامل تاریخ واطمینان به آینده… است.
امید وآرزوى تحقق این نوید کلى، جهانى وانسانى، در روایات اسلامى، (انتظار فرج) خوانده شده است، و… اَفضل عبادات… است. اصل انتظار از یک اصل… قرآنى دیگر استنتاج مىشود… اصل (حرمت یأس از روحُاللّه)…
مردم مؤمن… هرگز ودر هیچ شرائطى امید خویش را از دست نمىدهند وتسلیم یأس وناامیدى وبیهوده گرایى نمىگردند.
انتظار فرج… دو گونه است:
انتظارى که سازنده… تعهد آور… نیرو آفرین وتحرک بخش است… وانتظارى که ویرانگر… اسارت بخش… وفلج کننده است، ونوعى (اباحیگرى)… است.
این دو نوع انتظار… معلول دو نوع برداشت از ظهور… مهدى موعود است. واین دو نوع برداشت… از دو نوع بینش درباره تحولات وانقلابات تاریخى ناشى مىشود.(۱)
انتظار ویرانگر
برداشت قشرى… مردم از… قیام وانقلاب مهدى موعود این است که صرفاً ماهیت انفجارى دارد… وفقط از گسترش… ظلمها وتبعیضها… وحق کشىها وتباهىها ناشى مىشود… آن گاه که صلاح به… صفر برسد، حق وحقیقت هیچ طرفدارى نداشته باشد،… جز نیروى باطل نیرویى حکومت نکند، فرد صالحى در جهان یافت نشود، این انفجار رخ مىدهد…
على هذا هر اصلاحى محکوم است، زیرا… یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنى هست دست غیب ظاهر نمىشود؛ بر عکس، هر گناه وهر فساد وهر ظلم و… هر پلیدیى… مقدمه صلاح کلى است وانفجار را قریب الوقوع مىکند… پس بهترین کمک به تسریع در ظهور وبهترین شکل انتظار، ترویج واشاعه فساد است…
این گروه… به مصلحان ومجاهدان… با نوعى بغض وعداوت مىنگرند. زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور… مىشمارند. بر عکس، اگر خود… اهل گناه نباشند در عمق ضمیر واندیشه با نوعى رضایت به گناهکاران وعاملان فساد مىنگرند زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم مىنمایند…
این نوع برداشت از… قیام مهدى موعود و… انتظار فرج… منجر به نوعى تعطیلى در حدود ومقررات اسلامى مىشود و… با موازین اسلامى وقرآنى وفق نمىدهد.
انتظار سازنده
از آیات… و… روایات اسلامى… استفاده مىشود که ظهور مهدى موعود حلقهاى است از حلقات مبارزه اهل حق واهل باطل که به پیروزى نهائى اهل حق منتهى مىشود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد… مهدى… نویدى است… به اهل… عمل صالح… ومظهر پیروزى نهائى اهل ایمان…
ظهور مهدى… منّتى است بر مستضعفان… وسیلهاى است براى پیشوا… شدن آنان، ومقدمهاى براى وراثت آنها خلافت الهى را در روى زمین… تحقق بخش وعدهاى است که خداوند… در کتب آسمانى به صالحان… داده است…
قیام مهدى، براى حمایت مظلومانى است که استحقاق حمایت دارند… سخن در این است که گروه سُعدا وگروه اشقیا هر کدام به نهایت کار خود برسند… در روایات… سخن از گروهى زبده است که به محض ظهور…
به آن حضرت ملحق مىشوند. بدیهى است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمىشوند… زمینههایى عالى وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش مىدهد. این خود مىرساند که… اهل حق… از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایمانند.
در برخى روایات… سخن از دولتى است از اهل حق که تا قیام مهدى… ادامه پیدا مىکند…(۲)
از مجموع آیات وروایات استنباط مىشود که قیام مهدى موعود علیه السلام آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق وباطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدى موعود تحقق بخش ایدهآل همه انبیا واولیا ومردان مبارز راه حق است.(۳)
مشخصات انتظار بزرگ
۱.خوش بینى به آینده بشریت
… ریشه فسادها وتباهىها نقص روحى ومعنوى انسان است. انسان هنوز دوره جوانى وناپختگى را طى مىکند وخشم وشهوت بر او وعقل او حاکم است. انسان بالفطره در راه تکامل فکرى واخلاقى ومعنوى پیش مىرود. آیندهاى بس روشن وسعادت… بخش… که در آن شر وفساد از بُن برکنده خواهد شد در انتظار بشریت است.
- پیروزى نهایى صلاح وتقوا وصلح وعدالت وآزادى وصداقت، بر زور واستکبار واستعباد وظلم واختناق ودجل (دجالگرى وفریب).
۳.حکومت جهانى واحد
۴.عمران تمام زمین در حدى که نقطه خراب وآباد ناشده باقى نماند.
۵.بلوغ بشریت به خردمندى کامل وپیروى از فکر وایدئولوژى وآزادى از اسارت شرایط طبیعى واجتماعى وغرائز حیوانى.
۶.حداکثر بهرهگیرى از مواهب زمین.
۷.برقرارى مساوات کامل میان انسانها در امر ثروت.
۸.منتفى شدن کامل مفاسد اخلاقى از قبیل زنا، شرب خمر، خیانت، دزدى، آدمکشى… وخالى شدن روانها از عقدهها وکینهها.
۹.منتفى شدن جنگ وبرقرارى صلح وصفا ومحبت وتعاون.
۱۰.سازگارى انسان وطبیعت.(۴)
انتظار مسأله حساسى است به خاطر این که اساس احساس، اندیشه، ومسؤلیت اجتماعى مارا در بر مىگیرد ومهمتر از آن بیش از همه مسائل واصول اعتقادى که در میان ما مطرح است…
مسأله انتظار را من… نه از نظر روایى وکلامى وفرقهاى، بلکه از نظر اجتماعى وتاریخى وطبقاتى بررسى مىکنم. نه اثبات واستدلال وبحث اعتقادى در خود عقیده، بلکه ارزشهاى انسانى، آثار اجتماعى ونقشى که در تاریخ، جامعه، زندگى، مسؤولیت فردى وطرز تفکر دارد یا مىتواند داشته باشد.
اصل انتظار به معناى کلى ـ نه انتظار خاص شیعى ـ دو نوع است: انتظار منفى وانتظار مثبت. این دو انتظار درست ضد یکدیگرند؛ یکى بزرگترین عامل انحطاط است ودیگرى بزرگترین عامل حرکت وارتقا، یکى تن دادن به ذلت وتوجیه (وضع موجود) ودیگرى پیش رونده وآیندهگرا…
انتظار به این معنى است که گروهى (منتظر) باشند که نجات بخشى خواهد آمد. پس این فکر چهار پایه اساسى دارد:
۱.اسارت، ۲.غیبت، ۳.انتظار، ۴.نجات…
از انتظار واعتقاد به این که نجات بخشى که اکنون غائب است خواهد آمد وعدالت را مستقر خواهد کرد وبشریت را نجات خواهد داد وحقیقت وعدل وبرابرى پیروز خواهد شد، به صورت منفیش دشمنان عدالت وعاملین فساد وتبهکارى وکسانى که هیچ مسؤولیتى در زندگىشان نمىشناسند وهیچ حدى شرارت وفسادشان را محدود نمىکند استناد مىکنند، به این معنا که مردم را قانع ومعتقد مىکنند که نجات بشر واستقرار عدالت فقط وفقط موکول به ظهور نجات بخش خاص غیبى است، نه هیچ کس وکسان دیگر…
وچنین استدلال مىکند که اگر من عدالت را استقرار نمىدهم واگر قدرتى یا حکومتى ظلم وفساد مىکند جبرى وطبیعى است، غیر عادى نیست وچون طبیعى است باید پذیرفت که پذیرفتنى است وچون ناگزیر وحتمى است، در برابرش مخالفت ومقاومت ممکن نیست وهر کوشش وفداکارى در راه عدالت واصلاح عموم بیهوده است، پوچ است… مىبینیم که غیبت، با این گونه توجیه از (انتظار منفى) بهترین وسیله است براى کسانى که جنایت وظلم وفساد وستم مىکنند ودین ومذهب را آلت منافع گروهى ومادى وسیاسى ومعنوى خودشان کردهاند تا به نیابت امام از پیروان او کار بگیرند وبر گرده اندیشه واقتصاد وزندگى وکوشش وفعالیت آنها سوار شوند…
اما همین اصول با همین اعتقادات، یعنى اعتقاد به انتظار، اعتقاد به دوره غیبت واعتقاد به جبرى وحتمى بودن نجات در آخرالزمان، یک رویه متضاد با این رویه دارد که بزرگترین قدرت نفى کننده این عوامل است ومردمى که مجهز به این ایدئولوژىاند نیرومندترین سلاح را براى نابودى فساد وبزرگترین ضربه را براى کوبیدن ظلم وبزرگترین انرژى را براى حرکت به طرف آینده دارا مىباشند.
… انتظار، هم یک اصل فکرى اجتماعى وهم یک اصل فطرى انسانى است، به این معنا که اساساً انسان موجودى است منتظر وهر که انسانتر، منتظرتر، وهمچنین جامعه بشرى، به معناى اعم، داراى غریزه انتظار است، چه جامعه طبقاتى، چه جامعه ملى وچه جامعه گروهى… هر تمدنى وفرهنگى… معتقد به انقلاب بزرگ ونجات بخش در آینده وبازگشت به عصر طلایى، عصر پیروزى عدالت وبرابرى وقسط (مىباشد)… بنابراین، هم تاریخ به ما مىگوید که جامعهها همواره معتقد به پیروزى قطعى حقیقت وعدالت وآزادى بشریت در آیندهاند وهم جامعهشناسى، معتقد است که هر جامعهاى در نهاد خویش این اعتقاد را به عنوان عکس العمل طبیعى وفطرى ساختمان خودش، در توجیههاى مختلف دارد…
… انتظار، سنتز تضاد میان دو اصل متناقض با هم است: یکى (حقیقت) ودیگرى (واقعیت)… وضع موجود یعنى واقعیتى که در عالم خارج واقع شده است، با حقیقتى که در اسلام، به آن معتقدیم، تناقص دارد، چه بکنیم؟ اسلام انسان را نجات مىدهد وعدالت وترقى را به وجود مىآورد.
… چارهاى نیست جز این که پیروان دینى که مدعى نجات وسیادت انسان وتودههاى محروم ونابودى ظلم وجنایت ومدعى استقرار یک نظام جهانى به نفع انسانند، معتقد باشند که این حقیقت اگر چه در طول این هزار وچهارصد سال نتوانسته به شعارهاى خودش جامه عمل بپوشاند، اما خواهد پوشاند وقطعاً پیروز خواهد شد وعدالت جبراً مستقر خواهد گشت وعلى رغم این نظام ضد حقیقت که بر اسلام حاکم شد وبر تاریخ نیز حاکم است ورنجى که بشریت هنوز از ستم مىبرد وهر روز قدرت زر وزور بر حقیقت بیشتر مىچربد وهمچنین على رغم این قدرتهاى ابلیسى وضد انسانى که در حال گسترش است وزوالناپذیر مىنماید، جبراً حقیقت محکوم بر واقعیت باطل، ولى حاکم، پیروز مىشود وما منتظر ومؤمن چنین روزى وچنین واقعهاى هستیم وچون خداوند بصراحت وعده پیروزى اسلام را در قرآن داده: (لیظهره على الدین کله)، ونوید داده که تودههاى ضعیف ومردم جهان را پیشوایان بشریت خواهد کرد وزمین را به آنها خواهد بخشید ومحرومان وارث قدرتمندان وزر پرستان خواهند شد. ومىبینیم که نشده است، در تحقق آن شک داریم، هر چند همه عوامل تاریخى واجتماعى موجود به نابودى حق وضعف روز افزون جبهه عدالت گواهى دهند.
این تضاد میان (واقعیت باطل حاکم) و(حقیقت نجات بخش محکوم) را جز (انتظار) به پیروزى جبرى وقطعى حقیقت نمىتواند حل کند…
… انتظار مثبت به معناى نفى وضع موجود در ذهن آدمى ودر زندگى وایمان انسان منتظر است واگر این انتظار را ملت محکوم از دست داد محکومیت را به عنوان سرنوشت محتومش براى همیشه خواهد پذیرفت. اگر منتظر تغییر نباشیم، آنچه در حکومت على صورت گرفته ویا آنچه در کربلا اتفاق افتاد، برایمان پایان داستان است ودیگر عکس العملى در طبیعت وتاریخ وهستى وزندگى بشر نخواهد داشت، این اعتقاد، هم بر خلاف ایمان به حقیقت، وهم بر خلاف مصلحت زندگى فرد در جامعه انسان مسؤول است.
ستمها، جنایتها، ظلمها همه داستانى وحادثهاى نیمه تمام در تاریخ بشر است، این داستان به سود عدالت وحقیقت وبه زیان ستم وفساد وپلیدکارى پایان خواهد پذیرفت…
… انتظار جبر تاریخ است. این مسأله براى روشنفکران که با مکتبها وفلسفههاى علمى تاریخ آشنایى دارند بى نهایت شورانگیز است.
من که در این گوشهاى از زمین واین لحظه از تاریخ منتظرم تا در آیندهاى که ممکن است فردا یا هر لحظه دیگر باشد ناگهان انقلابى در سطح جهانى به نفع حقیقت وتودههاى ستمدیده روى دهد که من نیز در آن باید نقشى داشته باشم واین انقلاب… با پرچم وشمشیر وزره ویک جهاد عینى با مسؤولیت انسانهاى معتقد به آن است…
هر کس این سؤال به ذهنش مىرسد که امام زمان، این رهبر نجات بخش انتهاى تاریخ، چگونه مىتواند بر جهان پیروز شود؟ در این جا امام صادق علیه السلام یک توجیه بسیار عمیق وکاملاً جامعه شناسانه وتاریخى دارد که: (قدرتهاى ستمکار وقطبهاى جنایت وظلم بقدرى با هم خواهند جنگید که در نیرو وقدرت فرسوده مىشوند وبقدرى از درون به فساد خواهند رفت که مقاومتشان را از دست مىدهند وآنگاه شما از بیهوشى وخواب خرگوشى بیدار شده وچون مسلح به نیروى ایمان وآگاهى هستید بر آن قدرتهاى از درون پوسیده واز برون فرسوده پیروز مىشوید) واین پیروزى بر اساس منطق وعینیت وسنتهاى اجتماعى است، سنتهایى که در اسلام قوانین خداوند است نه قوانین ماتریالیستى.
وقتى خداوند کارى را بخواهد، اسبابش را فراهم مىکند… من در اینجا معتقدم که تاریخ به طرف پیروزى جبرى عدالت ونجات قطعى انسانها وتودههاى ستمدیده ونابودى حتمى ظلم وظالم مىرود… اعتقاد به این جبر قطعى که تاریخ به نفع عدالت تمام مىشود وسرنوشت نوع بشر در زمان، به نفع پیروزى جامعه مشترک وزندگى مشترک انسانها ختم مىشود، که خود یک (انتظار) است، بزرگترین عاملى است که ستمدیدهها واستثمار شوندهها را نیرو وایمان مىبخشد وبه پیروزى سرنوشت خودشان وطبقه خودشان ومنفجر شدن نظام استثمار حاکم بر زمانشان امیدوار مىکند واین ایمان قطعى نه تنها آنها را بى مسؤلیت ومنفى ولش بار نمىآورد بلکه، درست بعکس، نیرو وقدرت واطمینان به آنها مىدهد وهمچون سلاحى است که اراده عدالتخواهان وامید ستمدیدگان را به آینده بیشتر کرده وآنها را در این راه مجهزتر ومتحرکتر مىکند. در این اعتقاد به انتظار، کسانى که زیر بار ستم وظلم له مىشوند وآنها که مىبینند حقیقتشان بازیچه ستمکاران ودین شان وسیله ابزار دست ضد دین گشته مأیوس نمىشوند ومطمئنند اراده خداوند نیز که همان جبر تاریخ وهمان نظام سنت تاریخى است به عنوان قانونى همچنان که در طبیعت است در تاریخ هم به سود پیروزى سرنوشت او، فکر او، راه او، ونجات نوع وطبقه او جارى است وبنابراین عوامل ضد تاریخ انسان وضد عدالت وخائن به سرنوشت بشریت مظلوم، نمىتوانند در برابر این جبرى که محکومیت ومرگ آنها را امضا کرده وپیروزى حقیقت وعدالت ومردم را اعلام نموده، مقاومت کنند ویا اثرى بگذارند.
چه، مشیت الهى که به شکل قانون علمى در طبیعت ودر تاریخ حاکم است و(تقدیر الهى) که به شکل (تقدیر علمى) تجلى دارد، تحقق نهایى رسالت پیامبران را که استقرار حکمت (آگاهى) وقسط (برابرى) است وانسان (رستگارى، رهایى از همه عوامل ضد انسانى) هدف رسالت است، (مقدر) کرده وپیروزى مستضعفان زمین وحتى روى کار آمدن وبه دست گرفتن رهبرى جهان وحاکمیت بر تمام زمین را براى این طبقه تضمین نموده وبا صراحت وقاطعیت اعلام مىکند که در این تنازع تاریخى ونبرد جارى در طول زمان، بقاى صلح، نتیجه نهایى واجتنابناپذیر است وزمین را ـ که منبع تولید، اقتصاد وحاکمیت وقدرت است وموضوع اصلى جنگ طبقات ـ نسلى تصاحب خواهد کرد که شایسته ماندن است: ولقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر، ان الارض یرثها عبادى الصالحون…
انتظار، به بشر آینده گرایى وبینش بزرگ مىدهد، اما بشر امروز در نظام پلید مصرفى انتظار را از دست داده وفقط منتظر اتوبوس ایستاده است.
(انتظار یعنى)… تسلسل ووحدت تاریخى. انتظار ـ به این عنوانى که در تشیع هست ـ سه دوره را به هم متصل مىکند: دوره اول، نبوّت ودوره دوم، امامت وپس از آن غیبت است که در آن، نه نبوّت وجود دارد ونه امامت حکومت عینى دارد…
منتظر، هم از لحاظ فکرى وهم از نظر عملى ومادى… انسان آمادهاى است که هر لحظه احتمال مىدهد شیپور انقلاب نهایى نواخته شود واو خود را مسؤول شرکت در این جهاد که بر اساس قوانین جبرى الهى قطعاً آغاز خواهد شد مىداند وخود به خود هم آماده است، هم متعهد، وهم مجهز وهر شیعه به امید شنیدن آواز امام سر بر بستر مىنهاد.
… آن انقلاب جهانى وپیروزى آخرین، دنباله ونتیجه یک نهضت بزرگ عدالتخواهى علیه ظلم در جهان است، ودر طول زمان، نهضتى که یک دوره، نبوت رهبریش کرد وبعد از خاتمیت، امامت وسپس در دوران طولانى غیبت، علم.
… اعتقاد به انتظار، اعتقاد به این است که وعده خداوند در قرآن براى مسلمانان وهمچنین ایدهآل هر انسان ستمدیده وآرزوى همه تودههاى محروم تحقق پیدا خواهد کرد وجامعه بى طبقه، بى ستم، بى ظلم، بى تزویر وجامعهاى که در آن انسان، عدالت، قسط، وحقیقت براى همیشه حاکم خواهد بود، وهرگز بازیچه ستمکاران وفریبکاران نخواهد شد، علىرغم همه عاملان نیرومند مسلح فساد وظلم پیروز مىشود.
(وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فِى الاْءَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ ؟ أَئِمَّهًوَنَجْعَلَهُمُ الْوَرِثِینَ).(۵)
مىبینیم (انتظار) یک نوید وعامل خوشبینى تاریخى است، عامل توجیه وراثت مبارزه، تسلسل تاریخى، جبر تاریخى، ایمان به عدالت وپیروزى حقیقت وایمان به نابودى قطعى ستم وظلم وپلیدى در سرنوشت انسان وایمان به این که تاریخ در زندگى بشر بر روى همین زمین وپیش از مرگ، نه در قیامت وپس از مرگ، به پیروزى ستمدیدگان ونابودى ستمکاران منتهى خواهد شد.
منتظر، انسان متعهدى است که هر لحظه در انتظار انفجار قطعى نظامهاى ضد انسانى است وهمواره خود را براى شرکت در چنین انقلاب جهانى وبدر دوّمى که با شمشیر على وزره پیغمبر وبه دست فرزند پیغمبر وعلى برپا مىشود، آماده مىکند.
وبنابراین، انتظار مذهب اعتراض ونفى مطلق نظام حاکم ووضع موجود است، در هر شکلى، انتظار نه تنها از انسان سلب مسؤولیت نمىکند، بلکه مسؤولیت او را در سرنوشت خودش وسرنوشت حقیقت وسرنوشت انسان، سنگین، فورى، منطقى وحیاتى مىکند.(۶)
آیهاللّه شهید محمّدباقر صدر
مهدى… یک الهام فطرى انسانى است، که در برابر بینشهاى… متفکرین جهان، روزگار درخشانى را مجسم مىسازد… این الهام طبیعى واین شعور باطنى، که در افراد همه جوامع وملل موجود است… از گستردهترین وروشنترین الهامات بشرى است…
اثر وجودى این ایمان وباور، تنها این نیست که در مقابل ناامنىها وپریشانىها ودردها… انسان را تسلّى بدهد، ونگرانىهاى درونى را آرامش ببخشد، بلکه… در برابر… دل مردگى ونا امیدى که مظالم جنایتگران وتراکم ستم بیداد پیشگان… به وجود مىآورد.
… ایمان به مهدى علیه السلام … عامل نیرو بخشى است که… امید به دنیاى عدل وداد آینده، حسّ مقاومت وجنبش را در افراد به وجود مىآورد واز خاموش شدن مشعل انتقام که در سینه مظلومان برافروخته شده… وتند باد یأس ونومیدى با آن بازى مىکند، جلوگیرى مىنماید.
… این شعور باطنى آمیخته با اعتقاد دینى، ثابت مىکند که در روزگار آینده عدالت این توانایى را خواهد داشت که با یک جهانى مالامال از ستم روبرو شود، وارکان بیداد را منهدم سازد، ودنیایى از نو بنا کند. وهر اندازه ظلم وجنایت در اقطار جهان نیرومند گردد وبر… سرنوشتها مسلط شود، آخرالامر باید روزى منهدم گردد، زیرا ستم یک موجود غیر طبیعى ونابودى آن حتمى است…
اسلام مهدى را… یک حقیقت واقعى موجود وپایدار وزندهاى معرفى مىکند، که در هر آن، انتظار انقلابش را داریم، مهدى اسلام انسان معینى است، که در کنار ما با تمام وجودش زندگى مىکند، وبراى ما در همه این دردها، غصهها وآتش تاخت وتازهاى ستمگران… وسوز وگداز وبخش دردمندان… مىسوزد وخود او هم در انتظار آن لحظهاى است که بتواند دستش را به سوى ستمدیده محروم… دراز کند، وریشه ستمگران را از بُن بِکند.
… اعتقاد به وجود مهدى… اندیشه عدم پذیرش ستم را به طور مطلق وهمیشگى… آن چنان به ما مىبخشد، که این فکر را در سیماى درخشنده آن بزرگ رهبر ضد ستم آینده، مجسم مىبینیم…
رهبرى که بزودى ظاهر مىشود، وپیمان با هیچ ستمگرى بر عهده او نیست، ودر تمام طول عمر منقاد ظلم وجنایتى نشده است.
ایمان به او، ایمان به عدم پذیرش ستم، ویک نوع همگامى با او مىباشد.
… انتظار فرج مهدى علیه السلام خود بزرگترین عاملى است که این اندیشه سازنده را تقویت مىکند وملت منتظر خود را متصل به رهبرى مىبیند که نابود کننده ستم است، لذا فکر نابودى ستم در مغز آن ملت زنده مىشود، وهمواره در چهره تیره بیداد، نیستى وانعدام را مىبیند.(۷)
پاورقی
(۱) قیام وانقلاب مهدى علیه السلام / ۵-۸.
(۲) همان کتاب/ ۶۴ـ۶۲ و۶۸-۶۴.
(۳) همان.
(۴) همان کتاب/ ۶۱-۵۸.
(۵) قصص: آیه ۵.
(۶) انتظار مذهب اعتراض، دکتر على شریعتى. با تلخیص.
(۷) انقلاب مهدى وپندارها/ ۱-۱۰؛ سیدمحمدباقر صدر؛ ترجمه سیداحمد علمالهدى.