در این باب طى دو حدیث نسبتاً طولانى از دو نوع غیبت حضرت ابراهیم علیه السلام که طى سه مرحله انجام یافت سخن به میان آمده است: یکى در هنگام ولادت و قبل از آن، دیگرى در زمانى که طاغوت مصر او را تبعید کرد، و سوّمین مرحله آن زمانى که براى عبرت گرفتن به تنهایى روانه سرزمینهاى دور و نزدیک شد.)(۱)
*پنجمین باب، درباره غیبت حضرت یوسف علیه السلام است که با نقل سه حدیث، کیفیت غیبت حضرت یوسف علیه السلام و جنبه امتحان داشتن این غیبت، براى حضرت یعقوب علیه السلام مطرح شده و نتیجه گرفته شده که حال شیعیان آگاه در زمان ما نسبت به امام غائب خویش (سلام اللّه علیه)، همانند حال حضرت یعقوب علیه السلام است که مى گفت: (اى فرزندان من! بروید یوسف و برادرش را جستجو کنید)(۲).
و حال ناآگاهان و معاندین در امر غیبت او همچون حال برادران یوسف است که مى گفتند: (بخدا سوگند! تو در همان گمراهى سابق خود هستى)(۳).
*ششمین باب، درباره غیبت حضرت موسى علیه السلام است، در اولین حدیث از قول پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم آمده است که فرمود:
(پس از حضرت یوسف علیه السلام شدّت و غیبتى براى بنى اسرائیل واقع شد که چهار صد سال طول کشید، در حالى که آنان همگى منتظر قیام قائم یعنى حضرت موسى علیه السلام بودند)(۴).
در این باب پنج حدیث ذکر شده که طى آنها غیبت حضرت مهدى علیه السلام به غیبت حضرت موسى علیه السلام تشبیه شده است.
*هفتمین باب، درباره غیبت اوصیاى حضرت موسى علیه السلام تا روزگار حضرت مسیح علیه السلام است.
و در بابهاى بعدى نیز به اخبارى در زمینه نهانى پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله وسلم و اولیاء پرداخته شده است.
کیفیت بهرهورى از امام غائب علیه السلام
جابر بن عبداللّه انصارى از رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم پرسید: آیا شیعیان در غیبت حضرت قائم علیه السلام از وجود او بهره مند مى شوند؟
فرمود: (آرى! سوگند به خدایى که مرا به پیامبرى بر انگیخت، آنها از او بهره مند مى شوند و از نور ولایت او در دوران غیبتش کسب نور مى کنند، همچنانکه مردم از خورشید در پس پرده ابر بهره مى برند.)(۵)
سؤال در باره چگونگى استفاده بردن از امام غائب علیه السلام ، هم در زمان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و هم در زمان امامان بزرگوار علیهم السلام و هم در زمان غیبت صغرى، توسط شیعیان تکرار شده و مضمون حدیث فوق، در اکثر آنها به عنوان پاسخ ذکر شده است. چنانکه خود امام زمان علیه السلام فرمود:
(و امّا وجه الانتفاع بى فى غیبتى فکالانتفاع بالشمس اذا غیّبها عن الابصار السحابُ)(۶).
(امّا چگونگى بهره بردن از من در دوران غیبتم مانند بهره بردن از خورشید است در زمانى که ابرها آن را از دیدگان مردم مى پوشانند).
علامه مجلسى در وجه تشبیه امام غایب علیه السلام به خورشید در پس ابر، مواردى را ذکر مى کند:
۱ ـ نور وجود و علم و هدایت، به واسطه آن حضرت علیه السلام به خلایق مى رسد. چنانکه در اخبار متعدد روایت شده که او و سایر اهلبیتعلیهم السلامعلّت ایجاد خلق هستند و به برکت آنان است که علوم و معارف بر مردم آشکار شده و بلاها رفع مى شود.
۲ ـ چنانکه مردم از خورشید در پس ابر استفاده مى برند و با این همه به خاطر بهره بردن بیشتر هر لحظه انتظار برطرف ابرها را دارند، شیعیان مخلص در هر زمان منتظر ظهور و قیام او هستند.
۳ ـ منکر وجود حضرت مهدى علیه السلام ، با این همه آثارى که در غیبت از او ظاهر مى شود، مثل انکار کننده وجود خورشید در پس پرده ابر است.
۴ ـ چنانکه نهان شدن خورشید در پس ابرها گاهى بهتر از آشکار شدن آن است، مى توان گفت: در دوران غیبت براى شیعه، پنهان ماندن آن حضرت، مفیدتر و بهتر است.
۵ ـ همانطور که نظر کننده به خورشید، چه بسا با نبودن ابر دچار کورى شود، چه بسا خورشیدِ وجودِ مقدّس حضرت مهدى علیه السلام هم، اگر ظاهر باشد براى بصیرت شیعیان ضرر داشته باشد و سبب کورى آنان از دیدن حقیقت شود، امّا همین بصیرتها بتواند تحمل ایمان به او در دوره غیبت را داشته باشد، چنانکه انسان به خورشید در پشت ابرها مى نگرد و زیان نمى بیند.
۶ ـ خورشید گاهى از پرده ابر خارج مى شود و بسیارى از مردم آن را مى بینند، به همین ترتیب ممکن است که آن حضرت هم در روزگار غیبت براى بعضى مردم بروز کند.
۷ ـ اهلبیتعلیهم السلام در شمول منافع، چونان خورشیدند، پس همانطور که انسانِ کور، خورشید را چه ظاهر و چه در پس ابر، نمى بیند، کور باطنان هم خورشید وجود امام غایب را نمى بینند، (من کان فى هذه أعمى فهو فى الآخره أعمى و اضلّ سبیلا)(۷) (هرکس در این دنیا کور باشد در آخرت نیز کور خواهد بود بلکه زیانکارتر و گمراه تر!)
۸ ـ چنانکه نور خورشید در هر خانه اى به مقدار وجود روزنه ها و پنجره ها مى تابد و به مقدارى که موانع را از جلو نور برداشته باشند، خانه را روشن مى کند. به همین ترتیب مردم به اندازه اى که موانع معرفت همچون شهوات نفسانى و تعلقات جسمانى را از فکر و اندیشه خود برداشته و به میزانى که پرده هاى تاریک مادى را از روى دل خود کنار زده باشند، مى توانند از نور هدایت حضرت مهدى علیه السلام و اهلبیت استفاده ببرند، تا امر به آنجا برسد که مانند شخصى شود که زیر آسمانِ بدون ابر قرار گرفته که بدون هیچ حجابى، پرتو خورشید او را از هر طرف احاطه کرده باشد.
علامه مجلسى بدنبال این نکات مى فرماید: (از این بهشت روحانى، هشت در را به رویت گشودم در حالى که خداوند هشت باب دیگر را نیز به فضل خویش بر من گشوده است، لکن عبارت را از ذکر آنها ناتوان مى بینم. چه بسا که خداوند در باب معرفت اهلبیتعلیهم السلامهزار در برما بگشاید که هر درى، هزار در دیگر گشوده شود.)(۸)
وظیفه شیعیان در دوران غیبت
شدّت فتنه ها و کثرت ابتلائات و فزونى مشاکل و انحرافات در دوره غیبت حضرت مهدى علیه السلام ، اقتضا مى کند که ایمان آوردگان و پیروان ولایت همواره بر حذر بوده، و نسبت به عقیده و عمل خویش مراقبت بیشترى داشته باشند. در این باب، نکاتى چند از کلام معصومین سلام اللّه علیهم، دقت و تعمّق بیشترى مى طلبد:
الف) تمسک به ریسمان ولایت:
امام صادق علیه السلام فرمود:
(یأتى على النّاس زمان یغیب عنهم امامهم)، زمانى بر مردم فرا رسد که پیشواى شان غایب گردد.
زراره پرسید: در آن زمان مردم چه کنند؟ فرمود:
(یتمسّکون بالأمر الذى هم علیه حتّى یتبیّن لهم)، به همان امر ولایتى که دارند چنگ زنند، تا بر ایشان تبیین شود(۹).
و در کلامى دیگر فرمود: (طوبى لشیعتنا المتمسکین بحبلنا فى غیبه قائمنا)(۱۰).
خوشا به حال شیعیان ما ! آنان که در زمان غیبت قائم ما به ریسمان ولایت ما تمسک مى جویند.
راستى در آن زمان که امام و پیشواى مردم، در دسترس آنان نباشد و دامهاى شیطان براى جدا کردن آنان از ولایت اهلبیت علیهم السلام که همان صراط مستقیم خداست، در همه جا پراکنده شده باشد، چه وسیله اى مطمئن تر از (حبل ولایت) مى توان یافت که بتواند از (افتادن به چاه ضلالت) و (گرفتار شدن به دام انحراف) جلوگیرى کند؟!
ب) تمسک به تقوى:
امام صادق علیه السلام فرمود: (إن لصاحب هذا الامر غیبهً فلیتّق اللّه عبدٌ و لیتمسّک بدینه)(۱۱).
(به یقین صاحب این امر را غیبتى هست، پس هر بنده اى باید به تقواى الهى روى آورد و به دینش چنگ زند).
همین تقواست که روشن بینى و رزق بى حساب و گشایش الهى را نصیب انسان مى سازد، و همین تقواست که در لحظه هاى خوف و خطر دل را آرامش مى دهد، و همین تقواست که در دوران فتنه خیز غیبت، مایه رستگارى انسانهاست.
ج) طلب معرفت:
زراره گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم اگر زمان غیبت فرزندت مهدى علیه السلام را درک کردم چه کنم؟
فرمود: این دعا را بخوان; (اللّهم عرّفنى نفسک، فانّک إن لم تعرّفنى نفسک لم اعرف رسولک، اللّهم عرّفنى رسولک فانّک إن لم تعرّفنى رسولک لم اعرف حجّتک اللّهم عرّفنى حجّتک فانّک إن لم تعرّفنى حجّتک ضللت عن دینى)(۱۲).
(خدایا خودت را به من بشناسان که اگر تو خودت را به من نشناسانى، پیامبرت را نتوانم شناخت. خدایا پیامبرت را به من بشناسان که اگر تو پیامبرت را به من نشناسانى، حجّتت را نتوانم شناخت. خدایا حجت خود را به من بشناسان که اگر تو حجّتت را به من نشناسانى از دینم گمراه خواهم شد).
۱ـ معرفت ها را از خدا باید طلبید.
۲ ـ شناخت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم تابع شناخت خدا، و شناخت حجّت متفرّع برشناخت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم است.
۳ ـ اگرچه بدون شناخت خدا و پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم، شناخت حجّت ممکن نیست، امّا گمراهى از دین در اثر عدم شناخت حجّت لازم مى آید.
به عبارت دیگر، عدم گمراهى از دین، بدون شناخت حجّت، تضمین نمى شود.
وبدیهى است که هردعایى، تنها پشتوانه حرکت به حساب مى آید، اصل دعاء ابراز نیاز درونى و طلب تأیید الهى، در حرکت بیرونى است.
نیاز به معرفت که احساس شد و حرکت براى کسب معارف که توسط بنده آغاز گردید. اگر دل با خدا باشد و گام در راه او قرار گیرد وصول به معرفت تضمین شده است.
(قل ما یعبؤ بکم ربّى لولا دعاؤکم)(۱۳).
(بگو اگر دعاى شما نباشد، پروردگار من به شما عنایتى نکند).
د ) تقیّه به عنوان سلاح مقاومت:
امام رضا علیه السلام فرمود: (لا دین لمن لاورع له، و لا ایمان لمن لاتقیّه له إن اکرمکم عند اللّه أعملکم بالتّقیّه فقیل له: یابن رسول اللّه إلى متى؟ قال: إلى یوم الوقت المعلوم، و هو یوم خروج قائمنا اهل البیت.)(۱۴)
(کسى که از گناه نپرهیزد، دین ندارد و کسى که تقیّه نداشته باشد، ایمان ندارد همانا گرامى ترین شما نزد خدا، کسى است که به تقیّه بیشتر و بهتر عمل کند).
گفته شد: اى فرزند رسول خدا تا کى؟
فرمود: (تا روز (وقت معلوم) که همان روز ظهور و زمان قیام قائم ما اهلبیت است.
(تقیّه) هرگز به معناى (دم فروبستن) و (بى تفاوت ماندن) و بنا به (مصلحت اصطلاحى) رفتار کردن و (نان به نرخ روز خوردن) نیست.
(تقیّه) هرگز به معناى (دست کشیدن از آرمانها) و همراه شدن با هرکس و ناکس نیست. تقیّه اى که از وظایف شیعیان در دوران غیبت حضرت مهدى علیه السلام شمرده شده و ارزشى هم سنگ با (تقوى) دارد و عدم رعایتش مساوى (با بى ایمانى) شمرده شده، نوعى سلاح مقاومت است.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیات (۹۵ تا ۹۷) سوره کهف که در باره بناى سدّ، توسط ذوالقرنین است و طى آنان از سدّى بلند که دشمنان نتوانند بر فرازش روند و از شکافتنش ناتوان باشند حکایت شده است مى فرماید:
(اذا عَمِلتَ بالتقیّه لم یقدروا لک على حیله و هو الحصن الحصین وصار بینک و بین اعداء اللّه سداً لایستطیعون له نقباً)(۱۵).
هنگامى که به تقیّه عمل کنى چاره اى علیه تو نمى یابند ونمى توانند با تو نیرنگ بازند، و آن به مانند دژى استوار و محکم است و بین تو و دشمنان خدا سدّى نفوذ ناپذیر ایجاد مى کند.)
پس تقیه، چاره اى براى در امان ماندن از دشمن مقتدر و فرصتى براى قدرت یافتن خویش است تا نیروها بیهوده هدر نروند و در موقع مناسب توان ضربه زدن به دشمن را داشته باشند.
هـ) انتظار آگاهانه:
امام صادق علیه السلام فرمود: (اقرب، ما یکون العباد من اللّه جلّ ذکره و أرضى ما یکون عنهم اذا افتقدوا حجّه اللّه جلّ و عزّ و لم یظهر لهم و لم یعلموا مکانه و هم فى ذلک یعلمون أنّه لم تَبطُل حجّه اللّه جلّ ذکره و لامیثاقه، فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً…)(۱۶)
(زمانى که بندگان به خداى بزرگ نزدیک ترند و خدا از ایشان بیشتر راضى است، زمانى است که حجت خداى تعالى از میان آنان ناپدید گردد و ظاهر نشود و آنان جایش را هم ندانند. با این همه بدانند که حجت و میثاق خدا از بین نرفته و باطل نشده است. در آن حال، در هر صبح و شام، چشم انتظار فرج باشید).
فضیلت بندگان خدا در این زمان و رضایت بیشتر خداوند از آنان، بدین جهت است که آنان بى آنکه امام خویش را ببینند و معجزاتش را مشاهده کنند و در حیرتها به درخانه اش پناهنده شوند، تنها با اعتماد به خدا و پایبندى به تقوى و دوستى اهلبیت، میثاق الهى را نگاهبانى کرده ومرزهاى عقیده را پاس مى دارند.
امام صادق علیه السلام فرمود: (یا ابا بصیر! طوبى لشیعه قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته و المطیعین له فى ظهوره، اولئک اولیاء اللّه الذین لاخوف علیهم و لاهم یحزنون.)(۱۷)
(اى ابوبصیر! خوشا به حال شیعیان قائم ما که در دوران غیبت او در انتظار ظهورش به سر مى برند و در دوران ظهورش به اطاعت او روى مى کنند، آنان اولیاى خدا هستند که هیچ ترس و اندوهى بر ایشان نیست.)
باهم آمدن دو وصفِ (انتظار در غیبت) و (اطاعت در ظهور)، براى شیعیان حضرت قائم علیه السلام ، نشان دهنده نوعى ملازمت بین ایندو وصف است. به این معنا که شیعیان منتظر در دوران غیبت چنان امام خود را شناخته و در اطاعتش مى کوشند که اگر دوران ظهور تحقق مى یافت، در زمره مطیعین حقیقى او بودند.
و ) حزن و اندوه بر مصائب غیبت و دعا براى ظهور :
سدیر صیرفى گوید: با برخى از اصحاب بر امام صادق علیه السلام وارد شدیم، او را نشسته بر خاک دیدیم، در حالى که عبایى خشن با آستین کوتاه پوشیده و با قلبى سوخته، همچون مادر فرزند از دست داده، مى گریست، رنگ چهره اش تغییر کرده و اندوه از گونه هاى مبارکش پیدا بود و اشکهایش، لباسش را خیس کرده بود وناله مى کرد:
(مولاى من! غیبت تو، خواب را از چشمانم ربوده و زمین را بر من تنگ نموده و آسایش دلم را از من گرفته است!
مولاى من! غیبت تو، بلا و مصیبت مرا به فاجعه هاى ابدى پیوند داده، و از دست دادن یاران، یکى پس از دیگرى، اجتماع و شماره ما را از بین برده، هنوز سوزش اشکى که از چشمم مى ریزد و ناله اى که از دلم بر مى خیزد با یاد بلاها و سختى هاى ـ دوران غیبت تو ـ پایان نیافته که درد و رنج شدیدتر و دردناکترى در برابر دیدگانم شکل مى گیرد!)
سدیر گوید: شگفت زده پرسیدیم این ماتم وگریه براى چیست؟!
امام صادق علیه السلام آهى عمیق و سوزناک کشید و فرمود:
اى واى! صبح امروز، در کتاب جفر نظر مى کردم و در باره ولادت و غیبت طولانى و طول عمر قائم ما و بلاهاى مؤمنین در آن زمان و ایجاد شک و تردید در اثر طول غیبت و ارتداد اکثریت مردم از دین و خروج آنان از تعهد به اسلام، تأمل و دقتى داشتم، در اثر آن، رقّت مرا فرا گرفت و حزن و اندوه بر من چیره شد.)(۱۸)
وقتى حال امام صادق علیه السلام ـ که حدود یکصد سال قبل از آغاز دوره غیبت مى زیسته است ـ چنین باشد، باید دید حال سرگشتگان دوران غیبت و دورماندگان از چشمه زلال ولایت چگونه باید باشد، بیهوده نیست که در هر مناسبتى شادى آفرین یا غمبار، سفارش به قرائت دعاى ندبه شده ایم که حدیث اشک و سوز دل منتظران حضرت مهدى علیه السلام است.
وبى مورد نیست که این چنین بر دعاى براى فرج در زمان غیبت، تأکید شده است.
امام زمان علیه السلام مى فرماید: (اکثر و الدعاء بتعجیل الفرج)(۱۹).
(براى نزدیک شدن ظهور و فرج، بسیار دعا کنید).
سنّت انتظار
از آن زمان که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم سخن از جهانى شدن آیین توحید، به دست حضرت مهدى علیه السلام ، به میان آورد و نوید غلبه اسلام بر تمامى ادیان را به مسلمانان داد، و بهترین عبادت را انتظار فرج اسلام و مسلمین به حساب آورد(۲۰)، مسلمانان دیده انتظار به راه دولت کریمه اى دوختند که در آن اسلام و اسلامیان عزّت مى یابند و کفر و نفاق به ذلّت و زبونى گرفتار مى آیند(۲۱).
در دوران پس از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نیز، هر زمان که فتنه خلفاى جور شدت مى گرفت، پیشوایان معصوم علیهم السلام مى کوشیدند با انگیزش انتظار، امید را در دلهاى ستم دیدگان زنده نگه دارند وشور مقاومت و مبارزه را در وجودشان بر انگیزانند.
چنانکه امیرالمؤمنین على علیه السلام به اصحاب خویش مى فرمود:
(انتظروا الفرج، و لاتیأسوا من روح اللّه، فاِنَّ احب الاعمال الى اللّه عزّوجلّ انتظار الفرج (إلى أن قال:) الأخذ بأمرنا معنا غداً فى حظیره القدس و المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فى سبیل اللّه.)(۲۲)
(چشم انتظار فرج باشید و از یارى و رحمت خدا نا امید نشوید، به یقین، محبوب ترین کارها در نزد خدا، انتظار فرج است (تا آنجا که فرمود:) کسى که به امر ولایت ما چنگ زند، فرداى قیامت در روضه رضوان با ما خواهد بود و کسى که د رانتظار امر ما به سر ببرد، مانند کسى است که در راه خدا به خون غلطیده باشد).
پاورقی
(۱) کمال الدین، ص ۱۳۸ تا ۱۴۱.
(۲) سوره یوسف، آیه ۸۸ .
(۳) سوره یوسف، آیه ۸۸ .
(۴) کمال الدین، ص ۱۴۵ و ۱۴۶.
(۵) بحار الانوار جلد ۵۲ تاریخ امام دوازدهم صفحه ۹۳.
(۶) مدرک پیشین صفحه ۹۲ حدیث ۷.
(۷) سوره اسراء، آیه ۷۲.
(۸) بحارالانوار جلد ۵۲ تاریخ امام دوازدهم صفحه ۹۳ و ۹۴.
(۹) کمال الدین ج ۲ باب ۳۳ حدیث ۴۴ صفحه ۳۵۰.
(۱۰) مدرک پیشین باب ۳۴ حدیث ۵ صفحه ۳۶۱.
(۱۱) کافى جلد ۲ باب (فى الغیبه) صفحه ۱۳۲.
(۱۲) مدرک پیشین صفحه ۱۳۵.
(۱۳) سوره فرقان، آیه ۷۷.
(۱۴) کمال الدین جلد ۲ باب ۳۵ حدیث ۵ صفحه ۳۷۱.
(۱۵) تفسیر نور الثقلین جلد سوم ذیل آیه شریفه ـ حدیث ۲۳۲.
(۱۶) کافى ج ۲ باب نادر فى الغیبه صفحه ۱۲۷.
(۱۷) کمال الدین ج ۲ باب ۳۳ صفحه ۳۵۷ حدیث ۵۴.
(۱۸) کمال الدین ج ۲ باب ۳۳ صفحه ۳۵۳ با رعایت کمى اختصار.
(۱۹) مکیال المکارم.
(۲۰) ینابیع الموده صفحه ۴۹۴ و ۴۹۵.
(۲۱) اللهم انّا نرغب الیک فى دوله کریمه تعزّبها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله ـ دعاى افتتاح ـ.
(۲۲) منتخب الاثر فصل ۱۰ باب ۲ ص ۴۹۸