سیره مهدوی و دولت منتظِر(۱)
نویسنده :رضا اسفندیاری (اسلامی)
مقدمه
انتظار نزد شیعه، فرهنگی عمیق واستوار دارد . تاکنون آثار بسیاری درباره وظیفه منتظران در عهد غیبت کبرا و بایسته های این فرهنگ منتشر شده است که بیشتر ناظر به تکالیف فردی و اخلاقی شخص منتظر است . این در حالی است که درباره وظایف دولت اسلامی درپرتوی فرهنگ انتظار و تصمیم گیری های سیاسی و اجتماعی مناسب با این فرهنگ، کمتر سخن به میان می آید. شاید درنظر برخی، دوران غیبت با دوران ظهورآن حضرت تفاوت ماهوی دارد و بهره گیری از سیره حکومتی آن حضرت که در افق آینده زمان شکل می گیرد و براساس دلیل های گوناگون بر ما ثابت شده است، کاری نا به جا و از نظر مبنایی نادرست است .
در این مقال می کوشیم هم این اشکال مبنایی را برطرف سازیم و هم خواسته های چنین فرهنگی را در زمینه فقه حکومتی و به لحاظ فلسفه سیاسی اسلام آشکار سازیم . از این نظر، ناچاریم نخست از دلالت و دلیلیلت سیره ی امام منتظر به طور عام و سپس از سیره ی حکومتی آن امام به طور خاص بحث کنیم.
بحث اول عنوان کبروی و بحث دوم عنوان صغروی دارد .
در بحث اول، قواعد اصولی کارایی دارد و دربحث دوم، ادله نقلی. پرداختن بدین ادله نقلی، مستلزم آوردن نمونه هایی از آیات و روایات است که چگونگی سیره ی آن حضرت را به طور جزئی و خاص معین می کند. آن گاه باید از سند و دلالت هر یک از این ادله ی نقلی بحث کرد.
تعریف سیره ووجه دلالت آن
سنت نزد اصولیان قول، فعل و تقریر معصوم است و حجّیت آن بر پایه پذیرش عصمت برای پیامبراکرم (ص) و ائمه هدی (علیهم السلام) قرار داده شده است .(۱)
در توضیح حجیّت سنّت گفته می شود که چون معصوم در مسائل اجتماعی و سیاسی، امور دنیوی و اخروی، اعمال انسانی، قضاوت و حکومت مرتکب هیچ گونه خطای عمدی و سهوی نمی شود، پس همه اقوال و افعال او قابل الگوبرداری است. حتی از سکوت معنادار و تأیید آمیز او می توان در راه کشف حکم شرعی و شناخت موضع دین و شریعت استفاده برد.(۲)
سیره که اکنون محل بحث ماست، به معنای خصوص رفتارهای معصوم است. بنابراین، اگر سنت قولی را حدیث بنامیم، سنّت فعلی و تقریری را باید سیره نامید، مگر آن که برای نمونه، اصطلاحی جدید و عام، همه آن چه از معصوم سرزده است، اعم از قول و فعل و تقریر را سیره بنامیم . براین اساس که سخن، تأیید و تقریر نیز نوعی فعل صادر از معصوم است و در زمره سیره عملی اوست، ولی ما در این جا مطابق نظر مشهور، سیره را رفتارهای معصوم می دانیم که از قول و تقریر او جداست. البته سخنانی که از امام موعود(عج) هنگام ظهور صادر می شود و رفتارهایی که آن حضرت تأیید می کند و
در بیان امام پیشین ازآن خبر داده شده است نیز می تواند برای ترسیم ماهیت دولت مهدوی مورد استناد ما باشد. بررسی سندی و دلالتی این اخبار نیز جای خود دارد .
آن چه تاکنون در کتاب های اصولی مطرح بوده است، حجیّت آن منعقد کرده و بحث صغروی درباره مصداق ها را به جایگاه خویش، یعنی فقه وانهاده اند، که می دانیم سیره متشرّعه به طبیعت حال، برگرفته از سیره معصوم است و سیره عقلا به طبیعت حال، برگرفته از سیره معصوم است و سیره عقلا به طبیعت حال، برگرفته از معصوم نیست؛به همین سبب، به تأیید و امضای شارع نیاز دارد، ولی در این جا از بحث ما بیرون است، هر چند آن هم در علم اصول جایگاه خاص خود را دارد.(۳)
اکنون می خواهیم از باب جدید بحث اصولی درباره حجّیت فعل معصوم که به وقوع نپیوسته است و در آینده رخ خواهد داد، سخن بگوییم؛چه آن که به وقوع چنین فعلی بر فرض وقوع، بحث کرد و همین دلالت را قرینه بر اثبات یا نفی صدور قرار داد. درباره سیره تحقق یافته از معصومان نیز چنین است؛ یعنی گاه مضامین دلیل نقلی قرینه بر صدور قرار داده می شود . این موضوع نشان می دهد که مباحث مربوط به دلالت، به نوعی با مباحث مربو ط به سند تعامل دارند و تفاوتی میان سیره متحقق الوقوع و محتمل الوقوع در گذشته و آینده، ازنظر دلالت شناسی و قرینه یابی برای اثبات اصل صدور نیست
ادلّه جواز اقتدا به سیره مهدوی
اصل نخست در سیره هر یک از معصومان علیهم السلام، جواز اقتداست؛ یعنی هر اسنان مکلّ، می تواند از رفتارهای فردی، اجتماعی، عبادی و سیاسی معصومان الگو بگیرد.(۴) دراین جا جواز به معنای عام که منع از نقیض می کند؛ یعنی اقتدا به معصومان محذوری شرعی یا عقلی ندارد و به هیچ یک از دو وجه ممتنع نیست. پس این جواز با آن منافات ندارد که اقتدا به معصومان را واجب بدانیم. شیوه برخورد با ادله مطرح درباره اقتدا به سیره مهدوی مانند سیره بقیه معصومان است. این ادله را می توان به دو دسته ادله عقلی و نقلی نقسیم کرد .
ادله عقلی، همان ادله ای است که بر اصل وجود امام و شرط عصمت برای او دلالت دارد؛ چون اگر وجود امام معصوم (ع)در هر زمان برای هدایت بشر ضرورت داشته باشد، ولی عمل او سرمشق زندگی ما نباشد، لازمه اش نقض غرض از نصب امام و اثبات عصمت اوست .(۵)
ادله نقلی، آیات و روایاتی است که پیروی از معصومان را لازم می دارد و اطاعت از آنها و متابعت از عمل آنها را ضروری می شمارد . برای مثال :(لَکُم فِی رَسُولِ اللهِ أُسوَهٌ حَسَنَهٌ )(۶)و آیه (أَفَمَن یَهدِی إِلَی الحقِّ أن ُِیتَّبَعَ أَم مَن لَا یَهدِّی أِلَّا أَن یُهدَی)(۷) و روایات بسیاری می توان اشاره کرد که در وجوب متابعت پیامبر اکرم (ص)و ائمه علیهم السلام صادر شده است.(۸)از معروف ترین آنها حدیث متواتر ثقلین است . در این حدیث، سخن از تامسک به اهل بیت: برای گم راه نشدن مطرح است که بر وجوب تبعیّت از سیره آنها دلالت روشن دارد.
با وجود همه این ادله عام، می توان درباره اقتدا به سیره مهدوی به ادله ای خاص نیز استناد کرد، مانند روایاتی که سیره حضرتش را همان سیره رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم معرفی می کند، یا روایاتی که آن حضرت می فرماید:(دختر پیامبر خدا برای من الگوست .)(۹)و چون پیامبر(ص) و حضرت زهرا سلام الله علیها برای مانیز الگو هستند، پس الگوگیری از سیره مهدوی که خود نمونه ای از سیره نبوی و فاطمی است، جایز است. مانند روایاتی که شرط ظهور مهدی (عج)را صالح شدن مردم قرار می دهد و سبب طول غیبت و تأخیر در فرج را نیز گناهان و نافرمانی مردم از اوامر خدا، پیامبر و ائمه (ع) می داند. (۱۰)روایاتی که مضمونش یاری جستن آن حضرت از ما و لزوم یاری دادن و بیعت با اوست، نیز از این دست به شمار می روند.(۱۱)اگر آن چه را حضرت می خواهد تحقق بخشد، ربطی به دوران ما نداشته باشد، پس چگونه از ما یاری می طلبد و تأثیر اصلاح حال مردم در تقدیم فرجش چیست؟ ناچارباید گفت سیره مهدوی قابل تأسی است و مردم باید با پیروی از فرمان های حضرتش و با عمل بدان چه حضرت، خود عامل بدان است، یاری خود را نشان دهند .
طرح اشکال هایی درجوازاقتدار به سیره مهدوی
استناد به ادله ی نقلی که وضعیت جهان پس از ظهورحضرت مهدی (عج)را ترسیم می کند و گویای اهداف و برنامه های عملی و سیاست های اجرایی آن حضرت است، در صورتی درست خواهد بود که نخست اشکال های وارد شده درباره دلالت یا دلیلیت سیره را برطرف و آن گاه از مفاد آن ادله نقلی به طور خاص بحث کنیم. برخی اشکالات درباره سیره دیگر معصومان نیز مطرح است و برخی درباره سیره حکومتی مهدی موعود (عج)وارد شده است. چنان که برخی درباره نحوه دلالت سیره و برخی درباره اصل دلیلیت سیره است .
اشکال اول :بیان وقوع چنین سیره ای در آینده از زبان قرآن یا روایات، تنها نشان دهنده غایت نهایی سیر تاریخ بشر و تنها برای امیدوار کردن او به ظهور تمدن واقعی اسلامی، تبیین سنّت الهی در وقوع این تمدن، رقم خوردن چنین حوادثی در آینده و تعلق مشیت الهی بدان است وبرای ما که بدان افق نرسیده ایم، پیامی عملی ندارد.
پاسخ:آن چه در تفسیر ادله نقلی مربوط به جهان پس از ظهور گفته شد با استفاده تشریعی از سیره حکومتی موعود جهانی هیچ منافاتی ندارد ؛چون:
یکم.اگر آن چه به وقوع می پیوندد، سنت الهی و متعلق مشیت او باشد و بشر را به آینده امیدوار سازد، چه دلیلی وجود دارد که در راه تحقق آن نمی توان کوشید و افعال و اعمال ما هیچ دخالتی در تحقق آن ندارد . از یک سو می دانیم که علم الهی به سرنوشت نهایی انسان ها، هیچ منافاتی با اراده و اختیار انسان ها و تأثیرخوب و بد افعال در خوب و بد سرنوشت انسان ندارد (این مطلب درجای خود از علم کلام حل شده است )(۱۲).
دوم . فرض آن است که تحولات اجتماعی تمهید پذیر و تدریجی است و هیچ حادثه اجتماعی به طور دفعی و اعجاز گونه به یک باره تحقق نمی یابد. پس برای تند یا کند شدن این سیر تاریخی، نباید از تأثیر مقدمات غافل بود
سوم . از ادله نقلی گوناگون چنین در می یابیم که رفتار مردم در عصر غیبت، در تقدیم و یا تأخیر ظهور منجی بشر مؤثر است و در تقدیم یا تأخیر ظهور (بدا)حاصل می شود. این درحالی است که خداوند می داند نتیجه نهایی چیست و سرانجام، مردم با اعمال خود چه زمانی بستر ظهور قطعی را فراهم می سازند ؛ یعنی درست به مانند آن که برای انسان ها دو اجل محتوم و معلّق پذیرفته شده است، برای تمدن ها نیز دو اجل محتوم و معلق وجود دارد. این عقیده ایجاب می کند که بگوییم ظهور حضرت تمهید پذیر است و آن افق نهایی برای ما پیامی دارد و در حال حاضر وضعیتی خاص را می طلبد .
چهارم . با توجه به ادله نقلی و روایات تبیین حکومت عدل جهانی، با ظهور منجی موعود به زبان اسطوره ای و به معنای آرمان و ایده ال نهایی بشرو افسانه ای از خواسته های دست نایافتنی بشر نمی تواند باشد؛ بلکه واقعیتی تحقق پذیر در آینده بشر است که به مانند همه حوادث اجتماعی، از علل و عوامل واقعی خودش ناشی می شود. اگر کسی زبان نصوص دینی در این باب را زبان اسطوره ای بداند، هم سخنی بدون دلیل گفته است و هم نسبت کذب به شارع داده است؛زیرا نصوص مذکور به لسان اخبار ازآینده است.
اشکال دوم :جزییات برنامه های عملی آن حضرت که در روایات ما پیش گویی شده، مربوط به تدابیرحکومتی است که بر اساس زمان و مکان خاص اتخاذ می شود . پس در شمار فرمان های حکومتی قرار می گیرد که حاکم از موضع حکم رانی صادر می کند و بیان گر حکم ثابت شرع نیست ؛به گونه ای که بتوان در غیر آن زمان و مکان مورد عمل قرار داد.
پاسخ :یکم . آن چه درادله نقلی درباره سیره حکومتی آن حضرت پیش گویی شده است، بر فرض که همه را مربوط به احکام حکومتی بدانیم و بر اساس شناخت حضرت از موقعیت زمانی و مکانی خاص دوران ظهور خودش باشد، باز هم می توانیم باب بحثی اصولی درباره چگونگی صادر شدن احکام حکومتی و نحوه تشخیص مصلحت و اجرای احکام و به کارگیری نیروها و مقابله با دشمنان را بازکنیم. البته باید اعتراف کرد که مبانی اصولی استفاده از سیره حکومتی معصومان در علم اصول تدوین نشده است و بحث های اندکی که درباره وجه دلالت سیره و حدود حجّیت آن در کتاب های اصولی متأخران آمده است، معمولاً مربوط به احکام فردی و عبادی و آداب شخصی است؛ مثل آن که حضرت چه چیزی را خورد و آشامید و چه لباسی پوشید و چگونه وضو گرفت و یا حج به جا آورد . اما رفتارهای معصومان از بعد یک حرکت اجتماعی و سیاسی و به عنوان یک تدبیر ولایی برای اداره جامعه و کیان اسلام و تشیع مانند تعامل آنها با ارباب دیگر ادیان و مذاهب، با حکام ظلم و جور، اعطای آزادی ها ی اجتماعی نحوه تبلیغ وترسیخ فرهنگ دینی، برخورد با مخالفان و معاندان داخلی و خارجی، تدابیرامنیتی و اجتماعی، مبارزه با فساد و کج روی، تأمین رفاه اجتماعی و تربیت اخلاقی، به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفته است .
خلاصه آن که ظرایف چگونگی اجرای احکام را نیز باید از معصومان آموخت و برای این کارناچار باید فرمان های حکومتی و تدابیر اجرایی آن حضرت را به خوبی مطالعه کرد .
دوم. همه آن چه در ادله نقلی ما از سیره عملی مهدی موعود (عج)پیش گویی شده است، مربوط به فرامین حکومتی نیست، بلکه مهدی موعود (عج)به عنوان احیاگر دین و شریعت، عامل به کتاب خدا، برپادارنده احکام واقعی اسلام و سنّت نبوی معرفی شده است. پس او در واقع مجری احکام ثابت اسلام است و از سیره حکومتی او می توان حکم ثابت خدا را شناخت . شاید بتوان گفت اصل نخست در سیره مهدوی آن است که حضرت مجری احکام ثابت اسلامی است که به زمان و مکان خاصی اختصاص ندارد . پس از این اصل بیرون نمی رویم، مگر در مواردی که یقین کنیم آن چه درباره حضرت فرموده اند، مربوط به فرمان های حکومتی در حدود اختیارات حاکم و نحوه تشخیص مصلحت با لحاظ زمان و مکان ظهور است . پس اصل اول امکان اقتدا به اوست؛چون آن چه از او سر خواهد زد، تجلی عملی حکم ثابت اسلام است و اگر شک کنیم که ارتکاب فلان عمل از سوی او براساس تدابیرموقت حکومتی بوده است یا بر اساس موضع گیری ثابت شرعی، ناچار باید به اصل اول مراجعه کرد و او را در ارتکاب چنین سیره ای، مانند یکی از مکلفان به احکام ثابت اسلام دانست . با این تفاوت که او در شناخت حکم ثابت اسلامی و نحوه امتثال آن خطا نمی کند .
گاهی می گویند سیره ای که جهت آن مشکوک است، قابل تأسی نیست. در پاسخ می گوییم نتیجه این اشکال آن است که تنها سیره ای که به جهت صدور آن یقین داریم قابل تأسی است از سویی، چون موارد حصول یقین زیاد نیست، کلیت و عمومیت تأسی به سیره معصوم مورد خدشه قرار می گیرد . دیگر این که معنای تأسیس دلیل عام حجیت سیره، تأسیس اصلی معتبر بر قابل تأسی بودن سیره و پای بندی معصوم به احکام ثابت اسلام است. پس شک مذکور در مرحله قبل از ملاحظه ادله حجیت سیره می توانست ما را متوقف سازد، ولی با ملاحظه آن ادله اشکالی دراستناد به سیره پدید نمی آورد .
پس سیره ی مهدوی منبعی برای کشف موضع گیری شارع است و در این جهت، تفاوتی میان این سیره و سیره نبوی یاعلوی نیست . گذشته از آن که ادله ی عام امامت، همه امامان را به صفاتی خاص توصیف می کند و در اصل اقامه دین واجرای احکام قرآن و تحکیم سنّت نبوی، مأموریت همه را یک سان فرض می کند .(۱۳) پس اگر در تحلیل وتفسیر سیره علمی دیگر ائمه، اصل اول، اجرای احکام ثابت اسلام باشد، درسیره مهدوی نیز چنین خواهد بود .
اشکال سوم :در روایات گوناگون، وظیفه منتظران درعصر غیبت، التزام به بیت و پرهیز از سامان دهی حرکت اجتماعی و سیاسی بیان شده است.(۱۴) در روایات دیگر نیز آمده است که آن حضرت، به امر جدید ظهور می کند.(۱۵) همه اینها نشان می دهد که عصر ظهور، به لحاظ ظرف زمانی و مکانی تکلیف، با عصر غیبت تفاوت ماهودی دارد. پس آن چه در عصر ظهور اتفاق می افتد، مختص به همان دوران است و در عصر غیبت وظیفه چیز دیگری است و نباید در این زمان از سیره حکومتی حضرت مهدی (عج)در آن زمان الگوبرداری کرد.
تفاوت این اشکال با اشکال اول آن است که ااشکال اول بر اساس یک تحلیل عقلی از حادث عصر ظهور پدید آمده و این اشکال بر اساس وجود ادله ای نقلی که تکلیف در عصر غیبت یا چگونگی احکام دوران حضور را پیش گویی می کند، پیش آمده است .
پاسخ:می توان گفت معنای روایاتی که مضمونشان آوردن دین جدید است، دور شدن اهل سلام از حقیقت دین، افتادن در جاده انحرافی مذاهب ساختگی، دچار شدن افراد به شبهه های عقیدتی و فکری از راه تفسیرهای ناروا از قرآن، شیوع بدعت ها به جای سنّت ها، تفسیر به رأی ها، برداشت های ناروا از نصوص دینی و از اهداف و مقاصد شرعی است. بی شک این انحراف ها بیشتر از سوی مذاهب غیر شیعی و در محیط تشیع بیشتر از سوی منتسبان به تشبع و غیر متدینان است؛وگرنه از ادله فراوان در می یابیم که امر ائمه (علیهم السلام) روشن تر از آفتاب است و خدا همواره بر بندگان امام حجت دارد .(۱۶)
هم چنین می توان گفت معنای روایات مذکور آن است که در عصر ظهور به حدی زمینه اجرای احکام اسلامی فراهم می شود که پیش تر در باور نمی گنجیده است که این حجم انبوه از احکام اسلامی و ابعاد و زوایای دین به عرصه ظهور و تجلی برسد؛ به گونه ای که مسلمانان بر اساس باورهای پیشین خود، احساس می کنند دین جدیدی آمده است. در واقع، تعبیر زیبای امر جدید که به صراحت در برخی روایات آمده است.(۱۷) تعبیری ادبی و کنایه گونه از امری بازسازی شده است نه امری کاملاً بیگانه . باید گفت تعطیلی احکام اسلام در عصر غیبت، به جهت غلبه کمّی و کیفی دشمنان و ضعف معنوی و مادی مسلمانان و فراهم نبودن بسترهای رشد بوده است.
اگراین دومعنای محتمل را در کنار هم پبذیریم، معنایش آن است که در عصر غیبت، به سبب قصور یا تقصیر مردم، فاصله ای از حقیقت اسلام به تمام زوایا و ابعاد آن وجود دارد و (امر جدید و دعوت جیدی )در واقع تعبیری از پیدایی آن بخش های ناخوانده تعالیم اسلام دراثر قصور مردم یا بخش های کنار گذاشته شده و تعطیل شده اسلام دراثرتقصیر مردم است.(۱۸) در هر دو صورت، تکلیف ما درعصر غیبت بیشتر می شود؛زیرا باید زمینه های تعجیل فرج را فراهم آوریم و قصورات و تقصیرات را کم و کمتر کنیم. پس کسب معرفت دینی و آگاهی بخشی به دیگران، در کنار کسب فضایل اخلاقی وترویج تقوا و بندگی، دو عنصراساسی برای رسیدن به افق مطلوب است و جدای از مسئولیتی که تک تک افراد جامعه اسلامی دراین جهت دارند، دولت اسلامی و هر گونه تشکیلات دینی، رسالتی سنگین در مبارزه با جهل و معصیت، به عنوان دو مانع فرج و ظهور، بر دوش خواهند داشت.
افزون براینها، ادله نقلی گوناگونی داریم که وظیفه منتظران، یعنی تمسک به دین و اطاعت و بندگی خداوند، از راه همین فرمان های دینی است که در زمان غیبت شناخته اند(۱۹) و نیز در ادله بسیاری می خوانیم (۲۰)که ولایت اهل بیت:جز به ورع و تقوا و کوشش در بندگی و انتظار فرج جز به دین داری و وظیفه شناسی حاصل نمی شود . سپس آن چه از دین بر اساس حجت معتبر از سر اجتهاد یا تقلید آشکار شود. اگر احکام جدیدی از اسلام در زمان ظهور بیان خواهد شد که ما اکنون نمی دانیم، این معنایش عدم التزام به احکام شناخته شده فعلی نیست؛چنان که معنایش تکلیف بدان احکام نیز نخواهد بود .(۲۱)
نتیجه آن که اجرای احکام اسلامی در عصر ظهور، درامتداد اجرای احکام اسلامی در عصر غیبت است و جوهره دین داری و ارکان آن و تکلیف بدان عوض نمی شود؛ هرچند گسترش کمّی و کیفی دین در باورهای درونی افراد و گسترش آن در صحنه عمل درمحیط بیرونی و زندگی جمعی، تفاوت فاحش می یابد. شاید عکس شدن نسبت سیطره کفر و ظلم بر ایمان و عدل در زمان ظهور، (۲۲)از این حدیث شریف استفاده شود که (یملأ الارض قسطاًو عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً ).(۲۳)وقتی اهل ایمان بر اهل کفر چیره شوند و حکومت عدل جهانی مستقر شود، زمینه هایی برای گسترش دین فراهم خواهد شد که پیش تر، هرگز قابل تصور نبود. همین شاهد است که دین جدید به معنای انقلاب تکلیف و تفاوت ماهوی یافتن وظایف دینی در زمان حضور نسبت به زمان غیبت نیست تا ما را از اقتدا به سیره مهدوی در تحکیم معالم دین بازدارد؛ ولی درباره روایاتی که وظیفه منتظران را خانه نشینی و وارد به جریان های اجتماعی و سیاسی می داند، باید گفت این روایات را در کنار چند دسته ادله باید تفسیر کرد؛ از جمله ادله عام امر به معروف و نهی از منکر مانند :
وَ لتَکُن مِنکُم أُمَّهٌ یَدعُونَ إلی الخیَیرِ وَ یَأمُروُنَ بِالمَعروُفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَر)؛(۲۴)
و باید از میان شما، گروهی، [مردم را ]به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند .
کَانُوا لَا یَتَنَاهَونَ عَن مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئسَ مَا کَانوُا یَفعَلوُن.(۲۵)
و از کار زشتی که آن را مرتکب می شدند، یک دیگر را باز نمی داشتند. راستی، چه بود آن چه می کردند
وَ المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِنَاتُ بَعضَهُم أولیِاءُ بَعضٍ یَأمُروُنَ بِالمَعرُوفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ؛(۲۶)
و مردان زنان با ایمان، دوستان یک دیگرند، که به کارهای پسندیده وا می دارند، و از کارهای ناپسند باز می دارند.
روایاتی بسیار، از جمله روایت معروف رضوی نیز به این موضوع اشاره دارند :
لتأمرون بالمعروف و لتنهون عن المنکر أو لیستعملنّ علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم(۲۷)
هم چنین ادله عام جهاد، در آیات دیگری از قرآن کریم آمده است.
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُم ظُلِمُوا و إِنَّ اللهَ عَلَی نَصرِهِم لَقَدِیرٌ؛(۲۸)
به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت [جهاد]داده شده است، چرا که مورد ظلم قرار گرفته اند، و البته خدا بر پیروزی آنان سخت تواناست .
فَلیُقَاتِل فِی سَبِیلِ اللهِ الَّذِینَ یَشرُونَ الحَیاَهَ الدُّنیَا بِالآخِرَهِ؛(۲۹)
پس، باید کسانی که زندگی دنیا را به آخرت سودا می کنند در راه خدا بجنگند .
إِلَّا تَنفِرُوا یُعَذِّبکُم عَذَاباً أَلِسماً وَ یَستَبدِل قَوماً غَیرَکُم ؛(۳۰)
اگر بسیج نشونید، [خدا]شما را به عذابی دردناک عذاب می کند، و گروهی دیگر به جای شما می آورد .
وَولاَ دَفعُ اللَهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَّدِّمَت صَوَامِعُ وَ بِسَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذکَرُ فَیهاَ سمُ اللَهِ کَثیِراً؛(۳۱)
صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده می شود، سخت ویران می شد، و قطعاً خدا به کسی که [دین ]او را یاری می کند .
حدیث معروف علوی را در خطبه ۲۷نهج البلاغه ببینید:
فإنّ الجهاد باب من أبواب الجنّه فتحه الله لخاصّه أولیائه.(۳۲)
ادله ای نیز به چشم می خورد که ما را به تحرک، تجمع، همیاری و کوشش برای سامان امور اجتماعی و تلاش برای برپایی نظام اسلامی فرا می خوانند ؛مانند :
وَ تَعَاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التّقوَی وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَی الإِثمِ وَ العُدوُانِ؛(۳۳)
و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یک دیگر هم کاری کنید، و در گناه و تعدّی دستیار هم نشوید .
رسول گرامی اسلام (ص)فرموده است:
من أصبح لا یهتمّ بأمور المسلمین فلیس بسملم .(۳۴)
در حدیثی دیگر می خوانیم :
من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم .(۳۵)
روایات بسیاری نیز بر لزوم همبستگی اجتماعی، تأمین خواسته های مؤمنان و حمایت فردی یا سازمان یافته از قشرهای ضعیف جامعه دلالت دارد.(۳۶)
از مجموع این روایات می توان نتیجه گرفت که اصل اول در زمان غیبت، وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر همگان با وجود شرایطش مثل علم و احتمال تأثیر است .(۳۷) حتی جهاد ابتدایی که به نظر مشهور مشروط به اذن امام معصوم است مقدمه ای برای بسط قدرت دولت اسلامی و گسترش حدود ممالک اسلامی و به زیر سلطه در آمدن کفار برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر است؛چون تا کفار تحت فرمان حاکم اسلامی نباشند، امکان تربیت آنها و بازداری اجتماعاتشان از فساد و تباهی نیست.(۳۸)اگر امر به معروف و نهی از منکر متوقف بر جمع آوری نیروها و سامان دهی آنها و برپایی نظام و تشکیلات تحت امر رهبر جامع الشرایط و صالح باشد، البته این گونه اقدامات جایز، بلکه واجب است. آن گاه ادله وجوب عزلت و کناره گیری از ورود به هرگونه تشکیلات، مربوط به مواردی است . که فرد به خیال اصلاح گری و بدون بینش و بصیرت به جریان ها و تشکیلات مدعی اصلاح گری و بدون بینش و بصیرت به جریان ها و تشکیلات مدعی اصلاح گری وارد شود و به سوی افکار انحرافی و فساد و تبهکاری راه یابد. در واقع این ادله، نامطمئن بودن راه تشکیلات و احزاب سیاسی و اجتماعی در عصر غیبت را نشان می دهد؛ به گونه ای که اگر در طول تاریخ غیبت، مدعیان برپایی نظام اسلامی را شماره کنیم. بیشتر آنها بدعت گذار و فاسد در عقیده یا عمل بوده اند (۳۹)و کمتر می توان به سلامت عقیدتی و اجرایی تشکیلاتی اطمینان پیدا کرد. با این حال، اگر چنین یقینی در موارد معدود حاصل شود، البته همکاری با انها تا مرز تقیّد آنها به مقررات دینی و تا مرز توان شخص جایز، بلکه لازم است . بنابراین، ادله وجود عزلت، ما را از هر گونه تحزب و داعیه داری تا فراهم شدن استعداد درونی، آمادگی روحی، جمع شدن ابزار و وسایل لازم و اطمینان از سلامت تشکیلات و تشخیص رهبری صالح باز می دارد. پس هرگز نافی وجوب امر به معروف و نهی از منکر با فراهم بودن شرایطش نیست .
پس کناره گیری از جریان های اجتماعی، در مواقع احساس خطر از افتادن به دام شیادان و همکارشدن با ستم گران، به معنای راحت طلبی و بی مسئولیتی نیست، بلکه آموزش نوعی زیرکی به عموم شیعیان و خالی کردن لشکرگاه مدعیان اصلاح طلبی از سیاهی ظهور آنهاست تا از فرصت به دست آمده در خلوت برای اصلاح نفس بکوشند و آمادگی لازم را برای اقامه نظام صالح به دست آورند. معنای همین مقدار وظیفه شناسی، اقامه معروف و مبارزه با منکر در مرتبه ای از مراتب فریضه امربه معروف و نهی از منکر است .
پی نوشت ها :
*عضو هیئت عملی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی .
۱.نک:محمد تقی حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن ، ص۱۲۲، قم:انتشارات مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، چاپ دوم، ۱۹۷۹م.
۲.نک :سید محمد باقر صدر، دروس فی علم الاصول (الحلقه الثانیه و الثالثه )، مباحث مطرح تحت عنوان (الدلیل الشرعی غیر اللفظی)، انتشارات مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، چاپ اول، ۱۴۲۱ق؛رضا اسلامی ، مدخل علم فقه ، درس های ۱۸، ۱۷، ۱۶و۲۰انتشارات مرکزمدیریت حوزه علمیه قم؛چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
۳.تفاوت این دو نوع سیره ، در حلقه دوم از کتاب دروس فی علم الاصول تحت عنوان (الدلیل الشرعی غیرالفظی )و عنوان (اثبات صفری الدلیل الشرعی )با تبیین سیره متشرعه که از جمله وسایل اثبات وجدانی است ، واضح شده است .
۴.نک :دروس فی علم الاصول ، الحلقه الثانیه ، ص۱۳۱، دلاله الفعل.
۵.نک:حسن بن یوسف حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد ، ص۳۴۵، المقصد الرابع فی النبوه ، المسأله الثالثه فی وجوب البعثه و المساله الثالثه فی وجوب العصمه ، ص ۳۶۲، فی وجوب نصب الامام ، ص ۳۶۵، فی ان الامام یجب ان یکون معصوماً قم :نشر جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ق.
۶.سوره احزاب ، آیه ۲۱.
۷.سوره یونس ، آیه ۳۵.
۸.مهم ترین آیات و روایات دال بر وجوب متابعت از امامان معصوم علیهم السلام را علامه مجلسی در حیوه القلوب ، ج۵، به عنوان مباحث امام شناسی جمع کرده است
۹.و فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه)(محمد بن حسن طوسی، الغیبه ، تحقیق:عبدالله تهرانی و شیخ احمد ناصح، ص۲۸۷، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق)ناگفته نماند که اطلاق این حدیث ، الگو بودن حضرت زهرا سلام الله علیها برای فرزندش مهدی موعود (عج)در همه جهات، غیر از جهات اختصاصی حضرت زهرا سلام الله علیها را می فهماند، ولی ممکن است به کمک قراین خارجی، این اطلاق را به جهتی خاص مقید کنیم؛مانند آن که بگوییم سیره حضرت زهرا سلام الله علیها در مواجهه با منافقان امت و مبارزه با متخلفان از سنت و سیره نبوی و بدعت گزاران در دین که شاخصه اساسی حیات سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا سلام الله علیها بود، سیره ای مورد تأسی برای فرزندش مهدی موعود، (عج)است .ممکن است این تقیید، سبب انصراف کلام باشد. بدین گونه که بگوییم الگو بودن حضرت زهرا سلام الله علیها برای فرزندش مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف منصرف به جهت اقدامات شجاعانه حضرت زهرا سلام الله علیها در احقاق حق اهل البیت علیهم السلام و مبارزه بدون تقیه با غاصبان حق آنهاست؛ولی به نظر می رسد که این تقیید به کمک قراین خارجی یا انصراف ذهنی به آسانی قابل اثبات نیست .
- دراین جا می توان از نامه آن حضرت به شیخ مفید یاد کرد که می فرماید :(و لو أنّ أشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم ، لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجّلت لهم السّعاده بمشاهدتنا عی حقّ المعرفه و صدقها منهم بنا. فما یحبسنا عنهم إلّا ما یتصل بنا ممّا نکرهه و لا نؤثره منهم).(محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج۵۳، ص۱۷۷، بیروت :داراحیاء التراث العربی ، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق ).
۱۱.نک :محمد تقی موسوی اصفهانی ، مکیال المکارم، ج۲، ص۲۱۹-۲۳۶و ۳۰۶قم :انتشارات مدرسه امام مهدی (عج).
۱۲.دراین زمینه نک:مرتضی مطهری ، انسان و سرنوشت ، قم :انتشارات صدرا؛محمود رجبی ، انسان شناسی ، ص۱۴۲، بحث از جبر و اختیار قم:انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله ، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
۱۳.نک :محمد بن یعقوب کلینی ، اصول کافی ، کتاب الحجه ، که روایات متعدد درباره شئون و صفات ائمه علیهم السلام آورده است .
برای مطالعه احادیث دال بر خلفای اثنا عشر و نیز زیارت جامعه که فضایل و صفات واحد برای همه ائمه علیهم السلام ذکر می کند، نک :لطف الله صافی گلپایگانی ، منتخب الاثر ، ج۱، ص۱۷به بعد ، مکتبه المرجع الدینی ، چاپ دوم، ۱۴۲۸ق؛جمعی از محققان ، موسوعه زیارات المعصومین ، ج۵، ص۳۹به بعد ، قم :انتشارات مؤسسه امام هادی علیه السلام ، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
۱۴.برای دیدن احادیث شیعه که تعبیر (فکونوا احلاس بیوتکم)در آنها به طور مشترک دیده می شد، نک:سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری ، ص۳۳۶به بعد ، اصفهان :منشورات مکتبه امیرالمؤمنین (ص)بی تا؛محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه ، کتاب الجهاد، ابواب جهاد نفس، باب استحباب لزوم المنزل ، قم :انتشارات مؤسسه ال البیت علیهم السلام بی تا .
۱۵.نک:سید محمد صدر ، تاریخ ما بعد الظهور ، ص۴۴۳، دمشق:دارالتعارف المطبوعات ، بی تا .
۱۶.محمد بن یعقوب کلینی ، اصول کافی ، کتاب الحجه ، باب فی الغیبه ، ح۳، تهران :انتشارات مسجد چهارده معصوم علیهم السلام بی تا.
۱۷.محمد بن ابراهیم نعمانی ، الغیبه ، تصحیح :علی اکبر غفاری ، باب ۱۳ح۱۹با تعبیر (یقوم بامر جدید و کتاب جدید و قضاء جدید)و ح۱۳با تعبیر (یستأنف الاسلام جدیداً )، تهران :انتشارات صدوق ، بی تا .
۱۸.شهید سید محمد صدر پس از طرح روایات صادر درباره آمدن امام زمان (عج)به (امر جدید و دعوت جدید و فضای جدید)که گاه در تعبیر عرفی از آن به (دین جدید)یاد می شود ، تحلیل و تفسیری دارد که مضمونش به اختصار چنین است:(امر جدید ، یعنی عقاید درستی که حضرتش ابراز می کند که این پس از تراکم شبهات و دچارشدن مردم به ظلمات گمراهی هاست یا مراد آن است که حضرتش ، امر امامت را زنده می کند، یا مراد جدید بودن دولت جهانی اسلام است که پیش تر موجود نبوده است…؛ ولی مراد ازکتاب جدید آن است که حضرتش تفسیر صحیح و عمیقی از قرآن ارائه می دهد و نمی توان پذیرفت که آن حضرت، قرآن جدیدی می آورد؛چون تحریف به زیاده و نقصان و حتی تحریف قر آن به جابه جایی آیات برخلاف ادله صیانت قرآن از تحریف است.)(تاریخ ما بعدالظهور، ص۴۵۰و۴۵۲.)
اما مراد از قضای جدید ، یکی از چند احتمال است :۱.روش جدیدی برای داوری و فصل خصومات می آورد ؛۲.دشمنان اسلام را به طور بی سابقه ای از دم تیغ می گذراند ؛۳.اسلام را پس از غربت از نو زنده می کند؛۴.برای پیاده کردن اسلام مطابق مقتضیات زمان نقشه و برنامه ای ترسیم می کند.(همان، ص۴۴۵؛هم چنین نک؛تاریخ الغیبه الکبری ، ص۳۱۲).
۱۹.کنا عند أبی عبدالله جلوساً فقال لنا إنّ لصاحب هذا الامرغیبه المتمسّک فیها بدینه کالخارط للقتاد ..فلینّق الله عبد و الیتمسّک بدینه . (الکافی ، ج۱، ص۳۳۵).
۲۰.قال الصادق (ص)شیعتنا أهل الورع و الإجتهاد …)(شیخ صدوق، صفات الشیعه ، ص۲، ح۱).
۲۱.برخی روایات مربوط به احکام جدید در آن دوره را در کتاب چشم اندازی به حکومت مهدی ، ص۱۲۰ببینید.
۲۲.این تحلیل از شهید محمد صدر در تاریخ الغیبه الکبری ، ص۳۰۱ارائه شده و نظیر آن تحلیل سید محمد کاظم قزوینی در الامام المهدی من المهد الی الظهور، ص ۴۸۴، است که می فرماید:(امتلای زمین از ظلم، علت برای امتلای زمین از عدل است)؛یعنی ستم های جهانی زمینه انقلاب جهانی را فراهم می کند و با این حال، ایمان و عدل در عصر غیبت به طور کلی نابود نمی شود ، بلکه منزوی می ماند .
۲۳.بحار الانوار ، ج۲۶، ص۲۶۲.
۲۴.سوره آل عمران ، آیه ۱۰۴.
۲۵.سوره مادده ، آیه ۷۹.
۲۶.سوره توبه ، آیه ۷۱.
۲۷.این حدیث و احادیث فراوان دیگر را در وسائل الشیعه ، کتاب الامر و النهی ببینید.
۲۸.سوره حج، آیه ۳۹.
۲۹.سوره نساء ، آیه ۷۴.
۳۰.سوره توبه آیه ۳۹.
۳۱.سوره حج، آیه ۴۰.
۳۲.ادله جهاد و تحلیل مفاد آنها ر ا در کتاب جهاد از آیه الله حسین نوری ببینید .
۳۳.سوره مائده ، آیه ۲.
۳۴.الکافی ، ج۲، ص۱۶۳.
۳۵.همان ، ص۱۶۴.
۳۶.جمع نصوص در این باره را در کتاب تأمین اجتماعی در اسلام از مالک محمودی و ابراهیم بهادری ببینید .
۳۷.نک:تاریخ الغیبه الکبری، ص۳۱۶.
۳۸.همان، ص۳۲۴.
۳۹.دولت هایی که تاکنون در محیط اهل سنت برپاشده است و بیشتردولت هایی که در محیط شیعی با وجهه دینی تشکیل شده است و عنوان سلطنت داشته است، نمونه های قابل مطالعه و شاهد براین ادعا به شمار می رود .