حکومت علوی، الگوی حکومت مهدوی ۱
اشاره: شاید در اذهان بسیاری ازمردم این پرسش مطرح باشد که اماممهدی، علیهالسلام، چگونه حکومتخواهد کرد و نظام سیاسی – اداری کهاو برپا میکند چه ویژگیهایی خواهدداشت؟
در پاسخ این پرسش باید گفت کهویژگیهای حکومت مهدوی همانویژگیهای حکومت علوی است; با اینتفاوت که حکومت علوی تنها درگسترهای محدود از کره خاک و در مدتزمانی ناچیز برقرار شد و آن حضرتهم به دلیل درگیری در جنگهای داخلی،نتوانستبه همه آنچه که در نظرداشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدی، علیهالسلام، با پیش گرفتن سیرهجدش امیرالمؤمنان، علی،علیهالسلام، تا آستانه برپایی قیامتاز دالتبرمیسازد و به همه اهدافخود دست مییابد. با توجه به فرارسیدن ماه شعبان،ماه تولد امام عدالت و ماه رمضان،ماه شهادت امام عدالت، بی مناسبتندیدیم که برای آشنایی بیشترخوانندگان عزیز موعود مروریداشته باشیم بر سیرهحکومتی امامعلی، علیهالسلام، در مدت زمانمحدود حکومتخویش. امید که مقبولافتد. با پیروزیهای بزرگ اعراب مسلماندر نقاط مختلف جهان، سیل اموال ودرآمد به بیت المال سرازیر شد و درزمان خلیفه دوم، بر خلاف سنت پیامبرسبقت در اسلام یا شرکت در جنگهایصدر اسلام ملاک برتری در دریافتبیت المال شد. خلیفه هر چند بعدا از اینتبعیض مالی اظهار پشیمانی کرد وسختگیریهایی به عمل آورد اما هرگزنتوانست اوضاع و احوال را به وضعپیشین بازگرداند (۱) . عثمان در دوران زمامداریاش برخلاف وعدهای که هنگام قبول خلافتکرده بود نه به سنت پیامبر عمل کرد ونه سیره شیخین را مد نظر قرار داد،بلکه دستیاران و اقوام خویش را درتصاحب بیت المال باز نگه داشت و بهبهانه صله رحم، اموال هنگفتی را بهآنان اعطا کرد و همان تبعیضات دورانعمر را با شدت بیشتری گسترش داد ودر نتیجه زمینداران و مالداران بزرگپدید آمدند. خود وی خانهای از سنگ و آهک بناکرد که درهایش از چوب عاج و عرعرساخته شده بود. وقتی کشته شد صد وپنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم نقداز خود باقی گذاشت و ارزش املاکشدر «وادی القری» و دیگر جاها بیش ازصد هزار دینار برآورد شد. او اسب وشتران فراوان داشت (۲) گوهرهایی کهدخترانش بر سینه میآویختند چونآفتاب میدرخشید (۳) . تمام خمس گرفته شده از افریقا رایکجا به مروان بخشید و فدک را بهقطاع (۴) وی درآورد. همه غنایمافریقا – ازطرابلس تا طنجه – را به عبدالله بن ابیسرح اهدا کرد. زید بن ارقم – کلید دار بیت المال درزمان عثمان – که از جایزه دویست هزاردرهمی به ابوسفیان و رداختیکصدهزار (درهم) به مروان با سفارشعثمان به خشم آمده بود. کلیدها را جلوعثمان گذارد و گریست. عثمان گفت:چون صله رحم کردهام میگریی؟ گفت: نه اما گمان دارم این مالها رابه عوض انفاقهایی که در راه خدا،هنگام حیات رسول الله کردیبرمیداری، اگر صد درهم به مروانمیدادی باز هم زیاد بود (تا چه رسد بههزار درهم). عثمان گفت: پسر ارقم، کلیدها رابگذار و برو! فرد دیگری را مسؤول بیتالمال خواهم کرد (۵) از عطاهای بی حساب عثمان، زبیردارای چهار هزار دینار نقد، یک هزاراسب و یک هزار کنیز شده بود. طلحهاملاک فراوان و خانههای مجلل داشت.عبدالرحمن بن عوف دارای هزار اسب،هزار شتر و ده هزار گوسفند بود و دراسکندریه، بصره و کوفه خانههای باشکوه بنا کرده بود. (۶) امیرالمؤمنین کهرابط میان مردم معترض وخلیفه بود،بادلسوزی تمام به وی پیشنهاد کرد جهتبرآوردن خواستههای مردم سریعا بهحقوق از دست رفته آنان رسیدگینماید و خطر قریب الوقوع را به وییادآور شد. عثمان برای این امر مهلتخواست، حضرت در پاسخ فرمود: آنچه به مدینه مربوط است، در آنمهلتی نیست و آنچه بیرون از مدینهاست مهلتش رسیدن دستور تو بهآنهاست. (۷) اما عثمان نخواستیا نتوانستبهقول خود وفا کند و بدین ترتیبموجبات قتل خویش را فراهم آورد. وجود این تبعیضها، مسالهایزودگذر و موقتی نبود که با رفتنعثمان از میان برود بلکه در میانخواص جامعه آن روز به صورت یکفرهنگ و عادت درآمده بود. اطرافیان و وابستگان خلیفه بهصرف همین وابستگی و قرابت، از مالو مقام بسیار برخوردار میشدند وباتوجیهات هوس پسندانه آن را حق خودمیشمردند و تحت عنوان صله رحمسوسوی وجدان خویش را نیزخاموش ساخته با خیال راحت اموالمردم را به غارت میبردند. امیر المؤمنین، علیهالسلام، درتوصیف این دوران میفرماید: او (عثمان) همانند شتر پر خوار وشکم برآمده همی جز جمعآوری وخوردن بیت المال نداشت. او باهمکاری بستگان پدریاش، همچونشتر گرسنه در بهار بر روی علف بیتالمال افتاده به خوردن مشغول شدنداما کارشان به نتیجه نرسید». (۸) بعد از قتل عثمان، مردم برای بیعتبا امام علی، علیهالسلام، به در خانه اوهجوم آوردند اما او بخوبی میدانستتغییر این فرهنگ وخارج ساختن اینعادت زشت از سر بزرگان قوم کاریبس دشوار است و به یک عمل جراحیبزرگ نیاز دارد که پیکره سرطانی آنروز اجتماع تحمل آن را نخواهد داشت. ولی، به دلیل مسؤولیت الهی علما وحضور و اعلام آمادگی مردم برایتحقق این تحول اجتماعی، اصلاحاتبزرگ خود را آغاز کرد و خطاب بهمردم، اوضاع آن دوران را به دورانقبل از اسلام و عمل خویش را بهاقدامات رسول خدا تشبیه کرد و ازامتحانی سختخبر داد (۹) و اصولخللناپذیر حکومتخود را اعلام نمودو تا آخر نیز بدان پای فشرد. امام، علیهالسلام، دستور داد همهاسبها و شترها و اسلحههای موجود درخانه عثمان – جز سلاح و مرکبشخصی او – را به بیت المال بازگردانند. عمروعاص چون از این ماجرااطلاع یافت، در نامهای به معاویه نوشتهرچه میخواهی بکن که پسر ابوطالبهمه اموال تو را خواهد گرفت، آنچنانکهچوبی را پوست کنند. (۱۰) امیرمؤمنان در دومین روز بیعت،براستی هشدار داد، اموال و قطایعی راکه عثمان، ناروا به دیگران بخشیده بهبیت المال باز خواهد گرداند. هرچند باآن، زنانی را کابین بسته باشند و یاکنیزکان خریده باشند. (۱۱) در دیدگاه علوی برتریهای معنوی،همچون تقوا و صحبتبا رسول خداهرگز ملاک برتریهای مادی و مالیقرار نگرفت و همگان به طور مساوی ازبیت المال بهرهمند شدند. به همین دلیلبسیاری از اشراف و رؤسای قبایل کهاکنون خود را از حقشان! محروممیدیدند، امام عادل را رها کرده بهسراغ معاویه رفتند. حضرت در یکدرد دل خصوصی، با مالک اشتر، ازاینکه مردم او را رها کردهاند، شکوهکرد. مالک علت آن را شدت عدالت اودانست و گفت: اکثر مردم به دنبال دنیاهستند، اگر بذل مال کنی اطرافت جمعمیشوند. فرمود: نمیتوانم بیش از حق به کسیبدهم. امید است که خداوند گروهیکوچک را بر گروهی بزرگ غلبهدهد. (۱۲) جامعه آن روز هرچند از بیماریها وانحرافات متعددی رنج میبرد امادنیاطلبی و فساد مالی از همه آنهاخطرناکتر بود و امیر مؤمنان همچونطبیبی ماهر ابتدا به معالجه این آفتاهتمام ورزید. او دوست داشت همهانحرافات را از میان بردارد اما از بیمپراکندگی بیشتر مردم و توقفبرنامههای اصلاحی، از وارد ساختنفشار بیشتر خودداری کرد. او آرزوداشت روزی بتواند همه سنتهای تعطیلشده رسول خدا، همچون تغییر مقامابراهیم، حرمت متعتین (عمره تمتع،نکاح متعه)، غصب فدک و… را به حالاول خود بازگرداند (۱۳) اما همیناصلاحات نیز با مقاوت شدید روبروشد و کوهی از مشکلات و کارشکنیهارا در مقابل حکومت عدل امام قرار دادکه برداشتن آنها به صبری جمیل،برنامهای دقیق وموعظههای مردیشفیق محتاج بود که بزرگمردی چونعلی بن ابیطالب، علیهالسلام، همه آنهارا داشت. امام برای انجام این اصلاحات ابتدااز خود و اطرافیانشان آغاز کرد. کارگزاران امیرالمؤمنین وقتیمیدیدند پیشوا و امامشان قبل از تعلیمدیگران به تعلیم نفس خویش اقدامنموده است (۱۴) و برا طرافیان خود نیزهمچون دیگران در اجرای قوانین وعدالت، نظارت دارد، برای خود عذر وبهانهای نداشتند. آن حضرت معتقد بودکسی که خود را به عدالت ملزم ننمود واولین تجربه عدالت را در کشور وجودخویش با بیرون راندن خواستههای دلنیازمود و در کار خیری که مردم راءبدان دعوت میکند پیشی نگرفت (۱۵) قادرنخواهد بود دیگران را به کارهای نیک وعدالت وادار سازد. عدالتخواهی چنان با گوشت وخون امیر مؤمنان آمیخته بود کهرسول خدا فرمود: او در راه اجرای احکام الهیسختگیر است. (۱۶) او کاملا آگاه بود که اگر شخصحاکم یا اطرافیانش اندکی از جادهعدالت و انصاف بیرون روند، زیردستان با شدت بیشتری حریم عدالت رامیشکنند. به قول سعدی: اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ به پنجبیضه که سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ از اینرو چشمهای روشنتر ازآفتابش همیشه بر اطرافیانش نظارهمیکرد و به آنان اندک مجالی برای دورشدن از جاده عدالت نمیداد. آن حضرت در نامهای به محمد بنابوبکر، آنگاه که وی را به فرمانداریمصر فرستاد توصیه کرد که حتی درنگاههایش به مردم عدالت داشته باشد.زیرا اگر حاکم میان نگاه کردن بهبزرگان و اشراف جامعه با نگریستن بهضعفا و پا برهنگان تفاوت قائل شود،گروه اول به حمایتبی دلیل او طمعمیکنند و دسته دوم از عدالت وی ناامیدمیشوند. (۱۷) هشدار امیر مؤمنان به عقیل با آهنگداخته و سرزنش علی بن ابی رافع -متصدی بیت المال – به دلیل عاریت دادنیک گردنبند به دختر خلیفه و دستور بازگرداندن آن، در همین راستا قابلتفسیر است. آن حضرت برای آنکه نشان دهدبرداشت نابجا از بیت المال، نوعیدزدی محسوب میشود به عقیل کهدرخواست مال بیشتری داشت فرمود:شبانه صندوق تاجران بازار را بشکنو بردار. عقیل اظهار اشتخواهاندزدی نیستم. فرمود: دزدی از یک نفر آسانتر است ازسرقت از بیت المال است و خیانتبهیک گروه سختتر از خیانتبه یک فرداست. (۱۸) روزی، در میان لباسهای مختلفیکه به بیت المال رسیده بود، یک پالتویکلاهدار از جنس خز، نظر امام حسن، علیهالسلام، را به خود جلب کرد; اماحضرت از دادن آن خودداری کرده بهعدالت تقسیم نمود و آن پالتو سهمجوانی همدانی شد و او چون شنید امامحسن بدان نظر داشته، به وی تقدیمکرد. (۱۹) با مروری بر خطبهها و نامههایامام امیر المؤمنین برنامههای نظارتیایشان را برای تحت نظر گرفتنکارگزاران میتوان به دو بخش تقسیمکرد: بخش فکری، فرهنگی و بخشاجرایی، حکومتی. . اقدامات فکری و فرهنگی امام امیرالمؤمنین برای حفظ وادامه سلامت کارگزارانش بهمناسبتهای مختلف، جایگاه، وظایف وسرانجام انسان را برای آنان تبیینمینمود تا از گرفتار آمدنشان در دامغفلتبر حذر دارد. دامی که بیشترینصیدش صاحب منصبان و حاکماناند.وی هنگام اعزام یکی از مدیران به محلماموریت و یا در حین خدمت، طینامههایی آنان را به یاد نظارت خداوندبر اعمال بندگان و سختیهای قیامتمیانداخت و نسبتبه مسؤولیت الهیآنها بیدار باش میداد. در نامهای بهیکی از مالیات بگیران خود «او را به تقواو ترس از خدا در امور پنهان فرمانمیدهد، آنجا که غیر خدا هیچ شاهدینیست.» (۲۰) و نیز میفرماید: در راه خدا آنچه بر شما واجباست انجام دهید که خداوند از ما و شماخواسته با کوششهای خود از اوسپاسگزاری کنیم. (۲۱) شبیه چنین سفارشهایی در نامه بهمالک اشتر و محمد بن ابیبکر (۲۲) نیزدیده میشود. و نیز به مالک سفارشفرمود: مبادا به بهانه اطاعت از فرماندیگری، فرمان خدا را نادیده گیری. امیرالمؤمنین حکومت و زمامداریرا به عنوان امانت در دست کارگزارانمعرفی میکرد که خیانت در آن ودستدرازی به بیتالمال، همسنگخیانتبه خون مسلمانان (۲۳) و نشانهعدم اعتقاد فرد خائن به قیامت است. (۲۴) در نامه معروف به عثمان بنحنیف (۲۵) بعد از گله و شکایت از او وبیان زندگانی سراسر زهد خود، علتاینگونه سخت گیری بر نفس را ترس ازروز هولناک قیامت میشمارد و کسانیرا که به غذاهای تشریفاتی و نابودشدنی دنیا مشغول گشتهاند بهحیوانات پرواری تشبیه کرده است تامخاطب را از خواب غفلتبیدار کند ودر پایان به فرماندار خود مینویسد: پسر حنیف، از خدا بترس و بههمان قرصهای نان اکتفا کن تا خلاصیتو از جهنم امکان پذیر گردد. (۲۶) روش دیگر امام، علیهالسلام، براینظارت بر زمامداران از طریق فکری،فرهنگی، توجه دادن آنها به عواقبشوم خیانت در همین دنیاست، اگرکسی به قبر و قیامت هم کاری نداشتهباشد، باید بداند که «ستم، نامه عزلشاهان بود» مملکتی ممکن استبه کفربماند ولی به ظلم باقی نخواهد ماند، اگرزمامدار در پی کسب نام نیک دردنیاست، بایستی متوجه باشدهمانگونه که امروزیان اعمال گذشتگانرا نقد و بررسی کرده مورد قضاوتقرار میدهند، آیندگان نیز اعمال ما راخواهند سنجید. «مردم به کارهای تو – مالک -همانگونه نظر میکنند که تو درباره آنهامیگفتی» (۲۷) بسیاری از حیف و میلها در بیتالمال بدان دلیل صورت میگیرد کهحاکم میخواهد با دادن اموال همهمردم به گروهی خاص، آنان را دراطراف خود نگه دارد تا روز مبادا از اوو حکومتش دفاع کنند. البته بهرهمنداناز این اموال چند صباحی زبان به مدحو ثنای او خواهند گشود و در ظاهرموجب سرافرازی حاکم در دنیامیگردند اما سنتخداوند بر این قرارگرفته است که سرانجام ازسپاسگزاری آنان محروم میگردد وهنگام نیاز و لغزش بدترین رفیقان وملامت کنندهترین دوستان باشند. (۲۸) خدای تعالی با هیچ یک از بندگانخود بی دلیل نه سر خصومت و دشمنیدارد و نه با احدی پیمان قوم و خویشیو برادری بسته است، بلکه همه چیز براساس حکمت و قانون استوار گردیدهو باطل در آن راه ندارد یکی از اینحکمتهای الهی هلاکت قوم ستمکار باهر نام و عنوان است. امیرمؤمنان درنامهای به فرماندهان نظامی علتسقوط و هلاکتحکومتهای گذشته رادر دو مساله دیده است: یکی آنکهزورمندان آنها به گونهای عملمیکردند که مردم مجبور شدندحقوقشان رااز طریق رشوه و دیگرراههای ناصواب خریداری نمایند ودیگری سوق دادن مردم به سوی باطلاز سوی حاکمان است. (۲۹) شیوه دیگر امیرالمؤمنین برای دورساختن زمامداران از ارتکاب خیانت،تحریک احساسات و غیرت آنها بود. درنامهای به ابن عباس مینویسد. من در کارهای تو شریکم اگر زیانیبرسانی به امام و پیشوای خود زیانرساندهای. (۳۰) و در نامهای احتمالا بههمین شخص برای آنکه او را از راهخطایی که رفته بود پشیمان کند،میفرماید: من تو را شریک در امانتم – یعنیحکومت – قرار دادهام و از میان همهخاندانم به تو اعتماد کردم، حالا کهاوضاع بر من سختشده، تو هم مرارها کردهای؟! چطور مال حرام ازگلویت پایین میرود (۳۱) … گاهی حضرت در سخنرانیهایعمومی نیز به مردم هشدار میداد کهخداوند شما را به وسیله اموالمیآزماید. روزی مولای متقیان در حالسخنرانی بود، مردی برخاست و ازمعنی فتنه و امتحان پرسید. امام پاسخداد: وقتی آیه «الم احسب الناس انیترکوا، ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون» نازل شد از رسول خداپرسیدم مقصود از آزمایش و فتنهچیست؟ فرمود: یا علی! امت، بعد از منامتحان خواهند شد… این مردم پس ازمن با ثروتشان آزمایش میشوند،دیندار بودن را منتی بر خدا قرارمیدهند… رشوه را به نام هدیه و ربارا به رسم تجارت حلالمیشمارند (۳۲) … . اقدامات اجرایی و حکومتی اقدامات فرهنگی و سفارشحاکمان و کارگزاران به یادآوریقیامت و نظارت خداوند هرچندضروری و کارساز است، اما هرگزکافی نیست. بلکه در کنار آن بایستیاقدامات حکومتی و نظارتی نیز اعمالگردد. اقدامات امام امیرالمؤمنین در اینخصوص عبارتند از: -۲. انتخاب اصلح برای مدیریت یکی از مهمترین وظایف حاکماسلامی، انتخاب شایستهترین افرادبرای مدیریتهای مختلف کشور است. امیرالمؤمنین، مدیر جامعه را بهقطب آسیا تشبیه کرده (۳۳) و تغییر آن راموجب تغییر اوضاع زمانه دانستهاست (۳۴) در بسیاری موارد دین و اعتقادمردم نیز اعتقاد مدیر آن جامعهمیباشد چنانکه رسول خدا،صلیاللهعلیهوآله، در نامههای خود باامپراتور روم و پادشاه ایران، گناهمسلمان نشدن مردم را به عهده آناندانست. رهبر جامعه اسلامی چنانکه بههر دلیل فردی را به مدیریتبخشی ازکشورش برگزیند، در حالیکه میدانددیگری از او شایستهتر است، بهفرمایش پیامبر اکرم،صلیاللهعلیهوآله، به خدا و رسول خداو همه مسلمانان خیانت کرده است. (۳۵) رسول خدا جوانی بیست و چندساله به نام «عتاب بن اسید» را بهفرمانداری مکه انتخاب کرد و به اوفرمود: میدانی چه مقامی به تو دادهام؟تو را فرماندار اهل الله، عز و جل،نمودهام و بعد فرمود: لو اعلم لهم خیرا منکاستعملته، علیهماگر بهتر از تو سراغ داشتم او را بدینامر برمیگزیدم. (۳۶) یکی از یاران پیامبر از وی مقام ومنصبی خواست، حضرت دستی بهشانهاش زد و فرمود: تو برای حکومت ضعیفی و آنکه ازعهده بر نیاید، در آخرت خوار وپشیمان خواهد شد. (۳۷) امام امیرالمؤمنین نیز در دورانزمامداری خود بدین امر مهم توجهکافی داشت، خود به انتخاب اصلحاقدام میکرد، مدیران ضعیف را معزولمینمود و به کارگزاران خود این امر راءتوصیه میفرمود.
حیدرعلی میمنه جهرمی
———————————————————-
پینوشتها: . ر.ک: شهیدی، سیدجعفر، تاریخ تحلیلیاسلام. . ر.ک: المسعودی مروج الذهب، ج۱، جز ۲،ص ۳۳۲. . ر.ک: علی، حماسه جاوید، ص۴۵. . «قطاع»، قطعه زمینی است که حاکم بهفردی واگذار میکند و سود بسیار اندکی ازاو میگیرد اما از دادن مالیات معاف است.ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱،ص ۲۶۹. . ر.ک: ابن ابی الحدید، همان، ج۱، ص۱۹۸. . ر.ک: علی حماسه جاوید، ص۴۵. . نهجالبلاغه، خطبه ۱۶۴. . همان، خطبه ۲. . همان، خطبه ۱۶. . ر.ک: ابن ابی الحدید، همان، ج۱، ص۹۰. . ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه ۱۵. . شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، همان،ج۱، ص۱۸۰. . ر.ک: الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافیروضه)، ج۱، ص۸۵. . ر.ک: نهجالبلاغه، کلمات قصار ۷۳. . ر.ک: همان، خطبه ۸۶. . امام امیرالمؤمنین در زمان پیامبر مدتیبه ولایت و جمع زکات و خراج یمن منصوبشد، بعضی از صحابه پیامبر که با او بودندخواستند بر شتر صدقه سوار شوند، امامعلی، علیهالسلام، اجازه نداد و فرمود: سهمشما به اندازه سهم دیگران است و عاملی راکه در غیاب حضرت با این اشخاص مداراکرده بود ملامت کرد. آنها از سختگیری علی،علیهالسلام، به پیامبر شکایتبردند، پیامبرفرمود: از علی شکایت نکنید که برای خداسختگیر است، حق با علی است و او بهتنهایی ارزش یک سپاه در راه خدا را دارد. . ر.ک: نهجالبلاغه، نامه ۲۷. . المجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۱،ص ۱۱۴. . ر.ک: همان، ص۴۰۱. . ر.ک: نهجالبلاغه، نامه ۲۶. . همان، نامه ۵۱. . ر.ک: همان، نامه ۲۷. . ر.ک: همان، خطبه ۱۷۶. . ر.ک: همان، نامه ۴۱. . عثمان بن حنیف بن واهب بن الحکم بنثعلبه بن الحارث الانصاری – در زمانحکومت عمر متصدی اخذ مالیات ازبخشهایی از عراق بود – امیرالمؤمنین او را بهولایتبصره گماشت، طلحه و زبیر چون بربصره تسلط یافتند بعد از شکنجههای زیاد،او را از بصره بیرون کردند، وی بعد ازشهادت علی بن ابیطالب، علیهالسلام، درکوفه ماند و در زمان معاویه از دنیا رفت (ابنابی الحدید، همان، ج۱۶، ص۲۰۵) عثمان ازصحابه رسول خدا بود و در جنگ احدشرکت داشت. . ر.ک: نهجالبلاغه، نامه ۴۵. . همان، نامه ۵۳. . همان، خطبه ۱۲۶. . ر.ک: همان، نامه ۷۹. . ابن ابی الحدید، همان، ج۱۵، ص۱۲۶. . نهجالبلاغه، نامه ۴۱. . همان، خطبه ۱۵۶. . ر.ک: همان، خطبه ۳. . ر.ک: همان، نامه ۳۱. . البیهقی، سنن، ج۱۰، ص۱۱. . اسد الغابه، ج۳، ص۳۵۸. . مدیریت و فرماندهی در اسلام، ص۱۵۳. مجله موعود شماره