یک داستان آموزنده
در سال ( ۱۳۴۰) شمسى که در مشهد مقدّس تحصیل مىکردم، در یکى از شبهاى جمعه به منزل آقاى حاج آقا حسن قمى، فرزند مرحوم حاج آقا حسین قمى (مجتهد معروف) براى استماع موعظه که خود متصدّى آن بود رفتم. ایشان در ضمن نصایحى که داشتند، به زائران مرقد مطهر حضرت رضاعلیه السلام سفارش مىکرد که خودشان را اصلاح کنند و از معصیت اجتناب نمایند، آنگاه فرمود: دوستى دارم از تجّار تهران که محلّ وثوق مىباشد. وى برایم گفت: شریکى دارم که چندى قبل براى زیارت به مشهد آمد. چند روز بعد از سفر او، در خواب مشاهده کردم که من هم براى زیارت مرقد مطهر امام وارد حرم شدم. وقتى وارد روضه مقدّسه شدم، دیدم که حضرت رضاعلیه السلام در یک بلندى نشسته و وضع زائران خود را مشاهده مىکند و به آنان احترام مىگذارد.
در این بین دیدم که شریک من هم داخل جمعیّت است و دارد اطراف ضریح طواف مىکند. ولى وقتى مقابل امام رسید دستش را براى زدن سیلى به امام، دراز کرد! امام با عقب کشیدن چهره خود آن سیلى را رد نمود. طولى نکشید که آن مرد مجدّدا مقابل امام آمد و دستش را به طرف امام دراز کرد! این بار هم سیلى به چهره امام اصابت نکرد. بعد از مدت کوتاهى براى بار سوم دستش را دراز کرد و یک سیلى به چهره نورانى آن حضرت زد! این بار سیلى به صورت امام اصابت نمود، به طورى که رنگ چهره تابناک امام نیلگون گردید! از خواب بیدار شدم و در فکر فرو رفتم.
بعد از چند روز که شریکم از سفر برگشت، به دیدار او رفتم و در خلوت، خواب را برایش بازگو نمودم. دیدم رنگ صورتش عوض شد و گفت: این خواب حقیقت دارد! من مشغول طواف بودم و به یکى از شبکههاى ضریح دست انداختم، در کنارم زنى بود جوان، شیطان وسوسهام کرد و او را به گناه دعوت کردم. آن زن اعتنا نکرد. یک دور دیگر زدم و باز کنار او قرار گرفتم و او را به گناه فرا خواندم. باز آن زن اعتنا نکرد. براى بار سوم، در اثر وعدههایى که دادم، او را رام کردم و از همانجا براى انجام گناه و(۱) بى عفّتى همراه خود بیرون آوردم و سر انجام آلوده گناه منافى با عفت شدیم.
نگارنده مىگوید: اختلاط مرد و زن نامحرم در معرض گناه است. گرچه این اختلاط در حرم مطهر امام رضاعلیه السلام باشد. از عیسىبن مریم روایت شده است:
(۲)ایّاکم والنظره فإنّها تزرع فی قلب الشهوه و کفى بها لصاحبها فتنه.
از نگاه به نامحرم پرهیز کنید زیرا در دل نگاه کننده تخم شهوات رإ؛”کک کشت مىکند و همان براى گرفتارى انسان کافى است.
کرامتى از حضرت معصومه علیها السلام
چون تمام نعمتهاى مادّى و معنوى اهل قم، به برکت حضرت فاطمه معصومهعلیهاالسلام است و ما همگى از برکت قبر مطهرش متنعّم هستیم، از انصاف به دور است که در این کتاب از فضائلش نشود؛ بر این اساس چکیده کرامتى را که صاحب انوار المشعشعین در کتابش به عنوان یک امر متواتر درج نموده، در این نوشتار مىآوریم. ایشان مىنویسد: یکى از خدّام آستانه مقدّسه حضرت معصومه به نام میرزا اسد اللَّه، از ناحیه پاگرفتار بیمارى شقاقلوس (بى حسّى و فاسد شدن عضوى از اندام) گشته، جراحان بالاتفاق نظر به قطع پاى ایشان دادند، تا بیمارى به دیگر اعضا سرایت نکند.
ایشان مىگوید: حال که بناست فردا پایم را قطع کنند، امشب مرا به حرم مطهر حضرت معصومه ببرید. او را به دوش مىکشند و به حرم مىآورند. خدّام در را بسته و او را به حال خود وا مىگذارند، وى از فشار درد تا صبح صادق فریاد مىزند. هنگام صبح خوابش مىبرد و در عالم خواب خانم مجلّلهاى را مشاهده مىکند که به او مىگوید: ترا چه مىشود؟ جواب مىدهد: پایم فاسد شده و از خدا مىخواهم که یا مرا مرگ دهد و یا شفا بخشد.
آن خانم گوشه مقنعه خود را چندین دفعه به پاى او مالیده مىفرماید: تو را شفا دادیم. عرض مىکند: شما کى باشید؟ مىفرماید: فاطمه دختر موسىبن جعفر.
او از خواب بیدار مىشود و خود را سالم مىیابد. فریادش بلند مىشود که در را باز کنید، شفا گرفتم. خدّام در را باز کرده، وى را خندان و سالم مىبینند.
شگفت اینکه مقدارى پنبه نزد او یافت مىشود که هر مریضى آن را به موضع درد خود مىمالید شف(۳) مىیافت، ولى در خرابى سیل قم آن پنبه مفقود گردید.
حضرت معصومه در سال ( ۲۰۱) قمرى در شهر قم، بعد از هفده روز بیمارى وفات یافت و در مقبرهاى در محلّ فعلى مدفون گردید، و بعدها چهار زن دیگر از خواتین اهل بیتعلیهمالسلام در کنار او دفن شدند.
ابتدا زینب دختر حضرت جوادعلیه السلام سقفى از بوریا بر قبر بنا کرد. در سال ( ۵۲۹) قمرى شاد بیگم، از زنان خاندان امیر تیمور گورکانى، گنبد منور را ساخت، و در سال ( ۹۲۵) قمرى به دستور شاه(۴) اسماعیل صفوى تجدید بنا شد و بعدا فتحعلى شاه قاجار، گنبد را طلا نمود.
طبق روایتى که در کتاب کامل الزیارات مذکور است، امام جوادعلیه السلام فرمود:
(۵)وَمن زار عمّتی بقم فله الجنّه
یا رب چه قشنگ است و چه زیبا حرم قم
چون جنّت اعلا، حرم محترم قم
بانوى جنان، اخت رضا، دختر موسى
دُردانه زهرا و ملائک، خدم قم
این مژده بس او را که بهشت است جزایش
هر کس که زیارت کندش در حرم قم
فصل دوم: دیدار با امام زمان علیه السلام
افراطها و تفریطها
در این بخش از نوشتار بر خود لازم دانستم که بعضى از خرافات و کج اندیشىها را به یاد آورم تا گرفتار ترک نهى از منکر نشوم.
این بحث را با مقدمهاى شروع مىنمایم.
علماى اخلاق گفتهاند: عمده قواى انسانى چهار قوّه است: عاقله، واهمه، شهویه و غضبیه؛ از تعدیل قوه عاقله و حکمت؛ و از تعدیل قوّه واهمه (نیروى تصمیم گیرى) عدالت؛ و از تعدیل شهویه، عفت؛ و از تعدیل غضبیه، شجاعت؛ به وجود مىآید.
این چهار اصل (حکمت، عدالت، عفت و شجاعت) ریشه تمامى اخلاق حسنه مىباشد.
آنچه در علم اخلاق مورد توجه است، تعدیل قوا و جلوگیرى از افراط و تفریط مىباشد. مقصود نگارنده در این نوشتار، بررسى بعضى از افراطها و تفریطهاى قوه عاقله است که از افراط آن، به کج اندیشى و ناباورى، و از تفریط آن، به ساده لوحى مىتوان تعبیر نمود.
آنچه مطلوب شرع و مورد توجه عقلا است، همان خوش فکرى و حکمت است، اما زودباورى و ناباورى هر دو مذموم و ناپسندند، نباید هر چه مىخوانیم و مىشنویم بدون دلیل بپذیریم، و نباید بدون دلیل آن را به باد ایراد و انکار بگیریم؛ ابن سینا گفته است: آنچه را که امکان وجود دارد به مجرّد شنیدن نه باور کن و نه انکار، بلکه در بوته احتمال قرار ده و به دنبال برهان بر نفى و اثباتش برو.
متأسفانه از زمانهاى پیشین تا به امروز، جامعه گرفتار هر دو قشر افراطى و تفریطى بوده است، و انبیاء در طول تاریخ با هر دو طائفه به مبارزه بر خاستهاند.
مشرکان، راهِ تفریط، و ملحدان، طریقِ افراط را پیمودهاند. امروز هم ما گرفتار هر دو طائفه هستیم، بعضى به محکمات و بدیهیّات عقیده ندارند، و بعضى به هر خواب و خیالى به قیمت جان پایبند مىشوند.
در زمان گذشته طرفداران خرافه، روستائیان وافراد بیسواد بودند، ولى امروز خرافه پذیرى به افراد تحصیل کرده نیز سرایت نموده است.
شاهدى بر گفتار
چندى پیش در تهران، منزل یکى از دوستان – که پزشکى محترم مىباشد – مهمان بودم. اهل مجلس نوعاً پزشک و افراد تحصیل کرده بودند. یکى از حاضرین که اهل فضل و دانش بود اظهار کرد که فلان شخص -یکى از معروفین- در خواب خدمت امام زمانعلیه السلام رسیده و براى شیعیان و دوستان آقا هدیه خواسته است. آقا فرمودهاند: سوره بقره را از قرآنى که مىخوانید ورق بزنید، در یکى از اوراق آن تار مویى از اندام و یا مژهاى از چشمان من مىیابید، آن هدیه محبان من خواهد بود.
براى آزمایشِ خواب، فوراً قرآنى را آوردند، مقدارى ورق زدند، مویى مشکى از مژه، در یکى از اوراق قرآن دیده شد، فریاد صلوات بلند شد، خواستند آن را با دست بردارند، در این میان گفته شد: بى وضو نمىشود، یک برگ چسب نوارى آوردند و آن را با چسب برداشتند. نزد یک یک افراد آوردند که از روى چسب آن را ببوسد.
من که این مطلب را از اصل دروغ و خرافه مىدانستم، جوّ مجلس را بررسى کردم، دیدم مخالفت نتیجه معکوس دارد، ناچار ساکت شدم.
فقط به بعضى از افراد که با آنان سابقه داشتم گفتم: این یک جریان خرافى است باور نکنید، زیرا هر کتابى که مورد استفاده باشد، در ضمن ده یا بیست ورق آن تار مویى دیده مىشود، چون هنگام استفاده در مدت طولانى خواه ناخواه تار مویى از بدن جدا شده در میان اوراق جا مىگیرد، و اساساً خواب هم حجیّت ندارد. از سوى دیگر، اندام یک نفر چه قدر مو دارد که در میلیونها قرآن پخش شود؟
در هر حال، از این روح خرافه پذیرى نتیجه گرفتم که اگر ساکت بنشینم، طولى نمىکشد که جریان باب و بها دوباره تکرار مىگردد، لذا بر آن شدم که پیرامون چند موضوع وارد بحث شوم:
ملاقات با امام زمان علیه السلام
نگارنده قبول دارد که در غیبت کبرا بعضى از نفوس قدسیّه چون سیّدبن طاووس وعلامه بحرالعلوم و شیخ محمد کوفى، موفق به دیدار یوسف فاطمه، حضرت مهدى موعود – روحى فداه – گردیدهاند، اما این لیاقت نصیب هر شخص نمىشود، و تا کسى خود را مهذّب ننماید و سنخیّت با آن نیّر وجود پیدا نکند، چنین نعمتى نصیب او نمىشود. (مقصود، ملاقات اختیارى توأم با شناسایى است).
دیدگاه علامه بحرالعلوم
علامه سیّد مهدى بحرالعلومرحمهاللَّه – که از اعاظم علماى امامیّه و داراى کرامات باهره بوده است – در بحث اجماع، راه جدیدى را ابداع فرموده است که از آن در گفتارِ علماىِ اصولِ قرنِ حاضر، به اجماع تشرّفى تعبیر مىشود.
چکیده نظر ایشان این است: در زمان غیبت کبرا براى بعضى از حاملین اسرار و علماى ابرار، توفیق تشرف حاصل و به دیدار امام نایل مىشوند، ولى چون مأمور به کتمان دیدارند، حکم خدا را در پوشش(۶) اجماع ابراز مىدارند.
این دیدگاه، مورد قبول محققان از علماى اصول واقع شده است، شیخ انصارى در کتاب فرائد آن ر(۷) پذیرفته، ولى در غایت ندرت دانسته است.
(۸)صاحب کفایه الاصول نیز حصول آن را براى اوحدى از علما قبول نموده است.
مرحوم ملا احمد نراقى و ملا اسد اللَّه شوشترى که هر دو از اکابر فقها مىباشند فرمودهاند: بسیارى از دعاها، استخارات، آداب و اعمال استحبابى که مدرک روایى ندارند، بر این اساس تدوین و تنظیم(۹) گردیدهاند.
تشرف علامه بحرالعلوم خدمت امام زمانعلیه السلام
همان گونه که درباره علامه بحرالعلوم ( ۱۲۱۲ – ۱۱۵۵) مرقوم شد، فیض شرفیابى او به حضور امام(۱۰) عصر و ناموس دهر – عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف – متواتر است.
محدث قمى در کتاب فوائد رضویه چند داستان براى ایشان نقل کرده است که به چکیده بعضى از آنها در این نوشتار اکتفا مىشود:
۱ – بزرگان، از ملّا زینالعابدین سلماسى که از محارم اسرار سید بوده است نقل کردهاند که روزى میرزاى قمى به دیدار سیّد آمد، وقتى مجلس خلوت شد میرزا به سیّد گفت: از نعمتهاى غیرمتناهى که به شما براىتان روزى شده، ما را به فیض برسانید.
سید فرمود: دو شب قبل (شب گذشته) در مسجد سهله فیض ملاقات برایم حاصل شد و مناجات امام زمانعلیه السلام را با الفاظى جالب که دل را منقلب و چشم را گریان مىکرد استماع نمودم؛ بعد از پایان مناجات، من را به نام فراخواندند، نزدیک رفتم تا جایى که دست من به آن جناب مىرسید.
مرحوم سلماسى گوید: چون کلام به اینجا رسید، سیّد وارد مطلب دیگرى شد. بعد از آن میرزاى قمى خواستار ادامه داستان شد، ولى سید به او فهماند که این از اسرار مکتوم است.
۲ – باز از مرحوم سلماسى نقل شده است که شخصى از سیّد پرسید: آیا در زمان غیبت کبرا دیدار امام حاصل مىشود؟
سیّد در حالى که مشغول کشیدن قلیان بود، سر به زیر انداخت و آهسته فرمود: چه بگویم در جواب او و حال آنکه آن حضرت من را در بغل کشیده و به سینه خود چسبانیدهاند، و از طرفى تکذیب مدّعى دیدار آن بزرگوار وارد شده است.
سپس به آن سائل فرمود: از اهل بیت عصمتعلیهمالسلام تکذیب مدّعى دیدار رسیده است و دیگر براى او(۱۱) چیزى نقل نکرد.
داستانى از میرزاى شیرازى
مرحوم آیت اللَّه حاج شیخ مرتضى حائرى فرمود: در جریان تحریم تنباکو، میرزاى شیرازى با صلاحدید اصحاب خود، مانند مرحوم سید محمد فشارکى، مصممّ شد استعمال تنباکو را کتباً تحریم کند، ولى حدود یک هفته این کار به تاخیر افتاد. اصحاب میرزا ناراحت بودند، سرانجام مرحوم فشارکى – که از اعاظم شاگردان ایشان محسوب مىشده است – به حضور میرزا رفت و با کسب اجازه از ایشان، معروض داشت: چرا در صدور اعلامیه تحریم تنباکو، مسامحه مىکنید؟
میرزا فرمود: منتظر بودم مطلب توسّط دست دیگرى نوشته شود (امام زمان سلام اللَّه علیه)، امروز در سرداب مطهر این حالت برایم حاصل شد و نوشتم وفرستادم: الیوم شرب التوتون در حکم محاربه با امام(۱۲) زمانعلیه السلام است.
دیدگاه مرحوم آیت اللَّه حائرى
مرحوم آیت اللَّه حائرى در ملحقات شرح زندگانى والد محترمشان (مرحوم آیهاللَّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى) فهرستى را درباره فیض یافتگان دیدار، تنظیم نموده است، در آنجا مىنویسد: این فهرست که نزدیک به پانصد نفر مىرسد دلالت دارد بر نشانههایى از حضرت خلیفه اللَّه فى ارضه.
نگارنده گوید: ولى آنچه نزد این جانب است بیشتر از سى داستان نیست، ظاهراً موفق به اتمام آن نشدهاند.
در میان این آمار، داستان شیخ محمد کوفى – که نامه براى مرحوم آیت اللَّه سیّد ابوالحسن اصفهانى آورد – و داستان مسجد حاج یداللَّه رجبیان در قم، و داستان ختم آیه نور – که براى خودشان اتفاق افتاده است – و داستان شیخ عبداللَّه مهرجردى، وداستان منقول از میرزا محمدباقر اصطبهاناتى در رابطه با طلبهاى که از مقام خود صرف نظر کرده و به تهران براى تحصیل رفته است، به چشم مىخورد.
وظیفه مدعیان انتظار
حکایتى را شنیده بودم و در بعضى کتابها هم نوشتهاند، چکیدهاش این است که مردى طالب دیدار بود و در این راه ریاضتها کشیدهاند. شبى به او نوید مىدهند که در فلان شهر (یکى از بلاد را نام مىبرند) این فیض نصیب تو مىشود. او خود را به آن شهر مىرساند. به او نوید داده مىشود که امام درب دکان فلان کاسب قفل و کلید ساز نشستهاند. وى خود را به آن دکان رساند و به فیض دیدار نائل شد؛ اما در اثنا ملاحظه کرد که پیر زنى فرتوت قفلى را به بازار آورده و از بیچارگى آن را در معرض فروش قرار داده است. اهل بازار هر کدام آن قفل را به قیمت ناچیز ارزیابى نمودند، جز کاسبى که امام در کنار دکّان او جلوس نموده بود؛ این کاسب ارزش واقعى قفل را اعلام داشت و گفت: با اندک تنزّلى حاضرم آن را بخرم و به همان مقدار کمى که تنزّل دادم در سود خود بسنده مىکنم.
پیرزن خرسند شد و قفل را به ارزش مذکور به او فروخت و رفت.
آن هنگام امام رو به آن مهمان طالب دیدار کرد و فرمود: این طور باشید تا ما خودمان شما را دیدار کنیم، و به زحمتِ ریاضت، خودتان را گرفتار نکنید.
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: من سرّ أن یکون من أصحاب القائمعلیه السلام فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الأخلاق، وهو منتظر، فإن مات و قام القائم بعده کان له من الأجر مثل أجر من أدرکه، فجدّو(۱۳) وانتظروا، هنیئاً لکم أیّتها العصابه المرحومه.
کسى که دوست دارد یار امام زمانعلیه السلام باشد، باید انتظارش توأم با پارسایى و اخلاق حسنه باشد. اگر این افراد قبل از قیام امامعلیه السلام بمیرند، اجرشان همانند کسانى است که موفق به یاریش شدهاند. بکوشید و منتظر باشید، گوارا باد شما را اى گروه بخشوده شده!
داستانى از مرحوم آیت اللَّه مرعشى نجفى
مرحوم آیت اللَّه سید شهابالدین مرعشى یکى از مراجع تقلید شیعه که با تکمیل کتاب احقاق الحق و تاسیس کتابخانه کم نظیر خود، یکى از نیرومندترین نگهبانان فرهنگ شیعه محسوب مىشود، در یکى از ملاقاتهایى که با ایشان داشتم فرمود:
در نجف نزد عالمى بزرگوار (این جانب براى حفظ بعضى از جهات از ذکرنام آن عالم معذورم) به طور خصوصى درس مىخواندم. آن عالم بسیار مهذّب و مورد احترام همگان بود، و از کثرت علاقه به امام زمان(عج) در افواه اهل نجف از منتظران ظهور محسوب مىشد.
روزى براى فراگیرى درس به محضرشان رفتم، دیدم گریه مىکند و بسیار پریشان است. علت آن را پرسیدم، فرمود: شب گذشته در عالم رؤیا امتحان شدم، ولى از امتحان بیرون نیامدم، در خواب به من گفته شد که آقا ظهور کردهاند و در وادى السلام -مکان خاصى است که گورستان نجف را در بردارد- مردم با او بیعت مىنمایند، به مجرّد شنیدن این موضوع از جا حرکت کردم و به عجله وارد خیابان شدم. دیدم غوغایى از جمعیت است و همه با سرعت هر چه بیشتر به سوى وادى السلام مىروند، هر کس به فکر این است که زودتر خود را به امام برساند و با جنابش بیعت کند.
دیدم عشق دیدار امام، مردم را چنان خود باخته ساخته که کسى را با کسى کارى نیست و تمام علقهها را به فراموشى سپردهاند؛ آنها که تا دیروز به من عشق مىورزیدند دیگر به من اعتنا نمىکنند، بلکه با لحنى تند مىگویند: آقا کنار رو و مانع راه ما نباش.
کوتاه سخن آنکه احساس کردم ظهور امام بازارم را کساد کرده است، از همانجا نقشه کشیدم که در ملاقات با امام ایشان را محترمانه از ظهورش منصرف سازم. بعد از آنکه با هزار سختى به خدمتش رسیدم، عرض کردم: فدایت شوم! خودتان را به زحمت انداختید، ما کارها را ساماندهى مىکردیم، نیازى نبود که خود را گرفتار سازید و زحمات طاقت فرساى رهبرى را به عهده بگیرید. با این قبیل سخنها مىخواستم امام را از ظهورش منصرف کنم، بعد از چند جمله از این نوع گفتارها، یک مرتبه از خواب بیدار شدم و فهمیدم که هنوز لیاقت حضرتش را ندارم.
نگارنده گوید: از این حکایت، من و امثال من باید حساب کار خود را بکنند؛ بدانیم که تا اصلاح نشویم وحتى المقدور از آلودگى گناه و ظلمت هوا و هوس بیرون نیاییم، انتظار همنشینى و دیدار آن عزیزِ ابرار و قدوه أخیار را نداشته باشیم.
آیینه شو، جمال پرى طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه و پس میهمان طلب
دیدگاه آیت اللَّه آقاى وحید خراسانى در امر ملاقات
مرجع عظیمالشان و استاد محترم حضرت آیت اللَّه آقاى وحید خراسانى که علاوه بر مقامات عالیه فقه و اصول، در این گونه اُمور هم کارشناس و خبرهاند، بارها در جلسات خصوصى و عمومى فرمودهاند: ملاقات در غیبت کبرى به دو صورت واقع شده و مىشود:
۱ – ملاقات در حال اختیار.
۲ – ملاقات در ظرف اضطرار.
ملاقات در حال اختیار فقط منحصر به افرادى نظیر سیدبن طاووس است که احیاناً امامعلیه السلام را دیده و شناخته و از او کسب فیض کردهاند.
و امّا ملاقات در حال اضطرار مربوط به افرادى است که در حال گرفتارى شدید به ذیل عنایت امام متوسّل مىشوند، و امامعلیه السلام خود و یا توسط افرادى که دارند از او دستگیرى مىنماید.
و نیز فرمودند: آنها که در اثر لیاقت و شایستگى به فیض دیدار موفق شوند، به کسى نمىگویند؛ ایشان در دنبال کلامشان این شعر را مىخواندند:
این مدعیان در طلبش بىخبرانند
(۱۴)آن را که خبر شد، خبرى باز نیامد
پیام نگارنده به توده مردم
این جانب در مسئله فیض دیدار حضرت مهدى – عجلاللَّه تعالى فرجه – در زمان غیبت کبرا، پیرو نظر فقهاى شامخین و محدّثان واقع بین مىباشم، نه طرفدار تفریط هستم و نه گرفتار افراط؛ آنچه مورد نظر اشخاص برجسته و شناخته شده باشد قبول دارم و به انظار و افکار استوانههاى علم و دین، از مرحوم کلینى و مفید گرفته تا بزرگان عصر حاضر، احترام مىگذارم؛ همانگونه که علامه بحرالعلوم وامثال او فرمودهاند این فیض را در حال اختیار، تابع سنخیّت روحى با ولىّ امر حضرت حجهبن الحسن العسکرى مىدانم، آن هم در چتر استتار و حفظ اسرار.
این چنین نیست که باب این نعمت بر همه کس مسدود و این طور هم نیست که بر همه کس مفتوح باشد، تا کار به جایى رسد که هر بیمار روانى یا درویش بیابانى و دکاندار خیابانى به خود اجازه دهد با ساختن یک خواب و یا تخیّل یک مکاشفه دروغین، خود را مدّعى دیدار و وابسته به آن شهریار معرّفى کند.
پیام من به توده مردم این است که طبق حدیث علوى که در هر حرکتى شناخت لازم است(۱۵) در بدو امر مرجع تقلید خودشان را از طریق خبرگان عادل مشخّص کنند و بعد از آن، بدون تأیید آن مرجع در امر دین به گفته هیچ سخنران و به کتاب هیچ نویسندهاى اعتماد نکنند، حتى همین کتاب مرا بدون تأیید نخرند و نخوانند.
پیام من به همه آنهایى که از اقصى نقاط کشور، شبهاى چهارشنبه به این امید (دیدار امام) راهى جمکران مىشوند، این است که ما مکلّف به تحصیل مقدّمات ملاقات نیستیم، تکلیف ما پیروى از مکتب آن بزرگوار، یعنى انجام واجبات و ترک محرمات است، امام را هم که ببینیم غیر از این از ما انتظار ندارد.
پس بیاییم خود را اصلاح و از لوث گناه پاک سازیم، چه موفق به دیدار بشویم یا نشویم. با خود اندیشه کنیم که آیا امام راضى است هر هفته هزاران زن، بدون اجازه شوهر و یا بدون همراهى با محارم خود، آن هم با حجاب ناقص و اجتماع مختلط به عنوان دیدن، به مسجد جمکران سفر نمایند؟!
آیا امامعلیه السلام راضى است به نماز اهمیّت داده نشود و محکمات دینى متروک و به فراموشى سپرده شود و به جاى آنها وقت خود را صرف شنیدن نوارهاى مبتذل و داستانهاى بى اساس بنماییم.
پیام من به اهل دیانت این است که از امر به معروف ونهى از منکر فاصله نگیرند، با عبادات ساختگى و مجعول پیر زنان و یا صوفیّه و قلندران ستیز کنند، با اسراف و تجمل هر چند در چتر مسجد و محراب باشد مبارزه کنند، زنان را از اختلاط با نامحرمان نهى کنند، با مدّاحان دروغین و واعظان غیر راستین مبارزه نمایند و صحنه هدایت را به دست با کفایت عالمان دل سوز و فقیهان متفکّر بسپارند.
پاورقی
(۱) این جریان مربوط به ۳۸سال قبل است و چون یادداشت نکردم، آنچه مرقوم شد مضمون کلام ایشان است نه عین عباراتى که فرمود. در عین حال جدیت کردم آنچه را به ضرس قاطع به یاد دارم بنویسم و از امور مشکوک صرف نظر کنم.
(۲) سفینه البحار، ج ۲ ص .۲۹۶
(۳) انوار المشعشعین ص .۲۱۷
(۴) تاریخ دار الایمان قم از محمّد تقى بیک ارباب، ص ۳۵ و تاریخ قم از ناصر الشریعه، ص .۸۰ – ۷۵
(۵) کامل الزیارات، باب ۱۰۶ص .۳۳۸
(۶) عوائد الایام مرحوم نراقى، دفتر تبلیغات اسلامى، ۱۳۷۵ ص ۷۰۰ کشف القناع، ص .۲۳۰
(۷) فرائد الاصول، ص ۶۱قطع رحلى یک جلدى.
(۸) کفایه الاصول، ج ۲ ص .۷۰
(۹) عوائد الایام، ص ۷۰۰ کشف القناع، ص .۲۳۰
(۱۰) ریحانه الادب، ج ۱ ص .۲۳۴
(۱۱) فوائد رضویه جلد دوم، ص .۶۸۰ – ۶۷۸
(۱۲) این داستان را شخصاً از ایشان شنیدم، و در شرح حال مخطوط ایشان نیز مرقوم است.
(۱۳) بحار الانوار ج ۵۲ص .۱۴۰
(۱۴) سعدى.
(۱۵) تحف العقول، ص .۱۱۹