فرمود با پدرم مشرف شدم به مکه معظمه فقط یک شتر داشتیم که پدرم سوار بود ومن پیاده ملازم ومواظب خدمت او بودم در مراجعت به سماوه رسیدیم استری (قاطر) از اشخاصی که شغلشان جنازه کشی بین سماوه ونجف بود از شخص سنی تا نجف اجاره کردیم چون شتر کندی می کرد، وگاهی می خوابید وبه زحمت او را بلند می کردیم پدرم سوار قاطر ومن سوار شتر از سماوه حرکت کردیم بین راه اغلب نقاط گلزار وباتلاق بود وشتر همیشه مسافتی عقب می افتاد وبه خشونت ودرشتگوئی مکاری سنی مبتلا بودم تا اینکه برخوردیم به جائیکه گل زیاد بود شتر خوابید ودیگر هر چه کردیم برنخواست در اثر تعقیب در بلند کردن لباسهایم گل آلود شد وفائده نکرد ناچار مکاری هم توقف کرد تا لباسهایم را در آبی که در آنجا بود بشویم من از آنها کمی فاصله گرفتم برای برهنه شدن وشستن لباس وفوق العاده مضطرب وحیران که عاقبت اینکار به کجا می رسد، وآن وادی از جهت قطاع الطریق هم خطرناک بود ناچار متوسل شدم به ولی عصر ارواحنا فداه ولی بیابان همواره وتا حد مد بصر احدی پیدا نبود بغتتا دیدم جوانی نزدیک من پیدا شد شباهت داشت به سیدمهدی پسرسیدحسین کربلائی (نظرم نیست که فرمود دو نفر بودند یا همان یک نفر) (و نظرم نیست کدام سبقت به سلام کردیم) عرض کردم شی اسمک فرمود سید مهدی عرض کردم ابن سید حسین فرمود نه ابن سید حسن عرض کردم از کجا می آئی فرمود من خضیر (چون مقامی در آن بیابان بود به عنوان مقام خضر علیه السلام) من خیال کردم می فرماید از آن مقام آمدم فرمود چرا اینجا توقف کرده ای شرح خوابیدن شتر وبیچارگی خود را عرض کردم تشریف برد نزد شتر دیدم تا دست روی سر او گذارد شتر برخواست ایستاد وآن حضرت با او صحبت می فرماید وبا انگشت سبابه به طرف چپ وراست به شتر نشان می دهد بعد تشریف آورد نزد من فرمود دیگر چکار داری عرض کردم حوائجی دارم ولی فعلا با این حال اضطراب ونگرانی نمی توانم عرض کنم جائی را معین فرمائید تا با حواس جمع مشرف شده عرض کنم فرمود مسجد سهله، بغتتا از نظرم غائب شد آمدم نزد پدرم گفتم این شخص که با من صحبت می کرد کدام طرف رفت (می خواستم بفهمم اینها هم حضرت را دیده اند یا نه) گفتند احدی این جا نیامد وتا چشم کار می کند بیابان پیدا است گفتم سوار شوید برویم گفتند شتر را چه می کنی گفتم امرش با من است سوار شدند من هم سوار شتر شدم شتر جلو افتاد وبه عجله می رفت، مسافتی از آنها جلو افتاد مکاری صدا زد ما با این سرعت نمی توانیم بیائیم. غرض قضیه برعکس سابق شد مکاری تعجب کنان گفت چه شد این شتر همان شتر است وراه همان راه گفتم سری است در این امر ناگهان نهر بزرگی سر راه پیدا شد من باز متحیر شدم که با این آب چه کنیم تا فکر می کردم شتر رفت میان نهر متصل به طرف راست وچپ می رفت مکاری وپدرم لب آب رسیدند فریاد زدند کجا می روی غرق می شوی این آب قابل عبور نیست ولی چون دیدند من با کمال سرعت با شتر می روم وطوری هم نیست جرأت کردند گفتم از این راهی که شتر می رود به طرف چپ وراست همانطور بیائید آنها هم آمدند وبه سلامت از آب عبور کردیم من متذکر شدم که آن وقتی که حضرت انگشت سبابه به طرف راست وچپ حرکت می داد این آب را اشاره می فرمود خلاصه آمدیم شب وارد شدیم بر جمعی کوچ نشین آنجا منزل کردیم همه آنها با تعجب از ما می پرسیدند از کجا می آئید گفتیم از سماوه، گفتند پل خراب شده وراهی نیست مگر کسی با طراده از این آب عبور کند واز همه بیشتر مکاری متحیر مانده بود گفت بگو بدانم چه سری در این کار بود گفتم من آنجا که شتر خوابید به امام دوازدهم شیعیان متوسل شدم آن حضرت تشریف آورد واین مشکلات را حل نمود (نظرم نیست که گفت او وآن جماعت مستبصر شدند یا نه) غرض به همان حال آمدیم تا چند فرسخی نجف اشرف باز شتر خوابید سرم را نزدیک گوش او بردم گفتم تو ماموری ما را به کوفه برسانی تا این کلمه را گفتم برخواست وبه راه ادامه داد در خانه در کوفه زانو به زمین زد من هم او را نفروختم، ونکشتم تا مرد روزها می رفت در بیابان کوفه چرا وشبها در خانه می خوابید بعد به ایشان عرض کردم در مسجد سهله خدمت آن بزرگوار مشرف شدید فرمود بلی ولی در گفتن شرح او مجاز نیستم ملتمس دعا هستم اقل آقا امام سدهی).
دوم – معجزه شفا یافتن همسر محترمه عالم جلیل وفاضل بزرگوار جناب آقای آقا شیخ محمد متقی همدانی سلمه الله تعالى است که از فضلاء همدانیان حوزه علمیه قم وبه تقوى وطهارت نفس معروف وخود اینجانب سالها است ایشان را به دیانت واخلاق حمیده می شناسم. چندی پیش این معجزه را شفاها وسپس کتبا برای حقیر مرقوم داشته بودند که چون فراموشم شده است که آن نوشته را کجا گذارده ام مجددا از ایشان خواستم وایشان هم فتوکپی شرحی را که در آخر کتاب مستطاب نجم الثاقب نوشته اند فرستادند که عین متن آن را در اینجا نقل می شود.
(بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین والصلاه والسلام على محمّد وآله الطاهرین ولعنه الله على أعدائهم وظالمیهم ومنکری فضائلهم ومناقبهم إلى قیام یوم الدین آمین ربّ العالمین.
مناسب دیدم ذکر نمایم توسلی که به حضرت بقیه الله فی الارضین حجه ابن الحسن العسکری نموده وتوجهی که آن جناب فرمودند چون موضوع کتاب در اثبات وجود آن حضرت است از طریق معجزات وخرق عادات.
روز دوشنبه هیجدهم ماه صفر از سال هزار وسیصد ونود وهفت مهمی پیش آمد که سخت مرا وصدها نفر دیگر را نگران نمود یعنی همسر اینجانب محمد متقی همدانی در اثر غم واندوه وگریه وزاری دو سال که از داغ دو جوان خود که در یک لحظه در کوههای شمیران جان سپردند در این روز مبتلا به سکته ناقص شدند البته طبق دستور دکترها مشغول به معالجه ومداوا شدیم ولی نتیجه ای به دست نیامد تا شب جمعه ۲۲ ماه صفر یعنی چهار روز بعد از حادثه سکته، شب جمعه ساعت یازده تقریبا رفتم در غرفه خود استراحت کنم پس از تلاوت چند آیه از کلام الله وخواندن دعائی مختصر از دعاهای شب جمعه از خداوند تعالى خواستم که امام زمان حجه بن الحسن صلوات الله علیه وعلى آبائه المعصومین را ماذون فرماید که به داد ما برسد وجهت اینکه متوسل به آن بزرگوار شدم واز خداوند تبارک وتعالى مستقیما حاجت خود را نخواستم این بود تقریبا از یک ماه قبل از این حادثه دختر کوچکم فاطمه از من خواهش می کرد که من قصه ها وداستانهای کسانی که مورد عنایت حضرت بقیه الله روحی وارواح العالمین له الفداء قرار گرفتند ومسئول عواطف واحسان آن مولا شده اند برای او بخوانم من هم خواهش این دخترک ده ساله را پذیرفتم وکتاب نجم ثاقب حاجی نوری را برای او خواندم در ضمن من هم به این فکر افتادم که مانند صدها نفر دیگر چرا متوسل به حجت منتظر امام ثانی عشر علیه سلام الله الملک الاکبر نشوم لذا همانطور که در بالا تذکر دادم در حدود ساعت یازده شب متوسل شدم به آن بزرگوار وبا دلی پر از اندوه وچشمی گریان به خواب رفتم، ساعت چهار بعد از نیمه شب جمعه طبق معمول بیدار شدم ناگاه احساس کردم از اطاق پائین که مریض سکته کرده ما آنجا بود صدای همهمه می آید – سر وصدا قدری بیشتر شد وساکت شدند وساعت پنج ونیم که آن روزها اول اذان صبح بود به قصد وضو آمدم پائین ناگهان دیدم صبیه بزرگم که معمولا در این وقت در خواب بود بیدار وغرق در نشاط وسرور است تا چشمش به من افتاد گفت آقا مژده بدهم گفتم چه خبراست؟ من گمان کردم خواهرم یا برادرم از همدان آمده اند گفت بشارت مادرم را شفا دادند گفتم که شفا داد؟ گفت مادرش چهار بعد از نیمه شب با صدای بلند وشتاب واضطراب ما را بیدار کرد چون برای مراقبت مریض دخترش وبرادرش حاج مهدی وخواهرزاده اش مهندس غفاری که این دو نفر اخیر از طهران آمده بودند تا مریضه را به تهران ببرند برای معالجه این سه نفر در اطاق مریض بودند که ناگهان داد وفریاد مریضه که می گفت برخیزید آقا را بدرقه کنید برخیزید آقا را بدرقه کنید می بیند که تا اینها از خواب برخیزند آقا رفته خودش که چهار روز بود نمی توانست حرکت کند از جا می پرد دنبال آقا تا دم در حیاط می رود دخترش که مراقب حال مادر بود در اثر سر وصدای مادر که آقا را بیدار کنید بیدار شده بود دنبال مادر تا دم در حیاط می رود ببیند که مادرش کجا می رود دم درب حیاط مریضه به خود می آید ولی نمی تواند باور کند که خودش تا اینجا آمده از دخترش زهرا می پرسد که زهرا من خواب می بینم یا بیدارم دخترش پاسخ می دهد که مادرجان تو را شفا دادند آقا کجا بود که می گفتی آقا را بدرقه کنید ما کسی را ندیدیم مادر می گوید آقای بزرگواری در زی اهل علم سید عالیقدری که خیلی جوان نبود پیر هم نبود به بالین من آمد گفت برخیز خدا تو را شفا داد گفتم نمی توانم برخیزم با لحنی تندتر فرمود شفا یافتید برخیز من از مهابت آن بزرگوار برخواستم فرمود تو شفا یافتید دیگر دوا نخور وگریه هم مکن وچون خواست از اطاق بیرون رود من شما را بیدار کردم که او را بدرقه کنید ولی دیدم شما دیر جنبیدید خودم از جا برخواستم ودنبال آقا رفتم بحمد الله تعالى پس از این توجه وعنایت حال مریضه فورا بهبود یافت، وچشم راستش که در اثر سکته غبار آورده بود برطرف شد. پس از چهار روز که اصلا میل به غذا نداشت در همان لحظه گفت گرسنه ام برای من غذا بیاورید یک لیوان شیر که در منزل بود به او دادند با کمال میل تناول نمود رنگ رویش بجا آمد ودر اثر فرمان آن حضرت که گریه مکن غم واندوه از دلش برطرف شد وضمنا خانم مذکوره از پنج سال قبل رماتیسم داشت از لطف حضرت علیه السلام شفا یافت با آنکه اطباء نتوانستند معالجه کنند.
ناگفته نماند که در ایام فاطمیه در منزل مجلسی به عنوان شکرانه این نعمت عظمی منعقد کردیم جناب آقای دکتر دانشور که یکی از دکترهای معالج این بانو بود شفا یافتن او را برایش شرح دادم دکتر اظهار فرمود آن مرض سکته که من دیدم از راه عادی قابل معالجه نبود مگر انکه از طریق خرق عادات واعجاز شفا یابد. الحمد لله ربّ العالمین وصلَّى الله على محمّد وآله المعصومین لاسیّما امام العصر وناموس الدهر قطب دایره إمکان سرور وسالار إنس وجان صاحب زمین وزمان مالک رقاب جهانیان حجه بن الحسن العسکری صلوات الله وسلامه علیه وعلى آبائه المعصومین إلى قیام یوم الدین ابن محمد تقی متقی همدانی).
سوم – حکایت بسیار عجیب تشرف عالم جلیل وسید بزرگوار مرحوم آقا سید حسین حائری است وآن را مرحوم عالم فاضل زاهد صاحب تالیفات بسیار حاج شیخ علی اکبر نهاوندی در کتاب (العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب العصر والزمان علیه السلام) نقل فرموده وبعض دیگر از بزرگان وموثقین از او نقل نموده اند چون مفصل وطولانی است علاقمندان به آن کتاب مراجعه نمایند وعلامه نهاوندی مذکور صاحب مکاشفه مهمی است که بر عظمت مقام استاد ما مرحوم زعیم عالیقدر آیت الله بروجردی قدس سره واینکه مشمول عنایات غیبی وتوجهات ائمه علیهم السلام بوده اند دارد چنانکه در داستانهای شگفت نیز حکایتی ذکر شده که دلالت بر این دارد که ایشان بحق دارای مقام نیابت عامه بوده اند وهم چنین حکایت تشرف مرحوم فاضل کامل آقا شیخ احمد فقیهی قمی نیز دلالت بر تقدیر از موضع ایشان دارد که از شرح این حکایات چون موجب طولانی شدن کلام می شود خودداری شد.
چهارم حکایت ومعجزه ای است که مولف بشارت ظهور بدون واسطه احدی آن را نقل نموده است این حکایت نیز دلالت بر شفاء مریضه ای در شب مبارک نیمه شعبان دارد که به بیماری صعب العلاجی که اطباء حاذق از معالجه عاجز شده وحتى به اطباء خارجی نیز مراجعه کرده بودند مبتلا بوده است که چون کتاب بشارت ظهور چاپ شده ونسخه حقیر را هم در حال نوشتن این رساله برای نمایشگاه کتاب گرفته اند علاقمندان را به خود آن کتاب ارجاع می دهم که حتما این حکایت ومعجزه راکه از دلائل صحت مذهب است مطالعه فرمایند.
پنجم وششم وهفتم وهشتم معجزاتی است که در ضمن حکایت ۲۳ و۳۴ و۸۳ و۱۰۸ کتاب داستانهای شگفت تاریخ عالم عالیقدر آقای دستغیب شیرازی دامت برکاته مذکور است.
نهم – عالم عالیمقام آیت الله حائری دامت برکاته در کتابی که متضمن وقایع ومعجزاتی از ائمه طاهرین علیهم السلام وبعض رویای صادقه است در ارتباط با موضوع تشرف به محضر حضرت بعض حکایات نیز نقل کرده اند که هر کدام شواهد محکم بر وجود امام علیه السلام است.
وبالاخره دهمین حکایتی که در اینجا به آن اشاره می نمائیم حکایت مربوط به مسجدی است که در ابتداء شهر مقدس قم در سمت چپ کسی که وارد شهر می شود ساختمان شده وبه نام مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام نامیده شده است این حکایت را که خود حقیر بدون واسطه از صاحب آن شنیده ام ونوار آن هم موجود است. در پاورقی کتاب (پاسخ به ده پرسش) نقل کرده ام. از اینگونه حکایات وشواهد ومویدات اگر در مقام پرسش وضبط برآئیم بسیار است که حداقل همه دلالت بر وجود آن حضرت ومداخله ایشان در امور (در حدی که مصلحت است) دارند امید است خداوند متعال توفیق درک این گونه سعادتها را به همه مشتاقان حقیقی ومنتظران واقعی عطا فرماید.
اصالت مهدویت از جهت ابتناء آن بر توحید ویکتاپرستی:
هسته مرکزی ومحور اصلی تمام مسائل اعتقادی وتربیتی وبرنامه های سیاسی وانتظامی ایمان به وحدانیت ویکتائی ویگانگی خداوند متعال است که خالق ورازق وحاکم ومالک کل وبی نیاز از کل است حق تعیین ونصب حاکم وولی وامام تشریع وفرمان وامر ونهی وتکلیف والزام وولایت مطلق بر کلیه امور مختص به او است. هرحاکمیت وولایت ومالکیتی که به اذن او نباشد استعلا وطغیان واستبداد است.
قبول والتزام والزام به نظامات وقوانینی که منبع ومبنای شرعی ومصدر واعتبار الهی ندارد خواه در امور عبادی یا در امور سیاسی ومالی وسائر امور باشد پرستش شیطان وشخص ومقام وهیئت وجامعه ای است که آن قوانین را وضع کند ووضع این قوانین اظهار شرکت با خدا وتصرف در شئون خدا است.
نظامات غیر الهی تحت هر رژیم ونظام باشد غیر شرعی است وواجب الاطاعه نیست خواه استبدادی باشد یا دموکراسی یا به صورتهای دیگر.
دعوت همه انبیا همه برای تحقق حکومت (الله) در زمین ولغو حکومتهای دیگر است.
حکومت (الله) حکومت برای همه است که در آن هیچ رنگ ونژاد وزبان ومنطقه ای مطرح نیست وهمانطور که خدا حکومت تکوینی دارد در امور اختیاری وتشریعی نیز کسی که حق حکم وفرمان دارد خدا است وهر حکومتی که به غیر اذن خدا وخودسرانه وخارج از محدوده حکومت الهی باشد حکومت جاهلیت است واصالت ندارد اگرچه جاهلیت آن در شکل جدید وبه اسم دموکراتیک یا سوسیالیست یا جمهوری خلق باشد نه اکثریت ونه استبداد ونه اشتراکیت، هیچیک اصالت ندارند واصالت بخش نمی باشند همه چیزها وهمه ارتباطات وهمه راه ها ونظامها اگر اضافه به خدا نداشته باشند اصالت ندارند ومحترم نیستند فقط او اصل است وهمه اصالتها فرع او وقائم به مشیت واراده او وتبعی وعین تعلق به او می باشند.
از روایت معروف (من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میته الجاهلیه) که در موضوع شناختن امام این همه تاکید شده است که هر کس بمیرد وامام زمان خود را نشناسد مرده است مردن جاهلیت استفاده می شود که در هر عصری امام وولی امر منحصر به فرد است وبنابراین اولیاء امور متعدد ورهبران منطقه ای واین تعدد حکومتها که در هر گوشه ای از جهان نظامی ودر هر منطقه ای فردی یا گروهی استیلا واستعلا دارند واز هر سرزمینی کوچک یا بزرگ وطنی ساخته وعالم اسلام را که باید تحت نظام واحد امامت وقانون واحد اسلام باشد تجزیه کرده واین تفاوتها غیر قابل قبول را بین مسلمین ایجاد کرده اند که درآمد سرانه یک کشور مسلمان نشین شاید بیش از صد برابر یک کشور دیگر باشد ودر حالی که یک کشوری مثل کویت نمی داند پولهای خود را چه کند ودر کدام بانک بگذارد کشوری مثل بنگلادش در فقر وپریشانی وسختی بگذارند یا کشوری مثل عربستان به اصطلاح سعودی با آن همه ولخرجیهای شاهزادگان ودرباریان وهابی مسلک آن پولهایشان در بانکهای خارجی ذخیره وسرمایه استعمار باشد در حالی که خود عربستان سعودی اکثریت در فقر وفلاکت به سر می بردند.
این بدبختیها همه در اثر تسلط حکومتهای دست نشانده خارجی، وتحمیل نظامات غیر اسلامی ومتعدد به مسلمین وشرک آنها به حکومت خدا است.
واگر مسلمانان از همین حدیث الهام بگیرند ونظام واحدی را که امت اسلام باید داشته باشد ورهبران آن نظام را که امام زمان هر عصر است بشناسند وبه سوی این حکومت بروند واین تجزیه ها وتفرقه ها را محکوم کنند یقینا به عزت وعظمتی که خدا به آنها وعده داده است می رسند امروز در اثر این نظامات متعدد ونشناختن امام زمان سپاهیان وقوای مسلح مسلمانان در هر نقطه ای به جای پاسداری از توحید وحق وعدالت نگهبان یکی از طاغوتهای دست نشانده شرق یا غرب می باشند وافسران وسربازانی که باید سرباز اسلام ومجاهد فی سبیل الله باشند سرباز افرادی مثل خود یا بدتر وکمتر از خود شده واز بوالبهوسیها وکامرانیها واستبداد این وآن پاسداری می نمایند.
در اردن این سربازان بدبخت واز اعتبار انسانی واسلامی افتاده نگهبان قدرت ملک حسین نوکر آمریکا هستند در عربستان به اصطلاح سعودی نگهبان رژیم منحط ومنحرف از اسلام ملک خالد ودر مصر پاسدار حکومت تحمیلی وصهیونیسم خواه سادات ودر یمن جنوبی نگهبان حکومت الحاد ودست نشانده شوروی ودر لیبی پاسدار حکومت قذافی مستبد وطرفدار ملوک شرق در عراق نگهبان رژیم خونخوار وضد انسانی صدام وخلاصه در هرکجا (غیر از ایران که امیدواریم ارتشش در پرتو قوانین انقلاب به طور اسلامی بازسازی شود).
این سربازان که ایده اسلامی ندارند یا اسیر وفدائی مزدوران شوروی یا نوکران آمریکا هستند نظام واحد امامت همه را در یک خط وعمال حکومت خدا وهدف همه را خدا وجهاد همه را فی سبیل الله قرار می دهد ومطلب دیگر که از این روایت استفاده می شود نقش معرفت امام زمان در سرنوشت انسان وعوالم بعد از این دنیای او است که اگر امام را نشناسد به مردن جاهلیت خواهد مرد وبه نظر ما نکته ای که در این روایت بسیار مهم است وبسیاری از آن غفلت دارند این است که چگونه مردن در حال نشناختن امام مساوی است با مردن جاهلیت اما با این توضیحاتی که ما دادیم معلوم می شود که این به واسطه ارتباط عقیده به نظام امامت با عقیده توحید است نشناختن امام ونظامی که باید از آن تبعیت شود نشناختن حکومت خدا وقبول نظامات دیگران است.
قرآن می فرماید: (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ) خدا ولی ومتصرف امور وصاحب اختیار مومنان است آنها را از تاریکیها (دوگانگیها ونظامات مشرکانه وولایت این وآن) به سوی نور (به سوی حکومت خدا وهدایت خدا وقوانین خدا) خارج می سازد (وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ) آنانکه کافر شدند اولیاء آنها (ورهبران ونظامات حاکم بر آنها) طاغوت است آنها را از نور به سوی تاریکیها خارج می نماید.
از اینگونه آیات معلوم می شود که چرا مردن کسی که امام زمان را نشناسد مردن جاهلیت است چون نظام امامت نظام توحید وولایت خدا وخلافت از جانب خدا است وتسلیم وتن در دادن به اطاعت از آن اطاعت از خدا است لذا آیه (وَلا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً) تفسیر شده است به اینکه در ولایت ورهبری کسی را با امام زمان شریک قرار ندهد یعنی در کنار او ومقابل او کسی را واجب الاطاعه نداند.
اینها معانی بلندی است که باید هر چه بیشتر وگسترده تر به ملت مسلمان وخصوص شیعه تفهیم شود تا ابعاد سازنده وانقلابی وانسانی اسلام را درک کنند واز ذلت تواضع وپرستش در برابر مستکبران کوچک وبزرگ نجات یابند. باید مسلمان رژیم اسلام را بشناسد وخود را فقط در برابر آن مسئول ومتعهد بداند.
این مسئله شناخت نظام وتابعیتی که باید شخص از آن داشته باشد در بین مسلمانان غیر شیعه رسما از اهمیت افتاده ولذا چنانکه گفتیم هر گوشه ای نظامی وهرجا حاکمی وسلطانی وامیری بر مردم تحمیل شده وعملا صدها ملیون مسلمان تسلیم این نظامها شده وبلکه بسیاری این نظامها را واجب الاطاعه وزمامداران آن را اولو الامر می دانند وبدتر آنکه به همان رسوم کثیف آریا مهری سابق در آغاز کارهای رسمی یا نامه های رسمی به جای (بسم الله الرحمن الرحیم) که شعار اسلام وشعار کسانی است که آزادی انسان را احساس می کنند (بسم سمو الامیر) یا (بسم جلاله الملک) می گویند وبیش از مشرق تا مغرب از اسلام عزیز واز کرامت انسانیت فاصله می گیرند ودر بین شیعیان نیز با اینکه مسئله امامت را از اول وعصر حضرت رسول صلى الله علیه وآله به مفهوم ومحتوای اصیل وتوحیدی آن شناخته وبعد از رحلت آن حضرت نیز از آن منحرف نشده ودر تمام چهارده قرنی که تا امروز بر اسلام گذشته این شیعه بود که به این اصل در بعد وسیع وعامش متمسک بوده است معذلک عملا به جنبه های منفی ومثبت آن چنانکه شایسته است بسیاری توجه نداشته اند در جنبه منفی مثلا نفی حکومت های طاغوتی ونظامهای غیر شرعی حائز اهمیت است که باید همیشه این عقیده از این جهت مورد استفاده باشد ودر ابعاد مختلف مثل مبارزات منفی ادامه داشته باشد ودر جنبه مثبت نیز باید اقدامات وحرکات لازم همیشه برای برقراری این نظام انجام شود که اگرچه برقرار شدن آن در سطح جهانی ودر حد کامل وجامع آن موقوف به حصول شرایط وآمادگی جهان وظهور امام زمان حضرت ولی عصر ارواحنا فداه است اما برقرار کردن آن در سطوح محدودتر بحسب شرایط وامکانات هر زمان امکان پذیر است وولایت فقیه ونیابت عامه علماء وفقهاء آن را قابل عمل وبلکه عملی کرده است.
لذا می بینیم تقریبا در تمام اعصار غیبت وقبل از آن حکومتهائی که زمام امور مسلمین را به غصب وقهر به دست گرفتند واعمال وروشهائی داشتند که هرگز با دعوت اسلام وعدالت اسلام قابل تطبیق وتصحیح نبوداز نظر شیعه حکومت ظلمه خوانده می شد واز یاری واعانت آنها جز در حدودی که حفظ مصالح کلی واساس اسلام ودفاع از هجوم وتسلط کفار بر آن توقف داشت خودداری می کردند وشیعیان متعهد در امور خود به فقهاء عادل هر عصر رجوع می کردند وحتى علاوه بر مالیاتهای رسمی که به دولتهای غاصب می دادند وجوه شرعی خود را که به آنها تعلق می گرفت به فقهاء می رساندند که اگرچه در ظاهر تحت رژیم نظام حکومت جبار بودند تابعیت واقعی آنها تابعیت از نظام امامت بوده وهست.
این از خصائص مذهب شیعه است که در برابر حکومتهای جائر وغیر مشروع همواره موضع عدم قبول وهمکاری نداشتن داشته است.
واین است اثر عقیده توحید وایمان به صفات جلال وجمال خدا واین است معنی ظهور عقیده توحید در برداشت وتلقی موحد از نظام سیاست وحکومت واین است معنای ارتباط وابتناء نظام جامعه وعقیده به مهدویت بر توحید ویکتاپرستی که اصالتی از این محکمتر وواقعی تر نیست وخلاصه آن مفاد این دو آیه است:
(وَأَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ * أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
اصالت مهدویت از جهت نقش آن در عمل وبرقراری عدالت وبه ثمر:
در اینکه صدها میلیون مسلمان که در جهان زندگی می کنند تحت تاثیر اسلام ونفوذ معنوی آن قرار دارند واسلام بخشهای مهمی از زندگی آنها را فرا گرفته است شکی نیست.
مسلمانان ایران وافغانستان وپاکستان وبنگلادش واندونزی وهند وچین وتایلند وفیلیپین ومالزی وترکیه ویوگسلاوی وقبرس وعراق وکویت وبحرین وعربستان وحضرموت وعمان واردن وسوریا ولبنان ومصر والجزایر ومراکش ویمن وتونس وتانزانیکا وساحل عاج واتیوپی واریتره وسودان ولیبی واسترالیا وآلبانی وکشورهای مسلمان نشین تحت سلطه شوروی ودیگر کشورهائی که مسلمانان در آنها اکثریت دارند یا در اقلیت می باشند همه تحت نفوذ تعالیم اسلام قرار دارند واگر چه جوامع آنها اسلامی خالص نیست وجاهلیت در آنها ریشه کن نشده است اما عقیده به اسلام در آنها اثر گذارده وبسیاری از آثار جاهلیت وعادات ورسوم غیر اسلامی آنها را از میان برده است.
اسلام در معاملاتشان در معاشراتشان در عباداتشان در ازدواجشان در همسرداری وفرزند داری در فرهنگشان واخلاقشان واز تولد تا مرگ ودفن اموات اثر گذارده ونقش عملی اسلام در آنها دیده می شود هر چند اسلام عامل ومحرک وبرانگیزنده منحصر بفرد آنها نیست ودر وجود آنها وجامعه آنها به مقاصدش نرسیده وآنها را با خود وخود را با آنها متحد نساخته باشد اما این مقدار هم قابل انکار نیست که اسلام در وجود آنها ودر رفتار واعمالشان نقش دارد، وچنانکه برخی تبلیغ می کنند که اسلام از اثر افتاده ونقشی ندارد یا نمی تواند نقشی در عمل وسازندگی فرد وجامعه داشته باشد نیست هنوز هم نفوذ اسلام در پیروانش فوق العاده است ومایه ی گسترش وفراگیر شدن نفوذش در آن برجا است واز آن چیزی کاسته نشده است وآنچه پشت استعمار را می لرزاند واز آن نگران است همین نفوذ اسلام است اگر دیده می شود که تاثیر اسلام در عمل افراد وجامعه ها متفاوت است وشدت وضعف دارد باید توجه داشت که این تفاوتها کم وبیش هست وعلل وعواملی در آن مداخله دارد ودرجات عقیده ها وحالات معتقدان نیز موثر است باید برای اینکه قلمرو نفوذ اسلام بیشتر شود این علل وعوامل را از میان برد نه اینکه گمان کنیم زمان اینکه اسلام نقش عملی داشته باشد گذشته است یا نقش سازنده اسلام را با همه موانع ودرگیریها در این عصر ودر چهارده قرن گذشته کم وناچیز بگیریم اسلام همیشه موثر بوده ودر زندگی تمام مسلمانان وبلکه بیگانگان نقش داشته است واگر نقش نداشت از بین رفته بود. بنابراین سخنی که وابستگان ومزدوران شرق یاغرب می زنند وسازندگی اسلام ونقش عملی آن را خصوص در رهبری جنبش ها وحرکات آزادی بخش انکار می کنند یک یاوه سرائی بیش نیست وانقلاب اسلامی ایران علیه استعمار آمریکا ومقاومت دلیرانه مسلمانان افغانستان در برابر تجاوز وحشیانه شوروی نشان داد که اسلام تا چه حد در بین پیروانش از نفوذ معنوی برخوردار است ونیروی بسیج کننده رهائی بخش آن چگونه می تواند علیه مستکبران انقلاب کند فقط به نیروی ایمان ورهنمودهای اسلام حکومت ستمگری که خود را وارث دو هزار وپانصد سال استکبار واستبعاد می شمرد وبر قدرت نظامی ابرقدرتهای جهان تکیه داشت وخود به پیشرفته ترین ومدرن ترین سلاحهای جنگی مجهز بود ساقط گردید.
آری اسلام دین عمل است ودر متجاوز از سیصد وبیست مورد در قرآن مجید واژه ی عمل ومشتقات آن آورده شده است.
فقه وسیع اسلام وکتابهای بزرگ که فقهاء عالیقدر ما نوشته اند مثل جواهر که اخیرا در چهل جلد تجدید طبع شده حکم عمل وارشادات وتعالیم عملی است.
در عصر رسول خدا صلى الله علیه وآله هم اسلام در عمل همه وهر فرد نقش مطلق ومساوی نداشت فردی مانند علی علیه السلام ابرمرد اسلام وافرادی مانند شهداء بدر واحد وحمزه وجعفر وزید بن حارثه وسلمان وابوذر ومقداد وعمار بودند که نقش اسلام در عملشان ظاهر بود افرادی هم مانند منافقین بودند یا از اشخاصی بودند که درجه ایمان مثل سلمان وابو ذر ومقداد را نداشتند.
معذلک نقش رهبری وحرکت وکنترل کننده اسلام همیشه ادامه داشته واکنون هم در پیروان ادیان ومکتبها نقش اسلام از سایرین بیشتر است.
این نفوذ معنوی اسلام ونقش سازنده وکنترل کننده ی نیرومندی که دارد این نوید را می دهد که اسلام روزی دین جهان شود که اکنون در این موضوع نمی خواهیم سخن را طولانی سازیم فقط می خواهیم به این تهمت که برخی می گویند اسلام وعقیده به مهدویت در عصر حاضر یا از مدتها قبل در عمل مسلمانان نقشی ندارد پاسخ بگوئیم.
بدیهی است این موضوع را که نقش اسلام باید کاملتر وکاملتر شود تا فراگیر همه جهات وهمه افراد گردد نیز تایید می کنیم وآن را رسالتی می دانیم که بر عهده فرد فرد مسلمانان خصوص علماء ونویسندگان وگویندگان وروشنفکران است.
اسلام هنوز وهمیشه باید نقش جهانی خود را ایفا نماید تا به اهداف خود برسد وما همه در انتظار عملکرد اسلام وآن روزی هستیم که اسلام به تمام هدفهایش برسد وبخشهای مهمی از دستورات وبرنامه های آن خصوص در رشته نظام وسیاست وحکومت که متروک واز محدوده عمل خارج شده عملی شود.
نقش مهدویت:
از آنچه گفته شد معلوم شد که مهدویت نیز مانند سائر عقاید اسلامی وبا آنها نقش عملی خود را داشته، واگر تاثیر آن از سائر عقاید اسلامی بیشتر نبوده کمتر نمی باشد.
مهدویت نقش موجود اسلام را در عمل حفظ کرده واز اینکه بر مسلمانان یاس وناامیدی مسلط شود جلوگیری می کند وضامن بقاء نقش عملی اسلام است. این نهاد اسلامی همیشه نقش بیشتر اسلام را در عمل خواهان بوده ومسلمانان را به پیاده شدن نقش اساسی وکلی اسلام امیدوار ساخته وبرخلاف آنان که نقش اسلام را پایان یافته گرفته اند مهدویت آن را هم چنان در آغاز کار ودر بین راه می داند واسلام را بیش از آنکه دین چهارده قرن پیش باشد دین امروز ودین آینده وقرنهای بعد وچهارده ها قرن بعد هم اگر جهان ادامه یابد می داند.
پس نقش عملی مهدویت در پاسداری از اسلام ونقش عملی موجود اسلام وگسترش وتوسعه آن بسیار حساس وقابل توجه است واین اندیشه وعقیده ای است که مسلمان را از اینکه روز اسلام را تمام بداند وتسلیم کفار ومکتبهای الحاد وکفر شود یا جهان را از اسلام بی نیاز بشمارد مصونیت می بخشد.
عقیده مهدویت با ابعاد ممتاز وسازنده ای که دارد سنگر روحی وعقیدتی مقاومت مسلمانان بوده وهست.
ایمان مسلمانان به اینکه این دین باید پیش برود وجهانگیر شود، ودنیا را به زیر پرچم توحید درآورد آنها را در برابر امواج حوادث ثبات بخشید ودر مقابل دشمنان پایداری واستقامت داد وهمانگونه که مسلمانان صدر اسلام گوشه گیری وانزوا وترک مداخله در امور را شعار خود نساختندو این ایمان به آینده مشوق ومحرک آنها به جهاد وتلاش بیشتر بود امروز ودر عصر حاضر ودر آینده نیز این عقیده این برکات را دارد که توانست انقلابی مثل انقلاب اسلامی ایران را پی ریزی ورهبری نماید.
این عقیده به مهدویت محتوایش عقیده به بقاء اسلام است واینکه این دین مانند کوه وزمین وآسمان استوار است ودر برابر حوادث پایدار.
این عقیده محتوایش این است که آینده برای این دین است آخرین ابرمرد که خلاصه دودمان رسالت است مروج وزنده کننده آن است.
این عقیده علاوه بر آنکه خود اصالت دارد به معتقدانش اصالت می دهد وتلاش وکوشش وتعهد می بخشد هرگز این عقیده سبب سستی وتن از زیربار مسئولیت بیرون کشیدن نیست. اگر کسی این عقیده را در ترک امر به معروف ونهی از منکر وتعهداتی که در برابر خدا وپیغمبر وامام وامت دارد عذر وبهانه خود قرار دهد گمراه است هرگز نمی توان این عقیده را به نقش منفی در عمل متهم ساخت اگر عقیده به عدل وعقیده به نظام نقش منفی در عمل دارد یعنی موجب ظلم وبی نظمی می شودعقیده مهدویت نیز نقش منفی دارد مگر اینکه منکر هرگونه رابطه بین علت ومعلول شویم که با این انکار تاثیر ونقش منفی آن نیز سخنی بی محتوی وغیر منطقی می باشد.
بالاخره ما هر چه می اندیشیم هیچ رابطه ای بین این عقیده وترک تکالیف ومسئولیتها نمی بینیم واز روز اول تا حال هم برداشت مسلمانان وشیعیان از این عقیده نسخ موقت دین وتکالیف دینی نبوده است.
این موضع گیریهای شیعه واین اشعار پر از شور وحماسه آنها، واین انقلاباتی که رهبران وعلماء شیعه برپا کردند ومجاهدات آنها همه این اتهام را رد می کند.
به نظر من اصل این تبلیغ از ناحیه سه گروه است.
نخست آنانکه به طور کلی با اسلام دشمنی دارند واز هر راه بتوانند به هر یک از اصول وفروغ آن ضربه ای بزنند خودداری نمی نمایند.
ایشان که اکثر عمال تبشیر ومزدوران شرق یا غرب می باشند در پی این هستند که از هر راه بتوانند در عقاید مسلمانان رخنه کرده وذهن آنها را نسبت به مبانی اسلامی مشوش ومنحرف سازند.
دوم کسانی می باشند که به نقش بعض عقاید مثل خاتمیت دین ومهدویت ومحتوای آن که آینده برای این دین است پی برده ومی دانند که این عقاید مسلمانها را در برخورد با تبلیغات مسموم موضع می دهد ومانند نقطه مرزی است که فتح نقاط دیگر بدون فتح آن امکان پذیر نیست لذا به این نقطه ها حمله می کنند تا بلکه عقاید را نسبت به آن متزلزل سازند وحمله به داخل را شروع کنند.
سوم آنانکه موضع عقیده به مهدویت را در عقاید شیعه ونظام امامت ونقش ولایت ورهبری فقهاء را در عصر غیبت می دانند وآن را با حکومتهای طاغوتی واستبداد ورژیم های دیگر معارض می بینند این عقیده در تمام اعصار وادوار شیعه را در موضع نفی ورد هر نظام غیر شرعی قرار می دهد.
بعد از اعلام جهاد مرجع بزرگ سیدمحمد مجاهد علیه حکومت روسیه وپس از واقعه گری بایدف که به رهبری فقیه بزرگ تهران آقا میرزا مسیح صورت گرفت روسها در مقام تضعیف نفوذ عقیده به مهدویت برآمدند ودستگاه جاسوسی آنها در ایران وعراق به طور محرمانه مشغول کار شد ودر ظاهر هم سلاطین قاجار مثل محمدشاه ودست نشانده های درباری خود را به توهین موضع علماء وجلوگیری از گسترش نفوذ روحانیت واداشتند که قنسول خانه های روسیه در شهرهائی مثل اصفهان محل تحصن وتمرکز مزدوران روسیه وکسانی که علیه روحانیت ونظام تشیع فعالت داشتند بود ودر عصر ناصرالدین شاه به تحریک سفارت روس جمعی از علماء مشهور ومبارز مثل مرحوم آقانجفی اصفهانی مکرر به طهران احضار یا تبعید شدند.
و در ضمن از سوی روسیه قلمهای مزدوری نیز بسیج شدند تا آنچه را حکومت وقت روس می خواست با قلمهای مسموم به مردم تزریق نمایند.
پس از واقعه تحریم تنباکو وشکست تاریخی استعمار انگلیس با یک سطر ابلاغیه مرجع شیعه آیه الله میرزای شیرازی قدرت نفوذ عقیده به مهدویت وولایت نواب عام حضرت مهدی علیه السلام عالم استعمار را سخت تکان داد واین بار دولت مزور وحیله گر انگلیس که در نقشه کشی های ابلیسی در آن عصر شهرت یافته بود وارد عمل شد، تا به هر نحو هست این سد را بشکند ونفوذ علماء را از میان بردارد وروحانیت ودین را از دنیا وسیاست جدا سازد.
این بار حملات وضرباتی که بر پیکر روحانیت وارد شد بر هر دژ دیگر وهر سازمانی وارد شده بود آن را از میان می برد
ولی هوشیاری رهبران روحانی وآگاهی آنها وفداکاریهای بی نظیری که از آنها ظاهر شد وقوت عقیده مردم به مبدأ مهدویت باز هم نقشه های دشمنان را با اینکه به ظاهر موفقیتهای بزرگ کسب کرده وتمام سازمانهای دولتی ومطبوعات ورسانه های گروهی ووسایل تبلیغی را تصرف کرده بودند نقش بر آب کرد واین مسئله اعتراض به مبدأ مهدویت وبهانه نقش منفی آن وهم چنین متهم کردن اکثریت به برداشت منفی از انتظار، وحمله به مراسم جشن وچراغانی نیمه شعبان که رضاخان مبتکر آن بود وبا زور می خواست آن را متروک سازد همه از نتایج این سیاستهای استعماری است که حتى گاهی به عنوان دلسوزی طرح می شود وافراد ناآگاه از حقایق جریانها نیز می پذیرند وآن گفته ها را بازگو می نمایند.
ما امیدواریم که با هوشیاری وآگاهی روزافزونی که ملت مسلمان خصوص شیعیان ایران وسایر نقاط دارند این گونه اشتباه کاریها نتواند به حریم نهادهای عقیدتی ما نزدیک شود چنانکه امیدواریم همگان مخصوصا علما وگویندگان ونویسندگمان متعهد حقایق مسائل مذهبی را چنان شرح نمایند که جای هیچگونه برداشت غلط، وسوء تفسیر باقی نماند واین نهاد الهی عقیده به مهدویت در مسیر اصلاح وانقلاب وترقی وتعالی وقطع وابستگی به بیگانگان مورد استفاده قرار بگیرد. انشاء الله (وَآخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
۹ شعبان المعظم ۱۴۰۰ لطف الله صافی گلپایگانی.