جان و جانان
(امام زمان از دیدگاه امام خمینی)
مرتضى نائینى
با سلام و درود به پیشگاه مقدس مولود نیمهی شعبان و آخرین ذخیرهی امامت، حضرت بقیّه اللَّه – ارواحنا فداه – و یگانه دادگستر ابدی و بزرگ پرچمدار رهایی انسان از قیود ظلم و ستم استکبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعی او. سلام بر غیبت و ظهور او و سلام بر آنان که ظهورش را با حقیقت درک میکنند و از جام هدایت و معرفت او لبریز میشوند.(۲)
- بقیّه اللَّه؛ انسان کامل
میگویند: والعصر ان الانسان لفی خسر. عصر، انسان کامل است، امام زمان(ع) است؛ یعنی عصارهی همهی موجودات. قسم به عصارهی همهی موجودات؛ یعنی قسم به انسان کامل.(۳)
عصر، هم محتمل است که در این زمان حضرت مهدی(ع) باشد یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم و ائمه هدیعلیهم السلام و در عصر ما حضرت مهدی(ع) است. قسم به عصارهی موجودات عصر، فشردهی موجودات، آنکه فشردهی همهی عوالم است. یک نسخه است، نسخهی تمام عالم. همهی عالم در این موجود، در این انسان کامل عصاره شده است و خدا به این عصاره قسم میخورد.(۴)
حضرت مهدی(ع)، ابعاد مختلفه دارد که آنچه که برای بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست.(۵)
پیغمبر میخواست همهی مردم را علی بن ابی طالب(ع) کند، ولی نمیشد و اگر بعثت، هیچ ثمرهای نداشت الاّ وجود علی بن ابیطالب(ع) و وجود امام زمان(ع)، این هم توفیق بسیار بزرگی بود. اگر خدای تبارک و تعالی، پیغمبر را مبعوث میکرد برای ساختن یک چنین انسانهای کامل، سزاوار بود. لکن آن ها میخواستند که همه، آن طوری بشوند، آن توفیق حاصل نشد.(۶)
ماه شعبان، شب نیمهی شعبان دارد که تالی لیله القدر است. ماه رمضان، مبارک است، برای این که لیله القدر دارد. و ماه شعبان، مبارک است برای این که نیمهی شعبان دارد. ماه رمضان مبارک است، برای این که نزول وحی در او شده است یا به عبارت دیگر؛ معنویت رسول خدا،صلی الله علیه وآله وحی را نازل کرده است. و ماه شعبان معظم است برای این که ماه ادامهی همان معنویات ماه رمضان است. این ماه مبارک رمضان، جلوهی لیله القدر است که تمام حقایق و معانی در او جمع است. و ماه شعبان، ماه امامان است که ادامهی همان است. در ماه مبارک رمضان، مقام رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به ولایت کلی الهی، بالاصاله تمام برکات را در این جهان بسط داده است و ماه شعبان، که ماه امامان است، به برکت ولایت مطلقه، به تبع رسول اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم همان معانی را ادامه میدهد…
همان طوری که رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی(ع) نیز، همان طور حاکم بر جمیع موجودات است. آن، خاتم رسل است و این، خاتم ولایت. آن، خاتم ولایت کلی بالاصاله است و این، خاتم ولایت کلی به تبعیت است.(۷)
ماه مبارک رمضان که ماهی مبارک است، ممکن است برای این باشد که ماهی است که ولیّ اعظم، یعنی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم واصل شده و بعد از وصول، ملایکه را و قرآن را نازل کرده است. به قدرت او، ملایکه نازل میشوند. به قدرت ولیّ اعظم است که قرآن نازل میشود و ملایک نازل میشوند. ولیّ اعظم، به حقیقت قرآن میرسد در ماه مبارک و شب قدر و پس از رسیدن، متنزّل میکند به وسیلهی ملایکه – که همه تابع او هستند – قرآن شریف را، تا به حدی که برای مردم بگوید. قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست. قرآن، سرّی است بین حق و ولیّ اللَّه اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل میشود تا میرسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب در میآید که ما هم از آن استفادهی ناقص میکنیم. و اگر سرّ ((لیله القدر)) و سرّ ((نزول ملایکه)) در شبهای قدر – که الآن هم برای ولیّ اللَّه اعظم حضرت صاحب(ع) این معنا امتداد دارد – سرّ این ها را ما بدانیم، همهی مشکلات ما آسان میشود.(۸)
…ذوات مطهرهی معصومین از رسول خداصلی الله علیه وآله تا حجت عصر (عجلاللَّه فرجه) که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصیلاند.(۹)
من خیلی ناراحت میشوم از این که مثلاً امام عصر(ع) را میگویند: سلطان السلاطین، خلیفه اللَّه است.(۱۰)
مقام مقدس ولیّ اللَّه اعظم و بقیه اللَّه فی ارضه ارواحنا لِمَقدَمِهِ الفداء که واسطهی فیض و عنایات حق تعالی است.(۱۱)
از پیغمبر گرفته تا امام عصرعلیهم السلام همه از گناه میترسیدند. گناه آنها غیر اینی است که من و شما داریم. آن ها یک عظمتی را ادراک میکردند که توجه به کثرت، از گناهان کبیره است پیش آنها.(۱۲)
- عرضهی اعمال بر امام زمان(عج)
تمام ذرات کارهای ما تحت نظر خدای تبارک و تعالی است و نامهی اعمال ما به حسب روایات به امام وقت عرضه میشود. امام زمان(ع) مراقب ما هستند.(۱۳)
توجه داشته باشید که در کارهایتان جوری نباشد که وقتی بر امام زمان(ع) عرضه شد، خدای نخواسته، آزرده بشوند و پیش ملایکه اللَّه یک قدری سرافکنده بشوند که، اینها شیعههای من هستند. اینها دوستان من هستند و برخلاف مقاصد خدا عمل کردند. رییس یک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رییس منفعل میشود.(۱۴)
طوری باشد که نامهها وقتی عرضه میشود، ایشان را متأثر نکند.(۱۵)
خلاف ما برای امام زمان(ع) سرشکستگی دارد. دفاتر را وقتی بردند خدمت ایشان و ایشان دید شیعههای او (خوب، ما شیعهی او هستیم)، شیعهی او دارد این کار را میکند، امام زمان(ع) سرشکسته میشود. بیدار بشوید که مسأله خطرناک است و خطر هم خطر شخص نیست، خطر ملت نیست، خطر اسلام است.(۱۶)
قبل از اینکه این نامهی اعمال ما به پیشگاه خدا و قبل از آن به پیشگاه امام زمان(ع) برسد، خودمان باید نظر کنیم به این نامهی اعمالمان.(۱۷)
وقتی نامههای ما را بردند پیش امام زمان(ع) (در روایات است که هر هفته میبرند، هفتهای دو دفعه). وقتی که میبرند، اعمال ما جوری باشد که نمایش از این بدهد که ما تابعیم. ما آن طور نیست که خودسر بخواهیم یک کاری را انجام بدهیم.(۱۸)
اگر یک وقت، نامهی عمل یک روحانی را بردند و به امام زمان(ع) دادند و آن ملایکه اللّهی که بردند و نامه را دادند، بگویند: این هم روحانی شما، این ها پاسداران اسلام شماهستند؟ و امام زمان(ع) خجالت بکشد، نعوذ باللَّه. او علاقه دارد به شما. شما ببینید اگر این آقا، خودشان خیلی منزه است، از پسرشان یک چیزی صادر بشود، خودشان سرافکنده میشوند. اگر از خادمشان یک چیزی صادر بشود، خودشان سرافکنده میشوند. ما همه خادم هستیم. از ما توقع هست. از شما توقع هست.(۱۹)
من خوف دارم که کاری بکنیم که امام زمان(ع) پیش خدا شرمنده بشود. اینها شیعهی تو هستند این کار را میکنند! نکند یک وقت خدای نخواسته، یک کاری از ماها صادر بشود که وقتی نوشته برود، نوشتههای ملایکهاللهی که مراقب ما هستند، رقیب هستند، هر انسانی، رقیب دارد و مراقبت میشود. ذرههایی که بر قلبهای شما میگذرد، رقیب دارد. چشم ما رقیب دارد. گوش ما رقیب دارد. زبان ما رقیب دارد. قلب ما رقیب دارد. کسانی که مراقبت میکنند این ها را، نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان(ع) یک وقت، چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان(ع) باشد. مراقبت کنید از خودتان، پاسداری کنید از خودتان.(۲۰)
- کسب رضایت حضرت بقیه اللَّه (عج)
رهبر همهی شما و همهی ما، وجود مبارک بقیه اللَّه(ع) است و باید ماها و شماها طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را که رضایت خداست، به دست بیاوریم.(۲۱)
من امیدوارم که همهی خواهرها و برادرها و همهی قشرهای این ملت و همهی ما، از خدمتگزاران به اسلام و ولیّ عصر(ع) باشیم. ما در یک مملکتی هستیم که مملکت ولیّ عصر(ع) است و وظیفهی آنهایی که در مملکت ولیّ عصر(ع) زندگی میکنند، یک وظیفهی سنگین است. نمیتوانیم ما لفظاً بگوییم ما در زیر پرچم ولیّ عصر(ع) هستیم و عملاً توی آن مسیر نباشیم، چنان چه نمیتوانیم بگوییم که ما، جمهوری اسلامی داریم و عملاً آن طور نباشیم، اسلامی نباشیم.(۲۲)
- انتظار یعنی مقابله با ظلم
در بعضی روایات که من حالا نمیدانم صحت و سقمش را، هست که یکی از چیزهای مستحب این است که مؤمنین در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند. اسلحهی مهیّا، نه این که اسلحه را بگذارند کنار و بنشینند منتظر. اسلحه داشته باشند برای این که با ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکلیف است. نهی از منکر است. به همهی ما تکلیف است که باید مقابله کنیم با این دستگاههای ظالم، خصوصاً دستگاههایی که با اساس مخالفند.(۲۳)
ما منتظران مقدم مبارکش، مکلف هستیم تا با تمام توان کوشش کنیم تا قانون عدل الهی را در این کشور ولیّ عصر(ع) حاکم کنیم و از تفرقه و نفاق و دغلبازی بپرهیزیم و رضای خداوند متعال را در نظر بگیریم.(۲۴)
امیدوارم که ما همه جزء هیأت قائمیه باشیم و همه به آن وظایفی که اسلام، قرآن، تحت لوای حضرت صاحب(ع) برای ما تعیین فرمودهاند، عمل کنیم و صورتها را محتوای واقعی به آن بدهیم و الفاظ را معانی حقیقی.
شاید این وصفی که برای حضرت صاحب(ع) ذکر شده است، دنبال همین آیه شریفه که میفرماید: قل ا ِنّما ا َعِظُکُم بِواحِده أن تَقوموا لِلّه مثنی و فرادی، دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم. قیام واحد که بالاترین قیام، همان قیام آن شخص واحد است. و همهی قیامها باید دنبال آن قیام باشد و قیام للّه باشد. خدای تبارک و تعالی میفرماید که: قل انّما اعظکم بواحده. به امت بگو که فقط من یک موعظه دارم به شما و آن موعظه این است که، قیام کنید و قیام لِلّه باشد. قیام لِلّه کنید. البته آن حضرت قیام لِلّه میفرمایند و آن لِلّهی که و آن خلوصی که برای ایشان هست، برای دیگران نیست. لکن شیعههای بزرگوار آن حضرت هم باید پیروی از او بکنند در اینکه قیام کنند لِلّه، برای خدا.(۲۵)
امید آن است که مسلمانان و مستضعفان جهان به پاخیزند و داد خود را از مستکبران بگیرند و مقدّمات فرج آل محمد صلّی اللَّه علیه و آله را فراهم نمایند.(۲۶)
ان شاءاللَّه، اسلام را به آن طور که هست، در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند و دنیا، دنیای اسلام باشد و زور و ظلم و جور از دنیا بر طرف بشود و مقدّمه باشد برای ظهور ولیّ عصر ارواحنا له الفداء.(۲۷)
این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است. همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمیشود. بلکه با وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست.(۲۸)
فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم. کار را همچو بکنیم که مهیّا بشود عالم، برای آمدن حضرت(ع).(۲۹)
- برداشتهای انحرافی از انتظار
بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (ع) را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند، بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً میشناختم، بسیار مرد صالحی بود. یک اسبی هم خریده بود. یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب(ع) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین. دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و به فکر این هم، که یک کاری بکنند، نبودند.
یک دستهی دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند: این است که، ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد. به این چیزها، ما کار نداشته باشیم. ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللَّه درست میکنند. دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آن چه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند.
یک دستهای میگفتند: که خوب! باید عالم پر معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند، گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
یک دستهای از این بالاتر بودند. میگفتند: باید دامن زد به گناهها. دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت(ع) تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند. اشخاص سادهلوح هم بودند. منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی، به این امر دامن میزدند.
یک دستهی دیگری بودند که میگفتند: هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَم باطل است. آن ها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد. در صورتی که آن روایات که هر کس عَلَم بلند کند عَلَم مهدی، به عنوان مهدویّت بلند کند. حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که ما تکلیفمان دیگر ساقط است. یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن؟ این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب که تشریف میآورند، برای چی میآیند؟
برای اینکه گسترش بدهند عدالت را. برای اینکه حکومت را تقویت کنند. برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفهی قرآن، دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند. حضرت بیایند چه میکنند؟
حضرت میآیند میخواهند همین کارها را بکنند. الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد! به حسب رأی این جمعیت که بعضیشان بازیگرند و بعضیشان نادان، این است که ما باید بنشینیم دعا کنیم به صدام! هر کسی نفرین به صدام کند، خلاف امر کرده است، برای اینکه حضرت دیر میآیند! و هرکسی دعا کند به صدام، برای اینکه، این فساد زیاد میکند. ما باید دعاگوی آمریکا باشیم و دعاگوی شوروی باشیم و دعاگوی اذناب شان، از قبیل صدام باشیم و امثال اینها، تا این که اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند! بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟
حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند. همان کاری که ما میکنیم و ما دعا میکنیم که ظلم و جور باشد، حضرت میخواهند همین را بَرَش دارند. ما اگر دستمان میرسید، قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست. منتها ما نمیتوانیم. اینی که هست، این است که حضرت عالم را پر میکنند از عدالت. نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.(۳۰)
((اگر خود حضرت صاحب(ع) مقتضی بدانند، خوب، خودشان تشریف بیاورند))! یکی از علما این جوری میگفت (خدا رحمتش کند) که: ((من که دلم بیشتر از حضرت صاحب(ع) برای اسلام نسوخته است. خوب ایشان هم که میبینند این را، خود ایشان بیایند، چرا من بکنم؟)).
این منطق اشخاصی است که میخواهند از زیر بار دَر بروند. اسلام، اینها را نمیپذیرد. اسلام، اینها را به هیچ چیز نمیشمرد. اینها میخواهند از زیر بار دَر بروند. یک چیزی درست میکنند. دو تا روایت از این طرف، از آن طرف میگردند، پیدا میکنند که خیر، ((با سلاطین مثلاً بسازید، دعا کنید به سلاطین)). این، خلاف قرآن است. اینها نخواندهاند قرآن را. اگر صد تا هم چو روایتهایی بیاید، ضرب به جدار میشود. خلاف قرآن است، خلاف سیرهی انبیاست یا اینکه روایتی نیست. شما وقتی ملاحظه میکنید آن همه روایاتی که اگر کسی میل به این بکند. که روایاتی است که: اگر مایل باشی که زنده باشد این سلطان، تو هم با او هستی. مسلمان مگر میشود مایل باشد به اینکه یکی زنده باشد و ظلم بکند، آدم بکشد؟ رابطه داشته باشد با یک کسی که آدم میکشد؟ عالِم میکشد؟ علما را میکشد؟(۳۱)
اینهایی که میگویند که هر عَلَمی بلند بشود / و هر حکومتی / خیال کردند که هر حکومتی باشد، این برخلاف انتظار فرج است. اینها نمیفهمند چی دارند میگویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرفها را بزنند. نمیدانند دارند چی چی میگویند. حکومت نبودن؛ یعنی این که همهی مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند. برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند. ما اگر فرض میکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم، برای این که خلاف آیات قرآن است.(۳۲)
ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد. در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند و نگذارد که اینقدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد. ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان(ع) هستیم، پس دیگر بنشینیم در خانههامان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم عجّل علی فرجه. عجّل با کار شما باید تعجیل بشود. شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او و فراهم کردن این است که، مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید، انشاءاللَّه ظهور میکند ایشان.(۳۳)
- لزوم حکومت اسلامی در دوران غیبت کبری
اکنون که دوران غیبت امام(ع) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم میآید. عقل هم به ما حکم میکند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم جلوگیری کنیم. اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم.(۳۴)
از غیبت صغری تا کنون که هزار و چند صد سال میگذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد، و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورند، در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟ و هر که هر کاری خواست بکند؟ هرج و مرج است؟!
قوانینی که پیغمبر اسلامصلی الله علیه وآله در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟ آیا خدا، اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟
اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتراز اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچ کس نمیتواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم یا امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود، قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود.(۳۵)
اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دورهی غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام، تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟
معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود و ما با بیحالی، دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند؟ و ما اگر کارهای آنها را امضاء نکنیم، رد نمیکنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا این که حکومت لازم است و اگر خدا، شخص معینی را برای حکومت در دورهی غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب(ع) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است.(۳۶)
نگویید بگذار تا امام زمان(ع) بیاید. شما نماز را هیچ وقت میگذارید تا وقتی که امام زمان(ع) آمد، بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است. منطق حاکم خمین را نداشته باشید که میگفت: ((باید معاصی را رواج داد تا امام زمان(ع) بیاید. اگر معصیت رواج پیدا نکند، حضرت ظهور نمیکند!)) اینجا ننشینید فقط مباحثه کنید، بلکه در سایر احکام اسلام مطالعه کنید. حقایق را نشر دهید، جزوه بنویسید و منتشر کنید. البته، مؤثر خواهد بود. من تجربه کردهام که تأثیر دارد.(۳۷)
از همه شکنندهتر، شعار گمراهکنندهی ((حکومت قبل از ظهور امام زمان(ع) باطل است)) و هزاران ((اِن قلت)) دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بود که نمیشد با نصیحت و مبارزهی منفی و تبلیغات، جلوی آنها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند، وسیلهاش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد، سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک میشد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.(۳۸)
این نویسندهی جاهل باز در کتابچهی پوسیده، حرفهایی نسنجیده به دین و دینداران نسبت میدهد و از آن، نتیجههای شگفتآور میگیرد. میگوید: (دین امروز ما میگوید: هر دولتی که پیش از قیام قائم برپا شود، باطل است – کل رایهٍ تُرفع قبل قیام القائم، فصاحبها طاغوت یعبد من دون اللَّه – . میگوید: کار سلطان و همراهی با آن عدیل کفر است – سألته عن عمل السلطان؟ فقال: الدخول فی اعمالهم و العون لهم و السعی فی حوائجهم عدیل الکفر – . میگوید: قتال به همراهی غیر امام مانند خوردن گوشت خوک و خون است). بلکه در حدیث صحیح، آماده بودن برای جنگ با دشمن را هم نهی کرده.
این نویسنده، مطالب را درهم و برهم کرده و روی هم ریخته، بیخردانه به اعتراض برخاسته. این احادیث هیچ مربوط به تشکیل حکومت خدایی عادلانه که هر خردمند لازم میداند، نیست. بلکه در روایت اول، دو احتمال است. یکی آنکه راجع به خبرهای ظهور ولیّ عصر(ع) باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید عَلَمهایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم برپا میشود، باطل است. چنانچه در ضمن همین روایت، علامتهای ظهور هم ذکر شده است. و احتمال دیگر آن که از قبیل پیش گویی باشد از این حکومتهایی که در جهان تشکیل میشود تا زمان ظهور که هیچکدام به وظیفهی خود عمل نمیکنند و همینطور هم تاکنون بوده. شما چه حکومتی در جهان بعد از حکومت علی بن ابیطالب(ع) سراغ دارید که حکومت عادلانه باشد و سلطانش، طاغی و برخلاف حق نباشد؟
اکنون اگر کسی تکذیب کند از وضع یک حکومتی که این حکومتها جائرانه است و کسی هم تا زمان دولت حق نمیتواند آنها را اصلاح کند، چه ربط دارد به این که حکومت عادلانه نباید تشکیل داد؟ بلکه اگر کسی جزیی اطلاع از اخبار ما داشته باشد، میبیند که همیشه امامان شیعه با آن که حکومتهای زمان خود را حکومت ظالمانه میدانستند و با آنها آن طورها که میدانید سلوک میکردند، در راهنمایی برای حفظ کشور اسلامی و در کمکهای فکری و عملی، کوتاهی نمیکردند و در جنگهای اسلامی در زمان خلیفهی جور باز شیعیان علی(ع) پیشقدم بودند. جنگهای مهم و فتحهای شایانی که نصیب لشکر اسلام شده، مطلعین میگویند و تاریخ نشان میدهد که، یا به دست شیعیان علی(ع) یا به کمکهای شایان تقدیر آنها بوده، شما همه میدانید که سلطنت بنی امیه در اسلام، بدترین و ظلمانهترین سلطنتها بوده و دشمنی و رفتارشان را با آل پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم و فرزندان علی بن ابیطالبعلیهم السلام همه میدانید. و در میان همهی بنی هاشم، بدسلوکی و ظلمشان نسبت به علی بن الحسین زین العابدین(ع) بیشتر و بالاتر بود. به همین سلطنت وحشیانهی جائرانه ببینید علی بن الحسین(ع) چه قدر اظهار علاقه میکند….
اما روایت دوم که میگفت: داخل شدن در عمل سلطان و معاونت کردن از او و رفع حاجت او را کردن، همدوش کفر است. این ماجراجوی بیخرد چنانچه تاکنون دیدید و عادت دارد، در نقل روایات خیانت میکند وگرنه مطلب، روشنتر از آن است که در آن، خود را نیازمند به جواب بدانیم. این روایت و امثال آن که روایات بسیاری است، جلوگیری از داخل شدن در تشکیلات دولت است برای اعانت به ظالم و کمک کاری کردن بر ستمکاریها. این در تمام قوانین عالم ممنوع است…. ما میگوییم در همان تشکیلات خانمانسوز دیکتاتوری هم اگر کسی وارد شود برای جلوگیری از فسادها و برای اصلاح حال کشور و توده، خوب است. بلکه گاهی هم واجب میشود. خوب است آقایان رجوع کنند به کتب فقها در باب ولایت از قِبَل ظالم، ببینند آنها چه میگویند….
این بیخردان ماجراجو فقط برای آن که دولت و ملت را با دینداری و دینداران و خصوصاً با ملاّها بدبین کنند، در میان کتابها میگردند، یک حدیث پیدا میکنند. بیآن که بگویند این حدیث در چه موضوعی وارد شده است، به چشم آنها میکشند. غافل از آن که خوانندگان این اوراق، بسیاریشان دست کم با تاریخ اسلام سر و کار دارند. آنها میدانند از اصحاب خاص ائمه و دوستان خصوصی این خاندان، در شغل دولتی داخل بودند و ائمهی دین آنها را تأیید و تمجید میکردند؛ مثل: علی بن یقطین و محمد بن اسماعیل بن بزیع و عبداللَّه نجاشی؛ والی اهواز و دیگران و همینطور از بزرگان علمای ما در دربار سلاطین وارد بودند، چنانچه پیش از این، اسم آنها را بردیم.
و اما روایت سوم که میگوید: قتال به همراهی غیر امام، مانند خوردن گوشت خوک و خون است. این جاهل بیخرد، نسنجیده و کتابهای فقها را ندیده، این بیهوده را میگوید. در اسلام، دوگونه جنگ است که یکی را جهاد میگویند و آن کشورگیری است با شرطهایی که برای آن شده است و دیگری، جنگ برای استقلال کشور و دفع اجانب از آن است.
جهاد که عبارت از کشورگیری و فتح ممالک است، پس از آن است که، دولت اسلامی با وجود امام یا به امر امام تشکیل میشود و در این صورت، اسلام بر تمام مردان که به حدّ بلوغ رسیده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوک که از افراد اجانب است، نباشند، واجب کرده است که برای کشورگیری حاضر شوند و قانون اسلام را در سرتاسر ممالک جهان منتشر کنند و باید همهی جهانیان بدانند که کشورگیری اسلام با کشورگیری فرمانفرمایان جهان، فرقها دارد….
و چون معلوم شد که جهاد اسلامی، کشورگیری مانند سایر کشورگیریها نیست. البته باید تشکیل حکومت اسلامی در تحت نظر امام عادل یا به امر او بشود تا به این امر اقدام شود وگرنه، چون کشورگیری دیگر جهانیان شود که آن از حکم خرد، بیرون و از بیدادگریها و ستمکاریها به شمار میرود و اسلام و تمدن و عدالت اسلامی از آن دور و بری است.
و اما قسم دوم از جنگ اسلامی که به نام دفاع اسم برده شده و آن، جنگیدن برای حفظ استقلال کشور و دفاع از اجانب است، به هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نایب امام نیست و کسی از مجتهدین نگفته که دفاع را باید با امام یا جانشین آن کرد، بلکه بر تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام، از کشور اسلامی محافظت کنند و استقلال آن را پابرجا نمایند.(۳۹)
- انقلاب اسلامی، مقدمهی نهضت جهانی حضرت ولیّ عصر (عج)
انقلاب مردم ایران، نقطهی شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجّت – ارواحنا فداه – است که خداوند بر همهی مسلمانان و جهانیان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.(۴۰)
ما امروز دورنمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش میبینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امید بخش آتیهی روشن است و وعدهی خداوند تعالی را نزدیک و نزدیکتر مینماید. گویی جهان مهیّا میشود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکّه معظّمه، و کعبهی آمال محرومان و حکومت مستضعفان.(۴۱)
این کشوری که کشور ائمهی هدی و کشور صاحب الزمان(ع) است، باید کشوری باشد که تا ظهور موعود ایشان به استقلال خودش ادامه بدهد ،قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد که عالم را انشاءاللَّه به عدل و داد بکشد و از این جورهایی که بر مستضعفان میگذرد،جلوگیری کند.(۴۲)
من امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم، و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولیّ عصر(ع) است.(۴۳)
ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همهی ستمگران را در کشورهای اسلامی میشکنیم و با صدور انقلابمان که در حقیقت، صدور انقلاب راستین و بیان احکام محمدیصلی الله علیه وآله است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه میدهیم و به یاری خدا، راه را برای ظهور منجی، مصلح کل و امامت مطلق حق، امام زمان – ارواحنا فداه – هموار میکنیم.(۴۴)
اگر این جمهوری اسلامی از بین برود، اسلام آنچنان منزوی خواهد شد که تا آخرِ ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند سرش را بلند کند.(۴۵)
تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان – ارواحنا فداه – را مفید و راهگشا میدانستند. امروز از این که در گوشهای خلاف شرعی که هرگز خواست مسؤولین نیست، رخ میدهد، فریاد وا اسلاما سر میدهند! دیروز حجتیهایها، مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحهی مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمهی شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند.(۴۶)
- مهیّا شدن برای ظهور
ما باید در اینطور روزها و در اینطور ایام اللَّه توجه کنیم که خودمان را مهیّا کنیم از برای آمدن آن حضرت. من نمیتوانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگتر از این است. نمیتوانم بگویم که شخص اول است، برای این که دومی در کار نیست. ایشان را نمیتوانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم الاّ همین که مهدی موعود است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر و ما باید خودمان را مهیّا کنیم از برای این که اگر چنانچه موفق شدیم انشاءاللَّه به زیارت ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان. تمام دستگاههایی که الآن به کار گرفته شدهاند در کشور ما، امیدوارم که در سایر کشورها هم توسعه پیدا بکند. باید توجه به این معنا داشته باشند که خودشان را مهیّا کنند برای ملاقات حضرت مهدی(ع).(۴۷)
- اصلاحات مصلح موعود
مکتب ولیّ امر را به آن توجه کنید که، برای تعلیم و تربیت این انسان است که از حدّ حیوانیت برسانَدَش به حدّ انسانیت و رشد انسانی پیدا کند و تربیتهای انسانی پیدا کند و تعلیمات، تعلیمات صحیح باشد.(۴۸)
ولیّ عصر – ارواحنا له الفداء – که او تا ازل احیاء میکند دین خدای تبارک و تعالی را.(۴۹)
دنیا علیل است. سران همه کشورها، الاّ انگشت شمار، نمیتوانم بگویم این یکی دوتا، سه تا، سران همهی اینها، مردم را مسموم کردهاند و افکار ملتهای خودشان را مسموم کردهاند و علیل کردهاند ملتهای خودشان را. آنقدر تحقیر کردهاند از این ملتها، آنقدر اینها را در فشار اقتصادی قرار دادهاند و آنقدر این بیچارهها زحمت کشیدند و زحمتهایشان را دیگران به غارت بردند، که علیل شدند. افکارشان از بین رفته است. یکی میخواهد که بیاید احیاء کند این افکار را. و من امیدوارم که انشاءاللَّه حضرت بقیّه اللَّه(ع) زودتر تشریف بیاورند و این طبیب واقعی بشر، با آن دم مسیحایی خود، اصلاح کنند اینها را.(۵۰)
مهدی منتظر در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین از کعبه ندا سر میدهد و بشریت را به توحید میخواند.(۵۱)
حکومت جور بسته بشود و از بین برود. معروف در کار باشد. منکرات از بین بروند. حضرت صاحب(ع) – ارواحنا فداه – هم که تشریف میآورند، برای همین معناست.(۵۲)
آن کاری که لشکر امام زمان(ع) باید بکند، با آن کاری که لشکر طاغوت میکرد، فرق دارد. همانطوری که خود امام زمان(ع) با طاغوت فرق داشت. آن، حکومت جور بود و این، حکومت عدل. آن، حکومت طاغوت بود و این، حکومت خدا. (۵۳)
- جامعهی پس از ظهور
الف – زیباییها
به ما این وعده را دادهاند که، در یک وقتی که امام زمان(ع) ظهور کند، این اختلافات از بین میرود و همه برادروار با هم هستند. دیگر زورمند و زورکشی در کار نمیماند.(۵۴)
و لهذا میبینید فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود. بله، در زمان حضرت صاحب(ع) حکومت، واحد میشود. قدرت حکومت …. عدالت، یک عدالت اجتماعی در همهی عالم میآید، اما نه این که انسانها بشوند یک انسان دیگر. انسانها همانها هستند که یک دستهشان خوبند، یک دستهشان بد. منتها آنهایی که بد هستند، دیگر نمیتوانند کارهای خلاف بکنند.(۵۵)
آنچه غایت تعلیمات اسلامی است، همزیستی مسالمتآمیز در سطح جهان است، که امید است با تعجیل در ظهور مهدی آخرالزمان – ارواحنا فداه – حاصل شود. و رسیدن انسانها به کمال و سعادت اخروی است که خداوند نصیب همگان فرماید.(۵۶)
ب – زشتیها
در حکومت عدل بقیّه اللَّه(ع) هم عدالت جاری میشود، لکن حبّهای نفسانی در بسیاری از قشرها باقی است و همان حبهای نفسانی است که بعضی روایات هست که حضرت مهدی(ع) را تکفیر میکنند.(۵۷)
ما نباید توقع داشته باشیم که، صبح کنیم در حالی که همه چیز سر جای خودش باشد. در زمان حضرت صاحب(ع) هم که ایشان با تمام قدرت میخواهند عدل را اجرا نمایند، با این ترتیب نمیشود که هیچ کس حتی خلاف پنهانی هم نکند. و بالاخره همانها هم که مخالف هستند، حضرت صاحب(ع) را شهید میکنند و در روایات قریب به این معنا دارد که بعضی فقهای عصر با ایشان مخالفت میکنند.(۵۸)
شما بدانید که اگر امام زمان(ع) حالا بیاید، باز این قلمها مخالفند با او.(۵۹)
- مفهوم واقعی عدالت
حالا البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمیتوانیم بکنیم. اگر میتوانستیم میکردیم. اما چون نمیتوانیم بکنیم، ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است، ما اگر بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم. تکلیف مان است. ضرورت اسلام و قرآن، تکلیف ما کرده است که باید برویم همهی کار را بکنیم. اما نمیتوانیم بکنیم. چون نمیتوانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند، اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیّا بشود عالم برای آمدن حضرتعلیه السلام.(۶۰)
قضیهی غیبت حضرت صاحبعلیه السلام، قضیهی مهمی است که به ما مسایلی میفهماند. مِنْجمله اینکه؛ برای یک همچو کار بزرگی که در تمام دنیا، عدالت به معنای واقعی اجرا بشود، در تمام بشر نبوده کسی الاّ مهدی موعودعلیه السلام که خدای تبارک و تعالی او را ذخیره کرده است برای بشر. هریک از انبیا که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای عدالت را در همهی عالم بکنند، لکن موفق نشدند. حتی رسول ختمی مرتبتصلی الله علیه وآله وسلم که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا. و آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد نه آن هم این عدالتی که مردم عادی میفهمند – که فقط قضیهی عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد – بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیّت. انسان اگر هر انحرافی پیدا کند؛ انحراف عملی، انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن این انحرافات را به معنای خودش، این ایجاد عدالت است در انسان. اگر اخلاقش، اخلاق منحرفی باشد، از این انحراف وقتی به اعتدال برگردد، این عدالت در او تحقق پیدا کرده است. اگر در عقاید، یک انحرافاتی و کجیهایی باشد، برگرداندن آن عقاید کج به یک عقیدهی صحیح و صراط مستقیم، این ایجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدی موعودعلیه السلام که خداوند ذخیره کرده است او را، از باب این که هیچ کس در اولین و آخرین، این قدرت برایش نبوده است و فقط برای حضرت مهدی موعودعلیه السلام بوده است که تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد و آن چیزی که انبیا موفق نشدند به آن، با این که برای آن خدمت آمده بودند، خدای تبارک و تعالی ایشان را ذخیره کرده است که همان معنایی که همهی انبیا آرزو داشتند، لکن موانع، اسباب این شد که نتوانستند اجرا بکنند و همهی اولیا آرزو داشتند و موفق نشدند که اجرا بکنند، به دست این بزرگوار اجرا بشود. این که این بزرگوار را طول عمر داده، خدای تبارک و تعالی، برای یک همچو معنایی، ما از آن میفهمیم که در بشر کسی نبوده است دیگر، قابل یک همچو معنایی نبوده است. و بعد از انبیا که آنها هم بودند، لکن موفق نشدند، کسی بعد از انبیا و اولیای بزرگ، پدران حضرت موعودعلیه السلام، کسی نبوده است که بعد از این، اگر مهدی موعودعلیه السلام هم مثل سایر اولیا به جوار رحمت حق میرفتند، دیگر در بشر، کسی نبوده است که این اجرای عدالت را بکند. نمیتوانسته و این، یک موجودی است که ذخیره شده است برای یک همچو مطلبی. و لهذا به این معنا، عید مولود حضرت صاحب – ارواحنا له الفداء – بزرگترین عید برای مسلمین است و بزرگترین عید برای بشر است نه برای مسلمین.
اگر عید ولادت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم بزرگترین عید است برای مسلمین. از باب این که موفق به توسعهی آن چیزهایی که میخواست توسعه بدهد، نشد؛ چون حضرت صاحبعلیه السلام این معنا را اجرا خواهد کرد و در تمام عالم زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. به همهی مراتب عدالت، به همهی مراتب دادخواهی، باید ما بگوییم که عید شعبان – عید تولد حضرت مهدیعلیه السلام – بزرگترین عید است برای تمام بشر – وقتی که ایشان ظهور کنند ان شاءاللَّه (خداوند تعجیل کند در ظهور او). تمام بشر را از انحطاط بیرون میآورد. تمام کجیها را راست میکند: ((یملأ الأرض عدلاً بعد ما مُلِئت جوراً)) همچو نیست که این عدالت همان که ماها از آن میفهمیم، که نه یک حکومت عادلی باشد که دیگر جور نکند. آن، این هست اما خیر، بالاتر از این معناست. معنی ((یملأ الأرض عدلاً بعد ما ملئت جوراً))، الآن زمین و بعد از این،از این هم بدتر شاید بشود. پر از جور است. تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست. حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن، انحرافاتی هست ولو خودش نداند. در اخلاقها، انحراف هست. در عقاید، انحراف هست. در اعمال، انحراف هست و در کارهایی هم که بشر میکند، انحرافش معلوم است و ایشان مأمورند برای این که تمام این کجیها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق بکند: ((یملأ الأرض عدلاً بعد ما ملئت جوراً)). از این جهت، این عید، عید تمام بشر است. تمام بشر را ایشان هدایت خواهند کرد ان شاء اللَّه و ظلم و جور را از تمام روی زمین برمیدارند به همان معنای مطلقش. از این جهت این عید، عید بسیار بزرگی است که به یک معنا از عید ولادت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم که بزرگترین اعیاد است، این عید به یک معنا بزرگتر است.(۶۱)
چه مبارک است میلاد بزرگ شخصیتی که برپا کنندهی عدالتی است که بعثت انبیاعلیهم السلام برای آن بود و چه مبارک است زادروز اَبَرمردی که جهان را از شرّ ستمگران و دغلبازان تطهیر مینماید و زمین را پس از آن که ظلم و جور، آن را فراگرفته، پر از عدل و داد مینماید و مستکبران جهان را سرکوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض مینماید. و چه مسعود و مبارک است روزی که جهان از دغلبازیها و فتنه انگیزیها پاک شود و حکومت عدل الهی بر سراسر گیتی گسترش یابد و منافقان و حیله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالی بر بسیط زمین، افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامی بر بشریت حاکم شود و کاخهای ستم و کنگرههای بیداد فروریزد و آن چه غایت بعثت انبیا علیهم صلوات اللَّه و حامیان اولیاعلیهم السلام بوده، تحقق یابد و برکات حق تعالی بر زمین نازل شود و قلمهای ننگین و زبانهای نفاق افکن، شکسته و بریده شود و سلطان حق تعالی بر عالم پرتو افکن گردد و شیاطین و شیطان صفتان به انزوا گرایند و سازمانهای دروغین حقوق بشر از دنیا برچیده شوند. و امید است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور این مولود فرخنده هر چه زودتر فرارساند و خورشید هدایت و امامت را طالع فرماید.(۶۲)
- فقها؛ حجت امام بر مردم
اسحاق بن یعقوب، نامهای برای حضرت ولیّ عصرعلیه السلام مینویسد و از مشکلاتی که برایش رخ داده، سؤال میکند و محمد بن عثمان عمری – نمایندهی آن حضرت – نامه را میرساند. جواب نامه به خط مبارک صادر میشود که … در حوادث و پیش آمدها به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم …..(۶۳)
فقها از طرف امامعلیه السلام حجت بر مردم هستند.(۶۴)
ولایت فقیه همان ولایت فقیه رسول اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم است. قضیهی ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است، همان ولایت رسولاللَّهصلی الله علیه وآله وسلم است و اینها از ولایت رسولاللَّهصلی الله علیه وآله وسلم هم میترسند.(۶۵)
روحانیون با هم باید باشند. اینها همه لشکر امام زمانعلیه السلام هستند.(۶۶)
اگر خدای نخواسته، روحانیونی که مدعی این هستند که، الآن نمایندهی امام زمانعلیه السلام در بین مردم هستند، اگر خدای نخواسته از یکی شان یک چیزی صادر بشود که برخلاف اسلام باشد، این طور نیست که فقط خودش را از بین برده باشد. این، حیثیت روحانیت را لکهدار کرده است.
اینکه این نماینده، یعنی مدّعای نمایندگی از طرف امام زمانعلیه السلام و اسلام دارد، نمایندهی امام زمانعلیه السلام اگر خدای نخواسته یک قدمی کج بردارد، این اسباب این میشود که مردم به روحانیت بدبین بشوند. بدبین شدن به روحانیت و شکست روحانیت، شکست اسلام است. آن که حفظ کرده تا حالا اسلام را، این طبقه بوده و اگر در این طبقه، شخصی یا اشخاصی پیدا بشود که برخلاف مصالح اسلام خدای نخواسته عمل بکند، جرمی است که از آدمکشی بدتر است. جرمی است که از همهی معاصی بدتر؛ برای این که جرم صادر میشود از کسی که آبروی یک روحانیت را از بین میبرد و آنهایی که غافل هستند از اسلام، گاهی وقتها برمیگرداند، این، اینطور نیست که وارد شده است که اگر چنانچه عالِم فاسد بشود، عالَم فاسد میشود. برای این که عالِم /نماینده/ به حسب ظاهر، نمایندهی امام است.(۶۷)
۱۳ – دعا
خداوندا!…. دعای خیر حضرت بقیّهاللَّه – ارواحنا فداه – را شامل حالمان گردان.(۶۸)
امید است آفتاب درخشان اسلام بر جهانیان نورافشاند و مقدمات ظهور منجی بشریت را فراهم آورد.((و ما ذلک علی اللَّه بعزیز)).(۶۹)
خداوندا! تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیه اللَّه – ارواحنا لتراب مقدمه الفداء – و رسیدن به خودت، جبران فرما.(۷۰)
ما را موفق کند که به لقای جمال مبارک امام زمانعلیه السلام موفق بشویم.(۷۱)
و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به ما توفیق بدهد که، ما بتوانیم به این مقصدی که مقصد انبیاست، برسیم و ما ان شاءاللَّه با هم باشیم و این قافله را با هم به منزل برسانیم و این امانت را به صاحب امانت، رد کنیم.(۷۲)
خداوند، همه ما را از این قیدهای شیطانی رها فرماید تا بتوانیم این امانت الهی را به سرمنزل مقصود برسانیم و به صاحب امانت، حضرت مهدی موعود – ارواحنا لمقدمه الفداء – رد کنیم.(۷۳)
بار الها! این کشور، وابسته به رسول اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت گرامی اواست و کشور حضرت بقیه اللَّه – ارواحنا لمقدمه الفداء – است.(۷۴)
- عشق در شعر امام
روز وصل
غم مخور، ایام هجران رو به پایان میرود این خماری از سر ما میگساران میرود
پرده را از روی ماه خویش بالا میزند غمزه را سَر میدهد، غم از دل و جان میرود
بلبل اندر شاخسار گُل هویدا میشود زاغ با صد شرمساری از گلستان میرود
محفل از نور رخ او، نورافشان میشود هرچه غیر از ذکر یار، از یاد رندان میرود
ابرها، از نور خورشید رخش پنهان شوند پرده از رخسار آن سرو خرامان میرود
وعدهی دیدار نزدیک است یاران مژده باد روز وصلش میرسد، ایام هجران میرود(۷۵)
شمس کامل
صف بیارایید رندان! رهبر دل آمده جان برای دیدنش، منزل به منزل آمده
بلبل از شوق لقایش، پَرزنان بر شاخ گُل گل ز هجر روی ماهش، پای در گِل آمده
طور سینا را بگو: ایام ((صَعق)) آخر رسید موسِی حق در پی فرعون باطل آمده
بانگ زن بر جمع خفّاشان پَست کور دل از ورای کوهساران، شمس کامل آمده
باز گو اهریمنان را فصل عشرت بار بست زندگی بر کامتان، زهر هلاهل آمده
دلبر مشکل گشا از بام چرخ چارُمین با دم عیسی برای حل مشکل آمده
غم مخور، ای غرق دریای مصیبت غم مخور در نجاتت، نوحِ کشتیبان به ساحل آمده(۷۶)
قسمتیاز قصیدهی بهاریهی انتظار
شد موسم عیش و طرب، بگذشت هنگام کَرَب جام میِ گلگون طلب، از گُلعذاری مه جبین
قدّش چو سرو بوستان، خدّش به رنگ ارغوان بویش چو بوی ضِیمَران، جسمش چوبرگیاسمین
چشمش چو چشم آهوان، ابروش مانند کمان آب بقایش در دهان، مهرش هویدا از جبین
رویش چو روز وصل او،گیتی فروز و دلگشا مویش چو شام هجر من، آشفته و پُر تاب وچین
با اینچنین زیبا صنم، باید به بُستان زد قدم جانْ فارغ از هر رنج و غم، دل خالی از هرمهروکین
خاصه کنون کاندر جهان، گردیده مولودی عیان کز بهر ذات پاک آن، شد امتزاج ماء و طین
از بهر تکریمش میان، بربسته خیل انبیا از بهر تعظیمش کمر، خم کرده چرخ هفتمین
مهدی امام منتظر، نوباوهی خیرالبشر خلق دو عالم سر به سر، بر خوان احسانش نگین
مهر از ضیائش ذرّهای، بدر از عطایش بدرهای دریاز جودش قطرهای، گردون ز کِشتش خوشهچین
مرآت ذات کبریا، مشکوه انوار هُدا منظور بعثِ انبیا، مقصود خلق عالمین
امرش قضا، حکمش قدر، حُبّش جنان، بغضش سَقَر خاک رهش زیبد اگر، بر طُرّه ساید حور عین
دانند قرآن سر به سر، بابی ز مدحش مختصر اصحاب علم و معرفت، ارباب ایمان و یقین
سلطان دین، شاه زَمَن، مالک رقاب مرد و زن دارد به امر ذوالمِنَن، روی زمین، زیر نگین
ذاتش به امر دادگر، شد منبع فیض بشر خیل ملایک سر به سر، در بند الطافش، رهین
حُبّش سفینه نوح آمد در مَثَل، لیکن اگر مهرش نبودی نوح را میبود با طوفان قرین
گرنه وجود اقدسش، ظاهر شدی اندر جهان کامل نگشتی دین حق ز امروز تا روز پسین
ایزد به نامش زد رقم، منشور ختم الاوصیا چونانکه جدّ امجدش گردید ختم المرسلین
نوح و خلیل و بوالبشر، ادریس و داود و پسر از ابر فیضش مُستَمِد، از کان علمش مُستعین
موسی به کف دارد عصا، دربانیش را منتظر آماده بهر اقتدا، عیسی به چرخ چارمین
ای خسرو گردون فَرَم، لختی نظر کن از کَرَم کفارِ مُستولی نگر، اسلام مستضعف ببین(۷۷)
قسمتی از یک مسمط در مدح امام زمان (عج) مصطفی سیرت، علی فر، فاطمه عصمت، حسن خو
هم حسین قدرت، علی زهد و محمد علم مَه رو شاه جعفر فیض و کاظم حلم و هشتم قبله گیسو
هم تقی تقوا، نقی بخشایش و هم عسکری مو مهدی قائم که در وی جمع، اوصاف شهان شد
پادشاهعسکری طلعت،نقی حشمت، تقی فر بوالحسن فرمان وموسیقدرت و تقدیر جعفر
علم باقر، زهد سجاد و حسینی تاج و افسر مجتبی حلم و رضیه عفّت و صولت چو حیدر
مصطفی اوصاف و مجلای خداوند جهان شد(۷۸)
ختامُهُ مِسْک
پیام امام زمان (عج)
ما رفته بودیم جبههها در زمان جنگ. یک شب، نیمه شبی از چادری که دعای توسل بود در آن، خارج شدیم. در آن همنشینی و انس بیابان و شب و آسمان و حالی که ما داشتیم، در یک عوالمی غرقه بودیم که شخصی به ما نزدیک شد. بعد از این که صحبت کرد، فهمیدیم که یکی از فرماندهان رده بالاست. آمده بود به سخن گفتن و در حقیقت حالی کردن در آن نیمه شب. میگوید صحبتش که تمام شد، گفت: ببخشید، من میخواهم یک حکایتی را برای شما بگویم. گفت: مدتی پیش، من در چادر خود خوابیده بودم. نیمههای شب خواب دیدم که یک شخص سبز پوشی وارد چادر من شد. به گونهای بود که من برخاستم و حس کردم امام زمان(عج) است. در این بین امام زمان(عج) فرمودند: که بروید پهلوی امامتان. پنج تا پیام دارم به ایشان منتقل کنید. میگوید: بعد من از خواب پریدم و گفتم: رؤیای کاذبه است و نمیدانم چه است و این را فراموش کردم. دو هفته بعد در جماران جلسه بود.
جلسه که تمام شد، همه که خارج شدند، امام گفت: شما بایست. من ایستادم. وقتی ایستادم، گفت: حالا بگو ببینم پیام چیست؟ (اگر این حرف را کسی میزد که عادت دارد شعار بدهد و پرت بگوید، من شک میکردم در پذیرش آن، ولی این آدم چشمهایش حرف میزد به جای لبهایش). آقا! شما بایست ببینم. ایستادم. بگو ببینم پیغام چیست؟ من گفتم: ببخشید کی، چی، کجا؟
امام، مَطلع پیام را برایم ذکر کردند. به یادم آمد. تکرار کردم کاملش را.(۷۹)
این حکم مال من نیست
در قضیهی بهمن ماه ۵۷ که رژیم شاه، حکومت نظامی را از ساعت مثلاً ۹ شب آورده بود به ۴ بعد از ظهر. ساعت ۲ و ۱۰ دقیقه، زنگ تلفن محل اقامت امام در مدرسهی رفاه به صدا در آمد. پشت خط، مرحوم طالقانی بود. ایشان به آن کسی که گوشی را بر میدارد، میگوید: به امام بگویید امروز اعلام کردند ساعت ۴ حکومت نظامی است. حکم چیست؟ چه کار باید کرد؟ امام میفرمایند که به ایشان بگویید: اگر با مردم تماس دارند، بگویند که مردم بیشتر بیایند. این جزئی از تاریخ انقلاب است. مرحوم طالقانی آن طوری که دخترش در کتاب میگوید، شروع میکند به گریه کردن که به این سید بگویید (به این پیرمرد بگوئید) میداند که چه کار دارد میکند؟ (متن مکتوبش هست). آن رژیمی که ۱۷ شهریور را درست کرده، اِبا ندارد از اینکه قتل عامی دیگر صورت دهد. امام میگوید: به او بگویید ((این حکم مال من نیست)). اتفاقاً همان شب کلانتریها فتح شد. …و قصهی این انقلاب تمام، و پیروز شد.(۸۰)
ندای ولیّ عصر (عج)
۲۲ بهمن ۵۷ یوم اللَّه بود. واقعاً ما در معرض کشته شدن بودیم. فقط ندای ولیّ عصر (عج) به داد ما رسید. فردی که الآن زنده است، پیام برد به دبیرستان علوی. (خدمت امام امت) گفت: حضرت مهدی(عج) میفرماید: در خانه نمانید. اگر ماندید، کشته میشوید. لذا امام خیلی محکم فرمود: در خانه نمانید. آقای طالقانی به امام عرض کرد: آقا! مردم را درو میکنند. اینها عصبانی هستند، آخر کارشان است.
امام فرمود: باید بیرون بریزند. ایشان [آقای طالقانی] خیلی اصرار کرد. [امام ]فرمود: اگر پیام از جای دیگری باشد، باز [بر سر حرف] خود ایستادهاید؟ [آقای طالقانی] گفت: چَشم، تسلیم هستم. لذا ۲۲ بهمن یوم اللَّه است.(۸۱)
پینوشتها:
۱) با سپاس از مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) که امکان استفاده از موارد تلخیصشدهی سخنان و آثار امام راحل را فراهم آوردند.
۲) صحیفهی نور، ج ۲۱، ص ۱۰۷.
۳) همان، ج ۷، ص ۲۲۵.
۴) همان، ج ۱۲، صص ۱۷۰ – ۱۷۱.
۵) همان، ج ۲۰، ص ۸۳.
۶) همان، ج ۱۲، ص ۱۷۱.
۷) صحیفهی امام، ج ۲۰، ص ۲۴۹.
۸) صحیفهی نور، ج ۱۹، صص ۱۷۱ – ۱۷۲.
۹) آداب الصلوه، صص ۲۰۳ – ۲۰۴.
۱۰) صحیفهی نور، ج ۸، ص ۱۴۹.
۱۱) همان، ج ۱۷، ص ۱۹۹.
۱۲) همان، ج ۲۰، ص ۸۷.
۱۳) همان، ج ۱۸، صص ۱۷ – ۱۸.
۱۴) همان، ج ۱۲، ص ۱۲۸.
۱۵) همان، ج ۱۲، ص ۲۲۴.
۱۶) همان، ج ۸، ص ۱۴.
۱۷) همان، ج ۱، ص ۳۳.
۱۸) همان، ج ۸، ص ۱۴۹.
۱۹) همان، ج ۷، صص ۲۵۲ – ۲۵۳.
۲۰) همان، ج ۷، ص ۲۶۷.
۲۱) همان، ج ۱۴، ص ۹۴.
۲۲) همان، ج ۸، ص ۶۱.
۲۳) همان، ج ۹، ص ۱۰۱.
۲۴) همان، ج ۱۵، ص ۲۲.
۲۵) همان، ج ۷، ص ۳۶.
۲۶) همان، ج ۱۹، ص ۵.
۲۷) همان، ج ۱۵، ص ۱۷۰.
۲۸) همان، ج ۱۹، ص ۱۵۴.
۲۹) همان، ج ۲۰، ص ۱۹۹.
۳۰) همان، ج ۲۰، صص ۱۹۶ – ۱۹۷.
۳۱) همان، ج ۲، ص ۲۸.
۳۲) همان، ج ۲۰، ص ۱۹۸.
۳۳) همان، ج ۱۸، ص ۱۹۵.
۳۴) ولایت فقیه، ص ۶۲.
۳۵) همان، ص ۳۰.
۳۶) همان، صص ۶۲ – ۶۳.
۳۷) همان، ص ۸۷.
۳۸) صحیفهی نور، ج ۲۱، ص ۸۸.
۳۹) کشفالاسرار، صص ۲۲۵ – ۲۳۱.
۴۰) صحیفهی نور، ج ۲۱، ص ۱۰۸.
۴۱) همان، ج ۱۸، ص ۱۱.
۴۲) همان، ج ۱۴، ص ۱۹۵.
۴۳) همان، ج ۱۲، ص ۱۷۵.
۴۴) همان، ج ۲۰، ص ۱۳۲.
۴۵) همان، ج ۱۶، ص ۹۳.
۴۶) همان، ج ۲۱، ص ۹۳.
۴۷) همان، ج ۱۲، صص ۲۰۸ – ۲۰۹.
۴۸) همانج ۸، ص ۹۴.
۴۹) همان، ج ۲۱، ص ۱۰۶.
۵۰) همان، ج ۱۷، ص ۴۹.
۵۱) همان، ج ۱۸، ص ۸۸.
۵۲) همان، ج ۲۰، ص ۱۹۰.
۵۳) همان، ج ۱۱، ص ۱۳۵.
۵۴) همان، ج ۱۱، ص ۳۱.
۵۵) همان، ج ۲۰، ص ۷۹.
۵۶) همان، ج ۱۸، ص ۹۳.
۵۷) همان، ج ۱۶، ص ۱۰۵.
۵۸) صحیفهی امام، ج ۱۹، ص ۳۰۳.
۵۹) صحیفهی نور، ج ۱۰، ص ۲۷.
۶۰) همان، ج ۲۰، صص ۱۹۸ – ۱۹۹.
۶۱) همان، ج ۱۲، صص ۲۰۷ – ۲۰۹.
۶۲) همان، ج ۱۵، ص ۲۲.
۶۳) ولایت فقیه، ص ۱۰۳.
۶۴) همان، ص ۱۰۶.
۶۵) صحیفهی نور، ج ۱۰، ص ۲۶.
۶۶) همان، ج ۵، ص ۱۶۶.
۶۷) همان، ج ۱۱، ص ۶.
۶۸) همان، ج ۲۰، ص ۶۲.
۶۹) همان، ج ۱۹، ص ۱۰۱.
۷۰) همان، ج ۲۰، ص ۲۴۱.
۷۱) همان، ج ۱۹، ص ۱۶۱.
۷۲) همان، ج ۱۹، ص ۱۳۴.
۷۳) همان، ج ۱۹، ص ۱۱.
۷۴) همان، ج ۱۹، ص ۲۶۴.
۷۵) دیوان امام، ص ۱۱۱.
۷۶) همان، ص ۱۷۸.
۷۷) همان، صص ۲۶۲ – ۲۵۸.
۷۸) همان، ص ۲۷۶.
۷۹) تهاجم یا تفاوت فرهنگی، حسن بُلخاری، صص ۱۲۸ – ۱۲۹.
۸۰) همان، صص ۱۲۶ – ۱۲۷.
۸۱) درس تفسیر قرآن، آیت اللَّه خزعلی، مرکز تخصصی تفسیر حوزهی علمیهی قم، ۲۳/۱۱/ ۱۳۷۹.