قرآن و پایان تاریخ
بشر به مقتضاى حُب ذات و طبیعت جستوجوگر خود همواره به سرانجام دنیا مىاندیشد و اکنون که فقر و فساد، ظلم و ستم، تبعیض و ناجوانمردى، استعمار و استثمار، انحصارطلبى قطب سلطه گر و صدها و هزاران پدیده نا میمون فرهنگى، سیاسى و اقتصادى و اجتماعى به صورت وحشتناکى بر جوامع بشرى چنگ انداخته و عرصه را بر انسانهاى آزادیخواه و طالب حداقل حقوق انسانى تنگ نموده، این سؤال که آینده جهان و پایان تاریخ چگونه خواهد بود از اهمیت ویژه برخوردار است.
و اهمیت بیشتر آن زمانى روشنتر مىگردد که به این نکته توجه داشته باشیم که بشر در دوران اوج شکوفایى علمى، صنعتى و تکنولوژى است و این همه رشد و ترقى نه تنها مشکلى از بشر خسته از جنگها و خونریزىها، اضطرابها و تشویشها، نامردمىها و تبعیضها برطرف نساخته، که مایه تورّم مشکلات و تشدید دردهاى او گردیده است.
اکنون باید بگوییم این حق آدمى است که بداند بشر در سیر قهقرایى به گرداب فلاکت و بدبختى افکنده خواهد شد یا با آیندهاى روشن و عصرى طلایى که آدمى به حقوق انسانى خود مىرسد و به سعادت و فلاح دست مىیابد مواجه مىشود. دانستن هر یک از این دو پاسخ فقط رفع یکى از مشکلات فکرى او نیست بلکه نوع جهتگیرى او را در زندگى معین خواهد کرد و او را از خمودگى و سستى، یأس و افسردگى، اضطراب و پریشانى، انحطاط و سقوط خارج ساخته به انسانى پرتکاپو و فعال، امیدوار به آینده، صبور، مقاوم و ترقى خواه تبدیل خواهد کرد.
همه ادیان الهى و بیشتر مکاتب بشرى، درباره پایان تاریخ، اظهار نظر کردهاند. در همه پیشگویىهاى(۱) مربوط به آخرالزمان، خبرهاى وحشتناک و نگرانکنندهاى وجود دارد؛ ولى اغلب بر این امر اتّفاق نظر(۲) است که پایان کار بشر، روشن و سعادتآمیز است. در تمام فرقهها و(۳) مذاهب اسلامى، کم و بیش سرانجام سعادتمند بشر پیشبینى شده است .(۴) در متون زرتشتى (از آیینهاى باستان) به صراحت از دوره طلایى بشر در پایان جهان یاد شده که به آشوبها و بلاهاى بسیار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسین منجى (سوشیانس) محقّق مىشود. در آیین هندوان نیز هر(۵) دوره انسانى به چهار قسمت تقسیم شده که قسمت چهارم آن، مظهر غروب و افول تدریجى معنویت اوّلیه است و از آن، به عصر ظلمت (Kali Yuga) تعبیر مىشود؛ سپس منجى بشر ظاهر شده و با فروپاشى جوامع انسانى و ازبین رفتن شرارتها، دورهاى نو آغاز مىگردد.
در متون بودایى نیز از این (۶) دوره، سخن به میان آمده است. در(۷) ادیان ابراهیمى، بیش از آیینها و مکاتب دیگر بر دوره طلایى بشر در پایان تاریخ، تأکید شده است. در عهد عتیق، برقرارى سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پیشبینى شده که به وسیله مشیح محقّق مىشود. درعهد جدید نیز به این مطلب پرداخته شده و مکاشفه یوحنا به طور کامل به(۹) حوادث ناگوار آخرالزمان، اختصاص یافته و در پایان آن، به برقرارى صلح و آرامش جهان تحت حاکمیت مؤمنان اشاره شده است. در میان مکاتب(۱۰) بشرى، پیشبینى مارکس از مدینه کمونیستى همراه با کمون نهایى ایجاد شده، تصویرى از جامعه بىطبقه و بىنیاز از دولت را ارائه مىدهد.(۱۱)
پیشبینىهاى رنهگنون (عبدالواحد یحیى) از افول و فروپاشى تمدّن مادّى غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقیقت که با نظر به دادههاى آیینهاى باستان و ادیان ابراهیمى ارائه شده خبر مىدهد. نظریّه پایان تاریخ(۱۲) فوکویاما پیروزى نهایى نظام غربى و حاکمیّت ابدى آن بر سرتاسر جهان را پیشبینى کرده است و نظریّه(۱۳) برخورد تمدّنها از هانتینگتون، جنگ جهانى تمدّنها و نظم جهانى نوین براساس مرزهاى تمدّنى را در پایان این دوره از جهان، پیشبینى مىکند.(۱۴)
دیدگاه کلّى قرآن درباره پایان تاریخ
دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، دیدگاهى خوشبینانه بود و پایان دنیا، پایانى روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. سرانجامِ سعادتمند جهان، همان تحقّق کامل غرض آفرینش انسانها است که چیزى جز عبادت خداوند نخواهد بود:
و مَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلَّا لِیَعبدونَ. (ذاریات(۵۱)، ۵۶).
عبودیّت الهى در سطوح گوناگون فردى و اجتماعى آن، براساس برنامهریزى خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و غالب انسانها از آن بهرهمند مىشوند:
وَعدَ اللَّهُ الَّذینَ ءَامَنوا مِنکُم وعَمِلوا الصَّلِحتِ لَیَستخلِفنَّهُم فِىالأَرضِ… ولَُیمَکِّننَّ لَهُم دِینَهُم الَّذِى ارتَضى لَهُم و لَیُبدِّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِمأَمناً یَعبُدونَنِى لَایُشرِکونَ بِى شَیئاً (نور(۲۴)،۵۵).
هُو الَّذِى أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدِینِ الحَقّ لِیُظهِرَهُ عَلَىالدِّینِ کُلِّهِ. (توبه(۹)،۳۳؛ فتح(۴۸)،۲۸؛ صف (۶۱،۹)(۱۵) آیات ناظر به آینده جوامع انسانى، بر عنصر خوشبینى در جریان کلّى نظام طبیعت و طرد عنصر بدبینى درباره پایان کار بشر تأکید ورزیده، به نوعى فلسفه تاریخ براساس سیر صعودى و تکاملى آن اشاره دارد. از (۱۶) نگاه اسلام، دین با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در کاملترین شکل خود به بشر عرضه شده:
اَلیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتى و رَضیتُ لَکُم الإِسلمَ دِیناً (مائده(۵)،۳).
و همواره با انتقال از جامعهاى به جامعه دیگر شکوفاتر مىگردد:
مَنْ یَرتدَّ مِنکُم عَن دِینِه فَسوفَ یأتِى اللّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهم و یُحِبّونَه. (مائده(۵)،۵۴(۱۷)
خداوند از پیامبران گذشته، پیمان گرفته که به پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) ایمانآورده، به او یارى رسانند (آل عمران(۳)،۸۱)
بنابراین، تمام نبوتها و شرایع پیشین، مقدمه و پیش درآمد شریعت ختمیّهاند. از ظاهر برخى( ۱۸.
آیات، چون:
والسَّبقونَ السَّبقونَ أُولئِکَ المُقرَّبونَ… ثُلَّهٌ مِن الأَوَّلینَ وَ قَلیلٌ مِن الأَخِرین (واقعه(۵۶)،۱۰ – ۱۳ و ۱۴). و نیز بعضى روایات برمىآید که(۱۹ ) پیشینیان از مردم آخرالزمان، فضیلت و مرتبه بالاترى داشتهاند؛ امّا اهل( ۲۰ ) تفسیر، سبقت گرفتگان را پیامبران و اصحابشان دانسته و سبقت را فضیلتى براى اقوام گذشته نشمردهاند؛ زیرا طبیعى است که اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، نسبت به تمام پیامبران دیگر و اصحابشان بسیار کمتر باشند؛ البته(۲۱) روایاتى نیز حاکى از نسخ آیه مزبور نقل شده که درست به نظر(۲۲)
نمىرسد؛ و به دلیل سطح بالاى( ۲۳) معرفت مردم آخرالزمان معجزات حسّى اقوام گذشته، جاى خود را در اسلام به معجزه عقلى و علمى (قرآن) داده و وحى قرآنى، با سخن از قرائت ( ۲۴)و علم و قلم، آغاز مىشود:
اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ خَلَقَ الإِنسنَ مِن عَلَقٍ اِقرَأ و رَبُّکَ الأَکرَمُ الَّذِى عَلَّمَ بِالقَلمِ عَلَّمَ الإِنسنَ ما لَم یَعلَم. (علق(۹۶)، ۱ – ۵).
و قرآن، از دوره ماقبل اسلام، به عنوان عصر جاهلیت در مقابل عصر علم و خرد یاد مىکند:
الجَهِلیَّهِ الأُولَى (احزاب(۳۳)،۳۳). (۲۵ ) از این رو، طبق روایات، سوره توحید و شش آیه آغازین سوره حدید، براى اقوامى در آخرالزمان نازل شده که در کاوشهاى دینى، از اقوام پیشین ژرفاندیشتر و دقیقترند. در(۲۶ ) روایات متعدد دیگر نیز دوره آخرالزمان و مردم آن، به رغم وقوع فتنهها و آشوبهاى بسیار، بهترین زمان و بهترین مردم شناسانده شدهاند؛ بنابراین، میان دیدگاه( ۲۷) خوشبینانه اسلام درباره پایان تاریخ و ظهور آفتهاى اجتماعى بسیار در آن دوره، هیچ گونه تنافى وجود ندارد. برخى از پیامبران نیز به دلیل فضیلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواستهاند که نام و راهشان در میان آنان جاوید بماند. (شعراء(۲۶)،۸۴) قرآن، امت(۲۸ ) پیامبر را معتدلترین و در نتیجه کاملترین:
و کَذلِکَ جَعلنکُم أُمَّهً وَسَطاً (بقره(۲)،۱۴۳).
( ۲۹) و بهترین امّت:
خَیرَ أُمَّهٍ اُخرِجَت لِلنَّاسِ (آل عمران(۳)،۱۱۰).
معرفى مىکند؛ بر همین اساس،(۳۰) خوارق عادت در آخرالزمان به کمترین میزان رسیده و خداوند از طریق سنتهاى طبیعى تاریخ، جوامع بشرى را با آزمایشهاى مختلف به حدى از بلوغ، شعور و تجربه مىرساند که زمینه حکومت جهانى صالحان مهیا شود و بر اساس سنّت همیشگى(۳۱ ) خویش، مؤمنان را بر همه موانع چیره ساخته، به فتح و پیروزى پایدار مىرساند:
إِنَّهُم لَهمُ المَنصُورونَ و إِنَّ جُندَنا لَهُم الغَلِبون. (صافات(۳۷)،۱۷۲ و ۱۷۳). (۳۲) از مجموعه مباحث گذشته مىتوان نتیجه گرفت که دوره اسلامى، همان دوره آخرالزمان است که تحقق کامل دیدگاه مثبت اسلام درباره پایان تاریخ، در عصر ظهور امام مهدى(علیه السلام) به وقوع خواهد پیوست.
نشانهها و رخدادهاى مهم آخرالزمان
ختم نبوت و نزول واپسین شریعت که با ظهور پیامبر اسلام تحقق یافت، نخستین نشانه پایان تاریخ به شمار مىرود؛ لذا مفسران، مقصود(۳۳ )ازنشانههاى قیامترادر آیه ذیل، بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) دانستهاند که نسبت به عمر جهان، فاصله بسیار کمى تا قیامت دارد:
( ۳۴)فَهَل یَنظُرونَ إِلاَّ السَّاعَهَ أَن تَأتِیَهُم بَغتَهً فَقَد جَاءَ أَشراطُها. (محمد(۴۷)،۱۸)در آخرالزمان وقایع فراوان دیگرى نیز پیشبینى شده که بیشتر به دوره پایانى آن (مقارن با ظهور حضرت مهدى) مربوط مىشود:
- بحران معنویّت:
پیش از ظهور امام زمان(علیه السلام) جوّ حاکم بر جهان، جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود:
اِقتَربَ لِلنَّاسِ حِسابُهُم و هُم فِى غَفلَهٍ مُعرِضون. (انبیاء(۲۱)، ۱).
در این آیه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند، متّصف شدهاند. در روایات نیز منظور از(۳۵ ) اشراط الساعه که در آیه ۱۸ سوره محمد(۴۷) به آن اشاره شده، رواج بیش از حدّ کفر، فسق و ظلم دانسته شده و موارد متعدّدى از آن بر شمرده شدهاست.
(۳۶ )
- وقوع اختلافها و درگیرىهاى بسیار:
یکى از نشانههاى آخرالزمان، اختلافها و درگیرىهاى فراوان میان گروههاى گوناگون است:
فَاختَلفَ الأَحزابُ مِن بَینهِم فَویلٌ لِلَّذینَ کَفَروا مِن مَشهَدِ یَومٍ عَظِیم. (مریم(۱۹)، ۳۷) روایات، این آیه را به ظهور فرقههاى مختلف در جهان اسلام مربوط دانستهاند که در آخرالزمان پدید آمده، موجب اختلافهاى بسیار خواهند شد. آیه یَلبِسَکُم شِیَعًا و یُذِیقَ(۳۷)
بَعضَکُم بَأسَ بَعض (انعام(۶)، ۶۵) نیز به وقوع اختلافها و قتل و کشتار در آخرالزمان تفسیر شده است. بر(۳۸ )اساس روایتى، آیه ولَنبلونَّکم بشىءٍ مِن الخَوف و الجُوع و نَقصٍ من الأَمولِ و الأَنفُس… (بقره(۲)،۱۵۵) به ترس و ناامنى، گرسنگى و قحطى و فقر و کشتار در آخرالزمان اشاره دارد.(۳۹)
- ظهور دجّال:
درهرسه دین آسمانى یهود، مسیحیت واسلام، ظهورفاسدترین ومخرّبترین جریان منحط در طول تاریخ، پیش بینى و از خطر آن پرهیز داده شده است. دجّال(۴۰ )که تجسّم کفر، فریب و گمراهى است، در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش مىخواند. برخى از مفسّران، تفسیر آیه لَخلقُ السّموتِ والأرض أکبرُ مِن خَلقِ النّاسِ (غافر(۴۰)،۵۷) را به ظهور دجّال ناظر دانستهاند که دردید مردم، عظیمترین موجود جلوه مىکند؛ در حالى که(۴۱ )خداوند، او را از بسیارى مخلوقات دیگر کوچکتر مىشمارد. سرانجام این(۴۲ )پدیده به دست عیسى(علیه السلام) محو و نابود خواهد شد.( ۴۳)
- وقوع مصائب:
برخى از آیات عذاب بر کافران و گنهکاران آخرالزمان که نزول عذاب را انکار مىکنند؛ تطبیق داده شده است:
إن أتکُم عَذابُهُ بَیَتاً أَو نَهاراً مَا ذَا یَستَعجِلُ مِنهُ الُمجرِمونَ. (یونس(۱۰)،۵۰) فَإِذا نَزلَ بِسَاحَتهِم فَساءَ صَباحُ المُنذرین. (صافات(۳۷)،۱۷۷).(۴۴ )با استفاده از آیه ۶۵ انعام(۶)، برخى از این عذابها بدین شرح گزارش شدهاند: صدایى هراسناک و دود در آسمان و حاکمان ستمگر:
قُل هُو القادِرُ عَلى أَن یَبعَثَ عَلیکُم عَذاباً مِن فَوقِکُم ، فرو رفتن برخى انسانها در زمین.
أَو مِن تَحتِ أَرجُلِکُم، اختلافات بسیار در دین ، أَو یَلبِسَکُم شِیَعاً قتل و کشتار و یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض. در این دوره زمانى، ترس و ناامنى،(۴۵ )گرسنگى و قحطى و فقر و کشتار نیز بسیار رخ خواهد داد:
وَ لَنبلُونَّکُم بِشَىءٍ مِنَ الْخَوفِ والْجُوعِ و نَقصٍ مِن الأَمولِ وَالأَنفُس…..(۴۶)
- خروج سفیانى:
بیشتر مفسّران، از ظهور لشکرى طغیانگر که در آخرالزمان در کشورهاى اسلامى به ستم و تعدّى پرداخته، سرانجام در صحرایى بیرون از مکّه، گرفتار عذاب الهى مىشوند ، خبر داده و آیه ولَو تَرى إِذ فَزِعُوا فَلَا فَوتَ و أُخِذوا مِن مَکانٍ قَرِیب (سبأ(۳۴)،۵۱) را درباره آن لشکر دانستهاند. در روایات شیعه و سنّى، نام رهبر این لشکر، سفیانى ذکر شده است. آیه أَفأَمِنَالَّذینَ مَکَروا السَّیَِّاتِ(۴۷ )
أَن یَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ… . (نحل(۱۶)، ۴۵) نیز که توطئهگران را به فرو رفتن در زمین تهدید مىکند، بر لشکر سفیانى تطبیق داده شده است. آیه( ۴۸)
…ءَامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلى أَدبارِهَا (نساء(۴)، ۴۷) نیز درباره بازماندگان لشکر سفیانى تأویل شده که صورتهایشان معکوس گشته، پشت سرشان قرار مىگیرد.( ۴۹)
- نداى آسمانى:
بنابر روایات شیعه، جبرئیل نخستین کسى است کهبا امامزمان(علیه السلام) بیعت کرده و با صدایى بلند به گونهاى که به گوش همه جهانیان برسد، این آیه را تلاوت مىکند:
أَتى أَمرُ اللّهِ فَلَا تَستَعجِلُوهُ؛ فرمان خدا رسید؛ پس دیگر شتاب مکنید. (نحل(۱۶)، ۱).(۵۰ )
آیه وَاستَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَکانٍ قَریبٍ یَومَ یَسمَعونَ الصَّیحَهَ بِالحَقِّ ذلِکَ یَومُ الخُروجِ (ق(۵۰)،۴۲۱) نیز به این حادثه، تأویل شده است.( ۵۱)
- ظهور منجى بزرگ بشر:
مهمترین رخداد آخرالزمان، ظهور دوازدهمین امام شیعیان براى رهایى انسانهاست: جَاءَالحَقُّ و زَهقَ البطِلُ إِنَّ البطِلَ کانَ زَهوقًا. (اسراء(۱۷)، ۸۱) این آیه که از پیروزى چشمگیر حق بر باطل سخن مىگوید، در روایات به ظهور مهدى(علیه السلام) تأویل شده است. آیه (۵۲ )
بقره(۲). آیه أَینَ ما تَکونُوا یَأتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا نیز بر یاران نخستین مهدى(علیه السلام) که خداوند آنان را گرداگرد حضرت حاضر مىسازد، تطبیق داده شده است.
آیه فَإِن یَکفُربِها هؤُلَاءِ فَقَد وَکَّلنا( ۵۳) بِها قَومًا لَیسوا بِها بِکفرین( ۵۴)(انعام(۶)،۸۹) نیز چنین است.
- نزول عیسى(ع):
یکى از رخدادهاى آخرالزمان، فرود آمدن عیسى(علیه السلام) از آسمان است: و إِنَّه لَعِلمٌ لِلسَّاعَهِ فَلاتَمتَرُنَّ بِها (زخرف(۴۳)، ۶۱)، وإِن مِن أَهلِ الکِتبِ إِلَّا لَیُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ. (نساء(۴)، ۱۵۹) مفسّران با استفاده از این آیات، ظهور دوباره عیسى(علیه السلام) در آخرالزمان راپیشبینى کردهاند و در روایات نیز تصریح( ۵۵)
شده که وى در بیتالمقدّس به نماز جماعت امامزمان(علیه السلام) اقتدا و در جنگهاى ایشان نیز شرکت خواهد کرد. براساس این تفسیر، فرود آمدن( ۵۶)عیسى(علیه السلام) از آسمان، یکى از نشانههاى نزدیکى قیامت شمرده شده و از ایمان آوردن همه اهل کتاب به حضرت عیسى(علیه السلام) در آخرالزمان که یکى از فرماندهان امامزمان به شمار مىرود، خبر داده شده است.
- خروج جنبندهاى از زمین:
قرآن با رمز و ابهام از خروج جنبدهاى حکایت مىکند که هنگام رویگردانى مردم از معنویّت ، از زمین خارج شده، با مردم سخن مىگوید. و إِذا وَقعَ القَولُ( ۵۷) عَلَیهِم أَخرَجنا لَهُم دابَّهً مِنَ الأَرضِ تُکَلِّمُهُم أَنَّ النَّاسَ کَانوا بَِایتِنا لَایُوقِنون. (نمل/۲۷، ۸۲) در تفاسیر، مطالب بسیارى درباره این موجود شگفت بیان شده که تا حدّ(۵۸) بسیارى غیر واقعى و بىاساس به نظر مىرسد و در ظاهر برگرفته از منابع(۵۹ ) اسرائیلى است.( ۶۰)
- هجوم یأجوج و مأجوج:
قومى وحشى و فاسد با تخریب سدّ ذوالقرنین، در اندک زمانى سرتاسر جهان را پر از ظلم و فساد خواهد کرد تا آن که بنابر روایات، در عصر ظهور مهدى، به طور کلّى از بین خواهد رفت: حَتَّى إِذا فُتِحَت یَأجوجُ و مَأجوجُ و(۶۱) هُم مِن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلون. (انبیاء(۲۱)،۹۶) برخى، یأجوج و مأجوج را یکى از نژادهاى انسانى، با صفات ظاهرى خاص یا موجوداتى خارقالعاده دانستهاند که از پشت مانعى مادّى خارج شده، به کشتار مردم و تخریب منابع طبیعى خواهند پرداخت. برخى(۶۲) دیگر نیز آنان را نمادى از یک تمدّن مادّى مخرّب شمردهاند که سدّ معنوىِ ساخته شده به دست پیامبران را منهدم و حیات طبیعى و معنوى را بر کره زمین تهدید خواهد کرد؛ در هر حال،(۶۳) بیشتر مفسّران با استناد به آیه وَ تَرَکنَا بَعضَهُم یومَئِذٍ یَموجُ فِى بَعضٍ و نُفِخَ فِىالصُّورِ فَجَمَعنهم جَمعًا (کهف(۱۸)، ۹۹) که بنابر قول مشهور، به هجوم آنان اشاره داشته و بىدرنگ از قیامت سخن به میان آورده، آن را از نشانههاى متّصل به قیامت شمردهاند و سخن از بازگشت برخى اقوام گذشته را هنگام خروج یأجوج و مأجوج مربوط به قیامت دانستهاند: و حَرَامٌ عَلى قَریَهٍ أَهلَکنها(۶۴) أَنَّهُم لَایَرجِعونَ حَتَّى إِذا فُتِحَت یَأجوجُ و… . (انبیاء(۲۱)، ۹۵ و ۹۶) برخى دیگر، این حادثه را به استناد روایات بسیار، به دوران ظهور مربوط دانسته و اشاره(۶۵ ) به بازگشت برخى اقوام را به مسأله رجعت ارتباط دادهاند.
(۶۶)
- رجعت:
در آخرالزمان برخى از نیکوکاران و بدکاران زمانهاى گذشته، دوباره زنده مىشوند. وَ یَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ أُمَّهٍ فَوجاً مِمَّن یُکَذِّبُ بَِایتِنا. (نمل(۲۷)، ۸۳) این آیه فقط به برانگیخته شدن عدّهاى از مکذّبان و نه همه آنها اشاره کرده؛ بدین جهت، روایات و مفسّران شیعه، میان مصداق این آیه و قیامت، تفاوت قائل شده و آیه را به آخرالزمان مربوط دانستهاند که عدّهاى از نیکوکاران و بدکاران اعصار گذشته، زنده شده، هر یک نتیجه دنیایى اعمال خویش را خواهد دید. مرگ و زندگى(۶۷) دوباره: رَبَّنا أَمَتَّنا اثنَتَینِ و أَحیَیتَنَا اثنَتَینِ (غافر(۴۰)، ۱۱) ، عذاب پیش از عذاب( ۶۸ ) بزرگ: و لَنُذیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأَدنَى دُونَ العَذابِ الأَکبَر (سجده(۳۲)، ۲۱)،( ۶۹)
ظهور بندگان پیکارجو پیش از قیامت: فَإِذا جاءَ وَعدُ أُولهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِباداً لَنا أُولِى بَأسٍ شَدید (اسراء(۱۷)،۵)، میثاق(۷۰)
پیامبران با خداوند براى ایمان آوردن و یارى رساندن به پیامبراسلام: و إِذ أَخَذَ اللّهُ مِیثقَ النَّبِیّینَ… لَتُؤمِنُنَّ بِه و لَتَنصُرنَّهُ (آلعمران (۳)،۸۱) و منّت الهى بر(۷۱) مستضعفان تاریخ: و نُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا فِى الأَرضِ و نَجعلَهُم أَئِمَّهً و نَجعَلَهُم الورِثین. (قصص(۲۸)،۵)(۷۲ )همگى به رجعت، تفسیر و تأویل شدهاند؛ با این حال در تفسیر آیات پیشین، آراى دیگرى نیز گفته شده است.(۷۳ )
- صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان:
پس از پیروزى حضرت مهدى(علیه السلام) و یارانش، آرامش و معنویّت بر جهان حاکم خواهد شد:وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءَامَنوا … وَ لَیُبدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً… . (نور(۲۴)، ۵۵)، إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ یُورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ و العقِبَهُ لِلمُتَّقین (اعراف(۷)،۱۲۸)، و قتِلوهُم حَتَّى لَاتَکونَ فِتنهٌ و یَکونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه (انفال(۸)، ۳۹)، لِیُحِقَّ الحَقَّ و یُبطِلَ البطِلَ. (انفال(۸)، ۸) این آیات و آیات دیگر که از میراثبرى صالحان و مستضعفان و جانشینى آنان در زمین یاد مىکند (انبیاء(۲۱)،۱۰۵؛ اعراف(۷)، ۱۳۷؛ قصص(۲۸)، ۵) همگى بیانگر این واقعیّتند که سرنوشت این جهان، پس از جهادى الهى به امامت امامزمان(علیه السلام) ، سرانجام به دست مؤمنان افتاده و جهانیان همگى در سایه حکومت حضرت در صلح و معنویّت به سرخواهند برد. افزون بر این، تحقّق(۷۴ ) کامل آیات وَ لَه أَسلَمَ مَن فِىالسَّموتِ و الأَرضِ (آلعمران(۳)، ۸۳) و یُحىِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها (حدید(۵۷)،۱۷) و الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفروا مِن دِینِکُم فَلاتَخشَوهُم وَ اخشَون (مائده(۵)، ۳) و یَومئذٍ یَفرُحالمؤمِنونَ بِنَصرِاللّهِ… (روم(۳۰)، ۴و ۵) نیز در این دوره زمانى دانسته شده است. در آن هنگام، همه
(۷۵ )نعمتهاى آسمان و زمین بر آنها نازل و از آسایش و سعادت کامل بهرهمند خواهند شد: لَفَتحنَا عَلیهِم بَرکتٍ مِنَ السَّماءِ والأَرضِ…. (اعراف(۷)، ۹۶)( ۷۶) چون این مردم در سایه حکومت حضرت مهدى به بالاترین حدّ رشد و بلوغ مىرسند، بدین ترتیب، خلافت انسان بر زمین به کاملترین حدّ خود خواهد رسید؛ در عین حال، وجود مقدّس امام معصوم (امام مهدى یا امامان دیگر هنگام رجعت) تا قیامت در دنیا حضور داشته، جامعه انسانى هیچگاه از حضورشان بىنیاز نمىشود.( ۷۷)
پىنوشتها :
۱ – نجات بخشى در ادیان، ص ۱۳ و ۱۴؛ على و پایان تاریخ، ص۲۵-۱۵
۲ – هزاره گرایى، ص ۲۵.
۳ – نجاتبخشى در ادیان، ص ۱۳ و ۱۴.
۴ – .قیام و انقلاب مهدى، ص ۵.
۵ – اوستا، گاهان، یسنه ۴۶، ب ۳ و یَشتها، اردیبهشت، ب ۱۰ – ۱۷ و فروردین، ب ۱۲۹؛ نجاتبخشى در ادیان، ص ۳ – ۷۱.
۶ – بحران دنیاى متجدّد، ص ۱ و اوپانیشاد، ص ۷۷۲ – ۷۷۴ و ۷۳۷.
۷ – بودا، ص ۵۱۸ و ۵۱۹؛ على و پایان تاریخ، ص ۲۳.
۸ – کتاب مقدّس، اشعیاء ۱۱ و ۱۲، یوئیل ۳ و ۴، زکریا ۹، دانیال ۲: ۴۴، و ۷: ۱۳ و ۲۷.
۹ – کتاب مقدّس، متى ۲۴: ۱۵ – ۴۴، و رسل ۲: ۱۷ – ۲۱.
۱۰ – کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنا ۴ – ۲۲؛ نجات بخشى در ادیان، ص۱۱۳ – ۱۳۳.
۱۱ – مارکس و مارکسیسم، ص ۹۱ – ۹۴.
۱۲ – بحران دنیاى متجدّد، ص ۲، ۲۰، ۵۵، ۱۰۵، ۱۵۴ و ۱۸۶؛ علائم آخرالزمان، ص ۱۸۸ – ۱۹۹، ۲۰۰ و ۳۱۸.
۱۳ – پایان تاریخ و آخرین انسانها مجله اطلاعات سیاسى واقتصادى، ص ۲۲.
۱۴ – برخورد تمدّنها و بازسازى نظم جهانى، ص ۴۸۵ و ۵۱۶.
۱۵ – تاریخ الغیبه الکبرى، ص ۲۳۳ – ۲۳۹؛ تاریخ ما بعدالظهور، ص۳۳.
۱۶ – قیام و انقلاب مهدى، ص ۶ و ۱۴.
۱۷ – فلسفه تاریخ، ص ۲۵۱-۲۴۷.
۱۸ – نهج البلاغه، ص ۲۰؛ خاتمیّت، ص ۲۱.
۱۹ – صحیح بخارى، ج ۴، ص ۲۲۸ و ۲۲۹.
۲۰ – بیضاوى، ج ۵، ص ۲۸۴؛ من وحى القرآن، ج ۲۱، ص ۳۲۹.
۲۱ – نهج البیان، ج ۵، ص ۱۳۵؛ نمونه، ج ۲۳، ص ۲۰۷.
۲۲ – الدرّالمنثور، ج ۸، ص ۸.
۲۳ – الکشاف، ج ۴، ص ۴۵۹.
۲۴ – الاتقان، ج ۲، ص ۲۵۲.
۲۵ – خاتمیت، ص ۳۹-۳۶.
۲۶ – الکافى، ج ۱، ص ۹۱.
۲۷ – بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۴ و ۱۲۵؛ کتاب الغیبه، نعمانى، ص۲۰۶.
۲۸ – البرهان، ج ۴، ص ۱۷۴.
۲۹ – خاتمیت، ص ۱۹.
۳۰ – نمونه، ج ۲۳، ص ۲۰۸.
۳۱ – تاریخ الغیبه الکبرى، ص ۲۴۴-۲۴۲.
۳۲ – فى ظلال، ج ۵، ص ۳۰۰۲.
۳۳ – الفرقان، ج ۲۶ و ۲۷، ص ۱۰۹.
۳۴ – مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۵۴؛ قرطبى، ج ۱۶، ص ۱۵۹.
۳۵ – التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۴۰؛ التحریروالتنویر، ج ۱۷، ص ۹.
۳۶ – تفسیر قمى، ج ۲، ص ۲۷۹ – ۲۸۲؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۷.
۳۷ – تفسیر عیّاشى، ج ۱، ص ۶۴؛ البرهان، ج ۳، ص ۷۱۲.
۳۸ – تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۳۲.
۳۹ – نور الثقلین، ج ۱، ص ۱۴۲.
۴۰ – کتاب مقدّس، عهد قدیم، زکریا ۹: ۶ و ۷ و دانیال ۷: ۱۹ – ۲۷ و عهد جدید، متّى ۲۴: ۱۵ – ۲۵ و نامه اول یوحنا ۴: ۱ – ۶ و مکاشفه یوحنا ۱۳: ۱۱ – ۱۷؛ سفینهالبحار، ج ۲، ص ۱۶۲ و ۱۶۳.
۴۱ – تاریخ مابعدالظهور، ص۱۴۲-۱۳۹؛ علائم آخرالزمان،ص۳۰۳ – ۳۱۶.
۴۲ – کشفالأسرار، ج ۸، ص ۴۸۲ – ۴۸۴.
۴۳ – همان، ج۲، ص۱۴۱ – ۱۴۳؛ الدرّالمنثور، ج۵، ص۶۷۴ و ۶۷۵.
۴۴ – بحارالانوار، ج ۹، ص ۲۱۳ و ۲۳۲، ج ۵۲، ص ۱۸۵؛ ج ۵۳، ص۵۶.
۴۵ – تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۳۲.
۴۶ – نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۴۲.
۴۷ – جامعالبیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۱۲۹؛ الدرّالمنثور، ج ۶، ص۷۱۲ – ۷۱۴؛ عیّاشى، ج ۲، ص ۵۷.
۴۸ – البرهان، ج ۱، ص ۳۵۲ و ۳۵۴.
۴۹ – همان.
۵۰ – تفسیر عیّاشى، ج ۲، ص ۲۵۴.
۵۱ – نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۱۸ و ۱۱۹.
۵۲ – ۱۴۸ . البرهان، ج ۳، ص ۵۷۶.
۵۳ – مجمعالبیان، ج ۱، ص ۴۲۶؛ البرهان، ج ۱، ص ۳۴۷ – ۳۵۵.
۵۴ – البرهان، ج ۲، ص ۴۴۸.
۵۵ – جامعالبیان، مج ۳، ج ۳، ص ۳۹۴ – ۳۹۶؛ مج ۴، ج ۶، ص ۲۵ – ۳۰؛ مج۱۳، ج۲۵، ص۱۱۵ و ۱۱۶؛ کشفالأسرار، ج ۹، ص ۷۴ و ج ۲، ص ۱۴۳؛ ابنکثیر، ج ۱، ص ۵۸۹ و ۵۹۰.
۵۶ – مجمعالبیان، ج ۳، ص ۲۱۱؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۷۱؛ روحالمعانى، ج ۱۴، ص ۱۴۷.
۵۷ – المیزان، ج ۱۵، ص ۳۹۶.
۵۸ – جامعالبیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۲۰-۱۸؛ کشفالأسرار، ج۷، ص۲۵۸-۲۵۶؛ قرطبى، ج ۱۳، ص ۱۵۶ – ۱۵۸.
۵۹ – المیزان، ج ۱۵، ص ۳۹۶.
۶۰ – کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنا ۱۳.
۶۱ – جامعالبیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۱۱۵ – ۱۲۱؛ تاریخ مابعدالظهور، ص ۱۴۶ – ۱۵۰.
۶۲ – کشفالاسرار، ج۵، ص۷۴۳- ۷۴۶؛ الدرّالمنثور، ج ۵، ص۶۷۷-۶۷۴؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۳۶ – ۳۹۸.
۶۳ – تاریخ ما بعد الظهور، ص ۱۵۱؛ علائم آخرالزمان، ص۲۰۰ – ۲۰۲؛ الفرقان، ج ۱۵ و ۱۶، ص ۲۱۳ – ۲۲۳.
۶۴ – مجمعالبیان، ج ۷، ص ۱۰۲؛ کشفالأسرار، ج ۶، ص ۳۰۶ و ۳۰۷؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۲۶.
۶۵ – الفرقان، ج ۱۶ و ۱۷، ص ۳۶۲ – ۳۶۵.
۶۶ – تاریخ ما بعدالظهور، ص ۱۵۰؛ الفرقان، ج ۱۶ و ۱۷، ص ۳۶۵-۳۶۲.
۶۷ – مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۶۶؛ البرهان، ج ۴، ص ۲۲۸ – ۲۳۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۹۷ و ۳۹۸.
۶۸ – بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۵۶.
۶۹ – همان.
۷۰ – نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۳۸ – ۱۴۰.
۷۱ – تفسیر عیّاشى، ج ۱، ص ۱۸۱.
۷۲ – نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۰۷.
۷۳ – تاریخ ما بعدالظهور، ص ۶۳۲ – ۶۳۹، ۶۴۷.
۷۴ – مجمعالبیان، ج ۷، ص ۱۰۶؛ عیّاشى، ج ۱، ص ۱۸۳ و ج ۲، ص۵۰ و ۵۶ – ۶۱؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۷.
۷۵ – تفسیر عیّاشى، ج ۱، ص ۱۸۳ و ۲۹۲؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۴۲ و ۲۴۳؛ البرهان، ج ۴، ص ۳۳۶.
۷۶ – نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۲.
۷۷ – الایقاظ منالهجعه، ص ۳۹۲ – ۴۰۵؛ على و پایان تاریخ، ص۹۲-۸۲.