خانه / مقالات برگزیده / اسرائیلیات

اسرائیلیات

اسرائیلیات:

برای اینکه دعوت اسلام از وابستگی والتقاط وتحریف وتعبیر مصون بماند.

پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله امت را به تمسک به قرآن وعترت وصیت فرمود امامان ورهبرانی از اهل بیتش که موید من عند الله وشناسنده مکتب او وروح دعوت وتفسیر قرآن ووصی او می باشند هدایت رسول خدا را در تمام شئون امتداد دادند، ومرور زمان وعلومی که از آنها ظاهر شده وناتوانی دیگران از حل مشکلات ومعضلات علمی نشان داد که این ارجاع، والزام امت به رجوع به آنها بر اساس واقعیت وصلاحیت وشایستگی آنها بود.

اگر امت را از خطی که برای آنها معین شده بود بیرون نمی کردند ومسیر رهبری را تعبیر نمی دادند به طور مسلم هیچگونه گمراهی وضلالت واختلاف پیش نمی آید.

برای دین خصوص دینی مثل اسلام که خاتم ادیان است وقرنها وشاید هزارها سال وبالاخره تا این زمین وعالم تکلیف باقی است باید باقی بماند باید حجتی باشد که مردم در اموری که در آن اختلاف می نمایند یا جاهل هستند وراهنمائی می خواهند وبه راهنما نیاز دارند به او رجوع نمایند وقتی مثلا در مفاد یک آیه از آیات قرآن مجید یک میلیون ودویست وشصت هزار احتمال عقلائی باشد باید در بین امت یک نفر باشد که مثلا در حدی که باید بر سارق جاری شود معین کند که از کجای دست او وچه مقدارش باید قطع شود وهمچنین در موارد دیگر باید کسی باشد که تفسیرش از کتاب خدا وسنت پیغمبر حجت ومعتبر باشد وبر هر قول ورای مقدم شود لذا از ابان بن تغلب نقل است که فرمود شیعه آن کسی است که اگر تمام مردم به راهی بروند ودر مسئله قولی داشته باشند وعلی علیه السلام به راه دیگر برود وقول دیگر داشته باشد راه علی وقول علی را حق وصحیح می داند.

متاسفانه پس از رحلت پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله مسیر جریان امور امت را تغییر دادند سیاستمدارانی که بر امور مسلمین تسلط یافتند وزمام امور را به دست گرفتند از یک سو خود فاقد صلاحیت علمی بودند واز اینکه بتوانند پاسخگوی مراجعات مردم در مسائل اسلامی باشند عاجز بودند وحتى در اداره امور سیاسی وسازمان بخشی وحل وفصل امور نمی توانستند اعمال خود را با موازین شرعی توجیه نمایند واز سوی دیگر بازبودن در خانه اهل بیت وشناخته شدن آنها به عنوانیگانه مرجع علمی وهدایتی وپاسخگو به مسائل اسلامی وتفسیر قرآن وبیان احکام خلاف سیاستشان ومعارض با حکومتشان بود از این جهت تصمیم گرفتند به عنوان اینکه قرآن مجید تنها مرجع است. از نقل احادیث وسنت پیغمبر جلوگیری کرده وعملا قول وعمل آن حضرت وتاسی به رسول خدا را از اعتبار ساقط کردند(۱) وبا این کار از نقل احادیث فضایل اهل بیت که در نتیجه منتهی به تزلزلل سیاسی وسقوط حکومت آنها می شد جلوگیری می کردند. با این وضع در بن بست عجیبی افتاده بودند زیرا از یک سو علم ودانش باب علم پیغمبر علی علیه السلام را نمی توانستند انکار کنند ودر بسیاری از موارد به آن اعتراف می نمودند واز سوی دیگر شناخت علی را از اسلام واصالت تعریفات وتوجیهات وارشادات او را چنانکه پیغمبر صلى الله علیه وآله حجت قرار داده وهمگان را به پیروی از او مکلف کرده بود مخفی می کردند وتلاششان بر این بود که به تدریج مکتب اهل بیت وشناخت اصیلی که آنان از اسلام داشتند منزوی شود ونظام اسلام مخصوصا در سیاست واموال عمومی وبیت المال دگرگون گردد آنان تلاش می کردند سائر صحابه یا اقلا چند تن از مشاهیر آنها را همطراز علی علیه السلام قرار دهند لذا وقتی هم نقل حدیث آزاد شد ودر مقام جمع آوری حدیث برآمدند از احادیثی که علی علیه السلام روایت کرده جز تعداد کمی روایت نکردند با آن سوابق طولانی واختصاصی که علی علیه السلام به پیغمبر صلى الله علیه وآله داشت که از طفولیتش در آغوش پیغمبر صلى الله علیه وآله پرورش یافت واز نخستین مرتبه ای که بر پیغمبر وحی نازل شد با پیغمبر بود وپیغمبر به او فرمود: (إنَّک تسمع ما أسمع وترى ما أرى إلاَّ أنَّک لست بنبیّ ولکنَّک وزیر).

از آن همه سوابق علمی وارتباط کامل معنوی وروحی او با رسول خدا که محتوایش می توانست تمام نیازمندیهای این امت را تا روز قیامت مرتفع سازد اکثریت امت مسلمان بلکه دنیای بشریت را محروم ساختند اما از مثل عایشه که سیاست حکومتها او را به واسطه موضع معارضی که با اهل بیت وشخص شخیص خلیفه منصوص علی علیه السلام داشت با اینکه بر سائر زوجات پیغمبر صلى الله علیه وآله برتری نداشت وبلکه با بعض آنها مانند: ام سلمه در حکت وفهم ودرک مسائل اسلامی ومانند زینب در التزام به اطاعت از دستورات پیغمبر قابل قیاس نبود واز مثل ابو هریره با آن سوابق سوء که کتاب ابو هریره وکتاب شیخ المضیره در معرفی او کافی است با اینکه یک نفر عادی بیش نبود ومصاحبت عادی او با پیغمبر صلى الله علیه وآله بیشتر از بیست ویکماه نمی شود احادیث بسیار روایت کرده اند که مورد بحث وسوءظن محققان خود اهل سنت واقع شده است(۲).

بدیهی است محققان وکسانی که از اهل سنت وشیعه این مسائل را بررسی کرده ومی نمایند می فهمند که سیاست در ساختن مکتبهای معارض با مکتب حق اهل بیت که پاسدار اصالتها وارزشهای اسلام بوده وهست چه نقش بزرگ وخطرناک را ایفا کرده است که ما در اینجا نمی خواهیم پیرامون این موضوع سخن را دنبال کنیم.

 

شرح این هجران واین خون جگر

         

 

 

         

 

این زمان بگذار تا وقت دیگر

 

یکی از راههائی که برای پاسخگوئی مصنوعی به پرسشهای دینی مردم پیرامون مسائلی که در قرآن مجید مطرح است مثل مبداء خلقت وچگونگی آفرینش وتاریخ انبیاء وتفسیر آیات متشابهات ومسائل دیگر انتخاب کردند مراجعه به افرادی از یهود ونصاری بود که وارد اسلام شده بودند با اینکه حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمود بود (لو کان موسى حیاً لما وسعه إلاَّ اتّباعی) اگر موسى زنده بود جز پیروی از من راهی نداشت ودر موارد متعدد آنان را از مراجعه به اخبار یهود که اطلاعات مورد اعتمادی در اختیار نداشتند نهی فرموده بود وبا اینکه نقل احادیثی را که مسلمانان شخصا از پیغمبر شنیده بودند ممنوع ساخته بودند به مثل کعب الاحبار مراجعه می کردند وبه نقلیات بی مأخذ وبی مصدر آنها اعتماد می نمودند از این جهت بازار خرافات ومسموعات وافسانه ها که بسا دروغ خلق الساعه هم بود رواج یافت ودر عصر عمر وعثمان ومعاویه کعب الاحبار یهودی یکی از افراد سرشناسی بود که دستگاه به اصطلاح خلافت به او ارج می گذارد وهمانطور که عرض کردم سنت پیغمبر را که بلاواسطه نقل می شد کنار می گذاردند ونقلیات کعب الاخبار را که از قرنها پیش بدون اینکه واسطه ای یا مصدر صحیحی در اختیار داشته باشد قبول می کردند.

کعب الاحبارها ووهب بن منیه ها وارد میدان شدند وشد آنچه نباید بشود.

در این بین یگانه نوری که در این تاریکیها از پشت هزاران پرده های سیاست واستکبار واستعباد می درخشید واصالت معارف اسلام را تضمین می کرد، واسرائیلیاتی را که وارد معارف اسلام کرده بودند کنار می نهاد نوری بود که از مکتب اهل بیت ومدرسه خاندان رسالت وولایت پرتوافکن بوده وهست این مکتب که امتداد مکتب اسلام بود على رغم تمام فشارها وتحمل تمام محرومیتها ومظلومیتها واستقبال از هرگونه خطر توانست اسلام اصیل را به مردم برساند واز اینکه یهودیت ونصرانیت بتواند معارف اسلام را دگرگون وشناخت حقایق آن را دشوار سازد جلوگیری نمود اهل بیت این منابع یهودی وبیگانه را غیر معتبر اعلام کرده ودر شناخت دین هرگونه ماخذی را که به پیغمبر صلى الله علیه وآله نمی پیوندد باطل شمردند.

اهل انصاف می دانند که اگر این مکتب واین مدرسه ی اهل بیت وجهاد وتلاش ائمه علیهم السلام واصحاب وروات احادیث وعلوم آنها نبود اسلام به عقاید باطل دیگران مخصوصا خرافات یهود آلوده شده بود وشریعت به گونه ای که کعب الاحبارها وابوسفیان ها ومعاویه ها ویزیدها وسائر جبابره می خواستند جلوه می کرد.

 

شناسایی اسرائیلیات:

 

با دقتها وموشکافیها وبررسیهائی که محدثین بزرگ وشاگردان مکتب اهل بیت در فرهنگ اسلامی به طور کلی وعموم دارند شناسائی اسرائیلیات وعقایدی که از این رهگذر وارد اندیشه ها وکتابهای اسلامی خصوص تفسیر وتاریخ شده است برای آنانکه اهل فن هستند کار دشواری نیست وبه طور کلی اسرائیلیات را می توان به دو نوع تقسیم کرد:

۱- تواریخ واندیشه هائی که با عقل وصریح یا ظاهر کتاب وسنت مخالف است ومعلوم است که نسبت دادن آن به انبیاء گذشته نیز غلط وتهمت است مانند عقاید مجسمه ومجیره یا نسبت کفر ومعصیت وبلکه کبیره به انبیاء.

۲- تواریخ واندیشه هائی که درستی یا نادرستی آنها معلوم نیست وفقط مستند آن نقل امثال کعب الاحبار می باشد ومدرک اسلامی از قرآن وحدیث ندارد.

بدیهی است این گونه نقلیات بی اساس وغیر معتبر یا خلاف عقل ومعیارهای اسلامی که بر اثر سوء سیاست زمامداران ویا اغراض بیگانگان ودسایس آنها در فرهنگ اسلام وارد شده به هیچ وجه مورد اعتنا واعتماد نیست واسلام از آن منزه است وبحمد الله کاملا این نقلیات از احادیث ومعارفی که اصالت اسلامی دارند مشخص است.

روشنفکران عوضی واسرائیلیات:

در بین نویسندگان معاصر اهل سنت برخی که خود را روشنفکر ومتنور می شمارند در برخی از معارف اسلامی که با عالم غیب ارتباط دارد مانند معجزات مادی ومددهای غیبی واشراط ساعت وعلائم قیامت ومسائلی که اصالت قرآنی دارند تشکیل وتردید نموده وبلکه انکار می نمایند وبرای اینکه خود را روشنفکر نشان بدهند سرمایه ای غیر از این اظهارات تردیدآمیز ندارند آنان می خواهند هرچه بتوانند از ارزش غیبی دین بکاهند ومقامات پیامبران وائمه علیهم السلام را نپذیرند ووحی ونزول ملائکه را در جنگ بدر وحوادث دیگر از این قبیل را به گونه ای که مادی پسند شود ومنکران خدا وقدرت وتوانائی او هم قبول کنند مطرح نمایند وانبیاء را رجال ژنی ونابغه قلمداد کنند وبا این مقوله سخنان در مسائل دین تصرفات ومداخلات ناروا می نمایند.

بدیهی است که این نه روشنفکری است بلکه غربزدگی ومادی گرائی است که متاسفانه در اثر تلقینات سوء وضعف عقیده وقلت آشنائی با مبانی محکم اسلامی بسیاری به آن مبتلا شده اند.

این بیماری به نظر ما برای دعوت اسلام وبرای عقاید اسلامی بسیار خطرناک است زیرا در پوشش یک سلسله الفاظ مادی گرایانه دین را تحریف ومسخ می نمایند ومردم را از هسته مرکزی دین که ایمان به عالم غیبت است جدا می کنند ودر این میان عذر بسیاری از اینها در رد یک سلسله حقایق اسرائیلیات است یعنی هرچه را عقلشان از فهمش عاجز ماند وهرچه را با مبانی مادی وقوعش را بدیع وبعید دیدند منکر می شوند وآن را اسرائیلیات می خوانند.

واقعا جای تعجب است دیروز ودر صدر اسلام با ترویج اسرائیلیات از نشر حقایق اسلامی جلوگیری می کردند، امروز بازماندگان همان ها به اسم رد اسرائیلیات حقایق مسلمی را که برحسب قرآن وحدیث معتبر ثابت است انکار می نمایند ومعیار اسرائیلیات بودن یک موضوع را دور بودن از فهم مادی گرای خود می گویند.

از جمله همین مسئله مهدویت وعلائم آن ونزول عیسى در آخر الزمان است که اخیرا مورد حمله این گروه شد ومی خواهند با تهمت اسرائیلیات بودن اصالت آن را که از هر جهت مسلم است انکار نمایند.

بدیهی است مسائلی مثل مسئله مهدویت هرگز با این گونه تهمتها خدشه دار نخواهد شد.

به حکم قرآن کریم ووجدان بشارت به مصلح ومنتظر آخر الزمان در تورات وزبور وجود دارد ومسائل اسلامی دیگر مخصوصا اموری که پایه ومحور دعوت اسلام است در دعوت انبیاء گذشته نیز بوده است واگر بنا باشد که هر چیزی به اسم اینکه مورد قبول اهل کتاب است رد شود باید این افراد اصل وجود موسى وعیسى را نیز انکار کنند.

سابقه اصل عقیدتی یا حکم فرعی اسلامی در ادیان گذشته ووجود آن در تورات وانجیل فعلی گواه حقانیت آن است وبه اسرائیلیات وآنچه مخالفان مکتب اهل بیت که مکتب اسلام راستین است وارد در فرهنگ اسلامی کرده اند ارتباط ندارد این قرآن است که می فرماید:

(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَمُوسى وَعِیسى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ).

چنانکه اگر یک امری اصالت اسلامی داشته باشد نامانوس بودن آن موجب صحت انکار آن واسرائیلیات بودن آن نیست.

مهدویت اصالت اسلامی دارد به قرآن وحدیث واجماع مسلمین استناد دارد واعتقاد مسلمانان به آن بر اساس این اصالتهای اسلامی است که مسلمان نمی تواند آنها را رد کند این مسئله با اسرائیلیات که فاقد اصالت اسلامی است هیچگونه ارتباطی ندارد این سخنان واهی ناشی از بی اطلاعی وناآگاهی در مسائل اسلامی است.

لذا علماء بزرگ اهل سنت مانند احمد شاکر از معاصرین ما که تخصصش را در فن حدیث وشناخت آفات وعلل آن مورد قبول عموم دانشمندان آنها است در برابر این زمزمه های غرب زدگان، وماده گرایان ومقلدان ابن خلدون بپا خواسته اصالت اسلامی این مسائل را اثبات نموده ونادرستی این گمان ها را آشکار ساخته وتردید وانکار در این اندیشه های اسلامی را که منتهی به رد فرمایش وبشارات حضرت رسول اعظم صلى الله علیه وآله واعتبار احادیث صحیح ومتواتر است جریمه بزرگ شمرده اند.

اصالت مهدویت از جهت ابتناء آن بر آیات قرآن کریم:

 

در قرآن مجید آیات متعددی است که دلالت دارند بر پیروزی وفلاح حزب الله وغلبه سپاه خدا.

مانند این آیات:

(فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ).

(أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).

(وَإِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ).

چنانکه آیاتی نیز دلالت دارند بر اینکه خدا پیامبران ومومنان را یاری می نماید مثل این آیات:

(وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ).

 

(إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَیَوْمَ یَقُومُ الأَْشْهادُ).

 

بدیهی است این یاری وپیروزی شامل موارد جزئی هم می شود مثل مواقف ومشاهد بسیاری که خدا پیغمبر اعظم اسلام صلى الله علیه وآله را نصرت عطا فرمود چنانکه شامل پیروزی به حجت وبرهان ودلیل وبیان نیز می گردد. اما معلوم است که مناسب کمال امتنان، ولطف خدا پیروزی ونصرت مطلق است که در زمینه وجود شرایطش انجام خواهد شد پیروزیهای جزئی ومحدود نیز در زمینه وجود شرایط حاصل می شود وبالاخره فرد اکمل ومصداق اتم پیروزی ونصرت پیروزی ونصرت مطلق بر همه کفار وجنود ابلیسی است که نه حد زمانی آن را به پایانی محدود سازد، ونه حد زمینی وجغرافیائی آن را مختص به یک منطقه نماید.

باید بر طبق این آیات در رو در روئی ومقابله اهل حق با اهل باطل غلبه نهائی با اهل حق باشد، وبه طور کامل مشمول نصرت الهی شوند.

آیاتی نیز دلالت دارند بر اینکه حق پایدار وباقی است وباطل از میان رفتنی است مانند آیه ۱۷ سوره رعد که در آن باطل را به کفی که روی آب وچیزهای دیگر ظاهر می شود وحق را به آب وبارانهای سودمند تشبیه کرده است ودر سوره ی انفال می فرماید (وَیُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَیَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ) خدا اراده کرده است که حق را با کلمات خود حق نماید (آن را اظهار واعلام واثبات نماید) ودنباله ی کافران را قطع فرماید.

آیاتی نیز دلالت دارند بر اینکه اراده الهی به این تعلق گرفته وسنتش بر این قرار یافته است که مستضعفان پیشوایان ووارثان زمین شوند، ومستکبران وطاغوتیان نابود گردند.

مثل این دو آیه:

(وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ * وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الأَْرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ).

که بدیهی است این اراده خدا عام است واختصاص به قوم بنی اسرائیل که مستضعف شدند وفرعون وهامان که آنان را استضعاف کرده بودند ندارد.

مستضعاف مشمول این عنایت الهی هستند، واین سنت خدا است لذا از حضرت امیر المومنین علیه السلام در نهج البلاغه روایت شده است که فرمود: لتعطفنَّ الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها، وتلا عقیب ذلک: (وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى …)

یعنی دنیا بعد از خودداری وتمکین نداشتنش از ما منقاد ومطیع ورام ما خواهد شد مانند ناقه سرکش که نسبت به بچه خود پذیرائی وعطوفت دارد سپس این آیه را تلاوت فرمود (وَنُرِیدُ…) که بدیهی است این فرمایش اشاره به ظهور حضرت مهدی علیه السلام است.

بعضی آیات نیز دلالت دارند بر اینکه خلافت ارض به مومنین وکسانی که اعمال صالح دارند خواهد رسید ودینشان که خدا برای آنها پسندیده است در زمین استقرار خواهد یافت وبیم وترسشان به امن واستراحت خاطر تبدیل خواهد شد.

 

مثل این آیه:

(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً).

وآیاتی متضمن این بشارت هستند که اسلام بر سائر ادیان غالب می شود ونور خدا که همان دعوت اسلام ونظام اسلام است چنانکه از جهت مایه ودستور واصول وفروع واحکام ونظامات به حکم (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ) کامل است از جهت اجراء وعمل، وگسترش یافتن در تمام جهان نیز کامل خواهد گشت وخدا آن را اتمام خواهد فرمود.

مانند این آیات:

در سوره توبه: (یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ * هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ).

ودر سوره فتح: (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفى بِاللَّهِ شَهِیداً).

ودر سوره صف: (یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ * هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ…).

این آیات وآیات متعدد دیگر علاوه برآنکه بر استقرار دین خدا در سراسر زمین وآینده درخشان عالم دلالت دارند بر حسب معتبرترین مدارک وتفاسیر واحادیث به تحول بی سابقه وبی نظیر وانقلابی که به رهبری وقیام حضرت مهدی اهل بیت وامام منتظر وموعود انجام خواهد گرفت تفسیر شده است که تعداد زیادی از این احادیث در کتابهای اهل سنت روایت شده مثل کتاب (شواهد التنزیل) حاکم حسکانی که در آن دویست وده آیه از آیاتی را که در شان اهل بیت نازل شده جمع آوری شده ومتجاوز از هزار وصد وشصت روایت در رابطه با این موضوع روایت نموده است.(۳)

واز جمله محدثین نامدار وعلماء بزرگ سیدهاشم بحرانی در جمع آوری آیاتی که مربوط به حضرت مهدی سلام الله علیه است کتابی تالیف کرده است به نام (المحجه فیما نزل فی القائم الحجه) وی در این کتاب متجاوز از یکصد آیه را با احادیثی که در تفسیر هر یک وارد شده است ذکر فرموده است.

علیهذا اصالت قرآنی عقیده به مهدویت نیز با توجه به این آیات ودقت در مضامین آنها وکتابهای تفسیر واحادیثی که در تفسیر این آیات وارد شده است ثابت وغیر قابل انکار است.

اصالت مهدویت از جهت ابتناء بر احادیث معتبر ومتواتر:

 

اصالت مهدویت از جهت ابتناء آن بر احادیث معتبر ومتواتر در نهایت وضوح است زیرا کتابهای حدیث وصحاح وجوامع وسنن ومسانید واصول شیعه واهل سنت که در آنها احادیث مربوط به این موضوع ضبط وروایت شده است از حد احصا خارج است وهم چنین در کتابهای دیگر که در سایر رشته های علوم اسلامی تالیف شده مثل تاریخ ولغت وغریب الحدیث ورجال وتراجم وعقاید وکلام وحتى شعر وادب وشرح قصاید واشعار معروف علماء فنون مختلف به این احادیث استناد کرده، وپیرامون شرح ومضامین آنها اظهار نظر نموده اند.

از عصر رسالت تا زمان ما صحابه حضرت رسول اعظم صلى الله علیه وآله وسپس تابعین وتابعین تابعین وسایر طبقات روات این احادیث را روایت نموده اند. این احادیث بسیاری بالخصوص وبالانفراد بواسطه ی شواهد ومویداتی که حدیث شناسان ماهر به آن اعتماد دارند در نهایت صحت واعتبار می باشند وبه مضمون آنها یقین حاصل می شود وعلاوه بر این در مسائل مهم مربوط به مهدویت مثل معرفی شخص مهدی علیه السلام وبرنامه های مهم انقلابی واسلامی ایشان این احادیث در حد تواتر وبالاتر می باشند یعنی در هر یک از اوصاف معروف ومشهور حضرت مهدی علیه السلام حدیث از پیغمبر صلى الله علیه وآله وائمه معصومین علیهم السلام آن قدر زیاد است که قطع نظر از مقام وثاقت وصداقت وامانت روایت کنندگان احتمال تبانی آنها بر دروغ وجعل این احادیث عقلائی نیست.

موضوع مهدویت خود یک موضوعی است که علماء ومحدثین بزرگ پیرامون آن وجمع احادیث آن بالخصوص صدها کتاب نوشته اند که خواننده عزیز می تواند برای اینکه تا حدودی از نام کتابهای اهل سنت ومولفان آنها که احادیث مهدی را روایت کرده اند وکتابهائی که در این موضوع به طور مستقل تالیف نموده اند واسامی اصحاب پیغمبر صلى الله علیه وآله که از آن حضرت بشارات مهدی را روایت کرده اند آگاه شود. به این مقدمه کتاب نجم الثاقب مرحوم محدث نوری وکتاب نوید امن وامان ومنتخب الاثر تالیف نگارنده رجوع فرماید.

اصالت مهدویت از جهت اتفاق مسلمانان واجماع شیعه واهل سنت:

 

اهل سنت وشیعه در طی اعصار ومرور قرنها همه بر این اتفاق داشته ودارند که در آخر الزمان یک نفر از اولاد رسول صلى الله علیه وآله وفرزندان علی وفاطمه علیهما السلام که صفات وعلاماتش در احادیث مذکور است در هنگامی که دنیا پر از ظلم وجور شده باشد ظهور نماید وجهان را پر از عدل وداد کند همه او را هم نام وهم کنیه پیغمبر صلى الله علیه وآله وملقب به مهدی معرفی نموده اند، وهمه اتفاق دارند بر اینکه تا او ظهور نکند سیر این عالم واین جامعه بشری به پایان نخواهد رسید وتا این دادگستر بزرگ ورهبر حکومت عدل جهانی قیام نکرده است بشر باید منتظر ظهور او باشد وبداند که جهان محکوم ظلم ستمگران وفساد اهریمنان نیست وسرانجام همه تباهی ها ونگرانیها به راحتى وامنیت وآسایش مبدل می شود ومستکبرین ومفسدین ریشه کن می گردند

همه چشم به راهند وهمه منتظرند چنانکه از مصادر معتبر تاریخ وحدیث استفاده می شود در تمام اعصار این یک عقیده عمومی امت اسلام بوده است وهمه بر آن اتفاق داشته اند ولذا مدعیان دروغین مهدویت را به اینکه واجد صفات ونشانیهای مهدی موعود نیستند رد می کردند وهرگز در مقام رد آنها صحت اصل واساس این عقیده را منکر نمی شدند.

وخلاصه اتفاق مسلمین بر اصل ظهور مهدی علیه السلام وبرخی از خصوصیات وخصائص آن حضرت همیشه مورد قبول بوده وعلماء بزرگ اهل سنت هم آن را مورد تصریح وتاکید قرار داده اند.(۴)

وبه قول دانشمند بزرگ ومعاصر اهل سنت شیخ علی ناصف در کتاب غایه المامول همه (سلفا وخلفا) بر این عقیده بوده وهستند.

اصالت مهدویت از جهت معجزات وکرامات:

 

معجزات وخوارق عادات در اثبات نبوت انبیاء وراستی خبرهائی که از عالم غیب ووحی الهی می دهند مستند عام ودلیل همگانی است هیچ پیامبری بدون معجزه نبوده است راجع به معجزات انبیاء واقسام آن در کتابها توضیحات کافی داده شده ودر نوشته های این حقیر نیز از جهات متعدد وبا توجه به اندیشه ها وآرائی که اخیرا مطرح شده بیانات جالب ومفیدی هست.

در قرآن مجید به این مسئله در آیات متعدد تصریح شده است.

مسئله دیگر بعد از قبول معجزات انبیاء معجزاتی است که از ائمه طاهرین علیهم السلام صادر شده است که خواه آنها را معجزه بگویند یا معجزه را فقط بر خوارق عاداتی که از انبیاء صادر شده اطلاق کنند وخوارق عاداتی را که از ائمه علیهم السلام ودیگران از بندگان خاص خدا صادر شده کرامت بگویند این نیز یک مسئله واقع شده ای است که تواریخ معتبر وروایات مستند وصحیح که از حد تواتر خارج است آن را اثبات نموده است ومثل سایر پدیده ها وحوادث باید انسان آنها را قبول کند چون انکار آنها انکار واقعیات است وبا انکار وجود صاحب این کرامات مساوی است وهرچند نمی توان معجزات وکرامات انبیاء واولیاء را با معلومات تجربی وعلل مادی توجیه وتفسیر کرد اما باید واقعیت آنها را که محسوس بشر بوده وهست باور نمود.

ما در همین عصر خودمان حکایات وجریانهای مهمی را به چشم خود دیده یا از افراد امین وراستگو شنیده ایم که در اثر دعا یا توسل به یکی از چهارده معصوم علیهم السلام وفرزندان آن بزرگواران مثل حضرت زینب وحضرت معصومه علیهما السلام بیمارانی که بیماریهای شدید داشته شفا یافته وحاجتهای مهم باذن خدا برآورده شده است که جز به خرق عادت وکرامات وعنایت غیبی توجیه آن امکان پذیر نیست.

نه حسی را که این معجزات را دیده است می توان به اشتباه متهم کرد ونه نقل ها وخبرهائی که این معجزات را خبر می دهند می توان به دروغگوئی متهم ساخت بنابراین هیچ گونه نقطه ابهام وزمینه ناباوری در وقایعی که به طور خارق عادت اتفاق افتاده ومعجزه نامیده می شود نیست غیر از اینکه معجزه وخارق عادات است وما نمی توانیم آن را به علت مادی مستند کنیم اما این نتوانستن ونداشتن علت مادی اصل یک پدیده را نفی نمی نماید.

 

معجزات حضرت صاحب الامر:

 

پیرامون معجزات حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه باید دانست که وجود ایشان وخصایص وخصوصیاتی که از ایشان ظاهر شده وظاهر خواهد شد یکی از نمونه های بی نظیر قدرت وتوانائی خداوند متعال است قدرت خداوند در طی دوره های مختلف حیات ایشان همواره در تجلی بوده وهست وثابت می کند که فقط نباید به معیارهای مادی تکیه کرد که بیشتر چون پدیده ها را با آن می سنجند ومسببات ومعلولات را پس از اسباب وعلل مادی می بینند از خالق اسباب وجاعل علل غافل می شوند وشناختشان محدود می گردد این اظهار قدرتها که وجود نبی وولی مظهر آن می شود وحساب های مادی را باطل می سازد خدا را بدون این پرده های علل مادی به ما نشان می دهد، وبه عالم غیب مومن می سازد بدیهی است مقصود این نیست که فقط خدا با این پدیده ها شناخته می شوند زیرا همان پدیده هائی که علل مادی دارند نیز دلائل قدرت خدا وعلم وحکمت خدا می باشند وهمه آیات حق وکلمات حقند اما هر کدام از پدیده ها به گونه ای معرفت ما را کامل می نمایند که در این نوشته مجال شرح این مسائل که با الهیات ارتباط دارد نیست وحاصل این است که وجود امام زمان ارواحنا فداه آیت عظمای وکلمه کبرای الهی است وچنانکه مجموع عالم بدون اینکه نظیری داشته باشد یا بشر سابقه ای وانسی به غیر آن داشته باشد آیت ونشانه منحصر بفرد خدا است که در آن میلیاردها ومیلیاردها وصدهزاران میلیاردها وهرچه رقم وعدد ومافوق آن است آیات خدا است وجود امام زمان علیه السلام نیز آیه وکلمه خدا است که اگرچه از بعض جهات ونواحی منحصر بفرد می باشند جای تعجب واستبعاد نیست. این قدرت خدا است که ما را به تهلیل وتکبیر وتسبیح وتنزیه او وامی دارد فسبحان الذی جعل أولیائه الأدلّه الباهره على وجوده ومظهرین لأمره ونهیه وعلمه وحکمته واصطفاهم لغیبه وارتضاهم لسرّه وجعلهم خلفائه فی خلقه.

 

انواع معجزات حضرت صاحب الامر:

 

از نظر اینکه تا حدی بررسی ومطالعه معجزات آن حضرت آسان باشد آنها را به ملاحظه زمان صدور آن بر سه نوع تقسیم کرده اند.

اول معجزات بسیاری است که از آن حضرت از هنگام ولادت (سال ۲۵۵) تا زمان رحلت حضرت امام حسن عسکری (سال ۲۶۰) ظاهر شد.

دوم معجزاتی است که پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام تا سال (۳۲۹) که سال آخر غیبت صغری است از آن حضرت صادر شده است.

در این دو دوره معجزات بسیار از حضرت بقیه الله ارواح العالمین له الفداء ظاهر شد که هر کس بخواهد بر تعدادی از این معجزات که در حد تواتر وبالاتر از تواتر است ومطلع شود مراجعه کند به کتاب مستطاب بحار (جلد ۱۳) وترجمه های آن وباب ششم کتاب نجم الثاقب محدث نوری که ایشان علاوه بر معجزاتی که در بحار نقل شده چهل معجزه که مصادر ماخذشان در نزد علامه مجلسی نبوده یا از نقل آن غفلت شده است از مصار مشهور ومعتبر نقل کرده اند که از این مصادر ومآخذ وهم چنین مصادری که در اختیار علامه مجلسی بوده وهمه یا اکثر آن هم اکنون در اختیار ما است قدمت سابقه ضبط این معجزات در کتابها که از همان عصر غیبت صغرى شروع شد معلوم می شود.

سوم معجزاتی است که در عصر غیبت کبرى یعنی از سال (۳۲۹) تا تاریخ نگارش این رساله که سال پایان قرن چهاردهم هجرت (۱۴۰۰) است از آن امام بزرگوار روحی فداه صادر شده است.

این معجزات نیز از حد تواتر گذشته است وعلاوه بعض آنها به تنهائی موجب یقین می شود مانند معجزه ای که در شفاء اسمعیل هرقلی از آن حضرت ظاهر شد که مثل صاحب کشف الغمه آن را از پسر اسماعیل شمس الدین محمد هرقلی وگروهی از مردم مورد وثوق نقل کرده است وچنان اهمیت وشهرت یافت که وزیر خلیفه او را احضار کرد ودر پیرامون صحت آن داستان تحقیق نمود وبعد هم خلیفه مستنصر بالله عباسی او را به ملاقات با خود خواند، ومعجزات دیگر که در ضمن حکایات شرفیابیها وتوسلات به آن حضرت در باب هفتم نجم الثاقب ودر ۱۳ بحار وجنه الماوی، وکشف الاستار، ودار السلام عراقی وکتابهای دیگر روایت شده است وچون بنابر اختصار است به چند معجزه که درعصر خودمان اتفاق افتاده است اکتفا می کنیم.

اول مرحوم عالم جلیل حجه الاسلام والمسلمین آقای آقا امام سدهی رحمه الله تعالی علیه که از اخیار علما معروف به تقوى وسداد ومورد وثوق مرجع بزرگ شیعه ومجدد آثار اهل بیت علیهم السلام استادنا الاعظم آیت الله بروجردی قدس سره بود ولذا ایشان را برای تاسیس حوزه علمیه در کرمانشاه وافتتاح مدرسه ای که به امر ایشان در آن شهر بنا شد اعزام فرمود وعلاوه شخصا هم با ایشان از موقعی که در نجف اشرف در بحث فقیه بزرگ مرحوم آیت الله آشیخ محمدکاظم شیرازی رحمه الله علیه شرکت داشتیم سابقه آشنائی واخلاص داشتم حکایت تشرف شیخ محمد کوفی را که معروف ومشهور است وبدون واسطه از او شنیده بود برای حقیر نقل کرد ومن برای اینکه مدرک کتبی از ایشان داشته باشم خواهش کردم که حکایت را برایم مرقوم فرمایند آن مرحوم که خدا با اجداد طاهرینش محشور فرماید پذیرفت وحکایت را به خط خودشان که اکنون در نزد من موجود است مرقوم داشت که عین الفاظ وعبارات ایشان را در اینجا نقل می نمائیم.

(بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای آقا شیخ محمد کوفی که به زهد وتقوى وصلاح بین خواص علماء وفضلاء نجف اشرف معروف بود، وملتزم بود لیالی وایام جمعات به نجف مشرف شود چون قضیه تشرف ایشان را خدمت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه از بعض علماء شنیده بودم یک روز جمعه در مدرسه صدر در نجف اشرف در حجره یکی از آقایان رفقا خدمت ایشان رسیدم واستدعا کردم شرح تشرف را از زبان خودشان بشنوم آنچه در نظرم مانده مضمون فرمایش ایشان از قرار ذیل است.

 

 

         

 

 

 

 

پاورقی

 

(۱) لذا بازگشت به حدیث وجمع آوری احادیث بعد از یک فترت وفاصله طولانی در بین اهل سنت شروع شد چون دیدند اسلام منهای اعتبار احادیث از هر جهت ناقص است واسلام نیست که تفصیل آن را در نوشته های دیگر نوشته وتوضیح داده ام.

 

(۲) رجوع شود به کتاب امان الامه تالیف نگارنده وکتاب ابو هریره وکتاب شیخ المضیره وکتاب اضواء على السنه المحمدیه.

 

(۳) این کتاب اخیرا به همت وتحقیق وتعلیق یکی از علماء اعلام در بیروت به طبع رسید.

 

(۴) به کتاب نوید امن وامان ومنتخب الاثر تالیف نگارنده مراجعه شود.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *