در هر زمانی حجتی در زمین وجود دارد،لذا امام هر زمان عمر محدودی داردو بعد از مرگ، جانشینی خواهد داشت،پس امام زمان یک نفر با عمر طولانی مثلاً هزار سال نمیتواند باشد!؟
مسأله طول عمر امام زمان (عج) همواره در طول تاریخ از سوی برخی مورد استبعاد واقع شده است. به طوری که سعدالدین تفتازانی داشتن حیات طولانی مدت آن حضرت را انکار و برخی هم به مقتضای ادله به ولادت ایشان معترف گشتهاند و لیکن گفتهاند: کی نمیتواند تا این مدّت طولانی در قید حیات باشد. پس امام زمان از دنیا رفته است! امّا باید دانست که چنین باوری نه تنها با حدیث (من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتهً جاهلیهً)؛ هر کس بمیرد ولی امام زمان خویش را نشناسد، همچون مردگان جاهلیت از دنیا رفته؛ منافات دارد.[۱] بلکه به عقیده شیعه رشته امامت در هیچ عصری قطع نمیشود و همیشه یک امام زنده وجود دارد، گرچه این امام از دیدگان غایب باشد.[۲] و ما در این نوشتار مقاله طول عمر امام زمان را هم از لحاظ اصل امکان و هم از لحاظ دلایل عقلی و نقلی ثابت و استبصاد حیات بلند مدت ایشان را برطرف میسازیم.
امام دلیل بر اصل امکان حیات طولانی مدت
تردیدی نیست که زندگی طولانی مدت از دو حال خارج نیست، یا ممکن است یا محال. که مسلماً شخص با انصاف نمیتواند بگوید که زندگی طولانی مدت محال است، چون در این صورت هم منکر شواهد قرآنی است که (بعداً ذکر میشود) و هم منکر شواهد علمی و تاریخی،[۳] در نتیجه امکان زندگی طولانی مدت نه تنها محال نیست بلکه ممکن هم هست. و در این صورت چه مانعی هست که خدای متعال عمر ولیّ خود را برای تحقق غرض از اغراض تشریع طولانی کند.[۴] و امروزه قطعی شده است که زندگی بیش از (عمر طبیعی) یا آنچه فوق عمر طبیعی تصور میشود، از نظر پزشکی موضوعی محال نیست، چیزی که هست هنوز علم پزشکی برای طولانی ساختن عمر انسان راهی کشف نکرده است، ولی این ناتوانی مربوط به علم پزشکی است نه مربوط به قدرت خداوند، خداوند بر همه چیز قادر و تواناست.[۵] در نتیجه امکان حیات طولانی مدت وجود دارد.
امّا دلیل بر اصل امکان عقلی حیات طولانی مدت با بدن عنصری
قبل از این که به تشریح اصل برهان بپردازیم لازم است از باب مقدمه، نکاتی را بیان کنیم:
مقدمه اول: انسان گوهری جسمانی است که دارای اوصافی همچون شکل و جسم و صورت و… است و روح او گوهری نورانی و مجرد است که از عوارض طبیعت و ماده به دور است.
مقدمه دوم: بدن عنصری از عالم طبیعت است که همیشه در تجدد است و صورت عالم طبیعت پیوسته در حال تبدیل و نو شدن است، زیرا طبیعت مبدأ (علت) قریب حرکت است و علت حرکت باید متجدد باشد.
مقدمه سوم: عالم غایتی دارد که به تکمیل از ماده اولیه (هیولای اُولی) و اتحاد با صورتهای بسیط و مرکب حیوانی و انسانی و عقلی به مراتب عامی و فنای محض میرسد.
مقدمه چهارم: انسان پیوسته به حرکت جوهری و تجدد امثال در ترقی است و از جهت لطافت و رقّت حجاب ثابت مینماید:
هر نفس نو میشود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقاء (مولوی)
پس انسان ثابتِ سیال است، سیال در طبیعت و ثابت است در گوهر روح و چون انسان ثابت سیال است هم براهین تجرد نفس در او به قوت خود باقی است و هم ادلّه حرکت جوهری طبیعت.[۶]
اصل برهان: چون روح انسان بر اثر ارتقاء و اشتداد وجودیِ نوری از سنخ ملکوت و عالم قدرت میگردد، هر گاه طبیعتش را مسخر خود کند و بر آن غالب آید احکام عقول (تجرد و عدم فنا) و اوصاف اسمای پروردگار (دائم…) بر او ظاهر میگردد تا آنجا که ظرف وجودش، وعای مجردات و بسائط نوری دائم گردد و متخلق به اخلاق ربوبی شود. حاصل سخن این که از حیث عقلی هم امکان دوام چنین انسانی در حیات عنصری وجود دارد.[۷]
امّا دلایل نقلی بر امکان وقوع حیات بلند مدت
مطابق آن چه قرآن خبر داده است میدانیم که عمر طولانی و مافوق حدود طبیعی عملاً درباره برخی از انبیاء محقق شده است که نمونههایی را ذکر میکنیم: ۱. قرآن عظیم الشأن عمر شیخ الانبیاء حضرت نوح را نزدیک به هزار سال دانسته میفرمادی: (و ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و او در میان آنها ۹۵۰ سال درنگ کرد.)[۸] ۲. در مورد حضرت یونس میفرماید: ( و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند!)[۹] اگر زندگی انسان در اعماق در شکم ماهی تا روز قیامت ممکن است چطور زندگی انسان در خشکی و آن هم به عنایت خدا تا زمانی که بخواهد ناممکن است.[۱۰]
- هم چنین قرآن درباره حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: (خداوند او را به سوی خود بالا برد و خداوند توانا و حکیم است.)[۱۱] و در مورد حضرت ادریس ـ علیه السّلام ـ میفرماید: (ما او را به مقام والایی رساندیم.)[۱۲]
گذشته از اینها در مورد شیطان میفرماید: (شیطان از خدا خواست که پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده) بگذار، خداوند میفرماید: تو از مهلت یافتگانی).[۱۳]
و در روایات متواتری که از طریق اهل تسنن و شیعه از پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است، آن حضرت حجتهای الهی را دوازده نفر بیان کرده است.[۱۴] مضافاً به این که اسامی آنها را هم حضرت بازگو فرموده است.[۱۵] و در مورد آخرین حجت خدا که فرزند امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ است فرموده: (اگر از عمر دنیا فقط یک روز مانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی میکند تا مردی از فرزندانم که اسم او همانند اسم من است ظهور کند و دنیا را با عدالت و دادگستری خود پر کند، آن گونه که از ظلم و ستم پر شده است.)[۱۶] گذشته از آنها پیامبر مسأله غیبت آخرین جانشین خود را مطرح کرده و از شک در آن که به شک در امر خدا میانجامد، تحذیر نموده است.[۱۷]
در یک جمعبندی نهایی باید گفت که از لحاظ اصل امکان زندگی طولانی بلند نه تنها ممکن است بلکه دلایل عقلی هم دوام چنین زندگانی را تأیید میکند و بالاتر از همه حیات بلندمدت هم واقع شده است، چنانچه گفته شد. روی همین اساس مسأله طول عمر را نمیتوان با قیاس به عمرهای کوتاه مردود دانست و روشن شد که پیامبر اسلام حجتهای خود را بیان کرده و رشته امامت نمیتواند منقطع شود. و امام زمان در حال غیبت است و هـر گاه خداوند اراده کند، زمین میراث صالحان خواهد بود.
منابع برای مطالعه بیشتر:
- دادگستر جهان، امینی، ابراهیم، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۷، چ ۲۶.
- امامت و مهدویت، صافی گلپایگانی، لطف الله،ج ۳، ص ۱۸۷ ـ ۱۹۷، چاپ سپهر.
- تذکره الخواص الامه، سبط بن جوزی، ص ۱۸۲.
- فرائد السمطین، جوینی، امام الحرمین، ص ۴۵.
- البیان فی اخبار صاحب الزمان، کنجی شافعی، حافظ ابوعبدالله محمد بن یوسف، تمام ۲۵ باب کتاب.
منابع:
[۱] . ر.ک: الامام المهدی، میلانی، سید علی، ص ۲۹ ـ ۳۰، چاپ مرکز الابحاث العقائدیه، طبع اول، ۱۴۲۰ هـ .ق.
[۲] . ر.ک: عقاید الامامیه، مظفر، شیخ محمد رضا، ص ۷۹، چاپخانه بهمن، قم، انتشارات انصاریان.
[۳] . در این باره رجوع کنید به کتاب دادگستر جهان، ص ۱۸۴، که از دایره المعارف بریتانیا، ج ۱۴، ص ۳۷۶ و دایره المعارف آمریکایی، ج ۱۷، ص ۴۶۳، مطالب سودمندی نقل کرده است.
[۴] . ر.ک: محاضرات فی الهیات، سبحانی، جعفر، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، ص ۵۷۳، ناشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، طبع پنجم.
[۵] . ر.ک: عقائد الامامیه، مظفر، شیخ محمد رضا، ص ۷۹ ـ ۸۰.
[۶] . ر.ک: شرح منظومه سبزواری، ملاهادی، ج ۵، با تعلیقه علامه حسن زاده آملی، حسن، ص ۱۲۵، ادله تجرد نفس و ص ۱۹۲، ابطال تناغ و نظریه صدر المتألهین شیرازی، چ اول، نشر ناب، چاپ باقری.
[۷] . ر.ک: نهج البلاغه، علامه حسن زاده آملی، حسن، ص ۱۲ ـ ۱۶، ناشر قیام قم، چ اول، ۱۳۷۰ ش.
[۸] . عنکبوت، ۱۴.
[۹] . صافات، ۱۴۳ ـ ۱۴۴.
[۱۰] . ر.ک: محاضرات فی الالهیات، سبحانی، جعفر، تلخیص، علی ربانی گلپایگانی،ص ۵۷۴، طبع پنجم، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
[۱۱] . نساء، ۵۸.
[۱۲] . مریم، ۵۷.
[۱۳] . حجر، ۳۵ ـ ۳۶.
[۱۴] . ر.ک: صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل، ج ۹، باب الاستخفاف، قم، ۸۱، چاپ دار الفکر، بیروت.
[۱۵] . ینابیع الموده، قندوزی شیخ سلیمان، ج ۳، باب ۷۶، ص ۴۴۱.
[۱۶] . ر.ک: مسند حنبل، الامام احمد، ج ۱، رقم ۹۹، و جلد ۳، رقم ۱۷ و ۷۰، ناشر دار صادر، بیروت.
[۱۷] . ر.ک: تفسیر نور الثقلین، ابن جمعه العروسی الحویزی، شیخ عبد علی، ج ۱، ص ۳۵۹، طبع چهارم، ناشر انتشارات اسماعیلیان، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی.