خانه / مقالات برگزیده / برترین نعمت خداوند

برترین نعمت خداوند

برترین نعمت خداوند:

خداوند متعال نعمتهای فراوانی به بشر ارزانی داشته است که قابل شمارش نیست. (وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لا تُحْصُوها).(۱) اگر نعمتهای خدا را بشمارید، به عدد در نمی آید. از میان این نعمتهای بی شمار، برخی نعم مادی ودنیوی است که خداوند به اقتضای رحمانیت خویش به مومن وکافر عطا فرموده، وبرخی دیگر نعمتهای معنوی واخروی هستند که راهنمای انسان بسوی سعادت ابدی می باشند. خداوند این نعمتها را به اقتضای رحیمیت خویش، صرف به مومنان عطا فرموده است. از برترین این نعمتهای معنوی، نعمت ولایت واطاعت ومحبت اهل بیت علیهم السلام است. امام صادق علیه السلام فرمودند: (إنَّ الله یعطی الدنیا لمن یحبّه ویبغض ولا یعطی هذا الأمر إلاَّ أهل صفوته).(۲) خداوند نعمتهای دنیا را به مومن وکافر می دهد، ولی نعمت ولایت را جز به برگزیدگان از مخلوقاتش عطا نمی کند. این نعمت، خیر دنیا وآخرت است زیرا که راه صحیح زیستن در دنیا را به انسان آموخته، دستگیر انسان در عرصات سهمگین عالم آخرت خواهد بود. رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: (من رزقه الله حبّ الأئمّه من أهل بیتی فقد أصاب خیر الدنیا والآخره). کسی که خداوند حب اهل بیت را به او اعطا کرد باشد، خیر دنیا وآخرت به او رسیده است.(۳) این محبت، از جواهرات دنیوی بسیار گرامی تر وارزشمندتر است،(۴) زیرا که تنها وسیله رسیدن به قرب حق متعال بوده، خیر کثیر، می باشد. امام صادق علیه السلام لفظ حکمت در آیه شریفه (وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً)(۵) را به اطاعت از دستورات الهی ومعرفت امام معنا فرموده اند(۶) که بر این اساس، مفهوم آیه چنین خواهد بود: کسی را که طاعت خدا ومعرفت امام زمان عطا کرده باشند، به او خیر زیادی رسیده است. معرفت امام زمان وولایت اهل بیت علیهم السلام برترین نعمتهای الهی است ودر میان نعمتهای الهی نعمتی برتر از آن یافت نمی شود. امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه: (فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ). نعمتهای خدا را یاد کنید شاید که رستگار گردید.(۷) فرمودند: (هی أعظم نعم الله علی خلقه وهو ولایتنا). منظور از آلاء خدا برترین نعمتهای خداوند بر آفریدگان می باشند که همان ولایت ما است.(۸) نعمت ولایت همان نعمتی است که خداوند آن را در روز غدیر بر همه مسلمانها به حد اتمام رسانید وفرمود: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِْسْلامَ دِیناً).(۹) امروز دین شما را (به ولایت علی بن ابی طالب) کامل کرده، نعمت را (به معرفی ولایت او) بر شما به اتمام رسانیدم وبه این اسلام به عنوان دین برای شما خشنود گشتم. این همان نعمتی است که روز قیامت مورد پرسش قرار خواهد گرفت. خداوند متعال می فرماید: (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ).(۱۰) آنگاه در آن روز از آن نعمت حتما پرسش خواهند شد. امام صادق علیه السلام درباره آیه فوق فرمودند: (والله ما هو الطعام والشراب ولکن ولایتنا أهل البیت). به خدا قسم نعمت مورد پرسش، غذا ونوشیدنیها نیستند. بلکه ولایت ما اهل بیت است که مورد پرسش قرار می گیرد.(۱۱) این مطلب در رویات اهل سنت نیز نقل شده است، محدث بزرگ اهل سنت _ جلال الدین سیوطی _ در این زمینه از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم نقل نموده است که فرمودند: (لا یزول قدما عبد یوم القیامه حتَّى یُسئل عن أربع: عن عمره فیما أفناه، وعن جسده فیما أبلاه، وعن ماله فیما أنفقه ومن أین اکتسبه، وعن حبّنا أهل البیت). گامهای فرد در روز قیامت حرکت نمی کند تا اینکه از چهار چیز از او پرسش شود: از عمرش که آن را در هیچ راهی مصرف کرده، از بدنش که آن را در چه راهی به زحمت انداخته، واز مالش که آن را چگونه خرج واز کجا کسب کرده، واز محبت ما اهل بیت.(۱۲) حال که ولایت واعتقاد به اهل بیت ومحبت آنها وپیوند با آنان، برترین نعمتی است که خدا به ما عطا کرده است، در مواقع دعا ودر مظان استجابت، این نعمت عظیم را باید از خدا تقاضا کرد، چرا که این گوهر الهی را به هر کسی عطا نکرده ودر هر مکانی قرار نداده اند، پس باید دست استغاثه به درگاه حق بلند کرد واز او تقاضا نمود که: (اللّهمّ ولا تسلبنا الیقین لطول الأمد فی غیبته وانقطاع خبره عنّا ولا تنسنا ذکره وانتظاره والإیمان به وقوّه الیقین فی ظهوره والدعاء له والصلاه علیه…) خدایا در طول زمان غیبت وبی خبری ما از امامان، یقین را از ما سلب مکن، ویاد وانتظار او وایمان به او واعتقاد راسخ به ظهور او وتوفیق دعا وصلوات برای او را از ما مگیر.(۱۳)

 

در معرفت امام زمان:

همانطور که اعتقاد به توحید ونبوت ومعاد، بدون ایمان به ولایت امیر المومنین علیه السلام وبرائت از غاصبین حق خلافت ارزشی ندارد، وبه همانگونه که نماز وحج ودیگر عبادات، بدون ولایت اهل بیت علیهم السلام پشیزی نمی ارزد، همه این اعتقادات وعبادات اگر انجام شود وانسان به ولایت اهل بیت نیز ایمان داشته باشد ولی امام زمان خویش را نشناسد، از هیچ یک از معتقدات خود، حتَّى از ولایت ائمه قبل نیز بهره مند نخواهد گردید. بهترین سند بر ادعای فوق، روایت مشهوری است که اهل سنت وشیعه آن را نقل نموده وبر آن اعتماد کرده اند وآن اینکه پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: (من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میته جاهلیه).(۱۴) کسی که بمیرد وامام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. منظور از جاهلیت در این روایت، ایام کفر وضلالت قبل از اسلام است. بنابراین معنای حدیث چنین خواهد شد: اگر مسلمانی _ یعنی کسی که توحید ونبوت وقرآن وقیامت ودیگر مبانی دین را پذیرفته وبه واجبات دین اهتمام نموده است _ بمیرد وامام معصوم زمان خویش را نشناخته باشد، او نامسلمان مرده، دین او همان کفر وضلالت کفار ومشرکین قبل از اسلام تلقی خواهد شد واز اسلام، توحید، نبوت، تقوی وعبادت خود نفعی نخواهد برد. لفظ جاهلیت، در این نقل از حدیث، توصیف روشن تری یافته است. راوی گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرموده اند: من مات ولا یعرف إمامه مات میته جاهلیه؟ کسی که بمیرد وامامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؟ فرمودند: آری، عرض کردم: این جاهلیت به معنی جاهلیت ایام نادانی قبل اسلام است، یا منظور جاهلیت عدم آشنایی با امام می باشد؟ یعنی آیا جاهلیت چنین کسی در همه زمینه ها ومطلق بوده ویا در محدوده خاص امامت بوده، به دیگر محدوده های دین لطمه نمی زند؟ امام فرمودند: (جاهلیه کفر ونفاق وضلال)(۱۵) جاهلیت او از سنخ جاهلیت کفار، منافقین وگمراهان است. یعنی جاهلیت مطلق بوده، گمراهی از امامت مساوی با گمراهی در تمامی مبانی دین خواهد بود.(۱۶) پس علاوه بر معرفت اصل ولایت وشناخت حق اهل بیت علیهم السلام، ما موظف به معرفت واطاعت وتسلیم در برابر امام زمانمان علیه السلام نیز هستیم ومعرفت ولایت، ما را بی نیاز از معرفت آن حضرت نخواهد کرد. محمد بن تمام گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فلان کس از دوستان شما اهل بیت است… ولی او به ولایت امیر المومنین علیه السلام ایمان داشته، اوصیاء آن حضرت را نمی شناسد. امام فرمودند: او گمراه است، او مانند کسی است که به نبوت عیسی اقرار کرده نبوت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم را انکار کند یا نبوت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم را پذیرفته ونبوت عیسی را انکار نماید. ما بخدا پناه می بریم از کسی که حجتی از حجج الهی را انکار نماید.(۱۷)

فرد دیگری نیز از امام صادق علیه السلام می پرسد: کسی که به ائمه قبل معرفت داشته، فقط امام زمان خویش را نمی شناسد، آیا چنین کسی مومن است؟ فرمودند: خیر.(۱۸) راوی از امام صادق علیه السلام پرسید: فردی است که به ولایت شما قائل بوده از دشمن شما بیزار است، حلال وحرام شما را مراعات می کند ومعتقد است که امامت با شما خاندان است وبه خاندان دیگری تعلق ندارد، ولی می گوید: در اینکه کدامیک از افراد این خاندان امام هستند، امری اختلافی است واگر انها بزودی اجتماع کرده او را امام بنامند، من نیز به امامت او معتقد خواهم بود! وضعیت او چگونه است؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است.(۱۹) نکته این بحث در این است که بنابر روایات، انکار یکی از ائمه در حکم انکار جمیع آنها ودر حکم انکار رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم بوده. چنین کسی قطعا گمراه ومنحرف خواهد بود.(۲۰) شاعر بزرگ اهل بیت سید حمیری (م ۱۷۳) که شیعه بوده ولی از پیروان کیسانیه بود، یعنی بعد از حضرت امام حسین علیه السلام به امامت برادر آن حضرت محمد حنفیه معتقد بود، با وجود همه اشعاری که در حق اهل بیت داشت ومبارزه ادبی که با دشمنان آنان می نمود خبر دار شد که امام صادق علیه السلام او را کافر نامیده اند. نزد آن حضرت آمده عرض کرد: آیا من، با همه محبتی که با شما داشته، با دشمنان شما مخالفت می نمایم. آیا منهم کافرم؟ امام فرمودند: (وما ینفعک ذاک وأنت کافر بحجّه الدهر والزمان). در حالی که تو به امام زمانت ایمان نداری، اعتقادات به ولایت ائمه قبل ومحبت تو به ما ودشمنی با دشمنان، برای تو سودی نخواهد داشت. آنگاه حضرت او را به سر قبر ابن حنفیه بردند، ابن حنفیه زنده شد به امامت امام صادق علیه السلام اعتراف کرد وسید حمیری از اعتقاد سابق خود دست برداشته اثنا عشری گردید. وقصیده رائیه خود را سرود.(۲۱) امام صادق علیه السلام فرمودند: (من أقرَّ بالأئمّه من آبائی وولدی وجحد المهدی من ولدی کان کمن أقرَّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً صلَّى الله علیه وآله وسلَّم).(۲۲) کسی که به امامت پدران من اقرار نموده، امامت فرزندان (معصوم) مرا نیز بپذیرد، ولی مهدی را که از فرزندان من خواهد بود انکار کند، مانند کسی است که نبوت جمیع انبیاء را پذیرفته، نبوت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم را انکار نماید. رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم نیز فرمودند: (من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته، فمات. فقد مات میته جاهلیه). کسی که در ایام غیبت مهدی از فرزندان من، او را انکار نماید وبمیرد، به مرگ جاهلیت (یعنی غیر مسلمان وکافر وگمراه) از دنیا رفته است.(۲۳) پس در عصر ما شناخت امام زمان حضرت مهدی علیه السلام از لوازم ایمان وسعادت اخروی انسان وقبول اعمال او است. این اعتقاد است که او را از معرف دیگر ائمه ودیگر مبانی دینی، بهره مند می سازد.

 

سبب علو مقام پیروان:

پیروان ولایت اهل بیت علیهم السلام ومنتظران ظهور امام زمان علیه السلام از مقامی بلند در نزد خداوند متعال برخوردارند. گر چه لازمه تشیع ومحبت، پیروی از دستورات پیشوایان است، ولی بلندی مرتبه پیروان اهل بیت علیهم السلام از جهت اعمال نیک ورفتار پسندیده آنان نیست، تقرب آنها در نزد خداوند متعال، ابتداء به جهت پیروی آنان از امامی است که خدای سبحان برگزیده وبه اطاعت او امر کرده است. حق تعالی از زبان حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: (فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی). پس هر کس پیرو من باشد، او از من است.(۲۴) حضرت باقر علیه السلام در ذیل آیه فوق فرمودند: (من أحبَّنا فهو منّا أهل البیت). هر کس که ما را دوست بدارد، از ما اهل بیت می باشد. راوی از این مقام بلند (از اهل بیت بودن) برای دوستدارن اهل بیت شگفت زده شد، امام برای روشن ساختن او به آیه فوق استناد نموده، فرمودند: پس هر کس پیرو من باشد، او از من است.(۲۵) پس حشر معنوی، ملکوتی واخروی هر کس با امامی است که از او در دنیا پیروی نموده است. لذا است که پیرو اهل بیت در نزد خدا ودر عالم آخرت ودر بهشت برین الهی در جایگاه رفیع اهل بیت علیهم السلام جای داشته، علت این مقام بلند، حشر دنیوی او با آن ذوات مقدسه است. خدای متعال می فرماید: (وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً). آن کس که از خدا ورسول پیروی کند، پس آنان همراه کسانی که خدا به آنان نعمت عطا کرده است، یعنی با انبیاء وصدیقین وشهداء وصالحین خواهند بود وچه نیکو همراهانی هستند!(۲۶) به فرموده حضرت رضا علیه السلام، شیعیان ودوستداران اهل بیت علیهم السلام مصداق آیه فوق بوده، همنشین انبیاء وصدیقین وشهداء وصالحین خواهند بود.(۲۷) دوستداران اهل بیت علیهم السلام با پیروی از پیشوایان الهی در حزب خدا وارد گشته، مصداقی از این آیه شریفه هستند: (وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ). وآن کس که ولایت خدا ورسول، وولایت مومنین (ائمه علیهم السلام) را بپذیرد، پس بدرستی که حزب الهی پیروزند.(۲۸) آنان با پیروی از ائمه معصومین علیهم السلام، در زمره بهترین خلق خدا قرار می گیرند، زیرا خدای متعال می فرماید: (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ). کسانی که ایمان آورده اعمال نیکو انجام دهند، بهترین مخلوقات خدایند.(۲۹) دانشمند بزرگ اهل سنت، سیوطی، با نقل روایات متعدد، مصداق این آیه را امیر المومنین علیه السلام وپیروان آن حضرت قلمداد نموده است.(۳۰) دوستداران اهل بیت را خدا دوست داشته، آنان آن چنان مقامی در نزد حق متعال دارا هستند که علی بن ابی طالب در نزد رسول خدا دارا است، خدای عز وجل خطاب به رسول خدا فرمود: (محبّوا علی منّی حیث علی منک). دوستداران علی در نزد من همانگونه اند که علی در نزد تو است.(۳۱) در روایات بسیاری، مقام دوستداران اهل بیت علیهم السلام در قیامت ورتبه آنان در نزد خداوند، مقام شهیدان راه حق قرار داده شده است. امیر المومنین علیه السلام فرمودند: (من مات منکم علی فراشه وهو على معرفه حقّ ربّه وحقّ رسوله وأهل بیته مات شهیداً). کسی که بر بستر خویش بمیرد وحق پروردگار وپیامبرش آشنا باشد وحق اهل بیت را بشناسد، شهید از دنیا رفته است.(۳۲) مقام آنان آن چنان در نزد خداوند متعال بلند است که: ملائکه آسمان، همانگونه به پیروان اهل بیت علیهم السلام در زمین می نگرند که اهل زمین به ستارگان نظر می کنند.(۳۳) لذا است که هر گاه کسی از شیعیان از دنیا رود، فرشتگان به تشییع جنازه او می پردازند، چنانکه در تشیع جناره رباح _ غلام سیاه آل نجار _ هفتاد هزار گروه از ملائکه شرکت نمودند. رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در توضیح این مرتبه رفیع، فرمودند: (والله ما نال ذلک إلاَّ بحبّک یا علی). بخدا قسم رباح به این مقام نرسید مگر بخاطر دوستی تو ای علی.(۳۴) ولی بلندی مقام پیروان اهل بیت علیهم السلام در قیامت آشکارتر می گردد، زیرا که حقائق در آنجا آشکار می شود. رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: خدای بزرگ، گروهی را (در قیامت) بر می انگیزد که صورتهای آنان نورانی است وبر جایگاهی از نور قرار گرفته اند ولباسی نوری به تن کرده، در سایه عرش خدا جای گرفته اند. آنان پیامبر نیستند. ولی منزلتی چون انبیاء دارند. آنان شهید نیستند ولی از مقام شهدا برخوردارند. ابوبکر پرسید: آیا من از آنان هستم! فرمودند: خیر. عمر پرسید: آیا من از آنان هستم! فرمودند: خیر. آنگاه عبد الله بن مسعود پرسید: آنان چه کسانی هستند؟ رسول خدا، دست مبارک را بر سر حضرت علی علیه السلام قرار داده فرمودند: این مرد وشیعیان او هستند.(۳۵) کوتاه سخن آنکه هر آیه ای از قرآن که در تمجید اقوامی وارد شده، سخن از ورود آنان به بهشت می گوید، در شان اهل بیت وپیروان آنان نازل گردیده است.(۳۶) از این روی انسان عاقل، با توجه به مطالب فوق ولایت اهل بیت ومحبت آنان را خفیف نشمرده، به اهمیت آن قائل است وجز در خانه اهل بیت را نمی کوبد وجز به امام زمان علیه السلام مراجعه نمی کند. زیرا که از هیچ طریق دیگری نمی توان به این مقام نائل آمد. ولی آیا مگر طریق دیگری وجود دارد؟!(۳۷)

 

تذکرات:

در تکمیل مطالب فشرده قبل، تذکر هشت نکته زیر، لازم بنظر می رسد: عمل، لازمه ولایت ودوستی اهل بیت همان طور که در فصل دوم گفتیم، مومن کسی است که قلبا به خدا ورسول واهل بیت علیهم السلام اعتقاد داشته، به فرامین آنها عمل می کند. ترویج اعتقاد بدون عمل از باورهای نادرست گروه مرجئه بوده، که روایات بسیاری در رد ولعن آنها وارد شده است. زیرا علاوه بر آن که لازمه ایمان، عمل به ارکان است، نشانه محبت راستین ومعرف محب صادق، پیروی محب از محبوب خویشتن است. حضرت باقر علیه السلام فرمودند: (تعصی الإله وأنت تظهر حبّه _ هذا لعمرک فی الفعال بدیع)، (لو کان حبّک صادقاً لأطعته _ إنَّ المحبّ لمن أحبَّ مطیع)(۳۸) خدا را عصیان می نمایی ومحبت او را اظهار می کنی؟ به دینم قسم که این کار از اعمال شگفت می باشد! اگر محبت تو راستین می بود، از خدا اطاعت می نمودی زیرا محب مطیع محبوبش می باشد.

پاورقی

 (۱) سوره ابراهیم: ۳۴؛ سوره نحل: ۱۸.

(۲) بحار ۲۷: ۱۲۲/ ح ۱۰۷.

 (۳) خصال ۲: ۹۹، در زیارت عاشورا نیز، از تولی وتبری تعبیر به رزق شده است: (فأسأل الله الذی أکرمنی بمعرفتکم ومعرفه أولیائکم ورزقنی البراءه من أعدائکم…).

(۴) بحار ۳۶: ۱۳۶/ ح ۹۳.

(۵) سوره بقره: ۲۷۳.

(۶) کافی ۱: ۱۸۵/ ح ۱۱؛ محاسن: ۱۴۸/ ح ۶۰.

(۷) سوره اعراف: ۶۹.

(۸) بصائر الدرجات: ۸۱ .

(۹) سوره مائده: ۳.

(۱۰) سوره تکاثر: ۸ .

(۱۱) تفسیر برهان ۴: ۵۰۲/ ح ۶.

(۱۲) إحیاء المیّت/ سیوطی: ۱۱۵.

(۱۳) مفاتیح/ دعاء ایام غیبت، منقول از جناب عثمان بن سعید عمروی – نائب اول امام زمان علیه السلام -.

 (۱۴) این روایت را احمد حنبل در ۳ موضع از کتاب مسند جلد ۴: ۹۶، و۳: ۴۴۶، و۲: ۸۳؛ بخاری در صحیح ۵: ۱۳؛ مسلم در صحیح: رقم ۱۸۴۹، ابو داود در مسند: ۲۵۹ نقل نموده، بیش از بیست کتاب دیگر از کتب اهل سنت آن را نقل کرده اند. در کتب شیعه مرحوم علامه مجلسی این روایات را در بحار الانوار، جلد ۲۳/ باب ۴ طی چهل حدیث گوناگون جمع کرده است.

(۱۵) کافی ۱: ۳۷۷/ ح ۳.

(۱۶) علامه امینی رضوان الله علیه صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر می فرمودند: در سفری به سوریه، دانشمندان آن دیار، به دیدار من آمدند، در مجلسی از بزرگان اهل سنت آن منطقه، یکی از آنان به من رو کرده گفت: آیا در اسلام جز ولایت وامامت، اصلی دیگر وجود ندارد که تو فقط درباره ولایت وغدیر ومفاهیم مربوطه می نویسی؟! آیا اسلام، توحید ندارد، نبوت وقرآن واخلاق واحکام ندارد؟ من هر چه فکر کردم که به این فرد سنی در مجمعی از اهل سنت چه جوابی بدهم که دندان شکن باشد، چیزی به ذهنم نیامد. قلبا به حضرت امیر المومنین علیه السلام متوسل شدم که: من در این جمع زبان شما اهل بیت هستم. مرا یاری دهید تا بتوانم از منطق شما دفاع کنم. به عنایت مولا به ذهنم رسید که به این حدیث شریف استناد کنم، لذا روایت: (من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میته جاهلیه) را خوانده، مدارک آن را بیان کرده معنای آن را توضیح دادم وگفتم: این کار را فقط از ولایت می گویم ومی نویسم، سلیقه من نیست، بلکه فرمایش رسول خدا در این حدیث است که کسی که ولایت ندارد، از توحید ونبوت ومعاد وقرآن واحکام بهره ای نمی برد. وآنها هم ساکت شدند.

(۱۷) بحار ۲۳: ۹۷ و۹۸/ ح ۵.

(۱۸) کمال الدین: ۴۱۰/ باب ۳۹/ ح ۳.

(۱۹) الغیبه نعمانی: ۱۳۳ تا ۱۳۵/ ح ۱۶ و۱۷ و۱۹.

(۲۰) بحار ۲۳: ۹۵ تا ۹۸/ باب ۵ (من أنکر واحداً منهم قد أنکر الجمیع) کسی که یکی از ائمه را انکار کند همه آنها را انکار کرده است.

(۲۱) بحار ۴۷: ۳۲۰/ ح ۱۱.

(۲۲) کمال الدین: ۴۱۱/ ح ۵ و۶.

(۲۳) کمال الدین: ۴۱۳/ ح ۱۲.

(۲۴) سوره ابراهیم: ۳۶.

(۲۵) تفسیر عیاشی ۲: ۲۳۱/ ح ۳۲.

(۲۶) سوره نساء: ۶۹.

(۲۷) تفسیر عیاشی ۱: ۲۵۶/ ح ۱۸۹.

(۲۸) سوره مائده: ۵۶.

(۲۹) سوره بینه: ۸ .

(۳۰) تفسیر درّ المنثور/ سیوطی ۶: ۳۷۹.

(۳) مئه منقبه: منقبت ۲۰؛ غایه المرام: ۵۸۵/ ح ۷۶.

 (۳۲) نهج البلاغه: خطبه ۲۳۲.

 (۳۳) عیون اخبار الرضا ۲: ۲/ ح ۲، به نقل حضرت رضا علیه السلام از امام صادق علیه السلام.

 (۳۴) بحار ۳۹: ۲۸۹/ ح ۸۴ ، به نقل از امام صادق علیه السلام.

(۳۵) امالی شیخ صدوق: ۱۴۷/ مجلس ۴۲؛ بحار ۶۸: ۸ و۹/ ح ۳؛ فضائل الشیعه: ۱۱ و۱۲/ ح ۱۱.

(۳۶) کافی ۸: ۳۶/ ح ۶، از امام صادق علیه السلام.

(۳۷) مضمون روایتی از امام صادق علیه السلام در بحار ۲۷: ۷۵/ ح ۳، محبت ما را کوچک نشمارید…

(۳۸) تحف العقول: ۳۰۳.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *