پیشگفتار
(داشتن تصویرى مبهم ومجمل از رویدادهاى آینده از نداشتنش بهتر است، ودر بسیارى از موارد دقت وقطعیت بسیار، اصلاً ضرورت ندارد).(۱)
ویلیام آگبرن
(از بزرگ پژوهشگران مسایل اجتماعى)
انسان میان گذشته وآینده ودیروز وفردا زندگى مىکند وشخصیت وهستى او، به گذشته وآینده بستگى دارد؛ چنان که اگر از گذشتهاش بریده شود یا از آن بى خبر باشد دچار کمبود مىشود ونمىداند چگونه بوجود آمده وچگونه زندگى کرده است، زادگاهش کجاست وتاریخش چیست؟ همچنین اگر نسبت به آینده خود وهمه همنوعان انسانى خود شناختى – اگر چه اندک – نداشته باشد ونداند که او ودیگر انسانها به کدام راه مىروند وچه سرنوشتى در انتظار آنان است، دچار سردرگمى وسرگردانى مىشود.
گذشتهشناسى با علم تاریخ است وآیندهشناسى در پرتو پیش بینىهاى دینى روشن مىشود وگهگاه آینده نگرىهاى انسانى، سایه روشنى نسبت به آینده پدید مىآورد. آیندهشناسىهاى انسانى چون دلیل روشنى در دست ندارد احتمالى وفرضى است وچه بسیار که اینگونه پیش گوئیها نادرست از کار درآید.
امام على علیه السلام:
بدانید که در فردا (حوادثى پدید مىآید) ودر آینده مسائلى رخ خواهد داد که براى شما ناآشنا وناشناخته است(۲)…
امّا آیندهشناسىهاى دینى، که پیامبران وامامانِ آگاه وراستگو آن را پیشگویى کردند وبا علم خدایى سخن گفتند، موجب آرامش فکر واطمینان انسان مىشود چون پیامبران وامامان بارها وبارها پیشگوئیهایى کردند وهمه راست ودرست درآمده است. از این رو، آنچه آنان درباره آینده مىگویند حتمى است.
آیندهشناسى، براى همه انسانها لازم است ؛ لیکن براى جوانان ونوجوانان لازمتر؛ زیرا افراد سالخورده وکهن سال بیشترین بخش عمرشان را گذراندهاند وبخش اندکى از زندگىشان، بیشتر باقى مانده است. امّا نوجوانان وجوانان بیشترین بخش عمرشان باقى مانده وآینده بیش از نیم قرن عمر آنان را تشکیل مىدهد. از این رو، باید بیشتر بررسى کنند که در آینده چه مسائلى رخ خواهد داد وچه پیشامدهایى در سر راه انسان قرار دارد. شاید در دوران آینده زندگى یک نوجوان یا جوان، همان حوادث بزرگ را که پیشگویى کردند پدید آید واوضاع جهان دگرگون شود وحکومتهاى ظلم واژگون شوند وحکومت ودولتى خدایى آشکار گردد وهمه انسانها را به طور مساوى بنگرد وظلمها را نابود سازد وبرابرى وبرادرى میان همه مردم پدید آورد. همه افراد انسانى را چون یک خانواده به هم مهربان کند واین همه مشکلات را بر طرف سازد.
نوجوان وجوان باید به چنین روزهایى که ممکن است در بقیه دوران زندگى او رخ دهد، توجه داشته باشد وخود را براى آن دوران وشرایط آن آماده کند. چون در هر اجتماعى شرایطى براى زندگى وجود دارد وشرایط آینده که دوران ظهور حق وعدل است شرایط ویژه دارد وانسان باید شایستگى زندگى در آن دوره را داشته باشد. بویژه اگر بخواهد فردى شایسته باشد، باید از هم اکنون با بکارگیرى روشهاى تربیتى واخلاقى خود را شایسته بسازد. چون اخلاقهاى زشت وغیر انسانى یا اخلاقهاى زیبا وانسانى، کم کم در انسان بوجود مىآید وانسان را بالا مىبرد یا پایین مىآورد؛ یکباره یک نوجوان یا جوان، نیک ونیک رفتار نمىشود، این صفتها همه، به تدریج وبا مواظبت وتربیت در آدمى پدید مىآید. بنابراین براى شرکت در جامعه آینده که جامعه انسانى واسلامى کامل است وهمه رفتارها وکردارها نیک وزیباست، باید از هم اکنون آماده شد وبا نیکى واخلاق انسانى وتربیت درست خو گرفت وعادت کرد وخوبىها را به صورت عادتهایى در روح جایگزین ساخت تا آنگاه که انقلاب جهانى امام مهدى علیه السلام رخ داد، جوانان ونوجوانان شایستگى شرکت در آن دوران را داشته باشند.
در گفتار معصومان رسیده است که یاران حضرت مهدى علیه السلام جوانان هستند وسالخوردگان، میان یاران حضرت چون نمک در غذا اندکند.
امام على علیه السلام:
یاران مهدى علیه السلام جوانان هستند وسالخوردهاى میان آنان نیست مگر به مقدار سُرمه در چشم ونمک در غذا، وکمترین بخش غذا نمک است.(۳)
از این حدیث معلوم مىشود که جوانان، بیشتر باید آیندهشناس باشند وضوابط ومقررات آن را خوب بدانند وبیش از همه، خود را براى آینده بسازند وفداکار بار بیاورند. این رساله کوچک اگر راه آیندهشناسى را کمى روشن کند ودر این راه اندکى موفق شود، مایه خرسندى است.
بخش نخست بشارتها
امام مهدى علیه السلام در قرآن
(وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاْءَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّـلِحُونَ).(۴)
ما در زبور داود، از پس ذکر (تورات)، نوشتهایم که سرانجام، زمین را بندگان شایسته ما به ارث مىبرند (و بر کره زمین حاکم مىشوند).
طبق فرموده پیشواى پنجم حضرت امام محمد باقر علیه السلام ، این بندگان شایسته که وارثان زمین شوند. اصحاب مهدى علیه السلام هستند، در آخرُ الزمان.(۵)
امام مهدى علیه السلام در سخن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم:
… خداوند از فرزندان حسین امامانى قرار داده است که راه وروش وآیین مرا برپا مىدارند. نهمین آنان قائم خاندان من (مهدى) امتم مىباشد. او شبیهترین مردمان به من است در سیما وگفتار وکردار. پس از غیبتى طولانى وسرگردانى وسردرگمى مردم، ظاهر مىشود، آنگاه آیین خدارا آشکار مىسازد… پس زمین را از عدل وداد پُر مىکند پس از آن که از ستم وبیداد لبریز شده باشد.(۶)
امام مهدى علیه السلام در سخن حضرت فاطمه قدس سرهما
جابر مىگوید: خدمت حضرت فاطمه رفتم، لوحى نزد آن بانو نهاده بود که در آن نامهاى امامان نوشته شده بود (از آن جمله درباره دوازدهمین امام چنین آمده بود) پس از امام یازدهمین (امام حسن عسکرى علیه السلام راه امامت را کامل مىکنم با فرزندش که رحمت براى همه جهانیان است. او (امام دوازدهم) داراى کمال موسى وشکوه عیسى وشکیبایى ایوب است… در زمان (غیبت) این امام، دوستان من (دینداران راستین) به مشکلات گرفتار شوند… آنان به حق دوستان منند (چون در دیندارى پایدارى مىکنند). درود ورحمت خداوند بر آنان باد. آنان (مردمان در دوران غیبت) بى گمان هدایت شدگان وراه یافتگانند.(۷)
امام مهدى علیه السلام در سخن امامان
۱.امام على علیه السلام:
اصبغ نُباته که از شاگردان ویاران آن حضرت است مىگوید: روزى نزد امیر مؤمنان علیه السلام رفتم، دیدم در فکر فرو رفته است وبا انگشت بر زمین خط مىکشد. گفتم: اى امیر مؤمنان! چه شده است که در فکر فرو رفتید؟… امام فرمود: در مولودى مىاندیشم که از نسل من است واو (مهدى) است که زمین را از عدل وداد پر مىکند پس از آن که از ستم وبیداد پُر ولبریز شده باشد…(۸)
۲.امام حسن علیه السلام:
… (امام) قائم که (هنگام ظهورش)، حضرت عیسى از آسمان فرود مىآید وپشت سر او نماز مىگذارد… تولدش از مردمان پنهان است واز چشمها غایب مىشود… او نهمین فرزند برادرم حسین است وفرزند بهترین زنان. عمرى طولانى دارد، وخداوند او را (در زمین) آشکار مىسازد در سیماى انسانى چهل ساله، تا همگان بدانند که خداوند بر هر کارى قادر است.(۹)
۳.امام حسین علیه السلام:
اگر از دنیا یک روز (بیش) باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را دراز گرداند، تا مردى از فرزندان من قیام کند، وزمین را از عدل وداد لبریز کند، پس از آن که از ستم وظلم پُر شده باشد. این چنین از پیامبر شنیدم.(۱۰)
۴.امام سجاد علیه السلام:
… بى تردید، مردم زمان غیبت مهدى، که امامت او را باور دارند، ومنتظر ظهور اویند، از مردمان دیگر زمانها برترند؛ چون خداى بزرگ، به آنان عقل ودرک وفهمى داده است که غیبت برایشان چون ظهور است. خداوند آنان را، در آن زمان، همپایه مجاهدان شمشیر زن زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قرار داده است واینانند اخلاص گزاران واقعى، وشیعیان راستین ما، ودعوت کنندگان مردم به خدا (و به دین خدا)، آشکار وپنهان.(۱۱)
۵.امام باقر علیه السلام:
محمّدبن مسلم (که از شاگردان امام باقر وامام صادق علیه السلام است) مىگوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم درباره قائم که هر گاه قیام کند چه روشى در پیش مىگیرد؟ امام فرمود: روش پیامبر را تا اسلام را حاکم سازد. گفتم:
روش پیامبر چه بود؟ امام فرمود: آنچه در (نظامها وآیین) جاهلیت بود باطل کرد، وعدالت میان مردمان حاکم ساخت. وچنین است (امام) قائم علیه السلام آنگاه که قیام کند آنچه را (از راه وروشها میان مردم) در زمان پیش از ظهور رایج بوده است، زیر پا مىنهد، وآیین دادگرى را برپا مىدارد.(۱۲)
۶.امام صادق علیه السلام:
کسانى که در حالت انتظار دولت قائم، از جهان درگذرند، مانند کسانىاند که در خدمت (امام) قائم باشند. امام، پس از این سخن مکثى کرد، سپس فرمود: بلکه مانند کسانىاند که در رکاب (امام) مهدى علیه السلام شمشیر زده باشند. سپس فرمود: نه به خدا سوگند، اینان مانند آن کسانند که در خدمت پیامبر به شهادت رسیده باشند.(۱۳)
چشم به راهِ امرِ (قیام وانقلاب) امام خود باش، در هر شب وهر روز، زیرا که خدا در هر روز کارى کند وکارى، او را از کارى دیگر باز ندارد(۱۴)…
۷.امام کاظم علیه السلام:
… خداوند براى دوازدهمین (امام) از خاندان ما هر دشوارى را آسان مىگرداند، وبه دست او هر جبّار وزورگوى سرسختى نابود مىشود، وهر شیطان سرکشى نابود مىگردد.(۱۵)
۸.امام رضا علیه السلام:
دِعْبِل خُزاعى (شاعر نامدار شیعى) مىگوید: قصیده خود را در حضور امام رضا علیه السلام خواندم، چون به این شعرها رسیدم: امامى از آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم ، به یقین خروج خواهد کرد، او به تأیید اسم اعظم الهى وبرکت نصر آسمانى به پا مىخیزد وحق وباطل را از هم جدا مىکند، وهمه را بر شادخوارىها، وکینتوزىها، کیفر مىدهد. (در این هنگام) امام رضا علیه السلام به شدّت گریست، آنگاه فرمود: (اى دِعْبل! روحُالقُدُس به زبان تو سخن گفته است. آیا مىدانى این امام چه کسى خواهد بود؟) گفتم نه (شخص او را نمىشناسم)، لیکن شنیدهام که امامى از شما خاندان پیامبر خروج مىکند، وزمین را از عدل وداد لبریز مىسازد.
امام رضا علیه السلام فرمود: (پس از من فرزندم محمّد (جواد) امام است. پس از محمّد فرزندش على، امام است. پس از على (هادى) فرزندش حسن، امام است وپس از حسنِ (عسکرى)، فرزندش حجتِ قائم خواهد بود.
اوست که در زمان غیبت (مردمان) چشم به راه اویند، ودر زمان ظهور همه مطیع او گردند. او زمین را پر از عدل وداد مىکند، پس از آن که پر از ظلم وستم شده باشد…).(۱۶)
۹.امام جواد علیه السلام:
عبدالعظیم حسنى (که از یاران آن امام است) مىگوید: به امام جواد علیه السلام گفتم: امیدوارم که شما قائم خاندان پیامبر باشى که زمین را از عدل وداد آکنده مىکند… امام فرمود: همه ما قائم به امر خداى بزرگیم… لیکن آن قائمى که خداوند، به دست او زمین را از کافران ومنکران پاک مىگرداند، وسراسر گیتى را از عدالت سرشار مىسازد او کسى است که تولدش از مردم پنهان خواهد بود، وخود او از چشمها غایب مىشود(۱۷)…
۱۰.امام هادى علیه السلام:
امام پس از من، فرزندم حسن است وپس از رحلت فرزندش (امام) قائم است که زمین را از عدل وداد پُر مىکند، پس از آن که از ظلم وبیداد لبریز شده باشد.(۱۸)
۱۱.امام حسن عسکرى علیه السلام:
سپاس خدایى را که پیش از مرگم جانشینم را به من نمایاند. جانشینى که شبیهترین انسانها به پیامبر است در خلقت واخلاق. خداوند او را در دوران غیبت (از بلاها) حفظ مىکند، سپس او را آشکار مىسازد. او سراسر زمین را از عدالت پُر مىکند، پس از این که از ظلم وستم لبریز شده باشد.(۱۹)
بخش دوم: میلاد موعود
نیمه شعبان، روز میلاد امام زمان است. ماه شعبان هشتمین ماه از سال هجرى قمرى است. سال هجرى، تاریخى است که مبدأ آن، هجرت پیامبر اکرم است از مکه به مدینه. سال هجرى، دو گونه است: سال هجرى شمسى (خورشیدى)، وسال هجرى قمرى، سال هجرى قمرى را (هلالى) نیز مىگویند، زیرا که هر ماه آن با دیدن هلال آغاز مىشود. سال قمرى، ۱۲ ماه دارد، واز ماه محرّم آغاز مىگردد.
در روز پنجشنبه، پانزدهم شعبان، در سال ۲۵۶ هجرى قمرى، حضرت حجتبن الحسن امام زمان علیه السلام تولد یافت. حضرت حجت، امام دوازدهم است، وفرزند امام یازدهم حضرت امام حسن عسکرى است، وبا سه واسطه، فرزند امام رضا، وبا پنج واسطه، فرزند امام جعفر صادق، وبا هشت واسطه، فرزند امام حسین وبا نُه واسطه، فرزند حضرت على وفاطمه – دختر پیامبر اکرم ومادر امامان – مىباشد.
امام دوازدهم، حضرت حجّت، به این نامها نیز خوانده مىشود:
مهدى، موعود، قائم آل محمد، منتقم، امام منتظر، امام غایب، صاحبُالامر، صاحبُالزمان، ولىّ عصر، ابا صالح چون او وظهور او، وعده داده شده است، وخدا وپیامبران واولیا وپیامبر اکرم، وعده دادهاند که او مىآید وجهان را پر از عدل وداد مىکند، (موعود) نامیده شده است.
چون براى نشر دین حق وبرپا داشتن عدالت قیام مىکند وبه پا مىخیزد، (قائم) نامیده شده است.
چون انتقام انبیا ومردان خدا را از جباران مىگیرد، وهم انتقام بشریت را وانتقام خونهاى پاک مردان حق وانسانهاى بزرگ وشهداى راه حق وعدالت را، (منتقم) نامیده شده است.
چون مسلمانان در انتظار اویند، بلکه بشریت – در شعورِ معقول ووجدانِ اجتماعىِ خویش – چنان معلم ونجات دهندهاى را مىطلبد وانتظار مىکشد، (مُنتَظَر) نامیده شده است.
و چون از دیدگاه عموم پنهان است، (امام غائب)، وچون او صاحب امر خدا است، صاحبالامر، وچون صاحب زمان است، به ولایت خدایى، صاحبُالزّمان، وچون ولىّ خدا در این عصرها وروزگاران اوست، ولىّ عصر، نامیده شده است.
چنان که گفتیم، یکى از نامهاى امام زمان، (موعود) است. باید دانست که موعود، در ادیان آسمانى دیگر نیز وجود داشته است. بدین معنى که برخى از پیامبران، پیامبر ومعلم ومصلحى را که از آن پس مىآمده است معرفى مىکرده وذهن جامعه را براى پذیرش پیامبر ومصلح بعدى آماده مىساختهاند. موعود موسى (یعنى کسى که حضرت موسى علیه السلام ، آمدن او را خبر داده بوده است) حضرت عیسى است. موعود حضرت عیسى علیه السلام ، حضرت احمد (احمد فارقْلیط) است – چنان که در قرآن مجید تصریح شده است.(۲۰) نیز اتفاق مىافتاده است که پیامبران گذشته، به آمدن موعود آخرالزمان – یعنى مهدى موعود – اشاره مىکردهاند.(۲۱)
این گونه بوده است تا به هنگام ظهور دین اسلام، در دین اسلام، (موعود) به طور دقیق، معین ومعرفى گشت، یعنى مهدىِ آخرالزّمان. در اینجا باید در نظر داشته باشیم که مسأله مهدى وظهور وقیام او، موضوعى نیست که فقط به کسانى که داراى مذهب تشیعند مربوط باشد، بلکه این موضوع، یک مسأله اسلامى است. خود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بارها آمدن مهدى را در آخرالزمان، واین که مهدى از اولاد على وفاطمه است، فرزند بى واسطه امام حسنِ عسکرى است، وقیام نهایى دین وتوحید به دست او است، مژده داده وگوشزد کرده است. در قرآن کریم نیز آیات چندى است که حتى مفسّران اهل سنت، آن آیات را مربوط به ظهور مهدى دانستهاند.(۲۲) وبه همین مناسبت، که در احادیث وگفتههاى پیامبرِ اکرم، سخن از مهدى بسیار آمده است، علماى اهل سنّت، در بیشتر از ۲۰۰ کتاب از کتابهاى معتبر خویش، مناقب مهدى، ومسائل مربوط به مهدى، وچگونگى ظهور او، وشرایط نزدیک یا مقارن زمان ظهور او را ذکر کردهاند، وبیش از ۳۰ کتاب، ویژه (مهدى) تألیف کردهاند.
نیز به همین دلیل است که در تاریخ مىنگریم که از حدود ۱۵۰ سال پیش از ولادت مهدى (مثلاً از سال ۱۳۲ هجرى، آغاز خلافت عباسى به بعد)، کسانى ادعا مىکردهاند که همان مهدى که پیامبر گفته است ایشانند. واین به علت شیوع مسأله مهدى بود، از زمان خود پیامبر، واز زبان او. پس اصلِ مسأله مهدى، وخروج او در آخر الزمان (براى اصلاح جهان وخوار ساختن جبّاران، وانتقام گرفتن از ستمگران وعزت بخشیدن به محرومان وزیردستان واجرا کردن کلیه احکام قرآن) جزو تعالیم اسلام است، ومژده این خروج را خود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم داده است. واز این جهت همه فرقههاى مسلمان به اصلِ مسأله (مهدى) معتقدند.
چنان که گفتیم، بر مبناى بشارات کتابهاى پیشینیان، وروایات اسلامى، اشتهار یافته بود که از امام حسن عسکرى، فرزندى به وجود مىآید که برهم زننده اساس حکومتها وواژگون کننده تاج وتختها ودولتهاست. از این رو، بى درنگ، از سوى خلیفه عباسى آن روز، المُعتَمِد دستور هجوم به خانه امام حسن عسکرى وتفتیش آن، وجلب واحیاناً قتل فرزند او مهدى، صادر شد، ومأموران به خانه امام ریختند… اینجا بود که ضمن مقارناتى، علل ناپدیدى امام فراهم آمد، ودوازدهمین پیشواى شیعه به فرمان الهى از نظرها پنهان گشت(۲۳)…
دانشمندان مسلمان، راجع به حضرت مهدى علیه السلام ، ومسأله طول عمر او، وفواید وجودى او، در حال غیبت، ومسائل مربوط به خروج او، سخنان بسیار گفتهاند، همین گونه عرفا وفلاسفه، به تصریح واشاره، بدین مسأله توجه دادهاند، مانند محیىالدین ابن عربى، در کتاب (فتوحاتِ مَکّیّه). وابن سینا، در کتاب عظیم خود (شفا). یکى از دانشمندان وریاضیدانان ومتفکران بزرگ، خواجه نصیرالدین طوسى نیز، درباره (مهدى) چنین مىگوید:
(حرمان خلق از امام وعلّت غیبت او چون معلوم است که از جهت خداى ـ سُبحانّه ـ نباشد واز جهت امام نبود، پس لابد از جهت رعیت بود. وتا آن علت زایل نشود، ظاهر نگردد. واستبعاد از درازىِ عمرِ حضرت مهدى علیه السلام نمودن، چون امکانش معلوم است واز غیر او مُتَّفق(۲۴) جهلِ مَحض بود(۲۵)).
باید بدانیم که در زمان غیبت حضرت حجت، مسلمان نباید در انجام دادن تکالیف خود کوتاهى کند. همه دستورات دین، در این زمان نیز، به حال خود باقى است، واجب واجب است وحرام حرام، بویژه تکالیف ووظیفههاى اجتماعى. مثلاً اگر در جامعهاى فساد رایج شد، ظلم پا گرفت. مسلمان نمىتواند بگوید، بگذار باشد، امام زمان مىآید ودرست مىکند واصلاح مىفرماید. آنچه امام زمان درست مىکند واصلاح مىفرماید، تکلیف دینى خودِ آن امام است که از لحظه وروز ظهور او شروع مىشود. تا پیش از آن لحظه وآن روز، هر مسلمانى به همه تکالیف خود مکلف است، همینطور که باید نماز بخواند وروزه بگیرد، باید امر به معروف ونهى از منکر کند، با ظلم وظالم بستیزد، به دادِ مظلوم برسد، براى از بین بردن ستم وبرپا داشتن عدل وداد، بکوشد، و…و…
جوانان عزیز، درباره حضرت حجت ومسائل مربوط به او، وآینده جهان از نظر مذهب، وتحلیل دقیق فلسفه انتظار، مىتوانند این کتابها را بخوانند:
۱.آینده جهان از نظر مکتب ما.
۲.انتظار، مذهب اعتراض.
۳.دادگستر جهان.
۴.در فجر ساحل.
۵.خورشید مغرب.(۲۶)
در پایان این گفتار، یکى از مشهورترین سخنان پیامبر را که درباره مهدى فرموده است، وعلماى مذاهب اسلامى نقل کردهاند، نقل مىکنیم، سخنى که از نظر دینى واعلام نمودن شخص پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، قطعیت مسأله را مىرساند.
(اگر از عمر جهان جز یک روز باقى نماند، خدا همان یک روز را آن قدر طولانى ودراز کند تا مهدى – فرزند من – ظاهر شود وجهان را، در حالى که از ستم پر شده باشد، از عدالت ودادگرى پر کند).
و چنان که مىنگریم مسیر کلى بشر، از نظر فقدان عنصر معنوى در حرکتها وزندگىها، رو به حالتى است که در نهایت – چنان که پیامبر گفته است – نیاز به کسى که بتواند اصلاحى همه جایى وهمگانه پدید آورد، واین همه ستمها واختلافها را برطرف سازد، ومعنویت را به زندگى بشر بازگرداند، محسوس است.(۲۷)
پاورقی
(۱) شوک آینده، الوین تافلر، ترجمه حشمت الله کامرانى، نشر سیمرغ، ص ۴۷۵.
(۲) نهج البلاغه (فیض الاسلام)/ ۴۲۵.
(۳) عصر زندگى، محمد حکیمى، چاپ دوم، دفتر تبلیغات اسلامى، ص ۸۷.
(۴) سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
(۵) تفسیر مجمعالبیان، ج ۷، ص ۶۶.
(۶) کمالالدین ۱/۲۵۷.
(۷) کمالالدین ۱/۳۱۰.
(۸) کمالالدین، ۱/۲۸۹.
(۹) کمالالدین، ۱/۳۱۶.
(۱۰) کمال الدین، ۱/۳۱۸.
(۱۱) منتخبالاثر/ ۲۴۴.
(۱۲) تهذیب ۶/۱۵۴.
(۱۳) بحارالانوار ۵۲/۱۲۶.
(۱۴) مکیال المکارم ۲/۱۵۷.
(۱۵) کمالالدین ۲/۳۶۹.
(۱۶) کمالالدین ۲/۳۷۲.
(۱۷) کمال الدین ۲/۳۷۸.
(۱۸) کمال الدین ۲/۳۸۳.
(۱۹) کمال الدین ۲/۴۰۹.
(۲۰) سوره صف، آیه ۶.
(۲۱) کتاب بشارات عهدین را بخوانید.
(۲۲) مانند آیه ۵۴ از سوره مائده، وآیه ۱۰۵ از سوره انبیاء، وآیه ۵، از سوره قصص.
(۲۳) شرح بیشترى، در این باره، در کتاب خورشید مغرب آمده است.
(۲۴) یعنى: اتفاق افتاده، واقع شده. اشاره است به عدهاى از اشخاص که عمر بسیار کردهاند وشرح حالشان در تواریخ آمده است.
(۲۵) فصول نصیریّه، ص ۳۸، چاپ دانشگاه تهران.
(۲۶) و نیز کتابهاى: عصر زندگى. ۲.انتظار در اندیشهها.
(۲۷) این بخش با اجازه استاد محمدرضا حکیمى، از کتاب (بعثت، غدیر، عاشورا، مهدى) ایشان آورده شده است.